تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم! , بحث شماره ۴۲ از سری نقد لنینیزم

مقدمه:

بیش از دو سالیست که من سری نقدهایم به لنینیزم را از موضع کمونیزم کارگری شروع کردم.خصوصا در سالهای اخیر هم در سطح جامعه و هم در سطح چپ و کمونیستها ، نوعی اشتیاق قابل فهم وجود دارد که دوباره برگردند به ماجرای لنین و حکومتش. چپ ایران که تاریخا از شاخه توده ایستی-لنینیستی –استالینیستی زائیده شد ، ادبیات رسمی حکومت شوروی را تبلیغ می کرد و بخشی مهم از اون ادبیات هم این بود که باید لنین و مارکس و استالین ستایش شوند. لذا دوران بزرگی از تاریخ چپ ایران ، این اسامی اساسا معادل کمونیزم بکار می روفت و “ناموس” کمونیستها بود. کمونیزم ایران مثل بقیه افکار و عقایدش قدرت و کالیبر چندانی برای نقد مستقل نداشت.کپی کننده و حفظ کننده “آثار” ماند. حتی درون اون “آثار” را نتوانست بفهمد و قشری و طوطی وار “مارکسیست-لنینیست” ماند!

چند موج چپ ایران، از توده ایزم عبور کرد اما متاسفانه هنوز دور لنینیزم و مارکسیزم در جا می زند. خیلی زور زده، توانسته استالین را “نقد کند” یا مثلا چیزهای از تروتسکی را قبول یا رد کند! هنوز فاصله زیادی دارد این چپ و کمونیزم برای رسیدن به مرکز متدولوژیک کمونیزم و هر از چند باری هم تازه “امواج برگشت به گذشته” مد می شود! گناه انزوا و شکست چپ را می اندازند به گردن اینکه “از اصول دین و ائمه معصومین” کسی تخطی کرده!”

از نمونه های بسیار جالب این گرایش همین گروه مطالعاتی “مارکسیزم انقلابیست”!اینها را من نمونه های جالب گرایشی می دانم که مسئله کمونیزم و چپ را “ارتداد” و “انجراف” از مارکسیزم –لنینیزم و تروتسکیزم” می داند!

من به بخشی از کمونیزم متعلق هستم که بر عکس مسئله اساسی انزوای چپ را اصلا ایدئولوژیک نمی بینم.چپ و کمونیزم در ایران هر قدر در کپی کردن “آثار” ائمه معصومینش جلو برود تازه به گرد توده ایزم نمی رسد! مسئله؟ چیز دیگریست.اجتماعی نشدن چپ و کمونیزم را باید فهمید و پراتیک کرد.کمونیزم و چپ ایران باید قالبهای ایدئولوژیک را بگذارد کنار و سیاسی شود. تازه آنزمانست که در نبرد واقعی طبقاتی وارد می شود و توی دعواهای سیاسی عددی می شود.

برگشتن مداوم به مسئله لنینیزم از دید من از سوی اون چپ قهوه خانه ای ، مسئله هویتی است! پشتش سنگر گرفته اند. نه اینکه بخواهند و یا بتوانند لنین زمانه بشوند و انقلابی را جلو بکشند! نه! لنین برایشان امام زاده ای است که سالانه حداقل یکبار طواف لازم دارد! مازیار رازی و گروهش را من نمونه این مدل”کمونیزم” می بینم و برای روشنسازی افکار عمومی و خصوصا نسل جوان لازم می بینم هر از گاهی اینها را آنالیز کنم:

(۱)مازیار رازی، وقتی قرار است “اشتباهات انقلاب اکتبر را بشمارد”!

مازیار رازی در مقاله اخیرش(۱) تلاش کرده به “اشتباهات انقلاب اکتبر” بپردازد.راستی چرا “اشتباهات”؟ طبعا اون کمونیزم ایدئولوژیک در قرن ۲۱ دیگر نمی تواند بی پاسخ بماند در مقابل سوالات عدیده ای که جامعه جلویش می گذارد! یا باید بپذیرد که اساس لنینیزم در موضوع قدرت سیاسی نادرست بود یا اینکه تاکتیک “اشتباه یابی” را برگزیند!

سابقا در دوران بحثها با عده ای از فعالین کمونیست کارگری (۲) ما شاهد بودیم که افرادی مثل حمید تقوائی مدعی شدند که لنین اشتباه کرده اما “بخاطر شرایط” بوده. اگر هم کشته که کشته! که چی؟ بقیه بیشتر کشتند! من همانموقع گفتم که این سفسطه های ارزان پاسخ به نقد لنینیزم نیست حتی هواداران خودشانرا هم قانع نمی کند.خصوصا کمونیستهای کارگری را که الان پرچمدار حکومت شورائی و تعدد احزاب و منع مجازات اعدام هستند! لذا لباس دفاع از لنینیزم اصلا به قد کمونیستهای کارگری براندازه نیست و اینها دچار تناقض منطقی هستند.

