بازخوانى تاریخ معاصر سازمان چریک‏هاى فدایى خلق(فصل دوم – قسمت پنجم)

بازخوانى تاریخ معاصر

سازمان چریک‏هاى فدایى خلق

محمود طوقی

فصل دوم

پلنگان دیلمان و طبرستان

قسمت پنجم

قسمت پنجم

 

 

چگونه ارتش توده ‏اى به ‏وجود مى ‏آید

شرط پیروزى انقلاب درهم شکستن نیروهاى مسلح ضدانقلابى است. و این امر نیاز به‌ارتش توده ‏اى دارد. اما این ارتش این ‏گونه به ‏وجود مى ‏آید:

۱-تشکیل کانون‏ هاى چریکى توسط پیشاهنگان انقلابى

۲- حمایت شهر از کانون‏ هاى چریکى در شهر و روستا

اشتباه دبره در این است که به مسأله حمایت شهر کم ‏بها مى ‏دهد.

گروه در اینجا با چند سؤال روبه ‏رو مى‏ شود:

۱-آیا در جریان عمل گروه‏ هاى کوچک به سازمان‏ هاى بزرگ تبدیل نمى ‏شوند.

۲- آیا گروه ‏ها به وحدت نخواهند رسید.

۳-آیا گروه ‏ها به مردم شناسنانده نمى‏ شوند.

۴- آیا گروه ‏ها به پیشاهنگ توده بدل نخواهند شد.

۵-آیا عملیات در روستا نیاز به حمایت سیاسى  شهر ندارد.

۶-آیا حمایت شهر خود به ‏خودى است یا سازمان یافته است.

انتقاد به گروه از زاویه چپ

گروه در اینجا با انتقاد از زاویه چپ روبه ‏رو مى ‏شود. مسعود مى ‏گوید: عده ‏اى ممکن است به ما بگویند شما مى‏ خواهید یک سازمان توده‏ اى ایجاد کنید، حال آن ‏که هدف ایجاد یک سازمان پرولتاریایى است. مسعود در جواب مى‏ گوید: شرط نخست رهبرى پرولترى پیشاهنگى است و این ما هستیم که مبارزه مسلحانه را آغاز مى‏ کنیم. و این عمل بر پایه یک خط مشى مارکسیستى ـ لنینیستى استوار است. هدف ما در این ‏کار کشاندن توده و طبقه به مبارزه است، نه طبقه کارگر تنها. حزب طبقه کارگر در طى عمل ایجاد مى ‏شود و ما در پروسه مبازره با طبقه ارتباط برقرار مى‏ کنیم. در همین پروسه است که طبقه کارگر شایستگى خود را براى رهبرى مبارزه نشان مى ‏دهد. و حضور سازمان پیشاهنگ در رهبرى مبارزات تضمین ‏کننده رهبرى طبقه خواهد بود.

 

یک هشدار و یک پیش ‏بینى تاریخی

در اینجا گروه دو مسأله را درست مى‏ بیند:

۱-بى‏ عملى

۲- واگذارى رهبرى

مسعود مى‏ گوید: بیم آن مى‏ رود که بى‏ عملى مارکسیست‏ ها رهبرى مبارزات ضدامپریالیستى خلق را به خرده ‏بورژوازى بسپارد. و تضمین رهبرى پرولتاریا تنها از کانال پیشاهنگى مارکسیست ـ لنینیست ‏ها مى‏ گذرد و راه دیگرى هم نیست.

پس باید خطر کرد، باید در نظر و عمل یک پاسخ مشخص به مسأله تعویض قدرت و واگذارى قدرت به استثمارشدگان داد.

 

فصل نهم: یادداشتها

در مسأله حزب و قیام، گروه از لنینیسم عبور مى ‏کند:

۱- لنین مى‏ گوید: بدون حزب انقلابى، پیروزى انقلاب ممکن نیست و چه ‏گوارا مى ‏گوید: انقلاب کوبا با اصل لنینى فوق در تضاد است. مسعود مى‏ گوید انقلاب مى‏ تواند بدون حزب شروع شود و حتى بدون حزب قدرت را به ‏دست گیرد. اما پیروزى آن، با وسعت تاریخى‏ اش منوط است به بودن حزب.

۲- گروه در بررسى‏ هایش به دو راه مى ‏رسد: تشکیل حزب و مبارزه چریکى بدون حزب و بعد به این نتیجه مى ‏رسد که نباید منتظر تشکیل حزب شد. باید دست به‌مبارزه مسلحانه زد. و در پروسه مبارزه حزب به شکل مشخص مطرح خواهد شد. براى تشکیل حزب اتحاد گروه ‏هاى مارکسیست ـ لنینیست مطرح است. اما این اتحاد هم ‏اکنون به شکل مشخص مطرح نیست. در جریان عمل مطرح خواهد شد.

مسعود مى‏ گوید: «ما ابتدا مبارزه مسلحانه را به ‏طور کلى پذیرفته بودیم. اما مسئله حزب به شکل مشخص مطرح بود. اما اینک مبارزه مسلحانه مسأله مشخص است. و ضرورت تشکیل حزب مسأله ‏اى کلى است.

۳-لنین مى‏ گوید: پیشاهنگ نمى‏ تواند دعوت به قیام کند مگر آن‏که اکثریت توده وظیفه را پشت سر خود داشته باشد. اما در کوبا نشان داده شد که پیشاهنگ واقعى نمى ‏تواند به‏ وجود بیاید مگر آن‏که قیام آغاز شود. وقتى لنین مى‏ گوید: قیام کار توده ‏ها است. بدان معنا است که رشد روزافزون قیام و پیروزى قیام شدنى نیست مگر آن‏ که توده از آن حمایت کند. در روزگار لنین تصورى از جنگ چریکى طولانى مدت نبود. پس تصورى هم از آغاز قیام نبود. لنین قیام را یک پروسه کوتاه مدت با شرکت انبوه توده‏ ها مى‏ دانست. ولى امروز قیام را یک جنگ توده ‏اى مى ‏دانند که با حرکت پیشاهنگ آغاز مى‏ شود.

