دنیا در آستانه دهمین سالگرد واقعه ١١ سپتامبر

مقدمه:
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سر آغاز دوره ای از کشاکشهای خونین دو قطب ارتجاعی اسلام سیاسی و حکومتهای امپریالیستی بود. ظاهر صحنه را طوری تزئیین کرده بودند که هر کدام دارند برای ارزشهاشان با هم مبارزه می کنند تا از مردم عادی سرباز گیری کنند و منافع مادی را به جیب بزنند. هنوز عوامل و مراحل عملیات انتحاری این روز و ارتباطش با نهادهای امنیتی غربی جزو معماهاست. هنوز سر نخها را در مقابل افکار عمومی قرار نمی دهند.
حکومت آمریکا بطور اخص با این عملیات انتحاری دور جدیدی از تهاجم نظامی را به منطقه خاورمیانه شروع کرد ئ صحنه نظامی را در منطقه خاورمیانه تغییر داد. در حال حاضر نیروهای نظامی این حکومت در مناطق وسیعی از کشورهای منطقه از بخش جنوبی کشورهای بیرون آمده از دل امپراطوری شوروی تا ترکیه و عراق و افغانستان و عربستان و پاکستان مستقر هستند. منطقه خاورمیانه در کنار منطقه کشورهای جنوبی روسیه مهمترین مرکز منابع نفت و گاز جهان است و کنترل این منطقه به جهت کنترل سیاست و اقتصاد جهان در صد سال آینده نقش مرکزی را در سیاست امپریالیستی ایفا می کند. از اینرو حمله به این منطقه و استقرار در آن بعد از فروپاشی شوروی در دستور کار حکومت آمریکا بود. اسناد حکومت کلینتن در اواسط دهه ۹۰ میلادی اثبات کننده اینست که نهادهائی از حکومت آمریکا که بعدا رسما به قدرت رسیدند نزدیک به یک دهه طرح و نقشه حمله به خاورمیانه را در دستور حکومت آمریکا گذاشته بودند.
لذا ساده لوحی است که صحنه حمله انتحاری ۱۱ سپتامبر را بدون ارتباط به زمینه های تاریخی آن ارزیابی کنیم. حتی عروج اسلام سیاسی را که پایه های واقعی سیاسی و نظامیش را خود نهادهای اطلاعاتی غربی در دهه ۸۰ میلادی در فلسطین و عربستان و پاکستان پایه گذاشتند. کل این سناریو بنوعی شبیه سناریو طراحی دوران جنگ سرد بود. قرار بود “دشمن سرخ” جایش را به “دشمن سبز” بدهد. امپریالیزم بدون جنگ معنی نمی دهد. همانطور که ماهی به آب نیاز دارد، امپریالیزم هم به جنگ محتاج است.
تاریخ حکومت آمریکا بطور اخص همیشه تاریخ جنگها بوده. یک روز این حکومت بدون جنگ سپری نکرده. جنگهای منطقه ای و جنگهای جهانی ابزارهای بسط اقتصاد و سیاست این حکومت بوده اند. در مدیای آمریکا نیز همیشه “تمدن آمریکا” با تمدن روم مقایسه می شود. هزاران و هزاران فیلم هالیوودی ذهنهای مردم را همیشه آماده کرده اند که همانطور که شکوه روم در پیوند لشکرکشی های مداوم بود، ” روم جدید” یعنی نظام و تمدن آمریکائی هم باید لشکر کشی کند تا گسترده شود و از طریق این گسترش دائم، دوام یاید.
اینگونه است که من فکر می کنم ، واقعه سپتامبر ۲۰۰۱ بطور واقعی نبردی دروغین و در عین حال خونین بود که طراحانی واحد پشت سرش بود. سناریوی این “جنگ سرد” بر خلاف جنگ سرد قبلی، از قبل طراحی شده بود. اگر جنگ سرد قیلی بطور واقعی رویاروئی دو نظام “شرق و غرب” بود که تاریخا ریشه های متضادی داشتند اینبار جنگ امپریالیستی رسما طراحی شد و پدیده اسلام سیاسی ، قطبی ساختگی توسط حکومتهای غربی و خصوصا حکومتهای آمریکا و اسرائیل بود.
فتیله اسلام سیاسی را هم حکومتهای غربی بالا و پائین می کشند. تنظیمش منوط به اینست که تا چه حد به بحران نیاز داشته باشند و کجا بهتر است موقعیت تهاجمی نشان دهند و کجا موقعیت “تدافعی”. هم از این روست که چه در دوران بوش و چه در دوران اوباما ، مانورهای “شل کن و سفت کن” بشیوه ای ماهرانه انجام می شود تا فضای کنترل شده ای به جهت روانشناسی دو قطبی حفظ شود که در آن غرب و بالخص حکومت آمریکا قهرمانی “متمدن” قلمداد شوند که دارند با “بربریت اسلامی” مبارزه می کنند.! دقیقا همان صحنه ای که دو هزار سال قبل امپراطوری رم برای توجیه لشکرکشی هایش بنام “مبارزه با بربرها” بنمایش می گذاشت.
حفظ توازن اسلام سیاسی، استراتژی امپریالیزم در منطقه خاورمیانه
همانطور که گفتم، اسلام سیاسی به دیدگاه من یک دشمن ساختگی نظام امپریالیزم جهانی است. نه اینکه ریشه در اسلام و منطقه ندارد بلکه به این معنی که سازمانش را همینها دادند. از نزدیک به ۳۰ سال پیش هم شروع کردند و پایه هایش را چیدند. همانطور که کارهای دیگرشان هم با برنامه ریزی است و آینده نگریشان و هوشیاریشان را کاشکی ماها کمونیستها هم بلد می شدیم که گاهی من غبطه می خورم!
