آرام نوبخت و “طرح تکراری” حکومت کارگری توسط “گرایش مارکسیست انقلابی” نقدی دیگر به لنینیزم-تروتسکیزم

مقدمه:

در سری نقد به لنینیزم ، توضیح دادم (۱) که چسبیدن به لنینیزم در چپ ایران ، خصوصا در چند دهه اخیر بعد از سقوط طرج کمونیزم روسی، به دو شکل ادامه یافته: یکی “دفاع از کلیت پراتیک لنین” دیگری لنینیزم خجول که خصوصا حجم بالائی از پراتیک لنین بعد از بدست گیری قدرت سیاسی را نادرست یافته اما برای اینکه در چمبره تابوی لنینیستی اسیر است و نمی خواهد “کافر” و “انگشت نما” در چپ شود، هم ادعای لنینیزم دارد هم در عمل “سیاستهای دیگری” را می جوید. این پدیده شترمرغی در دو گرایش کنونی دیده می شود: یکی احزاب موجود کمونیست کارگری و یکی همین “گرایش مارکسیت لنینیست تروتسکیست انقلابی” که در عین حال که سالهاست کارش تخاصم با اجزاب اول است، در لنینیزم خجول بودنش با انها هم خانواده است.

مقاله قبلیم در نقد علیرضا بیانی بود (۳) که از برپا کردن چوبه های دار برای جانیان رژیم اسلامی دفاع می کند و مدعیست که بعد از یک دوره “انقلاب انقلابی” زمانی فراخواهد رسید که “قانون ضد اعدام” را همینها امضا می کنند ، دارها برمی پینند و خونها خواهند شست! مهمل بودن این ادعا بنا به تاریخ مسلم است.هم لنین چنین ادعائی داشت و هم سایر دیکتاتورها! همه اینها مدعی بودند که “دوره ای اعدام” لازمست تا به دوره “بی اعدامی” برسیم! مشکل این شد که اون دوره اعدام را خودشان تعیین می کنند و اون تعریف از “جانیان رژیم سرمایه داری” کش پیدا می کند و می رسد به رهبران شوراهای کارگری! این اتفاق واقعا افتاد و جامعه طبعا به این لنینیستهای خجول اعتمادی ندارد که دوباره تکرارش نکنند!

اما برسیم به آرام نوبخث از دیگر مبلغان مدینه فاضله تروتسکیستی لنینیستی در “گرایش مارکسیستی” که در مقاله اخیرش مختصات “حکومت کارگری” را فرموله کرده(۲) که ظاهرا در نشریه میلیتانت شماره ۶۷ هم منتشر شده. ایشان در این مقاله چیز زیادی طبعا بیش از انچه در زمان لنین اتفاق افتاد ندارد ارائه دهد. چون؟ لنینیست است! مجبور است از بسیاری از همان پرنسیبها دفاع کند .توی زندان پراتیک حکومتی لنین گرفتار است و تمام “نقدهایش به تاریخ “حکومت کارگری لنین” شاید اضافه کردن چند اصل بی خاصیت است در انتهای مقاله اش در مورد آزادی بیان و تشکل مخالف که آنهم آبکی ، مشروط و با “خط قرمز” است! برای نشان دادن محدودیتهای طرح آرام نوبخت من چند اشاره به مقاله اخیر ایشان خواهم کرد تا یکبار دیگر نشان دهم که تروتسکیزم –لنینیزم حرف بیشتری از تاریخ شکست خورده ندارد به جامعه ارائه دهد و کالایش از همان ببتدا پوسیده و غیر قابل عرضه است!

(۱)طرح حکومت کارگری آرام نوبخت چیست؟

آرام نوبخت، ویژگیهای حکومت کارگری خود را بطور در هم ارائه می دهد. من سعی می کنم بر اساس حرفهای ایشان، این ویژگیها را زیر تیترهائی مدونتر اینجا ارائه دهم تا خواننده از این مقاله طولانی و در هم ایشان حرف اصلی ایشان را بهتر در یابد.متاسفانه در فرهنگ ادبیات چپ ایران، هنوز پر نویسی، عدم نظم منطقی و نداشتن تیتیر بندی در مقالات هنوز “نرم است”!

الف: بعد اقتصاد سیاسی حکومت کارگری:

آرام نوبخت، ابتدا ملکیت را مالکیت خصوصی بر ابزار تولید تعریف می کند، سپس مالکیت دولتی را فاز اول حکومت کارگری اعلام می کند که قرار است بر “صنایع سنگین و …” اعمال شود (همانطور که طرح لنین بود) و بعدا به “مالکیت اجتماعی” که معلوم نیست چیست، انتقال یابد!. در زمینه تکنولوژی ، ایشان نگران است که محاصره اقتصادی سراغ حکومت کارگری بیاید و در مقابل این محاصره اقتصادی، نازاندن انقلاب جهانی را راه حل اعلام می کند، بدون اینکه طرحی در زمینه همکاری با نظام سرمایه داری برای انتقال تکنولوژی اعلام کند چون “کافر”: می شود!