انتقاد گروه از دبره

گروه انتقادات خود از دبره را این‏ گونه جمع ‏بندى مى‏ کند:

۱- دست کم گرفتن امر سازماندهى و الغاى یک دید خودبه ‏خودى

۲-پُربها دادن به جنبه کاتالیزورى مبارزه مسلحانه و کم ‏بها دادن به امور مقدماتى و تدارکاتى مبارزه

۳-تعمیم جنبه‏ هاى فرعى انقلاب کوبا به سراسر واقعیت امریکاى لاتین

۴- خطاهایى در مورد رابطه شهر و روستا

۵-خطاهایى در مورد رابطه حزب و چریک

۶- خطاهایى در مورد رابطه تئورى و عمل

۷- دگم ‏سازى همان خطایى که خود مورد انتقاد قرار مى ‏دهد.

 

آنک

برادرانم

که مى‏ آیند

و از ردیف آتش

مى‏ گذرند

سلطانپور

بازخوانى آنچه که یک انقلابى باید بداند

چند نکته

۱- این رساله در تابستان سال۴۹نوشته شده است. رساله ‏اى است موجز حاصل ارزیابى گروه جنگل.

۲- این رساله در آستانه ورود گروه به فاز عملیاتى تدوین شده است. و درواقع پلاتفرم گروه است. و نشان مى ‏دهد که گروه به آن درجه از رشد کمى و کیفى رسیده است. که مى ‏تواند به ‏عنوان یکى از سازمان‏هاى پیشتاز طبقه کارگر خود را علنى کند.

۳- گفته مى ‏شود این رساله از آن بیژن جزنى است۱. که از درون زندان براى فراهانى فرستاده مى ‏شود تا اتوریته او را کامل کند. که چنین نیست. نثر و نگاه بیژن به گونه ‏اى دیگر است. ضمن آن‏ که بررسى‏ هاى گروه باید توسط خود گروه که اشراف کاملى به‌بحث‏ ها و بررسى‏ ها داشتند، تدوین مى ‏شد. و این رساله نشان مى ‏دهد که تدوین بلاواسطه گروه است.

۴- کاتب رساله صفایى فراهانى است. اما در واقع جمع‏ بندى کار گروه است. و تنها نظریات شخصى او نیست.

 

مقدمه

مقدمه مبتنى بر سه نکته است:

۱- این رساله نتیجه بررسى ‏هاى انجام شده گروه است. به ‏همین خاطر موجز است.

۲-این رساله براى پایان دادن به بن‏ بست مبارزاتى است.

۳-این رساله ضمن قبول لغزش‏ هایى در آن، همه را دعوت مى‏ کند که حول محورهاى تعیین شده مبارزه را آغاز کنند.

در واقع این رساله مرز گذار از رکود به تحرکى انقلابى است. اهمیت این رساله و دو رساله «هم  استراتژى  و هم  تاکتیک» احمدزاده و «رد  بقا»ى پویان در همین مرز گذار است. وگرنه ده‏ ها و صدها کتاب با غناى بیشتر و تحقیقاتى همه ‏جانبه ‏تر در مقاطع دیگر منتشر شدند اما آب از آب تکان نخورد.

بخش اول

این رساله شامل دو بخش است: بخش اول به وضعیت رفرم ارضى مى‏ پردازد و نشان مى ‏دهد که این رفرم چه تغییرى در روستا و شهر به ‏وجود آورده است. بورژوازى ایران در چه مرحله ‏اى است و هیئت حاکمه چه مى‏ کند.

بخش دوم: به ضرورت مبارزه انقلابى و سازمان‏ هاى سیاسى داخل کشور مى ‏پردازد. و به واقع پلاتفرم گروه روشن مى‏ شود.

الف: رفرم ارضى و سیر جامعه

رفرم به منظور تغییر دادن مسیر تحولات درونى جامعه و مسخ شعارهاى جنبش ترقى‏ خواهانه ایران به اجرا درآمد. و در پایان دادن به عقب ‏ماندگى جامعه ما نقشى ارتجاعى ایفا مى‏ کند پس رفرم ماهیتى ارتجاعى دارد.

خلع ید از مالکان بزرگ به سود بورژوازى وابسته انجام شده است. بورژوازى ملى نیز در بورژوازى کمپرادور تحلیل رفت. به گونه ‏اى که بوژوازى کمپرداور بخشى از بورژوازى ایران نیست بکلی تمامى آن است. بورژوازى در سه عرصه مالى، صنعتى، بازرگانى به تمامى به انحصارات جهانى وابسته است. پس برخلاف بورژوازى کلاسیک، مخالف آزادى و طرفدار دیکتاتورى و متکى به امپریالیسم است.

رفرم سرآغاز طرح‏ هاى دولتى بود که حاکمیت بورژوازى را تأمین مى‏ کرد و بازار روستا را به روى آن مى‏ گشود. اما این بورژوازى به دو دلیل قادر نیست جامعه را به‌یک جامعه سرمایه ‏دارى و توسعه یافته برساند:

۱- وسیله‏ اى است براى ادامه غارت‏گرى انحصارات جهانى

۲- به علت عقب ‏ماندگى قدرت رقابت با انحصارات جهانى را ندارد.

