سرنگونی انقلابی ـ ٢

سرنگونی انقلابی  ـ ۲

جنبش دانشجویی در ۱۶ آذر۹۸  و نگاهی به آل احمد های ایرانی و فرنگی

با نقل قولی از حمید مومنی

 که بدست نوع فرنگی ارتجاع(بخوان حامی بخش دیگرسرمایه یا ارتجاعی دیگر) به قتل رسید.

یکبار دیگر جنبش دانشجویی نشان داد که پرچم سرخش را همچنان بر دوش میکشد ودر گیرودار نبردی طولانی گرایشات عقب مانده وراست واصلاح طلب را از صحنه دورکرده است. پر شور وپرشکوه در کنارکارگران وزحمتکشان میخروشد وبر ملزومات انقلاب در ایران متمرکز می شود. در هیاهوی راست در سطح مدیا با پرچم سرخ ظاهر میشود وتمام رشته ها را پنبه میکند. طرفداران سرنگونی بعنوان امری سلبی برآشفته میشوند که چرا شتاب خودرا با آنها تنظیم نکرده است ووارد قطب بندی طبقاتی شده است. چرا صف همه باهم آنها را رعایت نمی کند. و…

 شیوه برخورد این جماعت بسیار دیدنی وآشفتگی شان اعجاب آور است.بخش چپ این آشفتگی در حالیکه خود پرچم های سرخ را برای بعد از سرنگونی انبار میکنند!! منتقد غلظت رنگ پرچم دانشجویان میشوند . سخن برخی از برآشفتگان از نقد گذشته وجنبش دانشجویی را به این یا آن مهره یا جناح رژیم نسبت میدهند.در عین حال فراموش نمی کنند ارتباط علنی با پمپئو وهمتایان بینالمللی اش را فعلا بی ضرر معرفی کنند تا وحدت کلمه برای سرنگونی محفوظ بماند. وعجیب است که حقانیت خود را از آن میگیرند که« سخت غربی اند وامپریالیسم و غیره به کتشان نمیرود ».درست مثل آل احمد های ایرانی در دفاع و اغماض از ارتجاع داخلی ،اینها به مثل  آل احمد های فرنگی اند. گروهی که ازبرخی  راست ها  تا گروههای معینی در چپ را در بر میگیرد.از این نگاه طبقات نه تنها در امر سرنگونی رژیم بلکه در تقسیم بندی جهان هم هیچکاره اند. بزعم آنها جهان به شرق و غرب تقسیم شده وآنها از جنم غربی اند.«ضد امپریالیست » های همدست ارتجاع که در دوران بورژوازی ملی منجمد شده اند به این جماعت روحیه داده و میدهند تا افاضاتشان را نو بیانگارند.کسانی که امپریالیزم برایشان نه مرحله ای از تکامل سرمایه داری بلکه جنگ سرمایه انحصاری با بورژوازی ملی  بود واینک بزعم  آنها با مرگ واقعی بورژوازی ملی و تسخیر جهان ،  انحصارات وسرکردگانشان از میان رفته اند. اینک کاخ سفید و کرملین و ..  هم کاخی است مثل هر ساختمانی دیگر . در این فضا طبیعی است بر دانشجویان بتازند زیرا خط پایان مسابقه را جایی میگذارند که با سرعت گامهایشان همخوانی ندارد.آنچه قربانی شده است این واقعیت است که مبارزه علیه حاکمیت سرمایه داری اینک شرط رهایی از دخالت انحصارات وتحقق آزادی است هم از اینرواست که سرنگونی تنها و سلبی مطرح نیست.سرنگونی باید انقلابی باشد وشرطش مرزروشن با طرفداران حاکمیت سرمایه داری از همین حالا است. مسلما مرز کشیدن با جنگ روبارو هنوز فرق دارد وتا زمانیکه جریانی بنام اپوزیسیون مانع حرکت شما نشود از مرزبندی وبیان نقد فراتر نمی روید.نظیر آنچه در رابطه با سلطنت طلبان اتفاق میافتدودر هیئتی مهاجم با تحمیل شعارعقب مانده ای چون «رضا شاه روحت شاد و….» به تجمعات معترض حمله میکنند.در هیئت چپ آل احمد های فرنگی برای نشان دادن تمدن خویش تلاش میکنند مسئله را با اغراق دامن زده ودر قامت مدافع مسیح ومجاهد وسلطنت ظاهرشوند. محاسباتشان با ایده سرنگونی سلبی همخوان است وماهیت این موضع گیری وقتی روشن میشود که با جنبش دانشجویان درگیر میشوند واپوزیسیون اپوزیسیون میشوند. واقعیت اینست که جنبش ها میدان عرصه انتخاب طبقاتی نیز هستند وگروهبندیهای طبقاتی در آنها هم شکل میگیرد .با آنکه جنبش دانشجویی اکنون  ودر دوره های مختلف تاریخ ایران با پرچم سرخ حرکت کرده اما نمی توان وجود گرایشات دیگر را در این عرصه کاملا نادیده گرفت . آل احمد های فرنگی هرکجا کم بیاورند تحت عنوان جنبش دانشجویی اما فاکت هایشان را از گروهبندیهای متفاوت سرهم میکنند. اباذری میشود« تئوریسین » این جنبش وبسیجی وخط امامی میشوند فاکتور در جنبش دانشجویی. کسانی که مسیح علینژاد را براحتی هضم میکنند نقد کاستی های احتمالی نزد دانشجویان را با فاجعه هم سنگ میکنند . در حالیکه باید گرایشات موجود در جنبش را با نام خودشان صدا کرد و انگشت شمارحکومتی ها را باگرایش چپ غالب بر جنبش دانشجویی نیامیخت.

