بکارگیری “وصیت نامه” لنین بر علیه استالین برای جداسازی لنینیزم از استالینیزم!

بکارگیری “وصیت نامه” لنین بر علیه استالین برای جداسازی لنینیزم از استالینیزم!

بخش ۴۹ از نقد لنینیزم

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۱۶ نوامبر ۲۰۱۵

مقدمه:

لنینیستهائی که خودشان را از استالین جدا می دانند و مدعی هستند که استالین یک خلیفه است که پادشاهی لنین را غصب کرده ، برای اثبات جدائی لنینیزم از استالینیزم طبیعتا ادله ای ارائه می دهند. یکی از این ادله ها “وصیت نامه لنین” در مورد استالین است. می گویند لنین در وصیت نامه اش صریحا گفته که استالین نباید به رهبری نظام شوروی برسد. لذا ؟ استالینیزم ربطی به لنینیزم ندارد! و به زبان ما “پیدا کنید پرتغال فروش را”!

از سوئی دیگر استالینیستها قسم می خورند که این “وصیت نامه” توسط کنگره ۱۳ بررسی شده و توسط “حزب” تصویب شده که بخاطر ایجاد درگیری بیخودی، خوانده نشود چون “لنین خودش مخالف ایجاد درگیری در رهبری حزب بود”. می گویند که خروشچف خائن بعد از مرگ استالین دست به انتشار اسناد جعلی زد تا ابروی استالین را ببرد و دستاوردهای استالین کبیر را تخریب کند.

در این مقاله نگاهی می اندازم به ماجرای این “وصیت نامه” و روشن می کنم که وجود این “وصیت نامه” هم نمی تواند منطقی بسازد برای جداسازی لنینیزم از استالین بلکه بییشتر اثبات استیصال لنینیستهاست!

 

(۱)ماجرای “وصیت نامه” یا درواقع ۳ نامه انین به کنگره ۱۲ حزب کمونیست شوروی و نظر لنین در مورد استالین:

در تاریخ چپ ایرانی، ماجرای “وصیت نامه” لنین بر علیه استالین توسط حزب توده مطرح شد.انهم زمانی که خروشچف روی کار امد و در سال ۱۹۵۶ این اسناد را منتشر کرد . حزب توده که تا انزمان سینه زن استالین کبیر بود ناگهان چرخید و به جمع “منتقدین استالین” پیوست! این شد که بحث “وصیت نامه لنین” وارد ادبیات چپ لنینیستی ایرانی گردید!

از این داستان بگذریم، می گویند که لنین اصلا “وصیت نامه” ننوشت! بلکه ۳ نامه در طی ۹ روز خطاب به کنگره ۱۲ ، دیکته کرد که در آن کنگره قرائت شود.در این ۳ نامه موضوعات مختلف مطرح شده، منجمله چند جمله در مورد نظر لنین در مورد استالین و توصیه اش در مورد استالین. او در نامه مورخ ۴ ژانویه ۱۹۲۳ (۲) می گوید:

استالین بیش از حد گستاخ است و این نقیصه گرچه در بین ما و در مراودات بین ما کمونیستها قابل مدارا است، در مقام دبیری کل، غیر قابل تحمل می شود.به همین علت است که من پیشنهاد می کنم به برکناری استالین با رفیقی که از هر نظر با استالین متفاوت باشد، حتی تنها یک مزیت داشته باشد بدان معنی که صبورتر،وفادارتر،مودب تر و محافظه کارتر و کمتر دمدمی مزاج باشد. این خصوصیات ممکنست جزئیاتی قابل چشم پوشی به نظر آیند، اما من فکر می کنم..از نقطه نظری که من در بالا در مورد استالین و تروتسکی نوشتم ، این مسئله جزئیات کم اهمیتی نیست و می تواند اهمیت تعیین کننده ای داشته باشد.”

این نامه قرار بود توسط همسر لنین در کنگره ۱۳ خوانده شود که البته حضرت استالین و ذوب شدگانش نگذاشتند و بنا به اقوال (۲)، این ۳ نامه توسط دستگاه پلیسی استالین مخفی نگاه داشته شد(که البته استالین منکر است) و توسط یکی از تروتسکیستهای امریکائی بنام ایستمن که بعدها از حزب اخراجش کردند، در سال ۱۹۲۶ در خارج منتشر شد. و همانطور که گفتم سرانجام بصورت مجموعه ای توسط دستگاه تبلیفاتی خروشچف بطور علنی برای زدن استالین تکثیر گردید که استالینیستها مدعی هستند که مقادیری دروغ هم درش قاطی شده! (العهده من الراوی!)