این رفرم ناقص بدون رفرم سیاسى و اجتماعى امکان هر تحول بنیادى را از جامعه مى‏ گیرد. رفرم با استبداد سلطنتى، فساد، دستگاه ادارى، غارت‏گرى قشر بالایى بوروکراسى و نظامى و وابستگى‏ هاى رو به تزاید به انحصارات به جایى نمى ‏رسد.

ب: بورژوازى ایران

استعمار از قرن۱۹ زمینه ‏هاى رشد طبیعى ایران را مسدود ساخت و یکى از علل شکست انقلاب مشروطه ضعف بورژوازى به ‏طور کلى و فقدان بورژوازى صنعتى بود. تلاش‏ هاى بعدى بورژوازى ملى به جایى نرسید و در بورژوازى کمپرادور تحلیل رفت.

بورژوازى کمپرادور بعد از کودتا رشد سریع یافت و اکنون حاکم بلامنازع کشور است. این بورژوازى شامل بخشى از فئودال‏ ها و بورژوازى ملى مى‏ باشد و پایگاه اصلى استعمار نو است. این بورژوازى قادر نخواهد بود به رشد کلاسیک بورژوازى غرب نائل آید. و بقا و سود خود را در سایه غارت انحصارات جهانى مى ‏بیند.

این بورژوازى براى گذراندن مراحل رشد نیاز به دمکراسى بورژوایى ندارد. دیکتاتورى حاکم و فساد ادارى شرایط ایده ‏آل ادامه حیات است.

سرکوب جنبش ترقى‏ خواهانه ملى کاملاً به سود این بورژوازى است. در پناه سلطه امپریالیسم است که رشد مى‏ کند و پروبال مى‏ گیرد.

این بورژوازى به ‏خاطر غارت و همکارى در غارت ثروت‏ هاى ملى، تحکیم دیکتاتورى، فساد ادارى، اجتماعى، فرهنگى ـ طبقه منحط و فاسدى است که سر راه ترقى ملت است.

 

ج:  دستگاه حاکمه

قبل از اصلاحات دستگاه حاکمه نماینده فئودال‏ ها و کمپرادورها بود. و از سویى همکار و کارگزار امپریالیسم. پس از اصلاحات فئودال ‏ها نفوذ خود را به سود بورژوازى از دست دادند. و قشر عالى بوروکراسى با بورژوازى پیوند خورد. و هر دو با امپریالیسم جهانى بستگى دارند.

این اشتباه است که دستگاه حاکمه را صرفا نوکر جیره ‏خوار و گوش به‌فرمان امپریالیسم بشناسیم. دستگاه حاکمه ضمن داشتن وابستگى ‏هاى طبقاتى منافعى دارد که او را به امپریالیسم وابسته مى‏ کند۲. سیاست اقتصادى دستگاه حاکمه صدور مواد خام و اجراى پروژه ‏هاى صنعتى، وارد کردن کالا و تبدیل جامعه به مصرف‏ کننده و دنباله ‏روى از غرب.

در زمینه داخلى تحکیم دیکتاتورى و سلب کلیه حقوق اجتماعى و سیاسى ملت و تبدیل مجلسین و قوه قضاییه به آلت دست دیکتاتورى. در زمینه سیاست خارجى پیوند با محافل امپریالیستى و به ‏عهده گرفتن ژاندارمرى منطقه این است ماهیت و طرز عمل دستگاه حاکمه.

د: مسائل اجتماعى و فرهنگى

جامعه به دو بخش اکثریت و اقلیت تجزیه شده است. اما برخلاف دوران قبل داراى یک فرهنگ نیستند. بخش اقلیت شامل: بورژوازى وابسته، قشر بالاى بوروکراسى و تکنوکراسى، قشر مرفه خرده‏ بورژوازى یعنى، کارمندان و افسران و صاحبان شاغل آزاد و واسطه ‏هاى توزیع مى ‏باشند.

تمامى امکانات رفاهى جامعه در اختیار این اقلیت است. این اقلیت هر روز بیشتر فرهنگ و ارزش ‏هاى غرب را مى‏ پذیرد و همبستگى فرهنگى خود را با ملت مى‏ گسلد. مشغله فکرى روشنفکران این اقلیت نیز برگرفته از غرب است. آنان مردم خود را نمى ‏بینند اما دلشان به حال سیاهان امریکا مى‏ سوزد.

اکثریت جامعه اما به دو بخش تقسیم مى ‏شود:

۱- شهرى

۲-روستایى

بخش شهرى شامل کارگران ـ پیشه ‏وران بى‏ چیز، کارمندان جزء است و بخش روستایى شامل قسمت اعظم خرده ‏مالکان و دهقانان بى ‏زمین است.

این اکثریت از حداقل تغذیه، بهداشت و تفریح محروم است. حق تشکیل هیچ دسته و جمعیتى را ندارد و به ‏علت سرکوب مداوم، از آگاهى سیاسى نازلى برخوردار است. عناصر آگاه آن در زیرفشار پلیس سیاسى امکانى براى فعالیت نمى‏ یابند.

اما از فقر فرهنگى با وجود عقب‏ ماندگى و فرهنگ ارتجاعى حاکم، وارث بالقوه فرهنگ ملى است چون فرهنگ غرب هنوز در این بخش نفوذ نکرده است. و على ‏رغم عقب ‏ماندگى هنوز سجایاى اخلاقى مثبت چون انسان‏دوستى، وطن‏ پرستى، هم‏دردى طبقاتى در این بخش به چشم مى‏ خورد.

