وجوه مشترک بحران کومله و فرقه تقوائی بعنوان بخشی از بحران کمونیزم نسل سوم

وجوه مشترک بحران کومله و فرقه تقوائی بعنوان بخشی از بحران کمونیزم نسل سوم

از: سعید صالخی نیا

۵  سپتامبر ۲۰۲۰

مقدمه:

این روزها نوشته های متعددی در موضوع اختلاف درون کومله-حزب کمونیست ایران و اختلافات بین علی جوادی و اسنگران با رهبر مادام العر فرقه کمونیست کارگری منتشر شده.

این اختلافات مثل همیشه ظاهری دارد و باطنی.در ظاهر اختلافات را می خواهند هم کوچک جلوه دهند و هم از طریق رقابت بر سر اینکه کی مارکسیست تر است کی منصور حکمتی تر است حل کنند.ابراهیم علیزاده و حمید تقوائی روی کارت دیگری بازی می کنند.هردو مدعی هستند مخالفینشان “ایدئولوژیک ” هستند و سیاسی نیستند .عملگرا نیستند ! اینها ظاهر این دعواهاست و سطح و عمق معمول دعواهائی که درون ۳ نسل کمونیزم ایرانی بنوعی همواره تکرار شده.متدهای حل اختلاف هم بسیار شبیه هستند و عموما این دعواها به لیچار گفتن فحاشی اتهام زدن و سانسور مخالف و نهایتا انشعابات بطور موقتی خاتمه یافته و خواهد یافت.

از دید من اما مضمون اختلافات این جناح بندیها چیزهای دیگریست و بواقع بن بست استراتژیک کمونیزم ایرانی بن بست استراتژیک کمونیزم کوردی و تناقضهایش را نشان می دهد.طرفین این دعواها هم راه حل نیستند بلکه همواره و تاریخامسائل کمونیزم ایرانی را بازتولید کرده اند و دعواهاشان قرار نیست راهگشا باشد.

در این مقاله به چند نکته در حاشیه این دعواها می پردازم و مثل همیشه تلاش می کنم طرح عمومی الترناتیو خودم را فرموله کنم:

(۱)”ایدئولوژیک یا سیاسی؟”

 

حمید تقوائی و باندش جار می زنند که مخالف ایدئولوژیک بودن هستند و خواهان داشتن حزب سیاسی !می گویند مخالفینشان ایدئولوژیک هستند که مخالف تقلیل خواستهای حزبشان به سرنگونی رژیم اسلامی هستند!

ابراهیم علیزاده هم برای پوشاندن تلفیق هویت کومله به جنبش کوردستانی که جو گیر مناظق خودمختار کوردی عراق و سوریه شده ، همین را به مخالفین خود می بندد! او هم مدعی است که مخالفینش ایدئولوژیک هستند و مفتضیات سیاسی را نمی شناسند.

این متدهای تقوائی و علیزاده تو تاریخ زیاد اتفاق افتاده و زمینه سازی برای “انقلاب ایدئولوژیک” و توسعه اپورتونیزم همواره با شعار های مشابه انجام شده.

واقعیت اینست که هیچ نیروی سیاسی نمی تواند مدعی شود ایدئولوژیک نیست.چه راست چه چپ.در دوران جنگ سرد مبارزه ضد کمونیستی را با این شعار مخالفت با ایدئولوژی پیش برده اند.

انچه اهمیت  دارد فرق گذاشتن بین ایدئولوژی داشتن و تغصب فکری و انجماد فکریست.همان واژه دگماتیزم.

انچه گرایشات سیاسی را به خاک سیاه نشانده دگماتیزمی است که عامل مهم ساخته شدن فرقه هاست.

باید با دگماتیزم و انجماد فکری دائم مبارزه کرد اما ادعای ایدئولوژیک نبودن کلاه برداری سیاسی است.

الم کردن “ما سیاسی هستیم” حزب سیاسی هستیم هم ابزار فریب است.همه احزاب راست یا چپ همواره سیاسی بوده اند.مهم نوع سیاست است.حمید تقوائی یا ابراهیم علیزاده با ادعای “سیاسی بودن” دنبال کشاندن حامیان خود به کمپ راستها هستند.یکی توی کمپ ناسیونالیستهای کوردی دیگری کمپ رجوی و شازده پهلوی و معصومه قمی ها!

(۲)مخالفت با ابراهیم علیزاده و تقوائی با اثبات مارکسیست بودن یا منصور حکمتی بودن:

مخالفین ابراهیم علیزاده در کومله -حزب کمونیست ایران او را راست می دانند و اما همه انها خود را لنینیست می دانند و مارکسیست. مخالفین تقوائی در حزبش هم ثابت می کنند که منصور حکمتی هستند و تقوائی نیست! به جهت سیاسی مخالفین علیزاده به مواضع او در رابطه با احزاب ناسیونالیست کوردستان ایراد می گیرند اما زمانی که بارزانی فراخوان ساختن کردستان مستقل داد خبری ازشان نبود!

نه مخالفین علیزاده و نه مخالفین تقوائی نقدی به لنینیزم ندارند.نتوانسته اند تناقضات لنینیزم با خواستهای انقلاب اتی ایران را فرموله کنند و از موضع کمونیستی راه نشان دهند.

لذا به جرات می توان ادعا کرد اینها بخشی از چرخه و بحران کمونیزم نسل سوم هستند و نه بیشتر.

خلاصه اما نه پایان داستان!

این مقاله کوتاه هدفش بررسی مورد بمورد اختلافات  درون کومله و حزب کمونیست کارگری نبود بلکه ارائه تصویری مشخص بود که بر اساس یافتن یک اشتراک ماهوی استوار شده.

در بستر رشد اجتماعی و سیاسی ایران و منطقه خاورمیانه و جلو رفتن مبارزات اجتماعی طبقه کارگر در ایران بیشتر در حال سیاسی شدنست و لذا دنبال رهبری سیاسی است که بتواند این طبقه را به قدرت برساند.

متاسفانه احزاب کمونیست موجود در ظرفیتهائی این چنین نیستند و پاسخگوی نیازهای انقلاب اتی نیستند.درون این اجزاب بحرانها رشد کرده اند در زمانی که انتظار می رود که بر عکس ما شاهد اتحادی فراسیاسی درون کمونیستها باشیم شاهد واگرائیهای بیشتر هستیم.این اتفاقی نیست.تابع قوانینی است.این بحران تا تخلیل نشود و راه حل نیابد چرخه انزوای احزاب کمونیست ایرانی ادامه می یابد و جامعه متاسفانه در حاشیه این بحرانها مجبورست یا راه راستها را دنبال کند یا بالاخره درون ایران تحزبی دیگر از کمونیزم توسط نسل جدیدی که منتظر این رهبران مادام العمر نمی شود سکان کمونیزم و چپ را بدست بگیرد.

داستان بحرانهای درونی احزاب مدعی کمونیزم در تبعید ادامه خواهد یافت و تاسفبارتر خواهد شد.نسلهائی که این فضا را ساخته اند قادر به بازنگریهای لازم نیستند.