تروتسکیستها مدعی هستند اگر این نامه خوانده می شد، تاریخ شوروی تغییر می کرد! البته جوک می گویند! موازنه قدرت در نظام شوروی طوری بود که امکان نداشت با خواندن یک نامه چیزی تغییر کند!

اما بیائید مقداری اون نامه را با منطق بسنجیم:

(۲)لنین در مورد استالین چه می گوید و چه نمی گوید؟

خوانندگان وقتی این نامه را می خوانند متوجه می شوند که ادله لنین در مورد استالین چی ها هست و من اضافه می کنم که ما باید هوشیارتر باشیم ببینیم چی ها نیست؟!

لنین ادله ای که استالین نباید دبیر کل حزب باشد(البته نمی گوید دبیر دوم نباشد!) به شرح زیر ارائه می دهد:

۱)استالین گستاخ است(البته در میان کمونیستها قابل مداراست!)

۲)استالین برود یکی بیاید که صبورتر، وفادارتر(به کی و چی؟!)،، “مودب تر”(مثلا فحاش نباشد!)، محافظه کارتر(یعنی استالین تند می رود؟!)، کمتر دمدمی مزاج(؟!) بیاید!

لنین در این نامه می فرماید که گرچه این خصائل بد استالین ممکنست زیاد بد به نر نیاید اما “می تواند” اهمیت تعیین کننده بیابد!

دوستان! آیا می شد آبکی تر از این “انتقادات” به استالین نوشت و لنین هم بود؟! این “خصائل اخلاقی” به شدت قابل تاویل هستند و هیچ از چیزهای مهم از معیارهای سیاسی نمی گویند! این خصائل ربطی به خط سیاسی استالین ندارند.مشتی ایراد اخلاقی هستند و دیگر هیچ!

به عبارت دقیقتر، لنین از استالین نقد سیاسی ندارد! نقد لنین به استالین یک نقد از خصائل شخصی اوست!

(۳)لنین چه چیزهائی را در مورد استالین نمی گوید و چرا؟

بعنوان یک رهبر سیاسی ، انتظار این بود که لنین اگر نقدی به استالین دارد ، نقدی سیاسی باشد.مثلا بگوید که استالین دنبال یک نظام پلیسی است.استالین قرار دارد در حزب سرکوب کند، استالین قرار دارد کارگرها و شوراها را بنام دیکتاتوری پرولتاریا سرکوب کند و مدعی شود که حزب یعنی نظام شوروی!

مثلا اگر لنین انتقاد می کرد که استالین نظام سرمایه داری دولتی را بجای نظام سوسیالیستی دنبال می کند! مثلا اینکه لنین می بایست بگوید که استالین خودش را بالای حزب می بیند و حزب را هم ابزار دست اراده اش!

راستی چرا لنین اینها را نمی گوید و به نقد شخصی دلخوش می کند؟ علتش اینست که چنین نقدهای سیاسی ، مخاطب را به خود لنین مشکوک می کرد! اگر لنین می خواست به استالین در سال ۱۹۲۳  نقد کند، مجبور بود به آنچه خودش در شوروی ساخته انتقاد کند! استالین و تروتسکی در سال ۱۹۲۳ چیزی جز تداوم سیاستهای لنین انجام نمی دادند!

اینست که لنین در نامه اش فقط به یک برخورد آبکی و سطحی و شخصی از استالین اکتفا می کند! واقعیت هم اینست که استالینیزم تداوم همان سیاستهای لنین در حکومت و رشد و تقویت نظام پلیسی بود که لنین بجا گذاشت!

خلاصه کنم:

بررسی نامه لنین در مورد استالین و توصیه او به “مدیر کل ” نکردن استالین دقیقا اثبات اینست که لنین مسیری را در حکومت ترسیم کرد که استالین و استالینیزم تنها انتخابش بود! اگر ادعای استالین را بپذیریم که در کنگره ۱۳ ، قرار گذاشتند این نامه خوانده نشود دلیلش اینست که قبل از مرگ لنین، ثمره حکومت لنین نظام سیاسی بود که راهی بجز تقویت استالین و اسنالینیزم نداشت!

لنینیستها که زور می زنند لنینیزم را استالینیزم جدا نشان دهند بیمورد به این “وصیت نامه” تکیه می کنند! این وصیت نامه علامت استیصال لنین در مقابل هیولائی بود که ساخته بود و خودش هم می دانست! این شد که تنها لنین به خصائل فردی استالین گیر می دهد!

منابع بیشتر:

(۱)”وصیت نامه” لنین و متن نظر تروتسکی در مورد وصیت نامه لنین: (شورش رها-۲۰۱۲)

http://etehad.se/wp-content/uploads/2015/06/Lenin.pdf

(۲)آرشیو نقد لنینیزم (از:سُعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم

.