 آل احمد های فرنگی تحت عنوان اینکه نئولیبرالیسم به ایران نیامده است .ایران را جزیره ای امن در دریای سرمایه داری جهانی تصور میکنند  و انکار میکند که نئولیبرالیسم یک سیاست سرمایه داری جهانی است که از بالا دیکته میشود واز طریق روابط سرمایه به کل سرمایه داری تسری مییابد. هرکجا لازم باشد ارگانهای مربوطه مثل بانک جهانی قانون گزاری میکنند وهرگونه تخطی از آنرا مجازات میکنند. درست مثل خود سرمایه داری ایران که از بالا سازمان یافت.کسیکه سیاست نئولیبرال را درایران وکشور های مشابه تحت این عنوان که با فرانسه یکی نیست انکار میکند باید سرمایه داری در ایران را هم بهمین دلیل انکار کند وهستند کسانی که چنین  میکنند.

 یقینا همانطور که سرمایه داری ایران مثل همه جای دنیا و مشخصا آنجا ها که  پیرامونی نامیده میشود مشخصات ویژه ای در اشل محلی یافت پس لزوما نئولیبرالیسم هم بسته به شرایطی که بستر پیاده شدنش قرارگرفته تغییرات مخصوص میکند که امری قابل اندازه گیری وتحقیق است. اینکه برای مقابله علیه سرمایه باید از دولت سرمایه داری حاکم برکشورخویش آغاز کرد به این معنا نیست که پس لزوما منشا نئولیبرالیسم را که سیاست جهانی سرمایه داریست در محل جستجو کنیم.در محل ممکن است جناحهای مختلف سرمایه از طریق قول و وعده هایی برای تعدیل این سیاست به مصاف انتخاباتی بیایند اما تا وقتی چرخ سرمایه را میچرخانند پیش برنده سیاست اقتصادی انحصاراتند مگر آنکه سرمایه داری نباشند.در سوئد سوسیال دموکراسی همانقدر پیش برنده سیاست نئولیبرال بود که مودرات ها علیرغم هر ادعای انتخاباتی، مبارزات روزمره کارگری اگر به هدف نهایی و استراتژیک غلبه بر حاکمیت سرمایه واقف نباشد یا منجر نشود نمی تواند زندگی کارگری را نجات دهد. جناح بندی های سرمایه عمدتا مصرف انتخاباتی دارند. تفاوت بین مبارزات روزمره کارگران سوئد یا فرانسه با ایران مانع از آن نیست تا مقابله مشترک علیه ارزان کردن نیروی کار یا برداشتن سوبسیدهاو ریاضت اقتصادی وقرار و قوانین ظالمانه تر کارو.. را در مبارزات روزمره نادیده بگیریم وضرورت همبستگی مبارزاتی را انکار کنیم . واضح است که کارگر سوئدی بعضا بخاطر تصوری که از اوضاع پیشا وضعیت کنونی دارد به بازگشت دولت رفاه متوهم باشد. همین توهم مسلما براستراتژی ضد سرمایه داریش سایه می افکند . وزن این توهم در کشور های اصطلاحا پیرامونی بخاطر تجربه معین از گذشته بسیار اندک واز اینرو رسالتش در مقابله علیه سیاست