جامعه‏ اى آزاد و مترقى

براى رسیدن به جامعه ‏اى مترقى راه ‏حل بورژوازى به ‏جایى نمى‏ رسد. امروزدیگر امکان رشد کلاسیک بورژوازى وجود ندارد. و بورژوازى ملى ایران به  ‏تمامى دربورژوازى وابسته تحلیل رفته است. و فاقد پتانسیل انقلابى است. در واقع خرده ‏بورژوازى وارث تمایلات و افکار آن شده است.

ناسیونالیسم و لیبرالیسم بورژوازى دیگر مصالح و منافع زحمتکشان ایران را دربر ندارد. در این تفکر عدالت اجتماعى و تقسیم عادلانه درآمدها جایى ندارد. و قادر نیست استعمار را از ایران بیرون کند.

راه حل مشکلات انقلاب توده‏ اى است. راهى که به دمکراسى و سوسیالیسم مى‏ رسد .

اقتصاد

در مرحله نخست پس از پیروزى، بانک‏ ها، معاون، صنایع و سرمایه‏ دارى خارجى دولتى مى‏ شوند. و بخش خصوصى تحت ارشاد دولت قرار مى‏ گیرد. بازرگانى خارجى نیز دردست دولت قرار مى ‏گیرد.

در مرحله دوم بخش خصوصى نیز به کمک دولت درمى ‏آید. اما تولیدکنندگان کوچک تا پایان این مرحله باقى خواهد ماند.

کشاورزى

۱- ملى کردن مؤسسات خارجى کشاورزى

۲-تأسیس مزارع و مؤسسات مکانیزه دولتى

۳- لغو بدهى دهقانان و خرده ‏مالکان

۴- تشویق دهقانان به تشکیل مزارع اشتراکى

۵-در مرحله دوم مزارع اشتراکى و خرده ‏مالکى به مزارع دولتى تبدیل خواهد شد.

۶-خرده ‏مالکان در هر دو مرحله آزادند.

تحصیل و بهداشت

دولت تعلیم و تربیت و بهداشت را به سود مردم زحمتکش به ‏دست خواهد گرفت.

مسائل سیاسى

 ۱-تصفیه ارتش

۲- تشکیل ارتش داوطلب ملى

۳- تشکیل چریک ملى از کارگران و دهقانان

۴- ایجاد سازمان‏ هاى دمکراتیک

۵-آزادى احزاب

سیاست خارجى

۱- خروج از پیمان‏ هاى نظامى

۲- ارتباط با کشورهاى سوسیالیست و ضدامپریالیست

۳-رابطه با جنبش ‏هاى رهایى‏ بخش

۴- رابطه دوستانه با دیگر کشورها

۵- رابطه برابر با اروپا

 

مسائل فرهنگى و ملى

۱- آزاد بودن تدریس زبان ترکى در مناطق آذربایجان

۲-زبان فارسى، زبان علمى و ادبى خواهد بود.

۳-تشکیل دولت خودمختار و ایجاد مجالس ایالتى و خودمختارى مالى و ادارى

۴-حق کردها و بلوچ‏ ها نیز در صورت تمایل خود براى خودمختارى محفوظ است.

بخش دوم

الف: ضرورت مبارزه و انقلاب

دستگاه حاکمه راه هرگونه ترقى و اصلاحى را برجامعه بسته است .هیچ راهى جز مبارزه نیست. مبارزه ای تام و تمام برای آزادى.

براى حاکمیت ملت، پایان دادن به عقب ‏ماندگى، استبداد و راهى جز انقلاب نیست.

ب):نیروهاى انقلاب و طرز تفکر انقلابى

نیروى اصلى انقلاب دمکراتیک ایران، زحمتکشان شهر و ده‏ اند. سرکوب و اختناق جنبش زحمتکشان را سرکوب کرده و سازمان‏ هاى قدیمى قادر به رهبرى جنبش نیستند.

نیروهاى انقلاب در شهر، کارگران و قشرهاى پایینى خرده ‏بورژوازى ‏اند. اما در روستا:

۱-دهقانان در سى سال گذشته به مثابه نیرویى ارزنده در مبارزات ملى شرکت نکرده ‏اند. دهقانان را هم ‏اکنون راحت‏ تر مى ‏شود به مبارزه برعلیه مالکین بزرگ کشاند تا حکومت. در شرایط کنونى زمینه‏ هاى بالفعل انقلابى وجنگ‏ هاى چریکى دهقانان درروستا نیست. با این همه عدم آمادگى دهقانان به معناى نفى هسته ‏هاى مسلح در روستا نیست. در مرحله اول انقلاب، دهقانان روى هم رفته تماشاچى خواهند بود.

۲- کارگران و زحمتکشان شهرى مساعدترین نیروى انقلاب در مرحله اول به ‏شمار مى ‏روند. در حال حاضر اما سازمان باارزشى ندارند.

۳-روشنفکران بالفعل ‏ترین نیروى جنبش ‏اند. اینان قشر متحرکى از خرده ‏بورژوازى‏ اند که آگاهى سیاسى لازم را دارند. این نیرو تمام ویژگى‏ ها را براى شروع حرکت دارد. مهم ‏ترین ضعف این نیرو نداشتن سازمان‏ هاى رهبرى و طرز تفکر و روش انقلابى است.

۴-عشایر، در کردستان و فارس زمینه‏ هاى مساعدى براى جنبش مسلحانه وجود دارد.

در فارس جنبش دچار نارسایى‏ هاى سیاسى است. و براى دامن زدن به شورش مسلحانه، موقعیت عشایر، همبستگى‏ هاى قومى و خونى مطرح است. در کردستان اما جنبش مسلحانه در گرو مسائل ملى و قومى است. درگیرى در این مناطقه مى ‏تواند کمک مؤثرى به جنبش بکنند.