ب:شکستن قدرت متمرکز:

آرام نوبخت،اینطور می گوید که : قوای مقننه و مجریه باید یکی شوند، طبقه کارگز قدرت را بگیرد(در شکل حکومت شوراها) چون “تقسیم کار فکری و یدی برداشته می شود و دیگر طبقه ای مسئول یک فوه نیست(؟!)، احزاب و نهادها آزادی بیان داشته باشند (البته خط قرمز باشد؟) بعد اگر اینها خواستند خشونت کنند (خشونت تعریف نشده!) بعدش حکومت باید اینها را در “سیاست”(چرا سیاست؟) محدود کند! ایشان ادامه می دهد که باید همه مسئولیتهای مدیریت سیاسی انتخابی باشد، “بچرخد”، “دوره ای باشد”.

ایشان همینطور می فرماید که “دستمزد مقامات عالی” باید در حد کارگر ماهر باشد(معلوم نیست با چه منطقی؟! و مثلا چرا سایر مقامات شامل این قانون ایشان نیستند!)

در مورد حزب طبقه کارگر ، ایشان به پیروزی از رهبرشان، مازیار رازی می فرمایند:

وظیفۀ حزب طبقۀ کارگر، متشکل کردن کارگران در قالب یک طبقه برای تسخیر قدرت سیاسی و سرنگونی سیادت بورژوازی است. بنابراین معتقد هستم که پس از پیروزی انقلاب و تثبیت قدرت کارگری، این حزب وظیفۀ تاریخی خود را پشت سر گذاشته، و چنان چه شرایط عادی باشد (عدم جنگ داخلی، حملۀ نظامی امپریالیستی و غیره)، این حزب باید زمینۀ انحلال تدریجی خود را در درون شوراها، به مثابۀ عالی ترین ارگان تصمیم گیری، مهیا کند. به این ترتیب عملاً امکان آن که حزب، به جای طبقۀ کارگر قرار بگیرد، منتفی خواهد شد.”

بواقع ایشان مدعی است که در بعد از قدرت گرفتن شوراها ، هم احزاب سیاسی مخالف هستند و هم اگر “شرایط عادی(؟) باشد حزب کمونیست را ایشان منحل می کند می فرستد پی کارش! (این بخش از بحث ایشان ظاهرا “نواوری است که بگوید یک قدم از تروتسکیزم و لنینیزم جلو زده!)

و سر آخر تکرار تروتسکیزم را بعوان امضا می زند روی مقاله اش:

” تدارک دیدن یک «انترناسیونال انقلابی»، برای سازماندهی انقلابی در دیگر کشورها. چنان چه انقلاب در سطح ملی و بدون حمایت طبقۀ کارگر سایر کشورها (به خصوص کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری) باقی بماند، قطعاً محکوم به شکست خواهد بود.این ها مهم ترین اصول ضامن سلامت دورۀ گذار هستند.”

(۲)”نو آوری آرام نوبخت” در طرح حکومت کارگریش کجاست؟

برای هر آدم کنجکاوی که سرنگونی مدل لنینی حکومتی را مشاهده کرده باشد و تداوم منطقی آنرا به حکومت پلیسی و استالینیزم دنبال کرده باشد، این سوال پیش می آید که با چه متدهائی باید عوامل اون طرج شکست خورده را یافت و راه عملی پیش گیری شکست مجدد را طرح کرد؟ منطق می گوید که اگر همان راه را برویم همان نتایج در انتظارمان هست! اما محفل مازیار رازی و جناب نوبخت، اعلام کرده به لنینیزم وفادار است و لذا جامعه باید منتظر باشد که این وفاداری ایشان، به تاریخ لنینیزم ، قرار است عامل تکرار تاریخ باشد برای حال! من مدعی هستم که آرام نوبخت و محفلش حرف جدیدی ندارند و اتفاقا همان حرف جدیدشان یعنی انحلال حزب کمونیست بسیار مضحک است و ضد منطقی! اما چند پاسخ به ایشان:

(۳)چند پاسخ به آرام نوبخت و طرح حکومت کارگریش:

 

برای برشمردن ضعفهای آرام نوبخت، من طراحی حکومت کارگری را به بخشهائی تقسیم می کنم و مورد بمورد پاسخ می دهم:

الف: طرح اقتصاد سیاسی حکومت کارگری:

آرام نوبخث، بحث مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را بعنوان وجه مشخصه تغییر اقتصاد سیاسی مطرح می کند.من این اصل را لازم اما کافی نمی دانم.کار مزدی باید پایان یابد تا بعنوان مکمل لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید عمل کند.همینطور تعریف مالکیت دولتی و مالکیت اجتماعی روشن شود.مالکیت دولتی وقتی دولت نماینده واقعی اکثریت مزدبگیر جامعه بود ، نوعی مالکیت تفویضی اشتراکی است.مرحله ای است از مالکیت اجتماعی.طبعا با پایان یافتن دوران دولت، مالکیت دولتی هم بطور نهائی به مالکیت اجتماعی تبدیل می شود.اما پروسه این روند در بحث آرام نوبخث غائب است.