مازیار رازی در این مقاله اخیرش تقریبا گام بگام همان حرفهای حمید تقوائی ها و آذر ماجدیها و علی جوادیها را تکرار می کند. منطق هم حکم می کند که لنینیستهای شرمنده مجبود باشند به “اشتباهات” اعتراف کنند و کنار هر اعتراف یک جمله “شرایط” بگذارند!

خلاصه حرف مازیار رازی اینست که علل شکست انقلاب اکتبر اشتباهاتی است عبارتند از:

الف: سیاست اقتصادی نپ و کمونیزم جنگی

ب:سالهای تاریک حزب بلشویک (۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱)-شامل سرکوب شوراها و تک حزبی شدن روسیه

چ:سالهای تاریکتر ۱۹۲۲ تا۱۹۲۸ (شامل عروج باند استالین و گوش نکردن به تروتسکی!)

د:سرکوب کرونشتاد

ه-سالهای سیاه ۱۹۲۸ تا ۱۹۹۹(؟)

خواننده وقتی خوب اینها را کنار هم قرار می دهد متوجه می شود که ظاهرا هر آنچه لنین و همکارانش از حدود سالهای ۱۹۲۰ کرده اند تا …آخر سرنگونی حکومت شورائی بالاخره از دید مازیار رازی “اشتباه” بوده!من واقعا از اینهمه بخششی که ایشان دارد متعجبم!

اما ببینیم “توجیهات شرعی” مازیار رازی برای همه این “اشتباهات” چی ها هستند؟

(۲) مازیار رازی از دلایل “اشتباهات” سخن می گوید:

در بالا دیدیم که مازیار رازی تقریبا کل تاریخ بعد از انقلاب اکتبر حداقل از سال ۱۹۲۰ که حکومت کنترل خود را اعمال می کند “اشتباه” بوده! اینرا مازیار قبول کرده اما عللش؟

الف: در مورد سیاست اقتصادی: ایشان مدعی است که قحطی شده، شرایط ایجاب می کرد ، امپریالیستها حمله کردند!

ب: “سالهای تاریک”(۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱)دلیلش اینست که لنین و استالین حزب را گذاشتند بالای شوراها و “رهبران بلشویک”(؟)فرقه ای شدند و منحرف شدند!

ج:در مورد دوره ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۸ : “بوروکراسی شد”

د: در مورد “دوران سیاه انقلاب”(؟) استالین ایراد داشت چون “می خواست در یک کشور انقلاب کند!”

ه: در مورد سرکوب کرونشتاد:” به هر رو کسانی که در این کرونشتاتی ها بودند، بسیاریشان وابستگانی در میان دهقانان داشتند و فرزندان دهقانانی بودند که حالا به ملوانان کرونشتات ملحق شده بودند…. داستان کرونشتات هم بخشی از توطئه هایی بود که آنارشیستها در طول انقلاب اکتبر انجام دادند… مطمئن هستم که در داخل ایران هم این گرایشات آنارشیستی و شبه آنارشیستی و آنارکوسندیکالیستی و غیره خواهند بود که به دلیل مخالفتشان با هرگونه دولت و تئوری های اشتباهی که دارند، در مقابل تشکیل یک دولت کارگری قد علم خواهند کرد.”

اینها بطور خلاصه “توجیهات شرعی مازیار رازی است”!

(۳) چند پاسخ به سقسطه های مازیار رازی:

اولا: همانطور که در پاسخ به حمید تقوائی گفتم، سفسطه شرایط را اگر بپذیریم دقیقا همان شرایط هر زمان کمونیستها بخواهند برای قدرت بروند خواهد بود.هر آنکه “شرایط” را توجیه می آورد خودش قرار است همان جنایتها را تکرار کند!

دوما: نه کمونیزم جنگی و نه نپ، هیچگدام لزوما نادرست نبودند! دولت سوسیالیستی در دوره گذار به هر مکانیزم اقتصادی که بتواند جامعه را حفظ کند و عبور از سرمایه داری به سوسیالیزم را تسهیل کند ممکنست دست بزند.مانورهای دولتی کردن و نگه داشتن بخشی از سرمایه داری مادام که حاکمیت بدست سوراها باشد ، سوسیالیستی است.اقتصاد و سیاستهای اقتصادی تنها در شرایط آزادی و حکومت واقعی شورائی ممکنست.نفس دولتی شدن اقتصاد یا نگه داشتن بخشی از سرمایه داری ماهیت دولت سرمایه داری را تعیین نمی کند. مازیار رازی در حد درکی کلیشه ای به موضوع اقتصاد جلو تر نمی رود و پاسخ خودش را هم ندارد!

