کردستان از منظر کارگران

مبارزه طبقاتی در کردستان از دوران استاد شاگردی در کارگاه های کوچک تا رشد و انکشاف سرمایه داری بویژه  پس از اصلاحات ارضی شاه و در نتیجه، گسترش نیروی کار در ابعاد ده ها و صدها هزار نفری در صنایع ساختمان، سدسازیها، کوره های آجرپزی، کارخانه های ریسندگی و بافندگی ، بخش خدمات شهری و غیره  تداوم داشته است. این دوران و متعاقبا  در سالهای اخیر مراکز بزرگتر کارگری مانند نساجی، تراکتورسازی، سیمان، پتروشیمی… و همزمان مهاجرت صدها هزار کارگر ازکردستان به شهرهای بزرگ از جمله تهران و بنادر جنوب…، چهره کردستان را از منطقه روستایی و عشیره ای به منطقه شهری تغییر داده و حضور و موجودیت دو طبقه اصلی و متخاصم اجتماعی (پرولتاریا و بورژوازی) تثبیت کرده است.
در کنار این تغییرات بنیادی طبقاتی و اجتماعی، بورژوازی کرد، نمایندگان و احزاب سیاسی خود را بوجود آورده و به جامعه معرفی کرده است. همچنین روشنفکران بورژوازی و خرده بورژوازی کرد، روبنای فکری و فرهنگی و ایدئولوژیکی طبقه سرمایه دار را نمایندگی کرده اند. و به این ترتیب خیل وسیع سیاستمداران و روشنفکران کرد، پرچم ناسیونا لیسم کرد را در مقابل تبعیض ملی و شوینسم بورژوازی حاکم، اما در اساس برای سهم خواهی بیشتر در قدرت سیاسی و ثروت جامعه، برافراشتند.  بورژوازی ناسیونالیست کرد و نمایندگان سیاسی اش در همه این دوران تلاش کرده است تا پرچم اعتراض خود به بورژوازی حاکم را پرچم کل جامعه (اعم از کارگر و زحمتکش و بورژوازی و خرده بورژوازی) معرفی واستثمار وحشیانه کارگران کردستان در کوره های آجرپزی، کارخانه ها و صنایع ساختمان و بخش خدمات شهری ودولتی و صدها هزار کارگر در کارگاه های کوچک و بزرگ در سراسر کردستان را زیر نقاب ناسیونالیسم کرد، پنهان سازد.
احزاب سیاسی و روشنفکران ناسیونالیست کرد، تلاش کرده اند تا وجود طبقات و بخصوص طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی را نفی و منافع بورژوازی کرد را با پرچم ناسیونا لیسم و به بهانه  مخالفت با تبعیض و ستم ملی، به مثابه منافع مشترک کل مردم کردستان، تئوریزه کنند. گفتند و تبلیغ کردند که اکنون زمان تقسیم مردم کردستان به سرمایه دار و کارگر نیست. گفتند اکنون وقت مبارزه طبقاتی نیست. گفتند زمان حرف زدن از برابری زن و مرد فرا نرسیده است، اکنون زمان همه با هم  در مقابل ستم و تبعیض ملی ا ست!
بر اساس این تئوری و سیاست، کارگران و زحمتکشان درکردستان بخاطر چیزی که “منافع مشترک” نامیده می شود، باید در کنار بورژوا و سرمایه دار و تاجر و زمین دار و بانکدارکرد، بایستند و حتی در یک حزب مشترک عضو شوند. تا مدت ها حزب دمکرات کردستان ایران خود را “حزب محبوب ملت کرد” به جامعه معرفی و اعلام میکرد.
به این ترتیب برای یک دوره نسبتا طولانی، ناسیونالیسم کرد مهر خودرا بر تاریخ کردستان زد. دوره ای که کارگران درکردستان علیرغم موجودیت عینی و قدرتمندشان بدلیل موانع ذهنی و پراکندگی صفوفشان و در غیاب کمونیسم و حزب سیاسی خود تسلیم شرایط استثمار وحشیانه و فقر و گرسنگی و نابرابری از طرفی و هژمونی فکری و سیاسی ناسیونالیسم کرد شدند.
 اما در دل این شرایط،  کارگران هم رهبران و فعالین رادیکال و سوسیالیست خود را در دل اعتراض و مبارزات خود پرورانده است. اولین اعتراضات کارگری از جمله اعتراضات کارگران بیکار، اعتصابات کارگری مکرر، برگزاری اول مه ها و …، بتدریج  نقاب ناسیونالیسم فریبکار را از چهره بورژوازی برداشت. اعتراض کارگر به استثمار سرمایه داری، به تدریج دروغ تاریخی “همه با هم” و ” منفعت مشترک” را برملا و افشا کرد.
