دشمنی محفل “گرایش مارکسیستی- تروتسکیستی-لنینیستی ” علیرضا بیانی با آزادی بدون قید و شرط بیان!

دشمنی محفل “گرایش مارکسیستی- تروتسکیستی-لنینیستی ” علیرضا بیانی با آزادی بدون قید و شرط بیان!

بخش ۴۷ از سری نقدهای به لنینیزم

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۲۴ ژانویه ۲۰۱۴

مقدمه:

“مارکسیست – لنینیستها” عموما با ادعای اینکه آزادی بیان ، پروژه ای لیبرال است، “طبقاتی” است ، در عمل، از دشمنان آزادی بیان مخالف بوده اند. پراتیک حکومتی اینها از زمان لنین، پرونده سیاهی است که حتی ماکسیم گورکی ها را هم تحمل نمی کرد و نشریه شانرا سانسور و تعطیل می کرد چرا؟ “چون آزادی بیان طبقاتی است”! آنکس حق بیان دارد که با “حکومت پرولتاریا” که اینها تعریفش می کردند، همراه باشد.آزادی بیان موافق را اینها برمی تابیدند.

فاجعه “حاکمان مارکسیست-لنینیست ” رسید به شعب این فرقه مثلا استالینیزم، مائوئیزم و انورخوجه ایزم و کیم ایل سونیزم و…! دنیا و بشریت دید که این “حاکمان سرخ” هیچ تفاوت عملی با اون حاکمان دیکتاتور سیاه ندارند.

اما “تروتسکیزم” چیز بامزه تریست! تروتسکی را باید یک فرصت طلب دست اول دانست که زمانی منشویک بود و در زمان انقلاب اکتبر ، جا عوض کرد و به قدرت خزید و در زمان حکومت مشترکش با لنین، در همه جنایتها و سرکوبها با لنین نه تنها شریک بود، بلکه سردسته ارتش سرکوب لنین هم بود. همین تروتسکی وقتی در مرحله بعدی از دست راست لنین یعنی استالین شکست خورد و مطرود شد، یادش آمد که “دموکراسی” چیز خوبیست! “انشعاب کرد” و فراخوان داد که استالین به سوسیالیزم خیانت کرده! و توسط همان نظام پلیسی که خودش در ساختنش شریک بود سرانجام نفله شد.

در مقاله ای مستقل من این آدم و تفکرات مشعشش را بررسی خواهم کرد اما همانطور که لنین و مارکس را باید از جامیانشان جدا بررسی کرد، من فکر می کنم داستان غمبار تروتسکیزم را هم باید از خود تروتسکی ، جدا بررسی کرد.و درست مثل “مارکسیزم لنینیزم”، تازه، “تروتسکیزم ایرانی را ، جدا از انواع غیر ایرانیش جدا کرد. چرا؟ چون فرهنگ عقب افتاده شیعی ایرانی ، سایه روی این ایدئولوژیها و ذهن حامیان وطنی مارکس و لنین و تروتسکی و ماتئو و ..می اندازدو شترگاو پلنگهای عجیبت تری حتی از انواع غیر ایرانی اینها می سازد.لذا داستان کمونیزم ایرانی را باید در یک بررسی چند لایه ای بررسی کرد.بحرانی که این کمونیزم درش گیر است، در محل تقاطع این عقب افتادگی فرهنگی شرقی با اون عقب افتادگی عمومی ایدئولوژیک، قابل بررسی است.

محفل “گرایش مارکسیست انقلابی” را من همانطور که قبلا توضیح دادم، بعنوان یک نمونه از کمونیزم –لنینیزم خجول باید زیر ذره بین داشت و قدم بقدم ، عقب افتادگیهایش را برای چپ ایران و نسل جوان توضیح داد.نه برای اینکه من برای اینها شانسی قائل هستم در سیاستریال بلکه از این جهت که خرده تفکرات اینها به راحتی انتقال یک ویروس، به سایر گرایشات راست و چپ قابل انتقال است.

چند وقت پیش از زبان علیرضا بیانی ، فعال این محفل شنیدیم که ایشان آرزوی برپا کردن چوبه های اعدام دارد. ایشان فرمودند که قرار است اول اعدام بکنند و بعدش که “عوامل جانی  رژیم اسلامی” همه در میان شادی مردم اعدام شدند، ایشان و محفلش، دارها برخواهند چید و خونها خواهند شست! اما ما ایشان را تنها نمی گذاریم و بسیاری از انکشافات ایشان و محفلش را مورد بمورد بررسی می کنیم. چرا؟ چون می خواهیم نشان دهیم که این محفل ، هیچ بیشتر از تجربه شکست خورده تروتسکیستی لنینیستی روسیه نمی تواند به جامعه ایران هدیه بدهد! قرار است دقیقا همان مسیر را برود و مدعی است که به آن نتیجه نخواهد رسید!

