معمای جایگاه حزب کمونیست کارگری نسبت به قدرت سیاسی در برنامه حزبیش!

معمای جایگاه حزب کمونیست کارگری نسبت به قدرت سیاسی در برنامه حزبیش!

بخش ۲۳ از نقد برنامه دنیای بهتر

از: سعید صالحی نیا

سوم ژانویه ۲۰۱۴

مقدمه:

در مقاله قبلی (۱) توضیح دادم که درک منصور حکمت در برنامه دنیای بهتر، در مورد حکومت شورائی ، ناکامل و محدود است.مسئله مهمتر اما این ابهام تاریخی است که تاریخ لنینیزم را از شورا مداری به حزب مداری کشاند و سرکوب شوراها را بعنوان وجه واقعی چهره بخون کشیده انقلاب اکتبر به جهانیان عرضه داشت.

مرکز تفکر حزب مدار این بود که یک الیت کمونیستی در میان کارگران هست که بیشتر می فهمد و لذا محق است که برای کلیت طبقه کارگر و جامعه تعیین تکلیف کند. این الیت همان نقشی را ایفا می کند که در تفکرهای مذهبی و مدینه فاضله افلاطونی، گروه نخبه، مقرب خدا و اصحاب ایفا می کردند. الیتی که قرار است منجی جامعه باشد و بجای جامعه خیر و صلاح آنرا رقم بزند.

تفکر حزب مدار، قبل از انقلاب اکتبر ، توجیه می کرد که بالاخره طبقه کارگر نماینده سیاسی لازم دارد! این نماینده سیاسی البته نماینده ناشی از انتخاب طبقه کارگر نیست! بلکه نماینده ای است که خودش ، خودش را نماینده کرده و با این درک که حرفهایش کارگریست، لذا “نماینده طبقه کارگر است” و چون نماینده طبقه کارگر است در حالیکه اصلا انتخابی نیست، محق است که نه تنها قدرت سیاسی را بگیرد ، بلکه قدرت سیاسی را با همان “نمایندگی خود گمارده ” حفظ کند و حتی در مقابل شوراها که قرار بود نمایندگان واقعی و منتخب طبقه کارگر باشند ، دست بالا را داشته باشد!

لذا این نمایندگی خود گمارده، این الیتیزم فرای طبقه کارگر در عمل نه تنها قدرت سیاسی را گرفت بلکه کلیت انقلاب اکتبر را تسخیر کرد و روند شکست انقلاب اکتبر و خلع ید واقعی طبقه کارگر و زحمتکشان از قدرت سیاسی را باعث شد.کمتر از دو تا سه سال بعد از کسب قدرت سیاسی در انقلاب اکتبر ، همه حیات سیاسی جامعه بدست حزب کمونیستها و بازوی امنیتی نظامی آن اداره می شد و از شوراهی منتخب مردم جنازه ای وابسته به حزب و دستگاه امنیتی بیشتر نماند!

در زمان نوشتن برنامه دنیای بهتر ، هنوز منصور حکمت ، فرمولبندی حزب و قدرت سیاسیش را ارائه نداده بود.بیش از ۱۲ تا ۱۳ سال بعد از نوشتن برنامه بهتر بود که اولین بحثهای حزب و قدرت سیاسی در کنگره دوم حزبش ارائه شد(۲). لذا در زمان نوشتن برنامه دنیای بهتر، هنوز منصور حکمت حتی فرمول بندی مشخصی در مورد حزب و جایگاهش در سازماندهی برای کسب قدرت سیاسی و مراحل انتقال احتمالی آن به خود جامعه ندارد.اساسا در برنامه دنیای بهتر تیتیری و بحثی واضح در مورد حزب و رابطه اش با نظام شورائی وجود ندارد!