این لولوی اسلام سیاسی را اینها حفظ کرده اند و می کنند چون باید حضورشان در منطقه توجیه شود. بدون حضور در منطقه اینها توان ماندن در صد سال آینده را از دست می دهند. حکومت آمریکا حکومت متعارف اقتصادی نیست. توان غیر نظامی شدن و برگشتن به جغرافی خودش را ندارد. همانکه در مورد ماهیت امپریالیزم، لنین و روزالوگزانبورگ گفتند هنوز صادق است. کشور گشائی دوره اش ظاهرا تمام شده اما جدال بر سر حفظ استراتژیک مناطق ژدوپولیتیک همچنان جدال اصلی است.
به همین دلیا است که مثلا این روزها می بینیم که اوباما تکرار می کند که “با اسلام نمی جنگد”! ترجمه اش اینست که با اسلام سیاسی هم جنگش “مشروط” است! چراغ فتیله ای باید بسوزد اما مقدار شعله اش باید قابل تنظیم یاشد! اینطور می شود که حکومت آمریکا به حمایت تاسیس مسجد در منطقه نیویورک بر می خیزد یا ریش گرو می گذارد که آن کشیش در فلوریدا قرآن نسوزاند!
در جائی دیگر اوباما اعلام می کند که راه پیروزی بر حکومت ایران از فلسطین می گذرد و “اول آنجا باید صلح شود”! اینها بمنظور “حمایت از احساسات مسلمانان” نیست. اینها عشوه های خرکی به اسلام سیاسی است و فرستادن پیام! که آسوده باشد تا زمانیکه از حدش خارج نشود!
همینکه حتی در مقابل حکومت احمدی نژاد هم مداوما انجام می دهند. “سیاست اتحاد و انتقاد” ، محور سیاست خارجی امپریالیزم در مقابل اسلام سیاسی بوده، هست و تا آخرین لحظه که بتواند، خواهد بود.
نیروی سوم ، تنها راه حل وضعیت کنونی ، بارقه های آینده روشن
از تیز بینی های منصور حکمت همین بود که این موازنه جهنمی را دید و ماهیت آنرا شناخت. فرمول و دستورالعملی که او در مقابل ما گذاشت ، توانست پایه های یک سیاست بین المللی اصولی و انسانی را در سطح منطقه و جهان پیش روی همه مبارزین هوادار تمدن و انسانیت قرار دهد. نیروی سوم، جنبش مردم جهان برای زندگی انسانی و بدور از جنایتهای این اراذل صحنه سیاست. منصور حکمت اینرا خوب دید و آنزمان راه درست را نشان داد.
از آن تاریخ تا بحال تاریخ حاکمان و جنگهای این دو “قطب” ظاهرا عوض نشده. بربریت اینها تداوم یافته و از زندگی مردم دنیا هر روز قربانی گرفته اند. اما در این قطب سوم، همه آینده روشن و امید بشریت در حال پیشروی بوده. جنبش های اجتماعی با اتکاء به اینترنت، جهانی دیگر را خلق کرده اند. جهانی که توانسته ویکیپدیای خودش و تعبیر خودش را ارائه دهد. انسانها، بیرون از جنگهای حاکمیتها و قطبهای ارتجاعی و شرکتهای چند ملیتی و سیاستمداران شارلاتان کمپینهای منطقه ای شان را سازمان داده اند و افق کمپینهای جهانی و انترناسیونال پنجم محسوس است. داستان این انترناسیونال پنجم از ایران شروع شده. بارقه امیدی که انسانیت را به شوق آورده و دارد متحد می کند.
انقلاب مردم در ایران، باطل السحر جادوی کثیف امپریالیستی و اراذلش در اقصی نقاط دنیاست. بربریت سرمایه داری و مذهب دارد زیر نورخورشیددر حال طلوع در ایران ذوب می شود. ایران آبستن فردای انسانیت است همانطور که فرانسه و روسیه در دوران خود بودند.
کاشکی منصور حکمت امروز در کنار ما بود تا در شادی دیدن این طلوع زیبا و بی نظیر با ما شریک شود. همه آن دهها هزار عاشق آزادی که از دست دادیم و از دست خواهیم داد هم همینطور.
در آستانه دهمین سالگرد فاجعه سپتامبر ۲۰۰۱، با صدائی بلند و با روحیه ای شاد و پر امید فریاد بزنیم: زنده باد فردا! زنده باد انسانیت متحد، آزادیخواه، برابری طلب و جهانی شده!
زنده باد سوسیالیزم تنها راه رهائی انسان!
زنده باد منصور حکمت!

منابع دیگر:
(۱)منصور حکمت: دنیا پس از ١١ سپتامبر
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/4137-1389-06-19-22-16-48.html
اوباما: ایالات متحده با اسلام در جنگ نیست

http://www.printthis.clickability.com/pt/cpt?action=cpt&title=??????:+??????+?????+??+?????+??+???+????+|+?????+|+?????&expire=&urlID=435662137&fb=Y&url=http://www.voanews.com/persian/news/Obama_Sept11-2010-09-11-102682054.html&partnerID=556542&cid=102682054
اوباما: با دستیابی به صلح در خاورمیانه بهتر می توان با خطر ایران روبرو شد
http://www.radiofarda.com/articleprintview/2154599.html