برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”!
در حاشیه تعریف مازیار رازی از سوسیالیزم
از: سعید صالحی نیا
۱۳ سپتامبر ۲۰۱۳
مقدمه:
مصاحبه مازیار رازی از گرایش مارکسیست –تروتسکیست انقلابی در موضوع مفهوم سوسیالیزم(۱) نکات مهمی را در مورد ماهیت سیاسی این جریان بر ملا می کند.هر جنبش و جریانی بالاخره در مقابل مسئله ارائه آلترناتیو خودش را بیشتر نشان می دهد. اونجاست که وجه صلبی و نقد وضع موجود قرار است به یک طرح از آنچه قرار دارد بجایش بنشاند یعنی وجه اثباتی باید جلو برود و بسیاری همینجا خودشانرا بیشتر لو می دهند.
من در مقالات متعددی ادعا کردم که این “گرایش مارکسیست انقلابی” یک گرایش راست است و حرفی جدید هم برای گفتن ندارد.حرفهایش را سایر جنبشهای کمونیستی شکست خورده زده اند و رفته اند و اینها ظاهرا دیر امده اند. مدعی هستم این گرایش همان لنینیزم و تروتسکسزمی را ارائه می دهد که در زبان “انقلابیست” و در عمل فقط یک محفل فرقه ای حاشیه نشین که کارش اینست که با استفاده از مارکس و دیگران، یک باروی کاذب بسازد و اونها را که مداخله واقعی اجتماعی می کنند نشانه بگیرد.
وقتی به ارزیابی مشخص اینها وارد شویم بیشتر پرده ها می افتد و چهره واقعی سیاسی اینها را می توان دید.
از مازیار رازی باید ممنون بود که ایشان با تلاشش و برای ارائه “سوسیالیزمش” ما را به دالانهای تفکری این گرایش فرقه ای دعوت می کند. اجازه بدهید ببینیم ایشان سوسیالیزمش چگونه است:
(۱)نقد مازیار رازی به سوسیالیزم شوروی و چین
طبعا هر طرحی از سوسیالیزم در دوران معاصر باید از نقد سوسیالیزمهای عملی شده تا کنونی شروع شود. کمونیزمهای متفاوت و متضاد همینجا تکلیفشان تا حدود زیادی مشخص می شود. ببینیم مازیار رازی تکلیف خودش را چگونه روشن می کند:
“ مسبب این ضربات، در وهلۀ نخست آن به اصطلاح «اردوگاه های سوسیالیستی» سابق مانند شوروی و اقمارش و چین بوده است. این ها در واقع با تبانی آشکار و همکاری با بورژوازی کشورهای جهان، طبقۀ کارگر و انقلاب ها را به شکست کشاندند. همان خیانت هایی که در ایران از طرف حزب توده صورت گرفت، در سطح بینالمللی از طرف احزاب طرفدار شوروی انجام شد. مؤسسۀ آکادمیک علوم مسکو، آگاهانه دست به تحریف اعتقادات بنیادین مارکسیستی زد. اساس مارکسیزم را تغییر دادند. به کارگران و زحمتکشان خیانت کردند و منافع آنان را فدای منافع تنگ نظرانۀ خود کردند. وضعیت اقتصادی شان به مراتب وخیم تر از جوامع سرمایه داری شد و نهایتاً در مقابل سرمایه داری مفتضحانه سر تعظیم فرود آوردند. با این سابقه، توده های وسیعی که امروز به خیابان ها آمده اند، از خودشان سؤال می کنند، اگر کمونیزم آن چیزی است که در شوروی و چین و اروپای شرقی بوده، ما خواهان آن کمونیزم نیستیم. اعتبار سوسیالیزم از طرف توده های وسیع در سطح جهانی مورد سؤال قرار گرفته است.”