در این مقاله من بیشتر روی این ضعف بحث خواهم کرد:

(۱)برنامه دنیای بهتر در مورد حزب و نقشش چه می گوید:

در برنامه دنیای بهتر می خوانیم:(۴)

یک شرط حیاتی شکل گیری و پیروزی انقلاب اجتماعی طبقه کارگر، پیدایش احزاب کمونیستی کارگری است که چنین افقی را پیشاروی طبقه کارگر بگذارند و نیروی طبقه را در این مبارزه بسیج و هدایت کنند. این احزاب که باید قبل از هر چیز تشکل متحد کننده آگاهترین و فعالترین رهبران مبارزات کارگری باشند، باید در کشورهای مختلف شکل بگیرند. سرمایه داری نظامی جهانی است، طبقه کارگر طبقه ای جهانی است، کشمکش طبقه کار با بورژوازی کشمکشی هر روزه در مقیاسی جهانی است، و سوسیالیسم آلترناتیوی است که طبقه کارگر در برابر کل بشریت قرار میدهد. جنبش کمونیسم کارگری نیز باید در مقیاسی جهانی سازمان یابد. ایجاد یک انترناسیونال کمونیستی کارگری، بعنوان مرجع متحد کننده و رهبری کننده مبارزه جهانی طبقه کارگر برای سوسیالیسم یک وظیفه مبرم بخشهای مختلف جنبش کمونیستی طبقه کارگر و کلیه احزاب کمونیست کارگری در کشورهای مختف است….

حزب کمونیست کارگری برای پیروزی کامل و همه جانبه انقلاب اجتماعی طبقه کارگر علیه سرمایه داری و اجرای کلیت برنامه کمونیستی و آزادیبخش طبقه کارگر مبارزه میکند.”

همانطور که خواننده ملاحظه می کند، جملات بالا چیز زیادی بجز اینکه حزب کمونیستی قرار است “برای پیروزی انقلاب اجتماعی و سوسیالیزم مبارزه کند” نمی گوید! این جمله هم کلی است و هم توضیح نمی دهد که تکلیف حزب با قدرت مردم چیست؟ آیا حزب ، خودش را طبیعتا همان نماینده مردم و طبقه کارگر می داند؟ تکلیف حزب با نماد حکومت جامعه یعنی شوراها چیست و چه قبل از پیروزی سیاسی انقلاب و چه بعد از آن حزب چه تاکتیکها و استراتژیهائی بکار می برد که امر انتقال قدرت به خود شوراها انجام شود؟ اینها نکات کلیدی است که هر ناظری که شکست انقلاب اکتبر را مشاهده کرده باشد و به تناقض درونی رهبری آن ، یعنی حزبی که خودش را منتخب می داند و شورائی که واقعا منتخب است، حتی توجهی ندارد! چرا؟ چون منصور حکمت مثل همه رهبران احزاب موجود کمونیست کارگری تکلیفشانرا با لنینیزم نتوانسته اند روشن کنند و این عدم توانائی در مرز بندی ، باعث می شود که ابهام مهمی در برنامه دنیای بهتر بماند که نه تنها ابهامی نظریست بلکه ابهامی بشدت خطرناک است!

(۲)حزب سازمانده انقلاب یا حزب صاحب انقلاب؟!

ابهامی که در برنامه دنیای بهتر در موضوع نقش و جایگاه حزب در پروسه به قدرت رساندن نمایندگان منتخب مردم و طبقه کارگر وجود دارد، ناشی از همان الیتیزمی است که خودش را “نماینده طبقه کارگر” می داند در حالیکه حتی در بهترین حالت هم منتخبین اون حزب ، فقط منتخبین حزب خودشانند! این قداست حزب، بجای طبقه به این نتیجه می رسد که حزب، خودش را صاحب انقلاب می داند و تفسیرش از آنچه انقلابیست و باید بشود را به کلیت جامعه تحمیل می کند و سفسطه اش هم اینست که :چون جامعه انقلاب کرده پس…حزبش هم محق است خودش را صاحب انقلاب بداند”! این داستان ، عینا در انقلاب اکتبر اتفاق افتاد و دوران حکومت دوگانه بعد از انقلاب اکتبر را که از سوئی حزب و در سوی دیگر شوراهای بیرون آمده از انقلاب اکتبر بودند را در مقابل هم قرار داد و با سرکوب شوراها توسط حزب ، این دوره بپایان رسید!