پ: وجه سوسیالیستى مبارزه

در جامعه امروزى ما مبارزه براى دمکراسى بدون هسته ‏اى از سوسیالیسم بى ‏معنا است. مبارزه براى آزادى‏ هاى سیاسى و اجتماعى و مبارزه ضدامپریالیستى نمى ‏تواند بدون توجه به منافع طبقات محروم به جایى برسد.

سوسیالیسمى که، به آن باور داریم با سوسیالیسم اروپایى یکى نیست. سوسیالیسمى قاطع و انقلابى است.

ت: رابطه با شوروى

ما مى ‏توانیم سوسیالیسم را در کشور خود بنا کنیم بى‏ آن‏که مجبور باشیم با مقتدرترین کشور جهان حتى رابطه ‏اى بیش از یک رابطه فعلى دستگاه حاکمه داشته باشیم. ما نباید ایدئولوژى انقلابى را با تمایلات «روسوفیل» که بازمانده دوران خاصى است اشتباه کنیم.

ما به‏ خاطر پرداخت کفاره انحرافات و اشتباهات دیگران مصالح ملت را در توسعه رابطه با اتحاد شوروى و دیگر کشورهاى سوسیالیستى زیر پا نخواهیم گذاشت.

ث: حزب توده

حزب توده رسماً ایدئولوژى مارکسیسم ـ لنینیسم را برگزید و جنبش کارگرى را زمینه رسمى فعالیت‏ هاى خود قرار داد. اما در زندگى سى ساله خود دچار کمبودها و انحرافات نهادى شد. نبود رهبرى باتجربه و دوم درک مسائل اجتماعى باعث شد که حزب نتواند رسالت تاریخى خود را انجام دهد.

از سویى دیگر، ضعف رهبرى باعث شد که در مقابل سیاست غلط دولت شوروى و انحرافات استالینیستى به دنباله‏ روى بى ‏چون و چراى سیاست شوروى تبدیل شود. و حیثیت خود را در بین توده ‏ها به‏ خصوص قشر بورژوازى از دست بدهد.

بى‏ تجربگى طبقه کارگر و وسعت خرده ‏بورژوازى باعث شد که حزب توده جولانگاه تمایلات خرده ‏بورژوازى و اپورتونیسم چپ و راست شود.

حزب توده براى اصلاح راهى جز موارد زیر ندارد:

۱-ایدئولوژى انقلابى را مستقل از سیاست خارجى شوروى اساس کار خود قرار دهد.

۲- رهبرى حزب عوض شود.

۳- کادرهاى حزب تصفیه شوند.

۴- از مواضع سیاسى خود نقد صریح کند.

۵- سازماندهى دوباره شود.

۶- سنت‏ هاى انحرافى را به ‏دور ریزد.

ج: جبهه ملى

جبهه ملى گرایشات ناسیونالیستى داشته و اساساً قشرهاى خرده ‏بورژوازى را تحت‏ تأثیر قرار مى ‏دهد. این جبهه در جنبش ملى کردن نفت که بخشى از جنبش ضدامپریالیستى ایران است رهبرى را به ‏دست داشت که با کودتا این نقش را از دست داد.

در سال‏هاى۴۲-۱۳۳۹نتوانست نیروهاى ثابت و پرقدرت و رهبرى و سازمان شایسته‏ اى ایجاد کند پس به خارج کشور رانده شد و هم ‏اکنون در میان دانشجویان فعالیت مى‏ کند.

در جریان رفرم به ‏علت نداشتن ایدئولوژى انقلابى و گرایش‏ هاى محافظه‏ کارانه دچار تشتت و چنددستگى شد و در مقابل رفرم خلع ‏سلاح شد.

عقاید جبهه ملى بیشتر شبیه ایده ‏آل‏ هاى بورژوازى لیبرال است. جناح چپ آن نیز گرایشات سوسیالیستى دارد. فاقد سوسیالیسم انقلابى است.

جبهه ملى چاره ‏اى ندارد جز آن‏که از عقاید لیبرال ناسیونالیستى خود دست بکشد و خود را به آرمان‏ هاى دمکراتیک نزدیک ‏تر کند.

انقلاب نیروهاى جبهه ملى را تجزیه خواهد کرد، بخشى به سوى انقلاب، بخشى به‌سمت ضدانقلابى پرتاب خواهد شد.

چ: نیروهاى خارج از کشور

این نیروها باید کلیه امکانات خود را در خدمت و حمایت از جنبش انقلابى قرار دهند و با کمک‏ هاى مالى خود براى جنبش پایگاه ‏هاى سیاسى و نظامى فراهم کنند.

جز این ‏ها نیروهاى دیگرى هستند که مى‏ توانند بالفعل و بالقوه در خدمت جنبش قرار گیرد مشکل روشنفکران خارج از کشور بیگانگى از مسائل ملى و نداشتن درک واقعى از موقعیت جامعه ایران است. اینان شدیداً تحت ‏تأثیر جریان‏هاى بین ‏المللی قرار مى‏ گیرند و با همین معیارها شرایط کشور خود را تحلیل مى ‏کنند.

براى روشنفکر خارج از کشور مسأله صلح و خلع ‏سلاح و خطر هسته‏ اى عمده است. در حالى‏ که براى روشنفکران داخل اهمیت کمى دارد. آنان به اصرار به یکى از دو قطب (چین و شوروى) تمایل دارند در حالى‏ که در داخل چنین نیست.

