“حقوق بشر کوروش کبیر” ، “نهضت ملی” و “رویای آلترناتیو شدن!

مقدمه:

نوشته ای کوتاه از فردی بنام ناصر خاکزاد(۱) در فیسبوک دیدم که بطور واقعی توانسته فرمولبندی و استراتژی آلترناتیو سازی راست مدعی لیبرالیزم را بطور خلاصه و شفاف ارائه دهد.

هیاهوهای حاشیه رژیم اسلامی با گرایشات راست بیرون حکومتی از پهلوی چی ها تا “لیبرالهای پاستوریزه” این روزها در حمایت از مهملی بنام اسطوره کوروش کبیر بیشتر و بیشتر شفاف می شود. کمونیستها از همان ابتدا گفته بودند که تکان دادن کوروش کبیر یک حرکت سیاسی است. کسی از میان حامیان این امامزاده ناسیونالیستها واقعا به “تاریخ” نمی اندیشد بلکه به کاربرد روانشناسانه این اسطوره در فریب افکار عمومی تکیه می کنند.

ناصر خاکزاد همین ادعای کمونیستها را کاملا صادقانه هیجی می کند.برای سایر “ناسیونالیستها و لیبرالها” توضیح می دهد که تکان دادن کوروش کبیر سودش چیست؟در این مقاله کوتاه سعی می کنم هم متد ناصر حاکساز را بررسی کنم و هم با استفاده از اعترافات خودش نشان دهم که لیبرالهای ایرانی واقعا چه می گویند چه می خواهند:

 

(۱)”لیبرالیزم ایرانی”، چسبندگی به تاریخ ایران، تناقضی غیر قابل حل:

ناصر خاکزاد می فرماید:

” پشتوانه های تاریخ ملی از حقوق بشر کوروش تا انقلاب مشروطه و تجارب نهضت ملی از ذخیره ملی بیرون می ایند. ملتهای تاریخ دار بویژه ناسیونالیست هستند…این تاریخ را باید ادامه داد.”

اولا:معضل لیبرالیزم ایرانی اینست که نمی تواند از تاریخ ایران جدا شود.نمی تواند از قالب ناسیونالیزم بیرون بیاید. تاریخ ایران تا آنجا که به حاکمانش برمی گردد به هیچ وجه قابل دفاع نیست. تاریخ نوشته شده ایرانی را خود شاهان و جانیان نوشته اند.مثل همه جانیان، از خودشان تعریف کرده اند!

دوما:لیبرالیزم ایرانی ، مهملات کوروش کبیر را “حقوق بشر” می داند. در حالیکه نظریه حقوق بشر نظریه ای متعلق به دوران مدرن و مدرنیته است.بواقع لیبرالهای ناسیونالیست ایرانی نشان می دهند درکی از حقوق بشر ندارند!

سوما: انقلاب مشروطه دو جریان متضاد بود.مثل انقلاب ۵۷٫ یکی جنبش مردم برای پایان دادن به نظم قاجار و دیگری طبقه حاکمه ای که با هزار نیرنگ آخوندی بالاخره توانست اون جنبش را منحرف کند و بین “شاه و ملت” پل بزند و اسلام را و “مراجع عظما” را قاطی قدرت سیاسی کند و در “مجلس شاهانه” بنشاند! لیبرالهای ایرانی طبیعتا اهل قبیله دوم هستند چون عمدا این تناقض را نادیده می گیرند و کیلوئی از ملغمه ای بنام “انقلاب مشروطه” حرف می زنند!

چهار: ناضر خاکزاد، فراخوان می دهد که تاریخ جانی بنام کوروش و آخوندهای مشروطه چی را باید ادامه داد! این فراخوان به جامعه است که درون اون تاریخ بمانند. از مرزهای اون تاریخ ننگ آلود بیرون نزنند! اینست لیبرالیزم ایرانی بدون روتوش!

 

(۲)”حکومت دینی  نمی تواند تاریخ ایران را ببندد!”

ناصر خاکزاد می فرماید:

“نیرومند ترین امکان هم اکنون گرایش به تاریخ ملی است.این، گیر و مشکل بزرگ و لاینحل حاکمیت دینی است .همه جا را که ببندند این یکی را در اساس نمی توانند”

ناصر خاکزاد مدعی است که حکومت دینی نمی تواند تاریخ کوروش کبیر و نهضت ملی را ببندد! آیا اینها ندیدند چگونه احمدی نژادها و رفقایش و همین گرایشات جنبش سبزی درون ایران ، چگونه دارند کوروش کبیر را به اساطیر اسلامی پیوند می زنند؟ طبیعتا دیده اند! موضوع دیگری در کار است!

حکومتهای دیکتاتوری همواره به هم نان قرض می دهند.از دکانهای همدیگر کالا می دزدند ! بنچلهای تاریخ ایران بهترین ابزار تحمیق مردم است.اینست که حکومت اسلامی یادش می افتد دنبال “اعیاد ایرانی” دنبال اسطوره های ایرانی می رود تا اون اسطوره های مهمل را هم خودی کند. لذا این نیست که حکومت اسلامی نتواند! حکومت اسلامی به مهملات ناسیونالیستی نیاز دارد!

ما یادمان هست چگونه پهلوی خصوصا پهلوی دوم از مهملات اسلامی استفاده می کرد.به اسلامیهای شیعه سوبسید می داد و مغزشوئی کودمان در مورد شیعه گری را ترویچ می کرد آنهم بدست امثال باهنرها ، بهشتی ها و رجائی ها!