سوما:مازیار رازی “عروج بورواکراسی” را با پایان تسلط لنین پیوند می زند این دروغ بزرگی است.حکومت انقلابی بنا به گفته خود لنین نظام بوروکراس تزار را به ارث برد و در بسیاری جاها بازسازی کرد.از همان شروع حکومت لنین نظام بوردوکراسی و ملیونها بوروکرات حامی تزار رنگ عوض کردند و وارد حکومت لنین شدند.حزب محوری و دولت محوری لنین شد پوشش تئوریک رشد بوروکراتها و استالین؟ نتیجه طبیعی سیاستگذاریهای لنین بود.استالین بدون لنین اساسا توان عروج نداشت!

سوما: اونکه در روسیه حتی از سالهای ۱۹۲۰ حاکم بود اساسا انقلاب نبود! مازیار رازی تازه نوع جدیدی از انقلاب “انقلاب سیاه”؟ را در سالهای حکومت استالین رصد کرده! بتامزه و تاسفبار است! تکلیف انقلاب اکتبر در همان یکی دو سال اولش تمام شد و آنچه ماند یک نظام سیاسی بود که پله به پله تمامی اهداف انقلاب اکتبر را پائین کشید! خزیدن ضد انقلاب بنام انقلاب که متاسفانه سرنوشت بسیاری انقلابهاست منجمله انقلاب ۵۷ ایران!

چهارما: قحطی روسیه نتیجه مستقیم سیاستهای اقتثادی لنین بود و نه نتیجه خشم طبیعت! در مناطق تحت کنترل گارد سفید اتفاثا همانسالها محصول برداشت می شد! قحطی روسیه دقیقا مثل قحطی دوران مائو که نزدیک به ۳۰ ملیون کشته گرفت قحطی های ناشی از سیاستهای اقتصادی بودند

پنجم:هیچ منطقی بین “طرح سوسیالیزم در یک کشور” و شکست سوسیالیزم وجود ندارد! تروتسکی خصوصا بعد از شکست خوردن و فراری شدن این ادعاها را می کرد! و جناب مازیار هم اینرا تکرار می کند! انقلاب اکتبر یکی دو سال بعد از ۱۹۱۷ سقوطش را شروع کرده بود! خود مازیار رازی هم معترف است! اونزمانها که لنین و تروتسکی کنار هم با ارتش سزح شوراها را سرکوب می کردند! همانروزها! سوسیالیزم قبل و بعد از تئوری سوسیالیزم در یک کشور مرده بود!کازیار رازی با این ادعا هم منطق قبلیش را می شکند و هم به جامعه می گوید که در اینده ایشانهم انقلابش شکست خواهد خورد چون؟ بالاخره سوسیالیزم قرار است در همه جا بشود! “دلبر جانان من؟ برده دل و جان من…برده دل و جان من؟ دلبر جانان من”! انقلاب شکست می خورد چون در یک کشور است! چون بالاخره در یک کشور شده پس؟ محکوم به شکست است! تکلیف مردم با مازیار رازی چیست؟!

ششم: بامزه ترین “استدلال ” مازیار رازی همان بخش دفاعش از سرکوب کرونشتاد است! ایشان علت سرکوب را این می داند که اولا “فعالین کرونشتاد فامیلهای در دهقانها داشتند” و دوما: “انارشیستها اونجا بودند”! لذا؟

از انجا که بالاخره در اینده هم فعالین کارگری فامیلهائی دارند و انارشیستها هم که هستند پس؟ مازیار رازی و سایر هواداران لنین از همین الان مژده سرکوب کرونشتاد را هم بما می دهند!

سطح نازل منطق لنینیستها!

باور بفرمائید مدتهاست من مقالات حامیان لنینیزم را دنبال می کنم و دفاعیاتی در سطح مازیار رازی را نمونه بسیار خوبی از سطح نازل لنینیزم ایرانی می بینم! تازه مازیار رازی مخالفان لنینیزم را در این مقاله مفتخر به راست و لیبرال و کافر و سمساری اسماعیل آقا و خاله خرسه و “مخالف داروینیزم” نکرده ! البته در اینده اگر این لنینیستها بف قدرت برسند که محال است، تازه به جامعه می خواهد اون “سالهای تاریک” یا “سالهای سیاه انقلاب”(!) را هدیه بدهند!

سر و ته لنینیزم همینست.چه مازیار رازی بگوید چه هوادار منصور حکمت! کمونیزم ایران باید تکلیفش را بسیار دقیق با تاریخ لنینیزم روشن کند تا جدی گرفته شود و بتواند اجتماعی شود.

منابع دیگر:

(۱)مازیار رازی: به مناسبت سالگرد انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه – علل شکست: بخش پایانی

http://www.azadi-b.com/G/2013/10/post_16.html

(۲)آرشیو نقد لنینیزم(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم

سعید صالحی نیا: مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی!

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۵۳-مسابقه-اشباح-تلاش-مازیار-رازی-برای-آشتی-دادن-لنین-با-تروتسکی

سعید صالحی نیا: برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”!

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

سعید صالحی نیا: علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”!

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای-انقلابی-در-دفاع-از-کمونیزم-کارگری