اینان بیشتر یا جذب حزب توده مى‏ شوند و دچار یک بوروکراسى و یک سازمان جامد مى‏ شوند و یا جذب گروه‏ هاى پروچینى مى‏ شوند که وقت خود را با انقلابى نمایى مى‏ گذرانند.

درک عمیق تئورى انقلابى و تجارب انقلاب‏ هاى شوروى، چین و کوبا به ما راهى نشان مى ‏دهد که با راه این افراد (پروچینى ‏ها) تفاوت دارد.

ح: رابطه با چین و شوروى

ما باید از تجارب انقلابى چین درس بگیریم. و از موفقیت بین ‏المللى چین استفاده کنیم. اما ملاک رابطه با قدرت‏ هاى جهانى، منافع ملموس انقلاب و واقعیت ‏ها و امکانات عملى این نیروها و رابطه آن‏ها با موقعیت خاص جنبش است.

مصالح انقلاب به ما اجازه نمى ‏دهد که سیاست‏ هاى تلافى‏ جویانه را در قبال این قدرت‏ ها در پیش بگیریم و اشتباهات و فرصت ‏طلبى آن‏ها را با لجاجت پاسخ دهیم.

در تدارک انقلاب

پس از سال‏ ها بحث سازمان‏هاى سیاسى به ضرورت مبارزه مسلحانه رسیده ‏اند. ما تردیدى نداریم که مقابله سیاسى با دستگاهى که اساسا متکى به دیکتاتورى نظامى است جز از راه قهرآمیز میسر نخواهد بود.

بنابراین تدارک انقلاب از گام‏ هاى نخست تدارک مسلحانه بوده و راه قهرآمیز محور و اساس مبارزات انقلابى ما خواهد بود، در عین حال پیرامون چنین محورى هیچ امکان مسالمت‏ آمیز را نادیده نخواهیم گرفت.

مهم ‏ترین مسأله این است که تدارک انقلاب باید این‏ گونه آغاز شود:

۱- تشکیل گروه ‏ها و یا هسته ‏هاى سیاسى ـ نظامى در داخل کشور

۲- تشکیل مراکز رهبرى و هماهنگى در خارج کشور

۳- به اجرا درآوردن یک برنامه سیاسى ـ نظامى

۴- تشکیل هسته ‏هاى ۱۰-۳نفره

۵-هسته ‏ها مى‏ توانند هسته محل کار، مدرسه، دانشگاه، کارخانه، محله، اداره و یا بازار باشد.

۶- هسته ‏ها در مراحل اولیه باید از لحاظ تدارک نیروى انسانى، مالى و نظامى، خودکفا باشد.

۷- گرفتن نیرو از داخل یا خارج کشور در مراحل نخست غلط است.

۸- عمل انقلابى باید مبتنى بر توان هسته باشد. کوچک و بزرگ بودن عملیات ملاک کار انقلابى نیست.

۹- هسته‏ ها باید به تئورى انقلابى مسلح باشند. وگرنه کار به ماجراجویى و کج روى و انحلال مى‏ کشد.

۱۰- آموزش سیاسى از ابتدا باید در دستور کار هسته‏ ها باشد.

۱۱- یکپارچگى ایدئولوژیک هسته از مهم‏ترین شرایط ایجاد و رشد هسته است.

۱۲-داشتن ایدئولوژى انقلابى و مارکسیسم شرط مبرم تشکیل هسته نیست. هرکس با هر دیدگاهى مى ‏تواند در تدارک انقلاب گام بردارد.

۱۳- یک هسته متوسط بین۳۰-۱۰نفر عضو دارد که مى‏ تواند نماینده ‏اى براى گرفتن امکانات و رابطه به خارج اعزام کند.

۱۴- تشکیل هسته نیازمند سابقه و سندیت سیاسى نیست. برنامه مبارزاتى آن‏ ها مجوز کارى آن‏ها است.

۱۵-آنانى‏ که تجربه کافى و پتانسیل لازم را براى تشکیل هسته‏ هاى مسلحانه ندارند، گروه ‏هاى سیاسى ـ صنفى تشکیل دهند و نیروها را به سوى جنبش انقلابى به‌حرکت درآورند.

۱۶- هسته ‏هاى سیاسى ـ نظامى، باید گروه‏ هاى سیاسى ـ صنفى را حول و حوش خود سازمان دهند. اما در سازمان باید جدا از هم و در استتار کامل باشند. کادرهاى هر دو گروه نمى ‏توانند مشترک کار کنند.

۱۷-ایجاد هسته ‏ها مرحله تدارکاتى جنبش مسلحانه عمومى است. که باید به یک جریان بسیار انقلابى و یک نیروى نظامى با قدرت منتهى شود.

وظایف تشکیلات خارج از کشور

۱- عناصرى که از کشور خارج مى ‏شوند باید با ایجاد پایگاه‏ هایى در داخل کشور به‌ تدارک انقلاب کمک کنند، ایجاد هسته در داخل و هماهنگ کردن هسته ‏ها براى ایجاد یک جریان واحد از دیگر کارهاى عناصر خارج کشور است.

۲- شبکه خارج از کشور همچنین وظیفه تبلیغات و تعلیمات و انتشار آثار کلاسیک را باید انجام دهد.

۳- فرستادن نشریات انقلابى به داخل کشور اما این کانال باید مستقل از هست‏ه هاى داخلى کشور باشد.

