بازهم مازیار رازی و فتواهایش ! نگاهی به درک مازیار رازی از گرایشات درون چپ

مقدمه:

مازیار رازی و گروه مطالعاتیش را من مدتهاست مورد نقد قرار داده ام(۲ تا ۶). از دید من ایشان و گروهش حرف جدیدی هرگز نداشته. ادامه مسیر اون چپی است که چندین نسل است تلاش دارد حقایق زمانه را از طریق کلاسیکها تفسیر و توجیه کند. ایرادی که اینها در چپ دیده اند همواره این بوده که به اندازه کافی “کاتولیک” و “اورتودوکس” نبوده و منحرف بوده و رویزیونیست بوده و بقیه تاریخ هم کار این چپ اورتودکس اینست که مرتب “احیا کند”!

لذا مازیار رازی و گروه مطالعاتیش از پروژه احیای مارکسیزم اغاز کردند طبعا با این فرض که مارکسیزم مرده یا در حال مرگ است (چون احیا طبعا به این دو مقوله وابسته است!) و لذا اصحاب مارکسیزم در فضای ذهنی اینها هم و غمشان اینست که مارکسیزم احیا شود تا همه دنیا رستگار شوند.

در جریان فاز “احیای مارکسیزم” این گروه مطالعاتی تلاش کرد که ثابت کند که اساسا “از خارج نمی شود حزب طبقه کارگر ساخت” و همه اونها که بخاطر فشار امنیتی سر از خارج کشور دارند (شاید غیر از اینها) منحرف هستند رویزیونیست هستند راست هستند و اینها یعنی گروه مازیار رازی تلاششان این شد که نمایندگی کنند از همه کمونیزم و با پرچم مارکسیزم-لنینیزم و تروتسکیزم مسیر چپ ایرانی را تصحیح نمایند.

این فاز چند سالی طول کشید و سخنرانیهائی داشتند و مثل همه سخنرانان صاحب منبر از خود کاملا رازی شدند و متقاعد شدند که رسالت تاریخیشان اینست که “فاز بعدی” را آغاز کنند که عبارتست از دعوت برای ساختن حزب “پیشتاز طبفه کارگر” که البته اینهم در تاریخ چپ ایرانی بسیار تکرار شده! این چپ ایرانی عادت دارد از محفلهای کوچک به محفلهای بزرگتر “رشد” کند و بعد که دوری گرفت  ناگهان با نفی همه انچه بوده ادعای پیامبری کند و مدعی سازماندهی اون “حزب طبقه کارگری” شود که نبوده و قرار است به دست معجزه اسای اینها تازه بود شود!

اونها که تاریخ چپ ایرانی را می دانند این حرکات خسته کننده و تکراری را اینقدر دیده اند که بتوانند تشخیص دهند که مازیار رازی و محفلش همان مسیر را اینبار بسیار مضحک تر طی می کنند!

اینها را داشته باشید برسیم به انچه ایشان اخیرا در مقاله اخیرش (۱) ارائه داده.هدفم اینست که نشان دهیم ایشان تا چه اندازه تکراری دارد حرف می زند و بر خلاف ادعایش “ارتودکس بودنش” از نوع کاتولیتیزم مارکسیستی است که مذهبی است کنار مذاهب دیگر!

(۱)فضای فکری مازیار رازی در موضوع “انحراف”

درک مازیار رازی از داستان چپ و شکستهایش اینست که چپ یک اصولی داشته و بعد از شکستهایش “برخی” در پاسخ به اون شکستها دچار “انحراف” و “رویزیونیزم” شدند. بجای اینکه “نوآوری” کنند (که البته معلوم نیست دقیقا چیست!) ، دچار رفرمیزم شدند.(۱)

برای تبیین این انحرافات ایشان سراغ تاریخ می رود و دو “گرایش انجرافی” را که کائوتسکیزم و برنشنتاینیزم نام دارد توضیح می دهد. ایشان معتقد است که عده ای از چپهای ایرانی این روزها بجای “نوآوری” به این انحرافات دچار شدند. از “مارکسیزم” برگشته اند پشت کرده اند . از صراط مستقیم خارج شده اند. مازیار رازی می گوید که اون عده که از صراط مستقیم خارج شدند دلیلش اینست که “از نظریات انقلابی” فاصله گرفتند. به کارهای روزمره عادی (؟!) عادت کرده اند!