بحث دوم: بحث مالکیت و لغو کار مزدی، تنها با شرط مهم دیگر ، آنهم نظارت مستقیم جامعه، تداخل آزادی بیان بعوان سایر مفاهیم زیر بنائی می تواند ، مبنای اقتصاد سوسیالیستی باشد.بخشی از طراحی اقتصاد سیاسی سوسیالیستی اینست که مکانیزم نظارتی را بعنوان شرط در کنار بحث مالکیت بر ابزار تولید و توزیع و لغو کار مزدی مطرح کنیم.

بحث سوم: فرق بین دوران گذار ، ابتدای دوران سوسیالیستی و سوسیالیزم پیشرفته در زمینه اقتصاد سیاسی چیست؟ این تقسیم بندی فقط تئوریک نیست ، کاملا پراتیک را متفاوت می کند.بحث آرام نوبخت این تفاتها را روشن نمی کند!

بحث چهارم: بخشی از تئوری گذار ، باید بکلیف سرمایه داری خرد، را روشن کند.آرام نوبخت از برخورد به این بخش طفره می رود! ماجرا را به کسب مالکیت صنایع “سنگین” ..محدود می کند.این همان سیاست نپ است! چیزی بیشتر نیست!از نپ هم عقب تر است چرا که بحث تعاوینها را حداقل لنین مطرح کرده بود!

ب: بحث شکستن قدرت متمرکز بعنوان پیش شرط حکومت کارگری:

آرام نوبخت روی این اصل تکیه دارد اما بحثش ناکامل است و الگوهای نوین را دربرنمی گیرد. چند مثال:

اولا: جداسازی سه قوه، ربطی به “تقسیم کار طبقاتی” ندارد.اتفاقا تقسم سه قوه پروسه روند شکستن قدرت متمرکز را تسهیل می کند.چرا باید “شوراها” هم قانون بگذارند و هم قوه مجریه را کنترل کنند؟ قوه مجریه و قوه قضائیه مثل شوراها باید به مردم بطور مستقیم پاسخگو باشند.

دوما: نظام شورائی نظامی مبتنی بر حق تفویض رای مردم است، مثل نظام دموکراسی.چرا باید نظام شورائی را حد نهایت مشارکت جامعه دانست و انرا مشمول امر گذار نکرد؟ چرا نباید نظام شورائی به نظام رای مستقیم مردم فرانروید؟ جون در مخیله لنین و مارکس و تروتسکی نمی گنجیده؟

سوما: چرا حقوق مقامات “عالی” باید با حقوق کارگر “ماهر”(؟) یکی باشد؟ چرا اصلا باید انسانها “حقوق” بگیرند؟ منظور آرام نوبخت اینست که در جامعه کارگری ایشان هنوز پول وجود دارد؟ ! اگر پول هست ، نظام سرمایه داری هست! ایشان بد نبود توضیح می داد که فرق بین دوران گذارش با دوران سوسیالیستی چیست؟

چهارم: مسئله انگیزش و مکانیزماهی تقویت انگیزه که از معضلات طرح های قدیمی سوسیالیستی است، در بحث آرام نوبخت هم خالیست! همینطور بحث مهم تخصص و مکانیزمهای بکارگیری تخصص.ایشان براحتی بحث “چرخیدن” در شغلها را مطرح می کند در حالیکه جامعه تخصصی شده نمی تواند نیروی کار متخصصش را “بچرخاند” در حد و توان مغز انسان کنونی نیست که تحصص هائی که سالها برای بدست آوردنش وقت و تجربه لازمست ، “بچرخانند”!

پنجم: چرا باید حزب طبقه کارگر، بعد از بقدرت رسیدن شوراها، “در شرایط “عادی” که معلوم نیست چیست، منحل شود؟ در حالیکه حق آزادی سایر احزاب مخالف وجود دارد؟! این “نوآوری” محفل مازیار رازی بسیار مضحک است! جزب طبقه کارگر از دید من وجودش تا زمانی که سوسیالیزم بطور کامل نظام طبقاتی را پشت سر نگذاشته، نظام شورائی هم پایان نیافته، قدرت متمرکز کاملا از بین نرفته، امری لازمست و ربطی به سیاست تمرکز زدائی ندارد.