۴-ایجاد پایگاه ‏هاى نظامى

۵- شرکت در مبارزه مسلحانه نهضت‏ هاى آزادى‏ بخش براى کسب تجربه

۶- تهیه و ارسال سلاح به داخل

۷-ارسال کادر به داخل براى تدارک هسته‏ هاى سیاسى ـ نظامى

۸- دایر کردن مراکز تحقیقاتى و انتشاراتى

۹- به ‏دست آوردن امکانات تبلیغاتى (مثل رادیو و تلویزیون)

۱۰- جمع ‏آورى کمک ‏هاى مالى

۱۱- معرفى جنبش انقلابى داخل به دیگر کشورها و دول شرقى

پایان مرحله نخست

مرحله نخست با اقدامات زیر به پایان مى ‏رسد:

۱- تشکیل هسته ‏هاى انقلابى:

ـ گروه ‏هاى سیاسى ـ نظامى

ـ گروه ‏هاى سیاسى ـ صنفى

۲- تشکیل مراکز رهبرى

۳-ایجاد پایگاه ‏هاى تدارکاتى در خارج از کشور:

ـ مالى

ـ انسانى

ـ تبلیغى

 

مرحله دوم

مرحله دوم شامل سه بخش است:

۱- گسترش مبارزات در داخل کشور

۲- رهبرى مبارزات سیاسى جامعه

۳- ایجاد عالى‏ ترین مرکز رهبرى انقلابى براى جنبش و جامعه و ایجاد جبهه ‏اى ملى است که حاکمیت را در یک نبرد توده‏ اى از سریر قدرت به ‏زیر بکشد.

مبارزه مسلحانه شهر و ده

۱-مبارزات مسلحانه با تشکیل هسته ‏هاى انقلابى از شهر آغاز مى‏ شود. زحمتکشان شهر و روشنفکران آغازکننده این جنبش ‏اند.

۲-دهقانان آمادگى انقلابى ندارند. پس جنگ ‏هاى چریکى دهقانى ممکن نیست.

۳- بسته به شرایط و موقعیت سوق‏ الجیشى در خارج از شهر نیز پایگاه ‏هاى چریکى مى ‏تواند برپا شود. اما باید آگاه بود که به دهقانان محلى نمى‏ توان متکى بود. و از آن‏ ها ارتزاق کرد.

۴- از هم ‏اکنون باید به فکر یافتن راهى در مرزها براى خروج و نجات جان افراد تحت تعقیب بود.

۵- ایجاد پایگاه‏ هاى سیار و متحرک و متکى به خود در مناطق دور از دسترس دشمن براى پناه دادن به نیروهاى شهرى باید در نظر گرفته شود. این پایگاه ‏ها مى‏ توانند در آماده کردن تدریجى دهقانان مؤثر باشند.

۶- هسته ‏ها باید قبل از شروع عملیات کارآیى خود را بیآزمایند و نقاط ضعف خود را برطرف کنند.

۷- عملیات از خلع سلاح پلیس تا ترور گروهى دشمن مى‏ تواند گسترش یابد.

۸- مصادره بانک ‏ها و انبارهاى سلاح و ربودن دیپلمات‏ هاى خارجى و سران حکومت، ربودن هواپیما همه و همه مى ‏تواند در دستور کار قرار گیرد.

ویژگى‏ هاى مبارزه شهرى

۱-چریک به سهولت در دسترس توده ‏ها است و توده‏ ها به سهولت مى ‏توانند به او کمک کنند.

۲- حاکمیت را در قلب خود به ‏خطر مى ‏اندازد.

۳-حاکمیت مى‏ تواند توده را در بى‏ خبرى مطلق قرار دهد.

همکارى‏ هاى بین ‏المللى

از آنجا که مبارزه یک امر جهانى است. جنبش مى‏ تواند از هر امکانى در راه تدارک انقلاب استفاده کند. اما ملاک این رابطه منافع ملت و انقلاب ایران است. و در هیچ شرایطى به آلت دست قدرت‏هاى خارجى تبدیل نمى‏ شود.

استفاده از امکانات خارجى نباید شخصیت، استقلال و اصالت و مصالح انقلاب ایران را لکه ‏دار کنند.

به ‏هر رو مرز عبورناپذیرى است بین فرصت ‏طلبى و همکارى شرافتمندانه با نیروهاى خارجى

وحدت

۱-وحدت مسأله مبرم ملت ایران است. اگر امکان آن بود که انقلاب در یک سازمان وسیع متحد شود جاى هیچ درنگى نبود. ولى نمى ‏توان مبارزه را براى وحدت به حالت تعلیق درآورد.

۲- سازمان‏ هاى سیاسى موجود فاقد سلامت انقلابى ‏اند. اما همکارى با این سازمان‏ ها به ‏شرط آن‏ که جنبش را به خطر نیندازند و بار جنبش را سبک کند بلااشکال است. این توجیه مربوط به داخل نیست. مربوط به نیروهاى خارج کشور است.

۳- و اما وحدت، در پروسه وحدت هسته ‏هاى انقلابى، سازمان‏ هایى که خود را با انقلاب هماهنگ مى‏ سازند زمینه ‏ساز وحدت خواهند بود. وگرنه وحدتى صورت نخواهد گرفت.

وحدت امروز امرى نظرى نیست که با مذاکره حل شود. اما در وحدت باید موارد زیر را در نظر گرفت:

۱-وحدت با چه کسانى

۲-وحدت به چه خاطر

۳- وحدت به چه راهى

۴- وحدت براى کدام مقصود

جنبش نیروى خود را صرف تبلیغ برنامه و مرام خود مى‏ کند: مبارزه ایدئولوژیک با عقاید کهنه و منسوخ سازمان‏ هاى سنتى (مثل حزب توده) در دستور کار نیست. بخش تبلیغات و تعلیمات مسئول تغذیه ایدئولوژیک نیروها است.