نئولیبرالی توام با مقابله با حاکمیت سرمایه داری ذخیره شلیک بس قوی تر دارد. روی این ذخیره باید حساب کرد نه آنکه آنرا بالکل نفی وانکار کنیم. کارگر ایرانی علاوه بر حمایت از مبارزات روزمره کارگری در سطح جهان ونقد شعارهای تقلیل گرایانه موجود باید بتواند همبستگی بین المللی با خودرابرای زمین زدن سرمایه جلب کند . آنچه منشا قدرت وپتانسیل انقلابی در اوست نباید بعنوان نقطه ضعف تلقی کرد. تعالیمی که آگاهی کارگر ایرانی را ماقبل نئولیبرالیسم تصویر میکند ، درک روشنی ازوضعیت مبارزه طبقاتی وپتانسیل ها ندارد. اگر قبول داریم که مقابله با نئولیبرالیسم صرفا در مبارزات روزمره معنا مییابد واستراتژیک نیست لاجرم برای کارگر ایرانی رسیدن به شعار استراتژیک سرنگونی دولتهای سرمایه داری بلاواسطه میسر است در حالیکه برای کارگر سوئدی در عرصه ذهنی باید گذار از دولت رفاه صورت گرفته باشد. در حال حاضر وبطور خود بخودی در بخش بزرگی از حداقل کارگران سوئدی  این تفاوتی آشکار در عرصه ذهنی تلقی میشود . تفاوتی که پس از سرمایه داری در قالب توقعات متکامل تر از جامعه میتواند مثبت باشد.

بطور خلاصه : در دنیای پراکندگیها وعدم وجود سطح کافی سازمانیابی برای نبرد اهمیت اقدامات جنبش کارگری ودانشجویی وزنان وشعارهای بموقع وسازمانگرانه ایکه خلق کردند بر هیچکس پوشیده نیست . واضح است که جنبش ها تحت تاثیر مبارزه طبقاتی جابجا شوند ونقد یکی از ایزار این مبارزه است. هیچکس وجریانی با روغن مقدس آغشته نیست .جنبش ها نیز حول منافع طبقات مختلف تجزیه میشوند . مهم اینست که قطب بندی طبقاتی را محور جا بجاییها بدانیم وسلب و اثبات را در امر سرنگونی در هم تنیده وتوامان در نظر بگیریم . یعنی سرنگونی انقلابی را سازمان دهیم.

برای شناختن آل احمد های فرنگی کافیست خصوصیات آل احمد ایرانی را با اینها مقایسه کنیم . نامه زیر ابعادی از این خصوصیات را نشان میدهد . بر خورد و همنوایی با ارتجاع را مقایسه کنید با روش حال وگذشته توده ایها ، ضدامپریالیست های محور مقاومت وآل احمد های فرنگی.بخوان سرمایه دار داخلی وسرمایه دار خارجی ! یا در پیکری آشنا تر پمپئو وسردار سلیمانی . یا در بیانی استراتژیک ، سرنگونی سلبی یا سرنگونی انقلابی . دعوا سر همین ها است.

بخشی از نامه حمید مومنی در رابطه با تقاضای مقابله با آل احمد

این رفیق ارزشمند سال ۵۴ بدست جلادان سلطنت و نوعی از آل احمد های فرنگی در درگیری مسلحانه به قتل رسید ودر راه آزادی جان باخت.