آری! حزب که خودش را نماینده طبقه کارگر می دانست طی روندی خونین انقلاب را جلوی چشم انقلابیون و طبقه کارگر ، کاملا بلعید و دزدید! و فعالین شوراها را به گلوله بست و به زندان و تبعید فرستاد! چرا که خودش را صاحب انقلاب می دانست و دیگران را در حد خودش نمی دانست!

 

(۳)چه رابطه ای بین حزب و نمایندگان طبقه کارگر  و مردم ، اصولیست؟

مرزی که بین اون تاریخ شکست خورده و خونین اکتبر با جامعه مدرن قرن ۲۱ باید کشیده شود چیست؟ چه نقصی باید در برنامه دنیای بهتر در این موضوع ، برطرف شود؟ از دید من این مرز اینست که واقعا حزب کمونیست را نماینده خودش بدانیم و نه نماینده طبقه کارگر! جایگاه حزب کمونیست را به طراز نمایندگی طبقه عروج ندهیم بلکه آنرا بعنوان سازمان فعالین و انقلابیونی بدانیم که تلاششان باید رهبری کردن و پیروز کردن نظام شورائی باشد. چه در زمان مبارزه با نظام سرمایه داری و چه زمان پیروزی سیاسی که اولین مرحله پیروزی واقعی طیقه کارگر و کلیت مردم زحمتکش است، حزب باید در برنامه اش رسما اعلام کند که کارش کسب قدرت سیاسی نیست بلکه کمک به شوراها و نمایندگان منتخب مردم است که به قدرت سیاسی برسند.باید در برنامه اش رسما ذکر کند که امر نمایندگی با داشتن برنامه خواستهای جامعه اتفاق نمی افتد بلکه با رای گیری واقعی انجام می شود و مشروط است به امر رای مردم و طبقه کارگر.

در برنامه دنیای بهتر باید قید شود که حزب کمونیست در کنار سایر احزاب ، امر رقابت دائم برای کسی عضویت و رای در نظام شورائی را می پذیرد و هرگز در بالای شوراها در قدرت سیاسی رسالتی برای خودش قائل نیست.

کار حزب اینست که بتواند راه حلهای مسائل اجتماعی را پیدا کند و به جامعه ارائه دهد.جایگاهی اپوزسیونی نسبت به وضع موجود داشته باشد حتی وقتی نظام سوسیالیستی حاکم است.حزب جایگاهش “حفظ نظم موجود” به هر قیمت هم نیست.بدهی به هیچ نظامی ندارد ، پاسبان قدرت سیاسی نمی شود. حزبی که بتواند در این مقام خودش را نگه دارد طبعا می تواند پیشروترین فعالین اجتماعی و سیاسی را بخودش جلب کند و نفوذش را در نظام شورائی بالا ببرد اما هرگز بجای آن ننشیند. از دید من این متد فکری بواقع دور شدن از تاریخ لنینیستی است که راهی بجز تحویل دادن انقلاب اکتبر به دست شارلاتانها و بوروکراتها و استالینها نداشت!

منابع دیگر:

(۱)معضل حکومت شورائی و جایگاه آن در برنامه دنیای بهتر(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر/۵۲۴-معضل-حکومت-شورائی-و-جایگاه-آن-در-برنامه-دنیای-بهتر

(۲)جایگاه نظریه “حزب و قدرت سیاسی” در تحزب سیاسی طبقه کارگر(حمید تقوائی)

http://www.hamidtaqvaee.com/fa/94-archievarticles2012/436-جایگاه-نظریه-حزب-و-قدرت-سیاسی-در-تحزب-سیاسی-طبقه-کارگر

(۳)آرشیو مقالات نقد برنامه دنیای بهتر (از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر

(۴)برنامه دنیای بهتر http://www.wpiran.org/asnsad-mosavab-wpi/index-asnad.htm