در نتیجه این تحولات طبقاتی و اجتماعی؛ کمونیسم  متحزب در کردستان ( کومه له قدیم و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)، عروج کرده و به پرچم  کارگران و زحمتکشان نه تنها علیه تبعیض و ستم ملی، بلکه همزمان علیه تبعیض و ستم طبقاتی و استثمارکارگران توسط سرمایه داران تبدیل شد. جنبش اجتماعی و رادیکال و انقلابی کارگران و زحمتکشان در کردستان و حزب سیاسی اش ضمن تاکید بر طبقاتی بودن مبارزه درکردستان در همان حال پرچم رفع ستم و تبعیض ملی را مستقل از بورژوازی کرد و احزاب سیاسی اش بلند کرد. و این آغاز پایان هژمونی ناسیونالیسم کرد درجامعه طبقاتی کردستان است.
در طی پروسه ای چند ده ساله و بر اساس سیاست کمونیستی که حکمت و حزبش آن را نمایندگی کرده است، اکنون، رفراندوم برای ماندن در چهارچوب ایران و با حقوق شهروندی برابر و یا جدایی، به عنوان راه حل  انقلابی و انسانی از جانب کارگران و کمونیستها درمقابل راه حل فدرالیسم قومی بخشهایی از نمایندگان بورژوازی کرد، برای حل مساله ملی، به جامعه اعلام شده است.
با  توجه به این حقایق، مدت ها است دو طبقه، دو جنبش اجتماعی با دو پرچم و دو سیاست متفاوت در کردستان در مقابل هم قرار گرفته اند: مبارزه طبقاتی کارگران و کمونیست ها در کردستان در مقابل بورژوازی کرد و ناسیونالیسم و قوم پرستی طیف های سیاسی گوناگون این طبقه!
در سه دهه اخیر حیات جمهوری اسلامی، کمونیستها، کارگران و فعالین و رهبران و تشکلهایشان تحت فشار سرمایه داران بزرگ و کوچک چه در قا لب کارفرما و مستقیما رودررو با کارگران و چه در صحنه سیاست و قدرت و در عرصه فرهنگ و هنر و تحمیق توده ها، قرار داشته اند.
سیاستهای قوم پرستانه، ملی گرایی مذهبی سنی و سلفی و حواشی و تبعات آن ها و یا غرو لند ناسیونالیست های اصلاح طلب کرد از تبعیض قومی که “چرااستاندار کردستان کرد نیست” و غیره در مقابل مبارزه کارگران و زحمتکشان علیه بورژوازی کرد و جمهوری اسلامی به مثابه موانع جدی و سیاست ها و روشهای ضد کمونیستی و ضد کارگری عمل کرده اند.
بعلاوه و علیرغم رودررویی آشکار طبقاتی، هنوز در غیاب طبقه کارگر متشکل و متحد و حزب سیاسی  قدرتمندش، بخشی از اقشار ناراضی بویژه در میان جوانان، پرچم ناسیونالیسم کرد را پرچم اعتراض علیه استبداد و ضدیت با رژیم می پندارند و به آن متوهم اند.
اما در طول سه دهه اخیر و تا کنون هم به اعتبار تحولات درونی خود بورژوازی و ناسیونالیسم کرد و هم به دلیل مبارزه طبقاتی، تغییراتی صورت گرفته است که در نتیجه آن ناسیونالیسم کرد از جاذبه و سمپاتی و احترام سابق خود، در میان مردم کردستان برخوردار نیست. اکنون امید بستن به جنبش ناسیونالیسم کرد در میان توده های متوهم و حتی بخش عقب مانده جامعه کاهش یافته و فروکش کرده است.از دلایل این تحولات، یکی، پیروزی ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق وبه قدرت رسیدن بورژوازی ناسیونالیست کرد در نتیجه جنگ خلیج و اشغال عراق توسط دولت آمریکا و متحدینش است. تحولی که اکنون در دهه دوم آغاز آن قرار داریم و در نتیجه ی عملکرد ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق، دوره شکوفایی و افتخارش را پشت سر نهاده و هم اکنون خشم و نفرت توده های کارگر وزحمتکش از فساد و تبعیض و ستم و سرکوب و بی حقوقی اقتصادی و اجتماعی را  در مقابل خود دارد.