از قول تروتسکی (پیامبرش) مدعی می شود که اون کافرها ، “سانتریستها و بولهوس ها بوده اند که “اماتور” هم بوده اند! “تمام تلاششان این بوده که اتوریته انقلابی را بشکنند” و از همه مهمتر ” حتی کلمه ی تازه ی در باره ی آتیه اظهار نکرده اند”!(درست فهمیدید! حتی یک کلمه تازه!) یعنی مازیار رازی گفته های همه این کافران را در تمام این اعصار خوانده و حتی یک کلمه تازه در مورد آتیه درش پیدا نکرده!

(۲)توصیه مازیار رازی به اتصال به حبل المتین!

اما ببینیم مازیار رازی، اون حبل المتین یا ریسمانی که قرار است انسانهای مشابه او را که به “مارکسیزم ارتودوکس” آویزان بمانند تا از جهنم خلاص شوند ، چه می داند؟

ایشان می فرماید:

“تکامل و تدوین عقاید نوین بایستی بر اساس سنت های نظری و عملی انقلابی جنبش کارگری صورت گیرد. یعنی، دستاوردهایی که در عمل صحت آنها اثبات شده است (صرفنظر از اشتباهات تاکتیکی و جزئی). شناسائی سنن انقلابی نیز برای افراد غیر مغرض چندان دشوار نیست. دستاوردها و سنن انقلابی یا سوسیالیزم انقلابی متکی است بر: نظریات مارکس و انگلس (مبارزه علیه انحرافات آنارشیستی)، جناح چپ بین الملل دوم (مبارزه علیه انحرافات تجدیدنظر طلبی و رفرمیستی بخصوص در آلمان و روسیه)، بلشویزم و چهار کنگره اول کمینترن (مبارزه علیه انحرافات رفرمیستی)، اپوزیسیون چپ حزب کمونیست شوروی و جنبش تروتسکیستی پس از ۱۹۳۰ (مبارزه علیه انحرافات استالینیستی)، بنیادگذاران اصلی این سنن انقلابی نیز مارکس، انگلس، لنین، لوکزامبورگ، تروتسکی (و همچنین دهها انقلابی دیگر مانند گرامشی، مهرینگ، زتکین، ویکتور سرج، آلفرد روزمر و غیره) و صدها هزار تن از پیشروان کارگری جهان بوده اند.

اول:

ملاحظه بفرمائید! حبل المتین ایشان اینها هستند که فرمود! بگذریم از اینکه خود این حبل المتین  کلی تناقضات با هم دارند، اون کلمه آخر یعنی “و غیره” در ادامه نام آفرد روزمر دیگر غوغای “نوآوری است”!

.من وارد بررسی این اسامی و نظرات متناقضشان نمی شوم اما از مازیار رازی می پرسم که اون “وغیره ها” کی ها هستند که بخشی از حبل المتین ایشانند؟! آدمی اینقدر عمیق و دقیق طبعا باید “وغیره” را هم بما بشناساند تا ما اشتباها کافر نشویم!

دوم: ایشان بما نمی گوید اون “اشتباهات تاکتیکی و جزئی” چقدر بودند که ایشان اندازه گرفت و بما قول داد “جزئی” هستند؟ یا اینکه مثلا چه شد که تروتسکی ، پیامبر ایشان ناگهان “پس از ۱۹۳۰” عروج فرمودند؟ خیلی چیزها هست که ایشان نمی گوید!

(۳) درک ایدئولوژیک به مسئله اختلاف در مقابل درک علمی و جامعه شناسانه در مورد اختلاف:

متد مازیار رازی و محفلش را در مورد علل اختلافات  جنبش چپ من قبلا هم  نقد کرده ام.ایشان مثل سایر ابوابجمعی چپ ایرانی تلاشش اینست که اختلافات چپ را از درون “انحرافات” و “رویزیونیزم و رها کردن ریسمان مارکسیزم ارتودکس یا “انقلابی” بیرون بکشد. به همین دلیل بود که فراخوان به “احیای مارکسیزم” داد! تلاشش در محافل خارج کشوری این بود که نظریه ای خود ساخته را بنام مارکسیزم یکبار دیگر “احیا” کند و طبعا نتیجه کارهایش هم پوچ است و مضحکه!