تذکرات فنى و سازماندهى

۱- مبارزه سیاسى یعنى مبارزه متشکل و سازمانى

۲-تشکیلات باید براى برنامه و هدفى روشن باشد.

۳- اعضاى تشکیلات باید صلاحیت لازم را براى تحقق برنامه گروه داشته باشند.

۴- کمیت گروه بستگى به نحوه عمل گروه دارد. باید دید براى اجراى برنامه به چه مقدارى افراد نیازمندیم.

۵- براى عضوگیرى باید ملاک وضعیت فعلى باشد نه گذشته افراد.

۶- باید دید آیا فرد توان بالقوه کسب آموزش‏ هاى سیاسى ـ نظامى را دارد.

۷- در هسته باید انضباط لازم برقرار باشد. باید نسبت به اصول مخفى‏ کارى، انجام تعهدات و وظایف بشریت احساس مسئولیت کرد.

۸- در صورت بى ‏انضباطى در گروه، تصفیه و یا انحلال گروه باید انجام شود.

۹- در عضوگیرى‏ ها باید مطمئن بود فرد تحت نظر پلیس نباشد.

۱۰- کسانى‏ که سوابق سیاسى دارند بهتر است به تشکیلات خارج از کشور منتقل شوند.

۱۱- گام اول در تشکیل گروه توافق بر سر زیربناى ایدئولوژیک هسته و روش مبارزاتى است.

۱۲- براى تدارک گروه باید برنامه ‏ریزى معینى کرد و زمان حداقل و حداکثر را مشخص کرد.

۱۳- اعضا باید در تمام شئون زندگى تابع برنامه ‏هاى گروه باشند و هر زمان که گروه صلاح بداند به ‏صورت حرفه ‏اى درآیند.

۱۴- پلیس از طریق فرستادن عوامل نفوذى یا به کنترل درآوردن یکى از اعضاى گروه و یا نظارت بر گروه بر سازمان سیاسى مسلط مى‏ شود. رهبرى گروه باید این تاکتیک را خنثى کند.

۱۵- باید پیشاپیش براى نجات جان افراد در صورت لو رفتن چاره‏ اى اندیشید.

۱۶-در صورت دستگیرى باید حداقل اطلاعات را به پلیس داد. نباید فریب بلوف ‏هاى پلیس را خورد.

۱۷-افراد باید برای روابط خود پیشاپیش توجیهات طبیعى اندیشیده باشند.

۱۸- باید با شگردهاى بازجویى آشنا شد.

۱۹- در طى مراحل بازجویى، شکنجه و زندان، باید مصالح انقلاب را درنظر گرفت و با قهرمانى بنیادهاى انقلاب را تحکیم کرد.

۲۰-اعضا باید براى شکست نیز آماده باشند. باید خیانت رهبران حزب توده را از ذهن توده پاک کرد.

۲۱- در شکست چون پیروزى باید آشتى‏ ناپذیر بود. تسلیم ظاهرى به پلیس شروع مراحل بعدى خیانت است. باید از ایمان انقلابى خود چون گران‏بارترین ودیعه انسانیت دفاع کرد.

پى‏ نوشت‏هاى فصل دوم

۱-رسیدن به خط مبارزه مسلحانه محدود به گروه مسعود و گروه جنگل نبود. درسراسر جنبش انقلابى این ضرورت احساس مى‏ شد:

ـ گروه فلسطین

ـ گروه آرمان خلق

ـ جناح چپ ساکا

ـ بخش مهمى از کنفدراسیون دانشجویى

ـ بخش مهمى از سازمان‏هاى جبهه ملى در خارج از کشور

ـ بخشى از نهضت آزادى

مهندس بازرگان به حنیف ‏نژاد که در سال ۱۳۴۲ از زندان آزاد مى‏ شد گفت: این بار که برگشتى با دست خالى نیا. و با دستش شکل هفت تیر را نشان داده بود.

ـ دکتر مصدق در یکى از نامه ‏هایش راه جنبش را راه الجزایر اعلام کرده بود.

ـ جناحى از حزب توده در سال ۱۳۴۲ به بعد بخشى از تشکیلات داخل کشور حزب توده به خط مسلحانه رسید. رهبرى حزب علی  خاورى را براى بررسى فرستاد که هنگام بازگشت دستگیر شد. پس رهبرى حزب سرگرد رزمى و مهندس معصوم‏ زاده را فرستاد که این دو طرفدار مبارزه مسلحانه بودند. و توسط شهریارى سر به نیست شدند.

۲-چریک ‏ها قبل از آن‏که موفق به تدوین خط مشى خود شوند تحقیقات متنوعى در عرصه ‏هاى مختلف کردند.

ـ اصلاحات ارضى و نتایج آن در مازندران ـ فرهودى

ـ مطالعه ‏اى در مورد روستاهاى شرق آذربایجان ـ بهروز دهقانى

ـ مطالعه ‏اى در مورد روستاهاى غرب آذربایجان ـ علیرضا نابدل

ـ مطالعه‏ اى در مورد روستاهاى اصفهان ـ محمد تقى‏ زاده

ـ مطالعه ‏اى در مورد زندگى مردم بلوچستان ـ گلوى

مطالعه ‏اى در مورد وضعیت کارگران ـ حسن نوروزى

مطالعه ‏اى در مورد وضعیت کارگران ـ مناف فلکى

مطالعه‏ اى در مورد راه انقلاب

ـ و ۲۵ تحقیق دیگر.

 

زیرنویسها:

۱-خاطرات مهین قریشی همسر بیژن جزنی

۲-مرز بندی با مسعود احمد زاده که شاه را نوکر گوش به فرمان امپریالیسم می دانست .