دوم،  ناسیونالیسم کرد در ترکیه سالها است به بن بست رسیده و فاقد افق و دورنمای روشن است.
سوم و بالاخره،  بورژوازی کرد در کردستان ایران منافع خود در ثروت و قدرت را در چهارچوب جمهوری اسلامی تعقیب و تامین کرده است…
با وجود همه این ها تا زمانی که جمهوری اسلامی ناسیونالیستهای کرد را در خود جذب نکرده و به خواستهای مذاکره و سازش شان جواب مثبت نداده است و تا زمانی که مبارزات و جنبش های ضد رژیمی از چپ و راست در جریان است، برای بخشی از مردم کردستان، بخصوص بخش عقب مانده آن، پرچم ناسیونالیسم کرد، پرچم اعتراض تلقی شده و اقشاری را حول خود جمع و بسیج می کند.
احزاب و جریانات سیاسی قومی که موجودیتشان در گرو حفظ ناسیونالیسم است، بخشا از سر نیاز پایگاه اجتماعی خود (بورژوازی کرد) و به تبعیت از آن نگاهشان به جمهوری اسلامی و شریک شدنشان در قدرت سیاسی است. برای این بخش سپردن امورات دولتی در کردستان به کردها، نهایت پیروزی است. نماینده یا نمایندگان این بخش، حزب دمکرات کردستان ایران و شعبات آن است که منافع بورژوازی در کردستان را مد نظر دارند و از همه راه حل ها و مفرهایی که به این منفعت خدمت کند از جمله دریوزگی امپریالیست ها برای حمله نظامی و همزمان خوشخدمتی بورژوازی حاکم در ایران، استفاده می کنند.
بخش دیگر، قوم پرستانی هستند که طیف لمپن بورژوازی و خرده بورژوازی را نمایندگی می کنند. این بخش عناصرسناریوی سیاهی اند که ممکن است بهر دلیلی از جمله تهاجم نظامی به ایران به جامعه تحمیل شود. از نمایندگان این بخش، علاوه بر جناح های مختلف زحمتکشان و مرتجعین سنی و سلفی که حاشیه ای و فرعی اند، جریانی چون پژاک هم منافع جدی ای از بورژوازی کرد را نمایندگی نمی کند. برعکس بورژوازی کرد این جریانات را مخل و مزاحم امنیت سرمایه خود می داند. اما هنوز بخشی از خرده بورژوازی از فرط استیصال به پژاک و زحمتکشان پناه می برد.
شوینیسم بورژوازی حاکم و شیعی گری افراطی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی عامل تولید و تقویت گرایشات قوم پرستانه از نوع پژاک و زحمتکشان و جریانات مذهبی سنی و سلفی است. این گرایشات ضد انسانی هم اکنون درجامعه کردستان با سیاست و روش های به ظاهر میلیتانت اما در عمل به شدت ارتجاعی،به چشمان و چهره جامعه خاک و خون پاشیده و ازموانع جدی بر سر راه مبارزه طبقاتی، مبارزه اقصادی وسیاسی طبقه کارگر و حزب کمونیستی اش و مخل ومانع تلاش رهبران و فعالین کارگری و همه آزادیخواهان جامعه است. این ها سمومی هستند که باید از چهره جامعه زدوده شوند.

این تصویر ازجامعه کردستان و جایگاه طبقات و جنبش های اجتماعی و احزاب سیاسی، کارگران کمونیست و فعالین و رهبران و تشکل های کارگری و حزب کمونیستی کارگران را با مصافهای تعیین کننده ای روبرو ساخته و وظایف عاجلی را در دستور کارگران آگاه به مثابه رهبران جامعه و در پبشاپیش جنبش های اجتماعی و آزادیخواهانه قرار داده است.
چکیده اساسی ترین این مصاف ها و وظایف عبارتند از:
۱- فعالین و رهبران کارگران درکردستان با صراحت و شفافیت کامل به جامعه اعلام می کنند که جمهوری اسلامی حافظ منافع سرمایه داران و تجار و بانکداران و زمیندار کرد است. در نتیجه، اساس مبارزه کارگران و کمونیسم علیه کل بورژوازی کرد و رژیم سیاسی شان، جمهوری اسلامی است. کارگران در کردستان در تجربه خود دیده اند که هر اعتصاب و خواست و هر تجمع و حتی برگزاری اول مه شان با اداره کار و استانداری و فرمانداری و اداره  اطلاعات و پاسداران و نهایتا سرکوب جمهوری مواجه بوده است. بنا بر این نماینده واقعی منافع بورژوازی کرد مثل همه جای ایران، جمهوری اسلامی است. و ازاین طریق است که منافع بورژوازی کرد هم در بعد  اقتصادی و هم سیاسی،  تامین شده است.