حالا ببینیم دست گل اخیر جناب علیرضا بیانی در مورد نظرش در مورد آزادی بدون قید و شرط بیان چیست؟

(۱)زاویه مخالفت علیرضا بیانی با آزادی بدون قید و شرط بیان:

علیرضا بیانی برای مخالفت با آزادی بدون قید و شرط بیان، اینگونه می نویسد:

“.. این سبک کار دقیقاً ماهیت دمکراسی خواهی و مبنای آزادی بیان بورژوایی است که سعید صالحی نیا حتی نیم سانتیمتر از آن جلوتر نرفته، سهل است که از همین سطح عقب تر می ماند. آزادی بیان بی قید و شرط که یک مطالبۀ بورژوا دمکراتیک است و نقداً نیز وجود دارد و دست کم در کشورهای پیشرفتۀ صنعتی نیازی به انقلاب سوسیالیستی برای رسیدن به آن نیست،”

و اضافه می کند:

“..، همۀ چیزی است که بورژوازی به عنوان تحفۀ خود وعده می دهد و این درست همان چیزی است که سعید صالحی نیا به عنوان « اول و آخر همۀ اهداف انسانی» پذیرفته است، و به این ترتیب ماهیت بورژوایی نظرات خود را به نمایش می گذارد. این «هدف نهایی» صالحی نیا همان چیزی است که مارکس در مبارزۀ طبقاتی در فرانسه به نقد کشید وقتی نشان داد که بورژوازی میدان آزادی برای بیان را وعده می دهد و نه خود رهایی را.”

این “استدلالات جناب بیانی، همانهاست که کمونیزم چند نسل گذشته در ایران تکرار کرده و آزادی را آزادی موافق، آزادی محدود تعریف کرده است.همین متد پایه درک توده ایستی و فدائیستی از آزادی بوده و اونها که با ادبیات کمونیزم ایرانی آشنائی دارند، در این جملات بوی نای اون ادبیات را مشاهده می کنند.اما اجازه بدهید من چند پاسخ در مقابل “استدلالات” جناب بیانی ارائه دهم و قضاوت را بگذارم به عهده خواننده:

(۲) چند پاسخ به “استدلالات” علیرضا بیانی در ضدیت با آزادی بدون قید و شرط بیان:

اولا: کدام جنبش بورژوازی الان حامی آزادی بدون قید و شرط بیان در ایرانست؟ جناب علیرضا بیانی نمی تواند حرف کلی بزند.جقرافیای سیاسی و اجتماعی مشخص ،ادعای اینکه آزادی بدون قید و شرط بیان، “مطالبه بورژاوزی” باشد تایید نمی کند! اتفاقا این مطالبه توسط جنبش کمونیزم کارگری روی صحنه سیاست ایران ظاهر شد، دقیقا مثل مطالبه لغو مچازات اعدام و حبس ابد!

دوما: حتی در زمان لنین، مسئله “مطالبات” و جنبشس که به مطالبات می تواند پاسخ دهد ، مطرح شد و این لنین بود که نتیجه گرفت که بسیاری از مطالبات “بورژوا دموکراتیک” را فقط جنبش کمونیستی کارگری می تواند پاسخ دهد.”وظیفه تحقق مطالبات فاز بورژوا دموکراتیک” به عهده طبقه کارگر و جنبش سیاسی آنست. لذا اگر کمونیستها این مطالبه را اعلام کنند و دنبال تحققش باشند، تازه به فراخوان لنین پاسخ داده اند! اما چون یک زگ علیرضا بیانی تروتسکیستی است، می افتد توی دامن فرار کردن از “وظایف بورژوا دموکراتیک حکومت کارگری”! می خواهم بگویم که حتی با اصالیب ایدئولوژیک همین تروتسکیست لنینیستها ایشان دارد از زیر شعار آزادی بدون قید و شرط بیان، شانه خالی می کند!

سوما:اینکه “در کشورهای “پیشرفته صنعتی” داستان آزادی بدون قید و شرط بیان به کجا رسیده چه ربطی دارد به جامعه ایران؟ علیرضا بیانی مگر قرار است محفل مارکسیستیش در اون کشورها پایه سازی انقلاب کند؟! تا همینجا ما ندیدیم ایشان چنین ادعائی کند! فعلا ایشان به فارسی مبارزه می کند و تمرکزش روی ایرانست!بعدها قرار است به جهان افتخار رهبری بدهند!