لذا اگر تاریخ ایران را دقیق بررسی کنیم پیوند همیشگی بین حکومتها و مهملات ناسیونالیستی و مذهبی را پررنگ می بینیم.این واقعیت “تاریخ ایران” است!در تکان دادن اسطوره های ناسیونالیستی حکومت اسلامی سودی می برد!

 

(۳) ناسیونالیزم مثبت ایرانی، حقوق بشر کوروش، نهضت مشروطه، نهضت ملی  ابزار اتحاد راست !

ناصر خاکزاد می فرماید:

پشتوانه های تاریخ ملی از حقوق بشر کوروش تا انقلاب مشروطه و تجارب نهضت ملی از ذخیره ملی بیرون می ایند. ملتهای تاریخ دار بویژه ناسیونالیست هستند…این تاریخ را باید ادامه داد. جنبش ملی و لیبرالی در برابر حاکمیت دینی تنها الترناتیو است. حول این تاریخ باید سازمان یافت و سازماندهی کرد”

لیبرالیزم الکن و لنگان و اکلکتیک ایرانی که توان درک مدرنیته را ندارد، برنامه اتحادش را حول تاریخ ورشکسته جانیان، شیادان چیده و فراخوان “سازماندهی” حول موهوماتی مثل “حقوق بشر کوروش” می دهد! اتفاقا من فکر می کنم این فراخوان علامت ورشکستگی این لیبرالیزم است!

نهایت چیزی که اینها توانستند بسازند میرزا ملکم خانی بود که در نهایت اعلام کرد که اخوند را نمی شود از سیاست بیرون کرد باید شریک کرد! همین جناب محمد برقعی ساکن واشنگتن دی سی هم که از فعالین نهضت آزادی است همین را گفت! اقای خاکزاد هم همین را می گوید!

آیا امکان نداشت لیبرالهای ایرانی از فضای فرهنگ عقب مانده شرقی بیرون بزنند؟ ایا نمی شد اینها در فرهنگ مدرن به نقد کلیت تاریخ شاه ساخته و آخوند پرداخته  ایرانی بپردازند؟

منطقا امکان دارد اما “تاریخا” ظاهرا نمی توانند! چرا؟ چون تاریخ ایران را ابزار خوبی برای کاسبی سیاسی یافته اند!

خلاصه کنم:

لیبرالیزم ایرانی در تاریخ ایران ابزار فریب مردم ابزار سازماندهی یافته.همانطور که پهلوی و خمینی به این تاریخ نهایتا توسل کردند .دکان بقالی خوبیست تا فرهنگ عقب مانده ناسیونالیستی و مذهبی را دوباره به شیوه دیگر حقنه جامعه کنند.

ناصر خاکزاد بطور شفافی همه انچه سالهاست کمونیستها و آزادیخواهانی که خواهان عبور جامعه به فرهنگ مدرن و انسانگرا و جهانی شده هستند، مهر تایید گذاشته! فراخوان سازماندهی او حول مهملات و اسطوره های ایرانی بهترین مهر تایید نظریات ماست!

تاریخ مکتوب ایران تاریخ دست نوشته حاکمان و اخوندها و نوکرهاشان است. این تاریخ نه تنها قابل دفاع نیست بله تماما مهمل تماما زشت و کریه است.بوی گند می دهد. نسلی که بخواهد رژیم اسلامی را به زیر بکشد نباید به اون تاریخ برگردد! حقوق انسانی را از دست نوشته کوروش جنایتکار یا داریوش یا خمینی نمی توان بیرون کشید!

وظیفه آزادیخواهان ساده است! امثال ناصر خاکزاد کار را برای ما ساده تر کرده اند!

منابع بیشتر:

 

 (۱)ناصر خاکزاد

آلترناتیو همچنان جنبش ملی است

“نیرومند ترین امکان هم اکنون گرایش به تاریخ ملی است.این، گیر و مشکل بزرگ و لاینحل حاکمیت دینی است .همه جا را که ببندند این یکی را در اساس نمی توانند.یادمان نمی رود که بخصوص ملتهای تاریخ دار را نمی توان از تاریخشان جدا کرد.پاسارگاد یک تصویه حساب بود.

با ناسیونالیزم مثبت ایرانی که به بینش دموکراسی خواه نهضت ملی از نظر معنوی مجهز است نمی توان بصورت اشکار در افتاد. من واقعا همواره یک خودجوشی ملی را داشته ام.چون ضد ملی بودن حاکمیت برای من مثل روز روشن است.از اینجا امکان سازمان دهی بوجود می اید..سازماندهی  یعنی تبدیل امکان مبارزه به واقعیت چنبش ملی.

پشتوانه های تاریخ ملی از حقوق بشر کوروش تا انقلاب مشروطه و تجارب نهضت ملی از ذخیره ملی بیرون می ایند. ملتهای تاریخ دار بویژه ناسیونالیست هستند…این تاریخ را باید ادامه داد. جنبش ملی و لیبرالی در برابر حاکمیت دینی تنها الترناتیو است. حول این تاریخ باید سازمان یافت و سازماندهی کرد”

(۲)سوسیالیزم یا لیبرالیزم کدام انتخاب(کلیپ مناظره سعید صالحی نیا با اسدلله باقری)

https://www.youtube.com/watch?v=e-HPvKWMoiQ&feature=youtu.be

.