ششم: داستان “خط قرمز” طبقه کارگر، “محدود کردن فعالیت سیاسی مخالفان طبقه کارگر “بسته به درجه خشونت” آنها، از آن چاههای ویلی است که ایشان ساخته تا همان کند که لنین با مخالفین کرد و همه دیکتاتورها می کنند! کلماتی مثل “خشونت” هم تاویل بردار هستند و هم دلیل جلوگیری از فعالیت سیاسی نیستند.کسی یا حزبی خشونت کرد بهش برخورد قانونی باید بشود نه اینکه فعالینت قانونیش و آزادی سیاسیش محدود شود! کلاه برداریست که “خشونت” را دلیل بکنیم برای گرفتن آزادی سیاسی!

ج: بحث تازاندن انقلاب و معضلهای آن!

آرام نوبخث، همان تئوری تازاندن انقلاب به سایر کشورها را که تروتسکی ارائه داد، بعنوان “طرح حکومت کارگری” ارائه داده! سوال اینست که این سیاست، در شرایطی که دنیا بیشتر از زمان لنین تحت کنترل سرمایه جهانیست در عمل به چه معناست؟ چه تاثیری در سیاست خارجی حکومت کارگری خواهد داشت؟ تا چه اندازه پروژه سرنگونی حکومت کارگری را توسط کشورهای سرمایه داری تسریع خواهد کرد؟ چرا حتی در همان زمان لنین و استالین این شعار توخالی را پس زدند به سینه طراحش؟

هیچ حکومتی در زمان حاضر با شعارهای تروتسکیستی نمی تواند بخشی شود از نظام جهانی.بلافاصله بایکوت و تحریم می شود و منزوی! کره شمالی هم دیگر این سیاست را دنبال نمی کند! پشمهای جناب مائو هم ریخته! لنین حداقل عفلش رسید و با پشنهادهای صلح پی در پی و واگذاری بخشهائی از سرزمینش مقداری طول عمر حکومتش را زیاد کرد! الان اون سیاستهای شکست خورده را آرام نوبخث چرا تکرار می کند؟

اتفاقا حکومت کارگری باید سیاست خارجی شفافی داشته باشد و صدور انقلاب را محکوم بداند.انقلابها امری درونی هستند و باید توسط مردم هر کشور انجام شوند.اعلام “سیاست صدور انقلاب” امضا کردن حکم اعدام انقلاب است. اینکه “انقلاب اید محدود نماند، ربطی به سیاست تازاندن انقلاب ندارد.این حکم را باید در سر تیتیر قانون اساسی  هر حکومت کارگری نوشت!

 

خلاصه کنم:

بحث در مورد طراحی حکومت کارگری، بحثی باز است.بسیاری نکات و زوایا در بحثهای موجود چپ و کمونیزم ایران نپیخته و کپی برداریست.تجارب تاریخی ، علم در بازنویسی طراحی حکومت تاریخی باید وارد بشود و بحثها و طرح ها جدی شود و پا بخورد.

محفل آرام نوبخث و جریانات لنینیست خجول و غیر خجول ، پتانسیل ورود به بحثهای جدی را ندارند اگر داشتند، لنینیست و تروتسکیست نبودند!می عهمیدند کمونیزم قرن ۲۱ بدهی به لنینیزم و تروتسکیزم ندارد اما به طبقه کارگر و انسانیت البته بدهی دارد!

منابع بیشتر:

(۱) آرشیو نقد لنینیزم (از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم

(۲)آرام نوبخت: ویژگی های دولت کارگری

http://www.azadi-b.com/G/2014/01/post_504.html

(۳)آرشیو برخی  نقدها به گروه “گرایش مارکسیست انقلابی”از: سعید صالحی نیا

سعید صالحی نیا: “گرایش مارکسیست انقلابی” و آرزوی بکارگیری تیرهای چراغ برق برای اعدام!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46264

سعید صالحی نیا: نمونه ای دیگر از استیصال لنینیستها در مناظره فکری , در حاشیه “نقد” دیر رس علیرضا بیانی

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۳۷-نمونه-ای-دیگر-از-استیصال-لنینیستها-در-مناظره-فکری-,-در-حاشیه-“نقد”-دیر-رس-علیرضا-بیانی

سعید صالحی نیا:تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم!

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۸۹-تقلاهای-مازیار-رازی-در-یافتن-علل-شکست-انقلاب-اکتبر-در-عین-دفاع-از-لنینیزم-و-تروتسکیزم

سعید صالحی نیا: مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۵۳-مسابقه-اشباح-تلاش-مازیار-رازی-برای-آشتی-دادن-لنین-با-تروتسکی

سعید صالحی نیا: برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

سعید صالحی نیا: علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای

مناظره تصویری: سعید صالحی نیا  با علیرضا بیانی

http://www.youtube.com/watch?v=o_ip8ZPeqeA