«بسیار،بهتر است موضوع را بی هیچ مقدمه‌ای شروع کنم: جلال آل احمد برای خودش حسابی مساله ای شده است.آن خدا بیامرز خوب فحش میداد،حرف های گنده می زد،لفاظی وحرافی خوب بلد بود،جاروجنجال راه میانداخت وخلاصه خودش را حسابی جا میکرد.نثرش هم،یعنی زبانش هم خوب بالاخره چرب ونرم بود،به هرحال از برکت این همه زیرکی برو بروئی هم پیدا کرد.درمیان این قحط الرجال ادبی وغیره،خوب وقتی کسی فحش میدهد،ازون فحش‌ها هم میدهد،طبعا عده‌ای را وعده‌زیادی را هم می تواند دوروبر خودش جمع کند.کسی هم نیست که این نورسیده‌ها را راهنمائی کند وبه شان بگوید که بابا وضع فلانی ازکجا خراب است-بگذریم ازاینکه عده‌ای ازدانایان قوم هم که فی نفسه آل احمدی بودند وبا آل احمدی پیش نبودند،تا ئیدش میکردند.

پس ازمرگ آن مرحوم هم وضع بدتر شد.آل احمد شهید شده بودد(۱)وآل احمدیهای دیگر هم برایش سینه می زدند،هر شهیدی هم که متاسفانه عزیز است.درنتیجه گرایش خلق الله به کتاب های او بیشتر شد.ناشرین هم آش شور را شورتر کردند.

خلاصه،فعلا چنین است که کتابهای آل احمد برو بروی زیادی دارد،تند وتند چاپ می شود وخیلی از آن‌هائی را که به هرحال میخواهد مغزشان تکانی بخورد،به چاله چوله میاندازد،گرفتار گنده‌گوئی‌ها وپرت وپلاگوئی های روشنفکری پرمدعا ودرعین حال مرتجع میکند.هیچ نقد درست وحسابی هم دربارۀ او وآثار او وجود ندارد.خلاصه مگر کسی ذهن خیلی فعالی داشته باشد تا بتواند ازچنگ این مزخرفات فرار کند،یا اینکه اتفاقی با آدمی برخورد کند که چیزی  سرش بشود،ورنه باید همانجور غوطه بخورد توی مردابی که توش افتاده،تازه تلف کردن اندیشه ونیروی فکری جوانان تنها مساله نیست،سرگرمی‌های تلویزیونی وغیره هم این کار را میکنند.مساله ی اساسی این است که آن خدابیامرز مرتجع بود وحسابی هم مرتجع بود ودرنتیجه آثارش ارتجاع را درزیر پوشش فریبنده ای روا میدهد.این راهم می دانم که آل احمد ممکن است زندگی تمیز وپاک وچنین وچنانی هم داشته بوده،ولی به من چه مساله کاربرد نهائی کارهای اوست.اواگر به قدرت مندان فحش میداد،ولی موضعش موضع ارتجاع بود.اگر هم از چیزی محرومش میکردند،خوب کسانی دلشان براش می سوخت،ولی چیزی نداشت که به دلسوختگان خودش بدهد،بجز همان حرف‌هائی که به صورتی دیگر ازدهان ظالم در نمی آید ویا ازدهان ظالم مرتجع تر درمی آید.او با هرچیزی که برخورد میکرد،موضعش موضع ارتجاعی بود:با خط وتغییر خط با روستا،با علم،بافرهنگ،باتکنولوژی ویا هرچیز دیگر،ساده دلان هم میدند که خوب همه ی این چیزها،به این صورتش بد است،در نتیجه نظر آقا را ترجیح می دادند.عیب کار از همینجا بود.

القصه من شما را حلال بالقوه‌ی این مشکل میدانم،مثل اینکه می گویند،قرار است آقای به آذین کاری راجع به آل احمد بکند،راستش من ایشان را قبول ندارم،البته برای این کارومحافظه کاری خواهند کرد وخلاصه نخواهند توانست پته‌ی طرف راروی آب بریزند.خلاصه اقای مومنی دست ما به دامانتان،این کاررابکنید،حتما بکنید،احتیاج هست.زودتر هم بکنید.لازم نیست شک آکادمیکه داشته باشد.قابل استفاده باشد .فقط.»

سعید سهرابی ۱۲ .۱۲ .۱۹