ملاحظه بفرمائید!مازیار رازی از سر “خیانت حزب توده” “همکاری با بورژوازی”، “تحریف اعتقادات مارکسیستی”، “خیانت به کارگران” وارد نقد به سوسیالیزمهای گذشته می شود! اینها حرفهائی کلی و کیلوئی هستند .بکارگیری کلمه خیانت همه زوری است که مازیار رازی می زند!
نقد جدی به اون سوسیالیزمها باید پاسخ بسیاری از سوالات باشد: مثلا:اقتصاد سیاسی سوسیالیزم، مثلا سازماندهی مشارکت مردم، مثلا نقش شوراها، مثلا اهمیت آزادی مخالف و تشکل مخالف، مثلا نقد طرح های انجام شده گذار، مثلا مسئله سرکوب و نظامهای سرکوب و خیلی چیزهای دیگر. مازیار رازی چه گفت؟ حرفهائی که چریک فدائی یا پیکاری حداکثرش در ۴۰ سال پیش می زد! تعدادی پرتاب کلمه خیانت!
چرا مازیار رازی اینجوری “نقد” می کند؟ چون قرار ندارد حرفهای جدی تر را بزند که اگرمی زد نه لنینش و نه تروتسکیش سالم از بحث بیرون نمی آیند! لذا برای از زیر ضرب در آوردن پیغمبرانش مجبور است با کلمات بازی کند! کمونیزم مازیار رازی فرقی با آنچه شده و شکست خورده ندارد!
(۲) ۴ “مولفه” مازیار رازی و سوسیالیزمش!
مازیار رازی به ما قول می دهد که سوسیالیزمش با قدیمیها فرق دارد.ما منتظر می شویم ببینیم چه مولفه هائی او و گروهش را با سوسیالیزم شکست خورده لنینی استالینی و مائوئی و انور خوجه ای جدا می کند:
” مؤلفۀ اول، سوسیالیزم مارکسیستی از نقطه نظر مارکس و انگلس (که در خیلی از موارد توضیح دادند)، یک علم است…
مؤلفۀ دوم این است که مارکسیزم از پایین است، سوسیالیزمی است از پایین، در میان توده ها و نخبه گرا نیست.
مؤلفۀ سوم، این است که مارکسیزم دموکراتیک است و خود مارکس اصولاً از سابقۀ دموکراسی انقلابی بیرون می آید و خودش اصولاً یکی از مبارزان صحنۀ دموکراتیک بود. این را تأکید می کنم چون بسیاری از نیروهای کمونیستی خودمان تصور می کنند که دموکراسی متعلق به بورژوازی است، دموکراسی یعنی بورژوازی.
مؤلفۀ چهارم، این است که مارکسیسم رادیکال است. یا به عبارتی سوسیالیست مارکسیستی از مبارزه در خیابان ها، از مبارزۀ مردم شروع می کند و اعتقاد به نگه داشتن قوانین بورژوایی ندارد و خواهان شکاندن ماشین دولتی سرمایه داری است، خواهان انقلاب است،”
ملاحظه بفرمائید! مصداق واقعی “فیل موش زائید” را می توان در این “مولفه ها” دید! قرار بود مازیار رازی به بشریت راه دیگری از سوسیالیزم نشان دهد.قرار بود آنچه شکست خورده را نه تنها نقد کند که نکرد بلکه راهی نشان دهد که اینبار سوسیالیزم شکست نخورد! همه زورش اما این چهار مولفه گنگ و قابل تفسیر ماند!
اولا: اینکه سوسیالیزم یک علم است گفتن چیزی است که در عمل باید نشانش داد!در عمل من و توی کمونیست باید نشان دهیم که بلدیم تحلیل مشخص کنیم.وجه نظری سوسیالیزم از نقد علمی گذشته شروع می شود و به معضلات مشخص که هزاران بودند از جمله مسئله برنامه ریزی اقتصاد سوسیالیستی و اهمیت آزادی مخالف در سازمان قدرت سوسیالیستی برخورد شود.مازیار رازی همان جملات را که استالینها و انور خوجه ها و مائوها تکرار کردند یعنی “سوسیالیزم علم است” را تکرار می کند اما مثل آنها گنگ بی خاصیت!
