بیاد زنانی که دراین روزها در کنار مان نیستند!

Zan30128@hotmail.com

زنان در زندان دهه ۶۰ جمهوری اسلامی

تردیدی نیست در رژیم­های  توتالیتر، هم­چون جمهوری اسلامی امر سرکوب،زندان، شکنجه به عنوان ابزاری در جهت کنترل اجتماعی برنابودی شبکه­های اجتماعی، شخصیت و هویت انسان قرار گرفته و می­گیرد. در این سیستم حکومتی، اراده فردی و جمعی، ابتکار فردی و اجتماعی، همواره تحت فشار و سرکوب قرار می­گیرد که نهایتا به کنترل پلیسی کل جامعه و تخریب منجر می­گردد.

جمهوری اسلامی رژیم سرمایه داری/مردسالار با یکانگی در سرکوب و دستگیری و شکنجه زنان و مردان آنان را در روی تخت های زنجیروشلاق وچوبه های دار ورگبارمسلسل بر تپه های اوین در سالهای۶۳-۶۰ و آمفی تئاتر گوهردشت وحسینیه اوین در سال۶۷ وهمچنین درسایر زندانهای ایران… در یک رویاروئی وجنگ نابرابر، آنان را سرکوب کرد و نسل کشی دهه۶۰رابوجود آورد. در این فتوا و فرمان در مورد جنسیت زندانیان نه تنها قیدی  نشد ونبود،بلکه ابزار سرکوبگران،کابل ، شلاق،  قپان و دستبند بود که بر مقاومت فردی و جمعی،  متشکل فرود می آمد و سعی می شد با شکنجه سیستماتیک ،وحشت و ترس مستمر، رفتارفرد شکنجه شده تغییرومطابق میل شکنجه گران و بازجویان درآید.

اما در این رویاروئی نابرابر، زنان و مردان بی­شماری نشان دادند که به رغم شکنجه بر جسم و روان، اراده و اعتقاداتشان غلبه ناپذیر است!

در این حین بر زنان، علاوه بر شکنجه جسمی کابل، شلاق، قپان ، فشار روانی و بدرفتاری­های جنسی، اعمال شد که آسیب و فشارهای ماندگاری نیز دربر داشت که توانست زخم­های جانگاهی بر جان و جسم آنان باقی گذارد! بدین معنا در نظام جمهوری اسلامی، شکنجه و بد رفتاری­های جنسی مجازات و اعلام  جنگی بود بر علیه نیمی از نیروی جامعه، که جرات کرده بودند از نقش سنتی خود خارج شوند و به پستوی خانه­ها کشیده نشوند و در برابر تبدیل نشدن به اندیشه فرو دستی که جامعه مردسالار رابطه فرا دست و فرودست را نهادینه کرده بود، مقاومت کردند. طبق قوانین ارتجاعی مردسالار تنها انتظار از زنان اطاعت، ایثار و زایش است. به او مانند مایملک شخصی و شیئی جنسی نگاه می­کنند که بتوانند کنترل کامل روی اراده و سرنوشت زنان را به عهده گیرند. با فرهنگ اسلامی و رساله­های قرون وسطایی جمهوری اسلامی، کنترل تمام زندگی زنان یعنی، پرهیز از بی­بند و باری، اصول دینی و اخلاقی و وفاداری به پیمان زناشوئی در دستور کار قرار گرفت و آموزش مسایل جنسی تابو  شمرده شد.

با فتوای خمینی، مبنی بر لغو قانون حمایت از خانواده و حجاب اجباری و گرفتن حق وکالت و قضاوت به شکل مجاز و قانونی سرکوب حقوق جنسی زنان آغاز گردید.

حجاب و پوشش در مدارس، دانشگاه­ها، کارخانه­ها، در معابد و انظار عمومی اجباری گردید و به بهانه نوع پوشش و بدحجابی مورد بازخواست و بازخرید واخراج قرار گرفتند. زنان بایستی یا با روسری یا توسری به سینماها، تتاترها، مراکز هنری و ادارات وارد می­شدند.

اما ده­ها و صدها زنان مبارز و شورشگر با برگزاری تظاهرات اعتراضی بر علیه حجاب اجباری در سال ۱۳۵۷ فریاد زدند: "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم"،  مبادرت به طرح خواسته­ها و مطالبات خود کردند.

با این وصف متاسفانه از جانب جنبش توده­ای و سازمان­های متشکل سیاسی آن زمان، علیه فرهنگ سرکوب زنان اعتراضات جدی صورت نگرفت و به شایستگی از حرکت زنان علیه حجاب اجباری حمایت نگردید و به جنبش زنان به عنوان یک هم­پیمان اعتنائی نشد. خود جنبش­های مستقل زنان آن زمان هم نتوانست سرکوب زنان و مبارزه علیه نابرابری جنسی را به درون جامعه ببرد. چرا که تمامی جامعه گرفتار  جنگ تحمیلی و سرکوب دستاوردهای قیام ۵۷  شده بود. بدین ترتیب، زنان جزء اولین گروه­های اجتماعی تحت پیگرد، ستم و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند.

زنانی که در قیام توده­ای سال ۵۷، درفعالیت­های سیاسی و مبارزاتی متشکل، با رنجی پر تلاش و مضاعف فرهنگی(کنترل بیش­تر والدین و قید وبندهای خانوادگی بر فعالین زن) و در امور سیاسی­(نادیده گرقتن هویت جنسی و مداخله بیش­تر بر فعالین زن در بستر فعالیت­های سازمانی) را به همراه داشت، با این وجود در صحنه سیاسی ایران شرکت جسته بودند و همکاری پیگیر، قاطع و مسئولیت­پذیر در فعالیت­های سیاسی و مبارزاتی با نیروهای اپوزیسیون را داشتند.

زنان با هویت فردی خود و با جمع گرائی در تمامی صحنه­های درگیری، تسخیر پادگان­ها و تسخیر زندان­ها، آزاد­سازی زندانیان و برای سرنگونی رژیم پهلوی در میتنگ­ها حضور فعال و گسترده داشتند. شرکت در تظاهرات بعد از قیام و مداخله­گری زنان در صحنه سیاسی به مثابه یک چالشگر معتبر بر علیه نظام جمهوری اسلامی گردیده بود. بنابراین، عقوبتی بس سترگ در انتظار زنان­(مردان) بود. در نتیجه این نیروی اجتماعی به خاطر در گیر شدن با نظم موجود و شرکت در فعالیت­ها ی سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی موجود دستگیر و زندانی می­شد. دختران و زنان جوان مبارز در میانگین سنی ۲۲-۱۸ قرار داشتند. در بین این فعالین سیاسی، زنانی هم بودند که با فرزندان خردسال خود دستگیر و یا حین دستگیری حامله بودند و یا مادرانی که به اتهام هم­دستی برای فرار و دستگیر نشدن فرزند مبارزه خود دستگیر و همین­طور همسران و خواهران فعالین به عنوان طعمه و کنترل و شناسائی جا و مکان فرد فراری به گروگان گرفته می­شدند… بدین ترتیب، این نیمه جنسی به نام دختر، همسر، خواهر، مادر و در کل به عنوان موجودیتی به نام زن دستگیر و روانه زندان­ها می­گردید و به علت سرپیچی از قوانین نظم موجود پدرسالار و مرد سالاری سرمایه­داری دو تاوان را بایستی پرداخت می­کرد که به موازات هم عمل می­کرد:

با