تا کی قرار است کودکان قربانی دنیای سرمایه باشند؟نگذاریم عادتمان شود! از پیرانشهر ایران تا نیوتاون امریکا

مقدمه:

زندگی کردن در دنیای کنونی واقعا گاهی نفس را از آدم می گیرد و امید را در قلبها می خشکاند. هر قدر دلت سخت باشد یا با سیلی صورتت را سرخ نگه داری . هر قدر با خودت امید روزهای بهتر را مثل وردی بخوانی تا مثل اون داستان اودیسه، زوزه های نا امیدی از پشت سر یا جلوی چشمت، سنگت نکند، باز هم زورت نمی رسد و زانوهایت خشک می شود، مثل برگهای پائیزی می خواهی بریزی روی زمین، پخش شوی، شکسته شوی بروی توی زمین تا مگر در بهاری دیگر ، دور از سرمای این یاس ها در جای دیگر امکان روئیدنی بیابی.

به یمن دنیای فیسبوک و مدیای جهانی شده دیگر لازم نیست وسواسی هم داشته باشی و کنجکاوی ، همینطوری هر بار چشم به این دنیا باز می کنی باید کشتار ببینی و خونریزی و آه و ناله انسانیت را از هرگوشه دنیا بشنوی. شده است روزیت، نان شبت اگر بعد از اینهمه، از حلقت پائین رود.

دو حادثه که شاید اصلا هم دیگر ویژگی ندارد و از فرط تکرار دارد عادت می شود ، دنیای شرق و غرب را دوباره به هم وصل کرد و مسئله درد کهنی را که دهانش هرگز بسته نمی شود انگار، گذاشت جلوی ویتیرن نگاههائی که هنوز عادت نکرده اند به دردها. یکی سوختن کودکان دبستانی در پیرانشهر(۱و۲و۳) و دیگری کشتار کودکان در نیوتاون امریکا(۴). انتظار ما اینست که شرق و غرب جهان با عشق و دوستی انسانها پیوند بخورد اما اینبار هم با خون و درد کودکان پلی ساخته اند تا به همه ما ثابت کنند که “همگرائی و همپیوندی” دنیای معاصر، همپیوندی دردهاست و کودکان هنوز قربانی درجه اول نظام سرمایه. فرق نمی کند اسمهاشان چیست و آرزوهاشان چقدر بزرگ است دیگر! اشتراکشان را این دنیای وارونه دارد در بباد شدنشان تعریف می کند!

(۱)سوختن کودکان در پیرانشهر و نگرانی آخوندهای حکومتی برای “حجاب دختران سوخته”!

در خبرها (۳) آمده بود که

“.. در اثر آتش سوزی در مدرسه شین آباد پیرانشهر ٣۸ کودک دچار سوختگی شدند یکی از آنها به اسم سیران یگانه جان باخت و حال سه نفر دیگر از این کودکان وخیم است… خبر حادثه دردناک٬ قرار گرفتن بچه ها در میان شعله های آتش در یک مدرسه در یکی از روستاهای پیرانشهر واقع در کردستان ایران و عکسهای کودکان عزیزی که سوخته بودند٬ نفس را در سینه هر انسان آزاده ای حبس کرد. از روز گذشته اخبار رسیده حکایت از این دارد که سیران یگانه ۱۰ ساله در اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان سینا در تبریز جان خود را از دست داده است. خبر مرگ یکی دیگر از این دختر بچه ها به اسم آمنه منتشر شده است اما هنوز مورد تایید منابع خبری ما قرار نگرفته است. بنا به اخباری که به کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران رسیده است٬ حداقل چهار کودک از میان کودکان سوخته بر اثر شدت سوختگی در خطر جدی مرگ قرار دارند. سه نفر از آنها در حال کوما و با کمک دستگاهای تنفسی مصنوعی زنده هستند.

این جنایت آشکار از سوی حکومتی است که میلیاردها پول را مقامات ریز و درشت آن بالا میکشند و میلیاردها دلار بنا به اقرار خودشان گم و گور شده و کودکان در مدارس مجبورند در بدترین شرایط درس خوانده و در اثر حوادثی این چنینی جان ببازند.

در مورد مدرسه ای حرف میزنیم که بدلیل نبود وسایل ایمنی در مدرسه ٣۸ کودک در میان شعله های آتش قرار گرفتند و تن و بدن نازکشان طعمه حریق شد. غیر استاندارد بودن و فرسودگی ساختمان و عدم وسایل گرما و سرما در این نوع مدارس تا کنون تعداد زیادی از بچه های کم سن و سال را قربانی گرفته است. در مورد مدرسه ای حرف میزنیم که درهای آن دستگیره نداشته و دقیقا بهمین دلیل امکان باز کردن در و فرار کودکان نبوده است. مدرسه ای که پنجره هایش را نیز میله کشیده و امکان فرار از پنجره هم وجود نداشته است. در همین مدرسه که بچه ها طعمه حریق شده اند٬ کپسول آتش نشانی اش خالی بوده است. اکنون که ابعاد این جنایت برای جامعه روشن شده است٬ وزیر جانی آموزش و پرورش و دیگر مقامات امنیتی و حکومتی تلاش میکنند مقصر را نه دولت و نظام جمهوری اسلامی بلکه معلم کلاس معرفی کنند. “… از آن بدتر احمد خاتمی امام جمعۀ تهران از عکس های بدون روسری دخترانی که صورتشان در نتیجه آتش سوخته است، انتقاد می کند. این جانور وحشی بجای آن که به فکر نجات جان این دختربچه ها باشد، به فکر حفظ حجاب دخترکانی که در نتیجه سوختگی های شدید با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، هست تا اعتقادات عهد بوقی اش را به کرسی بنشاند.”

همانطور که خواننده محترم و دردمند متوجه شده، رژیم اسلامی ، معلم اون کلاس را مقصر دانسته و دخترهای مظلوم سوخته در آتش را ! چون حجابشان پس و پیش شده است و لابد بیضه اسلام  دوباره دردش گرفته!

اینست دیگر! کودکی که باید هدف و سرمایه جامعه باشد، مثل حیوان باید در قفسش کنند، لچک به سر بفرستندش به کلاس درسی که هنوز مثل دوران عتیق بخاریش کار می کند و مطمئن شوند بخاطر حفظ ناموس اسلام درهایش چنان مهر و موم است که “بسوزند همه” اما حجابشان جابجا نشود!

کی باید شرم کند؟ من مانده ام که کی باید شرم کند؟ آخوند رژیم و عامل رژیم که اهل شرم کردن نیستند.جامعه ای که بپذیرد چنین صحنه هائی را و فردایش را دوباره روی ریل “عادت به زندگی” شروع کند شاید مسئله ای دارد! پیرانشهر و کردستان و ایران و همه جغرافیای موجود شاید مقصرتر باشد که این ننگها را می بیند و به بوی گندش عادت کرده ! ستمی که ادمها بهش مثل نان شب محتاج شده اند و دردی که دیگر علامت زنده ماندن است و بی آن زندگی تعریف نمی شود؟

(۲)به گلوله بسته شدن ۲۰ کودک در شهر ۲۷ هزار نفری نیوتاون امریکا و پیدا کردن “مقصر”!

در امریکا، اینروزها دربدر دنبال “مقصر” کشتار کودکان و معلمانشان در شهر نیوتاون می گردند! دقیقا مثل پیرانشهر که آخر سر دختران سوخته که روسریشان کج شده یا معلمی که بخاری نفتی را بد روشن کرده “مقصر” قلمداد شد، در امریکا هم این سیرک ، دارد اون جوان مجنون ۲۰ ساله(آدام لانزا) را نشانه می گیرد که بعد از کشتن مادرش به سراغ مدرسه سر کوچه اش می رود و ۲۰ کودک خردسال و ۷ معلم را به خون می کشد و بعد هم خودش را نفله می کند.

می گویند او بیماری روانی داشته دارو می خورده، یاد “مسئله درمان بیماریهای روانی” و کمبود پزشک و درمان افتاده اند. اونطرف تر بساط دیگریست و “هواداران محدود کردن مالکیت اسلجه” بر سر هواداران “آزادی داشتن اسلحه” می زنند و داشتن اسلجه را “مقصر اصلی” می دانند. این خیمه شب بازیها بسیار شبیه اون خیمه شب بازیهای پیرانشهر است البته مدرنتر انجام می شود!

می گویند صنعت اسلجه سازی امریکا نزدیک به سه و نیم بیلیون دلار سالانه از فروش اسلحه به مردم امریکا سود می برد. می گویند از سال ۲۰۰۴ که منع موقت اسلحه های اتوماتیک برداشته شده ، تعداد کشتارهای این چنین عوج پیدا کرده.

می گویند از سال ۱۹۹۹ تا کنون بیش از ۷۲ مورد حمله با اسلحه در مدارس و محیطهای اموزشی امریکا اتفاق افتاده(۵) که جان صدها نفر را گرفته.

همه اون اطلاعات داده شده درست است اما مثل همیشه در نظام تبلیغاتی غرب، ادمها را بمباران “اطلاعات” می کنند تا ادمها بی اطلاع بمانند! سایق ها ادمها را بی اطلاع می گذاشتند حالا چون نمی توانند ، برعکسش ، حجم بالائی اطلاعات به خورد مردم می دهند تا سرنخ ها اینبار بخاطر خرتوخری اطلاعات از دست مردم برود!

نتیجه این بشود که “پرزیدنت اوباما” ئی بیاید بر اسب سفید سوار، بشود قهرمان افسانه ای که با جابجا کردن چند قانون و محدود کردن فروش چند جور اسلجه ، دعوا را بخواباند! باز مردم دردمند برگردند به همان ریل دواری که اسمش را زندگی گذاشته اند و داستان درد بی درمانی ادامه یابد!

(۳)پس درمان چیست؟

درد امروز جامعه انسانی دیگر درمان منفردی ندارد. اینقدر کلافش بهم گره خورده که دهها و دهها نسخه همزمان و مشارکت وسیع جامعه لازمست تا رسید به پایان این راه و نقطه ای گذارد به این همه جنایت. گیریم که اون معلم را در پیرانشهر اخراج کردند یا اصلا یادش دادند چگونه بخاری نفتی را روشن کند یا به دختران یاد دادند که جطور “حجابشانرا” حتی در زمان سوختن حفظ کنند! گیریم که اون جوان ۲۰ ساله امریکائی را فرستادند بیمارستان روانی و مسلسل را از دستش گرفتند و با چند تا دارو و امپول و شیاف، منگش کردند تا مثل زامبی راه برود و “ادب” شود! گیریم مسلسلها را مدتی از مغازه های اسلحه فروشی جمع کردند تا سرو صدا بخوابد!

گیریم که سمینار گذاشتند و سینه چاک کردند که “رئیس جمهورند و باید از کودکان دفاع بکنند” و افتخار وضع قوانین تند و تیز را بگذارند کنار عکسشان در کنار جنازه های بن لادن و قذافی! گیریم که همه اینکارها را کردند!

اینها درمان نیست دیگر! نشخوار دروغهای دیروز است و معرکه گیری! جامعه جهانی شده و علیلی که ساخته اند، درمانهای جهانی می طلبد. کلاف سردرگم موجود تنها با جابجائی قدرت از طبقه حاکمه موجود به اکثریت جامعه، با نظارت اکثریت جامعه به سرنوشتش، با پایان دادن بساط استثمار انسانها، با پذیرش بهداشت و اموزش بعنوان حق اولیه همه انسانها با پایان دادن به جنگها و فروکشیدن دیوارهای بین انسانها که اسمش “مرزهای ملی و قومی” است قابل حل است.

نگه داشتن دنیای موجود را دیگر نمی شود اصل موضوعه قرار داد و خلایق را متقاعد کرد که با “برداشتن ابرو” ، دیو زشت ضد انسانی که آفریده سودخواهی معدودی است، به زیباروئی تبدیل خواهد شد! نمی شود دیگر!

(۴)عادت..نکنیم!

همیشه نگران فردای بخصوصی بوده ام! فردای روزهائی که ادمها نابود شده اند، کسی مرده است، چیز با ارزشی جائی از دست رفته! اون فردا، بنا به طبیعت انسان، معمولا با تلاش برای فراموش کردن غم و درد آغاز می شود. دوره عصبیت و انکار ساعتهای اول، جایش را می دهد به تلاشی جمعی برای فراموش کردن و جامعه قرار می گذارد که “غمش را پشت سر بگذارد” و به “جلو نگاه کند! به جهت روانشناسی البته این خودش “درمانی” است! فراموشی را می گویم. خصوصا که عادت هم می شود. عادت به اینکه روزهای بعد فاجعه پیرانشهر و نیوتاون ، مدرسه سوخته و بوی گوشت سوخته گرفته یا رنگ خون گرفته را بسازند و همه دردها بشود “خاطره ای” که باید جارو شود تا بشود دور همان ریل کذائی انسانیت را بچرخانند تا آسیاب سرمایه بچرخد و برای همون اقلیت، “همه چیز سر جایش بماند”!

راهش اینست که عادت نکنیم! تصمیم بگیریم عادت نکنیم و بخودان قول بدهیم که این صحنه ها را از یاد نبریم. در این صحنه ها زندگی کنیم تا بالاخره جانشان گرفته شود. کودکی را نجات دهیم از دست این دیو فریب و جهل و سرمایه! نجاتش دهیم!

منابع بیشتر:

(۱)اصغر کریمی: وقتی بخاری نفتی به بمب سیاسی تبدیل میشود

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/41-asqar-k/11864-1391-09-24-19-22-35.html

(۲)مصاحبه پیشرو علی پور با عبدل گلپریان در ارتباط با آتش سوزی مدرسه دبستانی در پیرانشهر

http://www.azadi-b.com/J/2012/12/post_592.html

(۳)کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران:هجده نفر از دانش آموزان آتش سوزى شین آباد جانشان در خطر است

http://www.azadi-b.com/J/2012/12/post_300.html

(۴)کشتار  شهر نیوتاون درایالت کانکتیکات آمریکا

http://rt.com/usa/news/newtown-massacre-adam-otoole-426/

http://usnews.nbcnews.com/_news/2012/12/15/15926718-newtown-gunman-forced-his-way-into-school-police-say?lite

http://www.cnbc.com/id/100328262

(۵)مایکل رابرتز:کشتار در مدرسه کلمبیان ایالت کلورادو در سال ۱۹۹۹ و لیست سایر کشتارها در مدارس امریکا از سال ۱۹۹۹

http://blogs.westword.com/latestword/2012/12/newtown_columbine_school_shootings_list.php

(۶)صنعت فروش اسلحه در امریکا

http://money.cnn.com/2012/12/18/news/companies/gun-sales-massacre/index.html

http://www.cbsnews.com/video/watch/?id=50137414n