دوما:اینکه سوسیالیزم “از پائین است” تعریفی علمی از سوسیالیزم نیست.سوسیالیزم از جهت سازمان اجتماعی اولین تلاش انسان برای طراحی کلان زندگی است.برخلاف سایر فرماسیونها نظام جنگل را می شکند و آزادی و برابری را قرار است طراحی کند.لذا از این زوایه کاری بسیار تخصصی است چون تابع قوانین طبیعی و خودبخودی نیست. سوسیالیزم را باید تداخل فعال بین متخصصین و طراحان و کلیت جامعه دانست.هر کدام در ساختن سوسیالیزم باید دخیل باشند و جای خود را داشته باشند.اینکه “نخبه گرائی” را مازیار رازی پرتاب می کند این وسط همانگاریست که به جنبش “ضد روشنفکر” در انقلابهای گذشته انجامید.روشنفکر مشان راه انداختند و متخصصین را اعدام و تبعید کردند چون “روشنفکر” هستند و ضد نخبه گرا!
سوما: مازیار رازی تاریخ واقعا موجود دموکراسی را منکر است و تاکیید دارد دموکراسی بورژوائی نیست دلیلش؟ مارکس این کلمه را بکار برده! نمونه ماندن در گذشته بخاطر اینکه “مارکس گفته”! از دید من مارکس منظرش آزادی بوده و کلمه دموکراسی را نابجا بکار برده همین!
اینکه سوسیالیزم مازیار رازی آزادی را متحرم می شمارد (اگر درست باشد!) سوال این می شود که این آزادی قرار است که به کی داده شود؟ به هوادار ایشان یا مخالفش؟ اتفاقا نقطه سقوط سوسیالیزمهای گذشته همینجا شروع شد!
آزادی را آزادی موافق تعریف کردند و مخالف؟ شد کافر عامل امپریالیزم مونشویک و دهقان و سرمایه دار!
چهارم: اینکه بگوئیم سوسیالیزم ، “رادیکال” است هم کمکی به تعریف سوسیالیزم نیست! یک کلمه کلی را پرتاب کردنست! اینکه “خیابان” منبع حقایق باشد هم لزوما درست نیست! هیچکدام از این کلمات نه کمکی به تعریف رادیکال هست و نه خود کلمه رادیکال تعریف شده!
خلاصه:
مازیار رازی در این سند ، بما نشان داد چیزهائی در حد چپ ۴۰ تا ۵۰ سال پیش را دارد بعنوان یک نظریه “جدید” بخورد ما می دهد که البته همانطور که گفتم نخ نماتر از آنست که ایشان فکر می کند و زمان البته به نفع اینگونه “روایتها” نیست! سوسیالیزم دوران معاصر را باید بطور واقعی روی تحلیل علمی و روی نقدی جدی به تمامی ابعاد آنچه تجربه شده استوار نمود. کمونیزم کارگری از دید من رئوس و سر خطهای چنین نقدیست و در عمل هم نشان داده توانسته سر فصلهای مسائل دوران معاصر را بسیار جلوتر از “مارکسیتها-لنینیستها و تروتسکیستها” بشکافد و راه نشان دهد.
منابع دیگر:
(۱) مازیار رازی:مفهوم مارکسیستی سوسیالیزم
http://www.azadi-b.com/G/2013/09/post_454.html
(۲)سعید صالحی نیا:علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”!
(۳) سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای مارکسیستهای انقلابی در دفاع از کمونیزم کارگری
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=43091
(۴)سعید صالحی نیا: چند نکته در مورد بحثهای ناصر احمدی برای اطلاع عموم!
http://www.azadi-b.com/G/2013/08/post_255.html
(۵)سعید صالحی نیا:در حاشیه نقد دیر رس علیرضا بیانی
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=38040