در مقابل متد مازیار رازی، توضیح جامعه شناسانه اینست که ما جنبش های موسوم به چپ را اولا یک جنبش ندانیم. دوما روایتهای چپ را ناشی از “انحراف فکری” ندانیم بلکه پاسخهای مختلف به نیازهای مختلف اقشار مختلف حتی طبقات مختلف درون جنبش مخالف وضع موجود بدانیم.

مبارزه فکری را نه “تلاش برای احیای موهومی بنام مارکسیزم” بلکه مبارزه برای تبیین اختلافات بر اساس نزدیکی و دوری انها به نیازهای اجتماعی اون اقشار و طبقات  ارزیابی کنیم و توضیح دهیم.

وقتی چپ و کمونیزم را از یک آئین به یک جنبش اجتماعی یا بهتر بگویم جنبشهای اجتماعی بازتعریف کردیم، دیگر فراخوان نمی دهیم به مرده ها دیگر دنبال “پالایش” نظریه خود از طریق “تغلیظ” مارکسیستی و فتوا دادن مضجک در قرن ۲۱ نمی رویم.

متدها را مستقیم با عقل و منطق با علوم اجتماعی می سنجیم.طبعا از یافته های همه مرده ها استفاده می کنیم اما خودمان را با فرد ، هر که باشد تداعی نمی کنیم بلکه با جنبش پایان دادن به استثمار انسانها با سوسیالیزم آنهم برداشت انسانگرا و آزادی خوهانه که هر روز درسهای نو می گیرد ابزارهای متفاوت را ارزیابی می کند و هر جا لازم بود تجدید نظر می کند، تداعی می کنیم.

اینکه دوران ما دوران تهاجم نظام سرمایه داریست و چپ در موقعیت سیاسی حاکم قرار ندارد،اینکه جامعه ایران با دوران مصدق السطنه یا “جنبش ملی کردن نفت” یا عروج اسلامیزم و پهلویزم دنیائی فرق دارد و مناسبات سرمایه داری و انتگره شدن جامعه ایران با نظام جهانی سرمایه هم عقب نشینی ها و هم فرصتهای چپ را به همراه دارد، تنها بخشی از صورت مسئله هاست.

فراخوان به “مارکسیزم و احیای مارکسیزم” تکرار حبل المتین ها و اعلام نام امامان و پیامبران راهگشای چپ نیست. فقط ملال آور است و کسی به این موعظه ها گوش نمی دهد!

منابع بیشتر:

(۱)مازیار رازی: نوآوری یا اصلاح گرائی؟

http://www.azadi-b.com/G/2015/08/post_344.html

(۲)”طوفان در پیاله” شرح حال “گرایش مارکسیست انقلابی”!

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۵/۷۷۰-طوفان-در-پیاله-شرح-حال-گرایش-مارکسیست-انقلابی

(۳)محفل “گرایش مارکسیست انقلابی” و نطفه جدیدش (سعید صالحی نیا)

محفل “گرایش مارکسیست انقلابی” و “نطفه” جدیدش! 

(۴)نامه سرگشاده به مازیار رازی و “گرایش مارکسیستی” در موضوع تهدید جانی مخالفین توسط فعالین شما!

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۱۹-نامه-سرگشاده-به-مازیار-رازی-و-گرایش-مارکسیستی-در-موضوع-تهدید-جانی-مخالفین-توسط-فعالین-شما

(۵)سعید صالحی نیا:تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم!

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۸۹-تقلاهای-مازیار-رازی-در-یافتن-علل-شکست-انقلاب-اکتبر-در-عین-دفاع-از-لنینیزم-و-تروتسکیزم

(۶)آرشیو نقدها به گرایش مارکسیستی انقلابی:

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۴۲-آرشیو-نقدها-به-“گرایش-مارکسیست-انقلابی”-از-سعید-صالحی-نیا-آپدیت-۱۸-می-۲۰۱۴