۲- احزاب و نمایندگان سیاسی بورژوازی کرد و روشنفکرانشان، همانند بخشی از بورژوازی ایران که دستشان از قدرت کوتاه است، به کمپ اپوزیسیون جمهوری اسلامی رانده شده و در دوره اخیر به جنبش سبز پیوستند. اصلاح طلبان کرد که بدنبال شکست جنبش اصلاحات و متعاقبا جنبش سبز از نهادهای حکومتی  جمهوری اسلامی بیرون رانده شدند، اکنون به لباس هویت قومی برگشته اند. این بازگشت مصلحتی اصلاح طلبان کرد به سنگر قوم پرستی  نه به خود آنها و نه به هویت ملی شان اعتباری نمی بخشد. اعتراض اصلاح طلبانه احزاب و جریانات ناسیونالیستی و قومی در کردستان، از منظر کارگران و  کمونیستها در کردستان مطلقا بی ارزش و بی اعتبار است. 
ناسیونالیسم و قوم پرستی در کردستان نه با اتکا به مبارزات اجتماعی و جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی، بلکه با امید کنارآمدن این رژیم با آنها از طرفی و یا انتظار تحولاتی از جمله دخالتهای نظامی و تحرکات و تحریکات دیگر، روزگار می گذرانند تا بلکه در نتیجه این سیاست و روش ها، دستشان به جایی بند شده و در قدرت و ثروت شریک گردند.
۳- احزاب و جریاناتی که به نام کمونیسم و کارگر حرف می زنند، از جمله  کومه له جدید، جناح چپ ناسیونالیسم کرد و جریانی پوپولیست است که هم دل بورژوازی را می خواهد بدست بیاورد و هم گوشه چشمی به زحمتکشان جامعه دارد. این جریانی بینابینی است که  نه شانسی در میان بورژوازی کرد دارد و نه در میان کارگران در کردستان. کومه له جدید که هنوز به تابلوی حزب کمونیست ایران آویزان است، بین این دو طبقه اصلی در نوسان می باشد.
کارگران کمونیست و رهبران کارگری در کردستان باید با چشمان باز به دوستان و دشمنان خود نگریسته ودوستان دروغین خود را شناخته و از هر گونه آلوده  و مسموم کردن فضای جامعه توسط این جریانات جلوگیری و به آنها به مثابه موانع جدی  بر سرراه صف مستقل و تحزب کمونیستی طبقه کارگر نگاه کنند.

۴- کارگران در کردستان، گردان و بخشی از کل طبقه کارگر ایران هستند. همسرنوشتی و همبستگی طبقاتی در صفوف طبقه کارگر در همه مراکز بزرگ صنعتی و کارخانه ها و کارگاه های بزرگ و کوچک هدف اصلی کارگران در کردستان است. کارگران در کردستان همانند کل طبقه کارگر ایران به تشکلهای توده ای (مجامع عمومی، شوراها و سندیکاها)ی کارگری و تحزب کمونیستی خود نیازمندند.

کمیته کردستان حزب حکمتیست فعالین و رهبران کارگری و محافل و تشکلهایشان را به سازماندهی یک مبارزه اقتصادی بی امان برای بهبودی درشرایط کار و زندگی و مبارزه ای همه جانبه تر علیه سرمایه داران و رژیمشان، فرا می خواند.
همچنین ما همه انسان های آزادیخواه و برابری طلب از زن و مرد و جوان و روشنفکران انقلابی را فرا می خوانیم که حول پرچم طبقاتی، سیاسی،آزادیخواهانه و برابری طلبانه کارگران و کمونیست ها و حول حزب حکمتیست، صف آرایی کنند. تنها راه کسب پیروزی بر استبداد و اختناق جمهوری اسلامی و به حاشیه راندن توهمات ناسیونالیستی و توحش قوم پرستی و رهایی زنان از آپارتاید جنسی و خلاصی فرهنگی جوانان…، قرارگرفتن کارگران کمونیست و کمونیسم کارگران در راس و رهبری اعتراضات توده ای و جنبش های اجتماعی برای آزادی و برابری است.
ادامه دارد
مظفر محمدی
نوامبر ۲۰۱۱