چهارم:گذشته از اینکه هیچ “بورژوازی” در ایران وعده آزادی بدون قید و شرط بیان نداده، بفرض که وعده دهد، آیا برآورده هم می کند؟ آیا آزادی بدون قید و شرط بیان و تشکل را بورژوازی ایران می تواند تحمل کند؟ با چه منطقی علیرضا بیانی این ادعا را دارد؟ من بعنوان یک کمونیست کارگری مدعی هستم که بورژوازی ایران بخاطر نقش نظام سرمایه داری ایران نمی تواند جامعه را آزاد بگذارد.سرکوب بخشی از تقسیم کار سرمایه داری ایرانست.تا همینجا هم تایید شده که این گاو نر دوشیدنی نیست.اما علیرضا بیانی باید بما ثابت کند که این محال، شدنیست!

پنجم: در غرب هم آزادی بدون قید و شرط بیان رعایت نمی شود.این آزادی وقتی تامین می شود که کمونیستها و چپها بتوانند از همان وسایل ارتباط جمعی که سرمایه داری استفاده می کند، استفاده کنند.کنترل مدیای کاملا در اختیار سرمایه داریست و ورژنهای خود از واقعیت را دارد در جامعه پخش می کند.کمونیزم و چپ جوامع غربی در حاشیه هستند و دسترسی به مدیای اجتماعی ندارند.لذا حتی در غرب هم ازادی بدون قید و شرط بیان وجود ندارد.”وعده اش” هست البته!

ششم: علیرضا بیانی آویزان مارکس می شود و حرف مارکس را می چرخاند! حرف مارکس در مورد “وعده آزادی بیان” توسط سرمایه داریست.کاملا درست است! تحقق اون وعده را مارکس هرگز نگفته که سرمایه داری خواهد کرد! اشاره مارکس به “خود رهائی” همانست که من گفتم! بله خود رهائی که بخیش تحقق آزادی بدون قید و شرط بیانست، از دست نظام یسرمایه داری بر نمی آید! لذا؟ علیرضا بیانی بیمورد انتظار دارد که این حق اولیه انسانی را غیر کمونیستها و جنبش اجتماعیشان برآورده کند! چپ حرف می زند اما تروتسکیست مونشویک است!

خلاصه کنم:

در جبهه درک آزادی بدون قید و شرط بیان هم علیرضا بیانی و محفلش چند دهه از کمونیزم قرن ۲۱ و از کمونیزم کارگری عقب هستند.همان پایگاه توده ایزم و فدائیزم را در مورد آزادی بیان حفظ کرده اند و دلیلش؟ چسبیدن اینهاست به “مارکسیزم-لنینیز-تروتسکیزم” است.اینها فرق زیادی به ورژن استالینی از این جهت ندارند! سر و ته ، یک کرباس هستند!

منابع بیشتر:

(۱) سعید صالحی نیا: گرایش مارکسیست انقلابی” و آرزوی بکارگیری تیرهای چراغ برق برای اعدام

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46264

(۲)علیرضا بیانی: دعوت به مناظره سیاسی از سعید صالحی نیا

http://www.azadi-b.com/J/2014/01/post_67.html

(۳)آرشیو نقد لنینیزم(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم

(۴)آرشیو نقدها به محفل “گرایش مارکسیستی انقلابی”

سعید صالحی نیا: استیصال محفل “گرایش مارکسیت انقلابی” در مناظره سیاسی و تقلاهای علیرضا بیانی!(نگاهی به دعوتنامه علیرضا بیانی!)

http://www.azadi-b.com/J/2014/01/post_85.html

سعید صالحی نیا: آرام نوبخت و “طرح تکراری” حکومت کارگری توسط “گرایش مارکسیست انقلابی” نقدی دیگر به لنینیزم-تروتسکیزم

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46312

سعید صالحی نیا: “گرایش مارکسیست انقلابی” و آرزوی بکارگیری تیرهای چراغ برق برای اعدام!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46264

سعید صالحی نیا: نمونه ای دیگر از استیصال لنینیستها در مناظره فکری , در حاشیه “نقد” دیر رس علیرضا بیانی

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۳۷-نمونه-ای-دیگر-از-استیصال-لنینیستها-در-مناظره-فکری-,-در-حاشیه-“نقد”-دیر-رس-علیرضا-بیانی

سعید صالحی نیا:تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم!

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۸۹-تقلاهای-مازیار-رازی-در-یافتن-علل-شکست-انقلاب-اکتبر-در-عین-دفاع-از-لنینیزم-و-تروتسکیزم

سعید صالحی نیا: مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۵۳-مسابقه-اشباح-تلاش-مازیار-رازی-برای-آشتی-دادن-لنین-با-تروتسکی

سعید صالحی نیا: برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

سعید صالحی نیا: علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای