نگاھى به‌ توافق نامه‌ى حزب دموکرات کردستان ایران و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران

پیداست که برای مبارزه علیه هر رژیمی، احزاب و سازمانها، در شرایط خاصی، ضرورت آنرا درک می کنند؛ که باید به توافق هایی و برمبنای اصولی که به آنها معتقدند برسند.هر حزب و سازمانی، دست به انتخابی می زنند که خود در مقابلش، مسئول وج وابگو هستند. حال این اتحاد تاکتیکی و یا استراتیژیکی میان دو حزب کردستانی(دموکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان کردستان ایران) برای پیش بردن اهداف مشترکشان، اظهارنظرهای بسیاری را چه در موافقت وچه در مخالفت، بر انگیخته است.

این دو حزب، به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی، تقریبااختلاف چندانی با همدیگر ندارند در یک خط ودر یک جهت قرار گرفته اند و این مسئله ی به هم پیوستن آنها را، ساده کرده است. منتهی نه آنطوری که خودشان توافق( کومه له و دموکرات) نامیده اند!( به این مسئله بر خواهیم گشت).

بسیاری از تشکل ها و شخصیت های سیاسی، این مسئله را بهانه کرده و باسخنان گران قدرشان، از یک دیدگاه کاملا شونیستی، سیاست حکومت فاشیستی ایران را در رابطه با کردستان، که به وسیله ی آن سیاست، کردستان را به خون کشیده اند؛ تکرار میکنند.

ما می دانیم که مسئله روشنفکر بودن، مربوط به چگونگی فکرکردن آنهاست و از قشر خاصی نیستند، یعنی در خدمت طبقات و منافع مختلف قرار دارند. از اینرو عملکرد ایشان، جایگاه طبقاتی شان را معلوم می سازد. در این رابطه هیچ واهمه ای از وارونه کردن واقعیات ندارندتا آنرا باسیاستها ومنافع خود انطباق دهند، زیرا که آنها واقعیات را از نظرگاه منافع حزبی و ایدئولوژیکی اشان، تجزیه و تحلیل کرده و هر موضوع و مسئله ای را ازاصل، تهی می کنند. البته موضع این اقتدارگرایان، در رابطه با مسئله ی کردستان وبه طورکلی حق و حقوق انسانها وملتها، تازگی ندارد. این تکرار مکررات است که سیاست ضد آزادی و دموکراسی آنها، به آن گره خورده است و نه تنها توجیه گر سرکوب های وحشیانه ی رژیم است، بلکه چهره ی واقعی آینده ی آنها و قدرتشان را نیز نشان می دهد. برای نمونه یکی از این آقایان، بنی صدر است که قبل از این مسئله هم دستور قتل عام کردستان را زیر نام تجزیه طلبی، صادر کرده بود.

کردستان با این نظرات آشناست و متحمل ضربات بسیاری نیز از همین بابت بوده است اما بیشتر تاسف من، از نیروها وشخصیت هایی است که دم از برابری انسانها_ رادیکال بودن ودفاع از آزادی، می زنند وهمیشه در رابطه با مسئله کردستان سکوت کرده اند، که طبعا این سکوت آنها پر معناست و کمتر از اظهار نظر این آقایان نیست. بعضی ها به خیال خودشان کمی سیاسی تر برخورد کرده و ما را نصیحت می کنند که نباید در رابطه با حق تعیین سرنوشت، ما به دام مقایسه با کشورهای دیگر بیافتیم؛ زیرا وضعیت و شرایط ما با آنهافرق دارد! به نظر من این کاملا، صورت مسئله را عوض کردن است. زیرا مسئله ی حق وحقوق و آزادی انسان است نه مقایسه کردن و اندازه گیری و اینکه آیا ملتی حق دارد که بخواهد خود را از زیر نابرابری_ بی عدالتی_ اعدام وکشتار؛ نجات بدهد یا نه؟ این موضوع هیچ ربطی به مقایسه ندارد که بخواهید با دلایل توجیهی سیاسی، مردم را قانع کنید که زیر تبعیض های موجود، بمانند و دم نزنند، زیرا شرایط ما فرق می کند!

حال ببینیم تجزیه طلب واقعی کیست؟ کردستان است که دوش به دوش مبارزات آزادیخواهانه ایران بر علیه رژیم مبارزه کرده و مبارزات سراسری ایران را منعکس کرده و از مبارزات رادیکال کارگران و زحمتکشان ایران دفاع کرده و برای کمک رساندن به بخش های دیگر ایران، قربانی داده یا شما که در مقابل سی و چهار سال سرکوب های وحشیانه کردستان، سی و چهار سال بمبارانها_ به توپ بستن شهرها_ قتل عام و سوزاندن روستاها و خشن ترین تبعیض ها و نابرابری های همه جانبه و وجدان سیاسی و انسانی اتان را تکان ندادتا موضعی بگیرید، حاکی از اینکه کردستان هم، بخشی از ایران است.

اگر حتی به طور تاریخی به این مسئله نگاه کوتاهی بیاندازیم، می بینیم که این کردها نبوده اند که ایران را تجزیه ویا ضعیف کرده اند، بلکه همین ایدئولوژی آخوندی حاکم بر ایران بود که دستور جهادبه روسیه را در کمال حماقت صادر کرد که نتیجه ی آن، معاهده ی ترکمان چای و جدا شدن بخش بزرگی از ایران شد. همین سیاست بود که مرزهای امپراتوری وسیع ایران را از شرق به هندوستان و از غرب تا دمشق و از شمال غربی تا قلب روسیه را به شکل این گربه ی کنونی در آورده اند. فراموش نکنیم که دستور جهاد بر علیه روسیه ی آن زمان توسط آیت الله سید محمد طباطبایی مشهور به آیت الله مجاهد، صورت گرفت( به تاریخ پنجم شعبان ۱۲۴۳ قمری.

حال هم معلوم نیست در کمال بی خردی، چه فجایع دیگری را بر سر این ملت بیاورندکه تا حالا هم کم نیاورده اند*.{ لطفا به پاورقی، انتهای نوشتار در جهت روشن شدن بهتر موضوع نگاه کنید}

شما نخبگان تجزیه وضعیف کردن ایران را فقط در آب و خاک می بینید. آیا شما نمی دانیدوهر روزه تکرارنمی شود که رژیم جمهوری اسلامی زیر القابی چون ضد انقلاب، کافر، اخلالگر، ملحد و محارب با خدا و تجزیه طلب … میلیونها ایرانی و مغزهای متفکر، دانشمندان، نویسنده گان، کارشناسان، روزنامه نگاران و دگر اندیشان، طرفداران حقوق بشر و آزادی خواهان را از ایران جدا کرده؟ آیا به ابعاد مخرب این تجزیه کردن های فکری و اجتماعی و انسانی، آشنا نیستید؟ و این تخریب ها بر شما پوشیده مانده؟ حال برای حفظ آب و خاک، به هر شیوه ای؛ به کردستان تاخته اید! پرسش این است که آیا یک کرد می تواند برای مقامی همطر از حکومتیان قبلی و فعلی ایران، کاندید بشود؟ و اگر بشود، می دانید که سرنوشت پایانی او چه خواهد بود؟! شما اطلاع دارید که نمایندگان کردستان( دکتراردلان، فریده ی قریشی و … در دوره ی دولت موقت شش ماهه ی بارزگان، پس از قیام ۵۷ چگونه و چرا به شیوه ای غیر دموکراتیک و کاملاضد انقلابی، حذف و ترد ومردود شدند؟

آقایان توجه بفرمایید که مسئله از اساس، موضوع« انسان» است، نه آب و خاک. شما نه تنها به« انسانیت» و «انسان» بی توجه هستید که گویا بایستی کردستان در این نابرابری ها و تبعیض ها، بماند که احزاب و سازمانی وشخصیت های تمامیت خواه ایران ما برای اثبات وطن پرستی خود با تجزیه طلب خواندن کردستان، دین خود را به دولتها ادا کنند، وحدت ملی با این لا پوشالیها و تجزیه طلب خواندن ها، حفظ نمی شود. وحدت در ریشه ای برخورد کردن و از بین بردن نابرابری ها و تبعیض هاست_ در به رسمیت شناختن حق و حقوق ملتهاست و اینکه به درستی با این موضوعات برخورد بشود. نه در اتهام بستن وکتمان واقعیاتی که به روشنی روز بر پیشانی تاریخ نقش خورده و در حال حاضر نیز در جریان است. برای بررسی علل آتشفشان، مواد بیرون آمده از کوه را بررسی نمی کنند، بلکه باید دید، چه نیرو و عواملی در عمق کوه موجب انفجار و فوران مذاب شده است؟ و گرنه جمهوری اسلامی سی و چهار سال است، با تمام و حشیگری و سرکوب و با تمام ابزارهای مختلف و با تبلیغات وسیع زهر آگین، فتواهای بی منطق و حماقت آمیزشان دارند امتحان می کنند و این نه تنها برایشان دست آوردی نداشته است، بلکه آتش مبارزه در کردستان بر علیه خودشان را بیشتر دامن رده است. مفهوم و منظور در این است که با زور و شعار ایران ایران سر دادن، مسئه‌ ملى حل نمی شود. مسئله ی دیگر این است که کردستان دارای احزاب و سازمانهای چپ و راست و میانه و مذهبی و غیر مذهبی متعددی است که هر کدام دارای گرایش خاص خود می باشند. همچنین شاهد فعالیت خستگی ناپذیر بسیارى از نهادهای مدنی و شخصیت های سیاسی و فرهنگی، روزنامه نگاران، شاعران و نویسنده گان، مدافعان حقوق زنان و کودکان، حقوق بشر، کمک به معتادین و غیره است که درداخل شهرها مبارزه می کنند و تاحال هم بهای سنگینی را در این راه متحمل شده اند. همچنین در کردستان به خاطر سلطه قهر و خشونت و وسعت دامنه دار نابرابری ها، و محرومیت ها وفعالیت احزاب و نیروهای چپ ومترقی، کشش به رادیکالیسم در آن بسیار قوی و تاحدی همه گیر شده است. با توجه به این مولفه ها، این دو حزب در چنان ظرفیتی نیستند که در کردستان، تصمیم گیرنده باشند، نه در شکل رادیکالش و نه حتی در شکل ملی آن.

آن اتحاد، واقعی است که بتواند پشتیبانی نیروها وفعالین یادشده ی بالا راونهادهای مردمی و توده ها را جلب کرده باشد. مردم این اتحاد را جدی نمی گیرند چون اتحاد واقعی و اصیل احزاب و سازمانهای فعال در کردستان نیست، بلکه در بهترین حالت خود می تواند کارایی حزبی برای آنهادر بر داشته باشد.

در ضمن اتحاد کومه له و دموکرات، صورت واقعی ندارد زیرا در انشعاب خود حزب دموکرات، حتی اکثریت کادرهایشان در طرف دیگرحزب دموکرات است(فعلادر توافق نامه ی مورد بحث وجود ندارند) و در انشعاب کو مه له، حداقلی از کومه له، به نام زحمتکشان جدا شده اند که هیچ ربط و تشابهی به تاکتیک ها، استراتژی و اهداف وسیاست و ایدئو لوژیک کومه له ندارد. تازه بعد از آن در میان خود زحمتکشان انشعاب دیگری صورت گرفت و سازمانی دیگر از آنها جدا شد. زحمتکشان فقط از نام کو مه له برای مطرح کردن خودشان سوء استفاده می کنند چون چیز تازه ای برای مردم کردستان نداشته اند. در یک کلام بگویم که کو مه له چپ است در صورتی که سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان که نام کومه له را یدک می کشد، به نظر من کاملاجهتش، روبه راست افراطی است.

مگر تعدادی، آگاهانه یا نا آگاهانه آنرا اتحاد کومه له و دموکرات بدانند وگرنه در کردستان به جز محدود هواداران خودشان، کسی آنها رابه نام کومه له نمی شناسد. مردم اصطللاح کومه له را تجلی بخش ویژگی های آن سابقه ی نهادینه شده می دانند که کومه له در کردستان داشته است و مردم با سیاست ها وعملکردهای آن، کاملا آشنا هستند و کومه له را نه تنها در نام، بلکه در عمل می شناسند.

مردم کردستان هیچ نمونه ای از سیاست های کومه له را در سیاست ها ی ضد و نقیض زحمت کشان، نمی بینند تا آنرا اتحاد کومه له بدانند. نمونه ی بارز آن اعتصاب یک پارچه ی مردم سراسری کردستان بود که درتاریخ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹با فراخوان کومه له ، دراعتراض به اعدام جنایت کارانه ی پنج مبارز سیاسی در بند به نام های فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان، صورت گرفت. با توجه به مخالفت شدید سازمان زحمتکشان کردستان ایران، حاکی از اینکه از مردم خواسته شده بود تا در این اعتصاب شرکت نکنند و به فراخوان جواب ندهند، دقیقا برعکس، مردم کردستان به آن اعتصاب جواب مثبت دادندکه دامنه و وسعت آن، از دیگر اعتصابات سراسری، بسیار بیشتر بود.

این یدان معناست که، جعبه ی پاندورایی، برای مردم کردستان باز شده است. هدف استفاده از نام کومه له زیر این سیاست های راست، در واقع از محتوای اصیل آن خالی کردن است وآنرا نه برای بیان مقصود، بلکه برای پنهان داشتن آن، استفاده می شود. همچنان که در شطرنج، تمام مهره ها دیده می شوند، در عین حال فریب دادن، وجود دارد. به هر حال. احزاب و سازمانهای دیگر در کردستان، هرکدام بنا به دلایل خودشان در این اتحادوجود ندارند، ولی تا آنجا که به کومه له بر می گردد، به لحاظ اصول مبارزات سیاسی اش، در این راستا قرار ندارد زیرا کومه له همیشه، به مبارزات توده ها، امید وار وپشت گرم بوده وبه خواسته های مردم، در رسیدن به آزادی و دموکراسی ومسائل کارگران و زحمت کشان، توجه داشته است، نه به پشت بستن به تهاجم آمریکا، که این اتحادیا توافق نامه به آن امید بسته است.

برای ما روشن است که این اتحاد برای مطرح شدن و به قدرت رسیدن خودشان، به حمله ی آمریکا امید بسته اند. زیرا که به توده ها باوری ندارند. به نظر من جنگ، رابطه ی مادی میان کشورهاست که برای سود، انجام می گیرد. یعنی اگرجنگ سودی برای دولت ها نداشته باشد، به آن دست نمی زنند که طبعا این سود، پشتیبانان آنها را هم در بر می گیرد. وگرنه برای توده های مردم بجز فاجعه و در به دری، هیچ نفعی در بر ندارد. جدا از آن جنگ مبارزات رادیکال مردم را خفه می کندواین هم یکی دیگر از دست آوردهای این اتحاد می تواند باشد.

این اتحاد، چون امیدی در مردم نمی بیند و چون نادری در ایران نمی یابد، کعبه ی آرزوهایشان را در آمدن اسکندری، جستجو می کند. اگر مانظر سطحی به سیاست های زحمتکشان که نام کومه له را یدک می کشند، بیاندازیم می بینیم که اصلادو مسیر کاملا جداگانه را طی می کنند. زیرا سیاست سازمان زحمتکشان بعد از جدایی از کومه له، به طور کلی به مسیر راست، تغییرجهت داده است. به عنوان مثال میتوان از پشتیبانی حمله ی آمریکا گرفته تا سرود شاهنشاهی خواندن با سلطنت طلبان ودست به دامن اصلاح طلبان شدن و کرنش بردن به توده ای ها و اکثریتی ها، تا مذاکرات مخفی با فلان مسئول سپاه پاسداران وادعای سوسیال دموکراسی داشتن وغیره … هیچ کدام از نمونه های یاد شده ی بالا، درتاریخ کومه له، وجود نداشته است و وجود ندارد.

ما نبایدسیاستی را در پیش بگیریم که توده ها را دچار توهم بکند. به نظر من این سیاست ها، همگی توهم آمیز بوده و هستند. در کردستان و از جانب کومه له، برعلیه این سیاست ها، مبارزه شده است. از نظر من در این سیاست ها، هیچ اصولی وجود ندارد که بشود به آن پای بند بود و یا به آن خیانت کرد. آنها به این صورت، به سوی ارزش هایی رفته اند که روزی قرار بود، براندازه ی آنها باشند.

سازمان زحمتکشان دوست دارند به هر دری بزنند، ولی دوست ندارند که آنچه را پیشتر دردستور کار داشته اند، به یاد بیاورند. به نظر من این اصول سیاست نیست بلکه هنر پیشگی است. ظرفیت و آگاهی مردم کردستان بالاتر از آن است که سرنوشت و خواسته های خود را، در این گونه از سیاست ها و حمله ی آمریکا ببینند.این اتحاد تنها منافع حزبی آنها را در بر دارد و این کار ، یعنی گل آلود کردن آب، با هدف شکار کردن ماهی. وگرنه هیچ دست آوردی برای مردم کردستان ایران، در برندارد.

در واقع این اتحاد، نعل و ارونه زدن برای گم کردن راه اصلی توده هاست. این اتحاد درست یا نادرست، این سیاست ها درست یا نادرست؛ هیچ ربطی به کومه له و سیاست های آن ندارد. با توجه به این مسائل، این توافق نامه، توافقی نیست بین کومه له و دموکرات، بلکه توافق نامه ی بخشی از حزب دموکرات با سازمان زحمتکشان است. سخن کوتاه اینکه کومه له معتقد به مبارزات رادیکال مردم و همدوش با مبارزات سرتاسری ایران است و نه تنها برای ایرانی آزادوبه دور از تبعیض و نابرابری مبارزه می کندوبا آنها در یک حقوق برابر خواهد ماند، بلکه دارای اندیشه ای بشر دوستانه است. مطمأ آزادى در ایران بدون به‌ رسمیت شناختن حقوق ملتھا بوجود نمى آید.

در ضمن کومه له، حق تعیین سرنوشت، تا حد جدایی را برای هر ملتی، به رسمیت می شناسد. از اینرو هر وقت که ملتها بخواهند، می توانند با رجوع کردن به آراء عمومی ھر ملتى، سرنوشت خود را به دست بگیرند. به هر حال، امیدوارم لااقل این مسئله بتواند تحرک بیشتری رادر نیروهای رادیکال و چپ، چه در کردستان و چه در ایران، برای یک اتحاد واقعی، در جهت پیش بردن مبارزات مردم، علیه این رژیم ارتجاعی به وجود بیاورد.

درپایان اضافه می کنم که مردم بایدنسبت به این توافقات و اتحادهای احزاب و سازمانها، بسیار جدی بوده و با پیشنهادات و انتقادات خود، در آن دخیل ودر نهایت، مهر تاکید خود رابر اتحادی بگذارندکه سیاست های آن در راستای منافع شما بوده و مواد اتحاد، کاملا روشن و واضح و به دور از بند و بست های پشت پرده باشد. زیرا این گونه اتحادهاممکن است سرنوشت آینده ی ما را ورق بزند.
یوتوبوری ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۲

خالد رحمتی( سید خالد)