در دفاع از برخورد دینامیک به شعارهای سیاسی ٬ بحثی در موضوع شعار آزادی، برابری و حکومت (جمهوری )انسانی

Salehinia@aol.com

مقدمه:

از سوی رهبری حزب کمونیست کارگری ایران و خصوصا رفیق حمید تقوائی، در جریان عروج انقلاب اخیر مردم ایران شعاری مطرح شد که از دیدگاه من نشان از درک دینامیک حزب و رهبریش از مفهوم ارتباط گیری با جامعه داشت. این شعار عبارت است از: "آزادی، برابری و حکومت یا جمهوری انسانی" . این شعار در جریان رادیکالیزه شدن جنبش انقلابی و زمانی که مردم ایران نیاز عبور از آلترناتیوهای اسلامی و ناسیونالیستی را با تجربه خود حس می کردند ، بسیار به موقع در مدیای حزب ما مطرح شد. در سطح جامعه و جنبش و فعالین در صحنه جنبش انقلابی بخصوص در ایران، این شعار کار بزرگی انجام می دهد. این شعار ابزار باز کردن گفتمان کمونیستی است در زمان و شرایط بخصوصی که ما با حجم وسیعی از تبلیغات ضد کمونیستی حتی در اذهان مبارزین چپ مواجه هستیم. این شعار به این فعالین امکان می دهد مفاهیم و مضامین مبارزه و برنامه کمونیزم کارگری را بهتر و راحت تر به جامعه منتقل کنند. دست آنها را بازتر می کند. اسلحه ای دیگر است در زراد خانه تبلیغاتی ما کمونیستهای کارگری که بتوانیم بهتر برنامه سیاسیمان را معرفی کنیم و جا بیندازیم.

این شعار موقعی که مطرح شد و در حال حاضر، قرار نبود و نخواهد بود که "جایگزین" دهها شعار دیگر ما کمونیستهای کارگری بشود. اینرا همه ما فعالین و کادرهای حزب کمونیست کارگری می دانیم. اما همانها که از این حزب بخاطر پافشاری ما روی شعار سوسیالیزم از ما جدا شدند، اینروزها دارند سعی می کنند این انتخاب بموقع و بسیار پر اهمیت را دلیلی بر "پوپولیزم" و "راست روی" معرفی کنند.

سنت بحثهای جدی و پیشبرد نظریات همیشه این بوده که اندیشه ها و افکار نو خودشان را در طی یک پروسه چالش منطقی و انسانی به پیش می برند. ایجاد اجماع در میان فعالین کمونیست هم همین قانون را برمی تابد.

حرف حساب وقتی برای اولین بار عرضه می شود نمی تواند خود بخود جایش را باز کند. ابتدا حساب بودنش را باید اثبات کند. این اثبات کردن خودش دو وجه دارد:

 

اول- حرف حساب خودش را در رد کردن حرف مخالف نشان می دهد. ارائه دهندگان اندیشه نو همیشه مجبور بوده اند به نسخ منطقی مخالفین خود بپردازند. ثابت کنند که مخالفینشان حرف حسابی ندارند که بزنند.

 

دوم- حرف حساب باید بعد از رد کردن نظریات مخالف خود و پائین کشیدن متد مخالف برود اثبات کند که چرا با واقعیت انطباق بهتری دارد و در مورد ما کمونیستهای کارگری که خواهان تغییر واقعیت هستیم این حرف حساب باید توضیح بدهد که چگونه می تواند به تغییر واقعیت که عبارت باشد از تقویت بسیج مردم برای سازماندهی انقلاب ضد سرمایه داری و انسان محور و برابری طلب کمک باشد.

 

من در این مقاله، سعی خواهم کرد از این دو مسیر عبور کنم و البته تاکیید می کنم که اینها نظرات من بعنوان کادر حزب کمونیست کارگری ایرانست و خوشحال می شوم چه رفقای دیگر حزبیم و چه رفقای کمونیست خارج حزب نظرات خود را ارائه بدهند. من معتقدم که این بحث مثل هر بحث نوی دیگری روندی دارد که باید طی بشود. این روند احتیاج به زمان دارد و باید با صبر و دقت پی گرفته شود. هر یک از رفقا ممکنست از زاویه ای این بحث را غنی کنند و به پیش ببرند.

من برای اثبات درستی این شعار بعنوان یکی از شعارهای حزب ، روی "ردیه علی جوادی" متمرکز می شوم. "ردیه علی جوادی" به نظرم نقطه شروع خوبی است. من تلاش می کنم نشان دهم که تا چه حد این ردیه فاقد منطق است و بعد بپردازم به بعد اثباتی این شعار(آزادی، برابری و حکومت یا جمهوری انسانی) و توضیح اینکه بکارگیری این شعار چگونه می تواند به پیشروی تبلیغاتی ما کمک کند. هدف مهمتر من این خواهد بود که متد برخورد به این موضوع را برجسته کنم که محدود به این موضوع مشخص هم نیست.

کمونیزم کارگری و انقلابی را نمی شود به یک ایدئولوژی تمام شده تنزل داد. یافته های کمونیزم کارگری ممکنست و باید در ظرف زمانی مرتب بازنگری شود و در طی این بازنگری ممکنست تغییرات جزئی و کلی لازم داشته باشد. چیزی که مهم تر است متد این نحوه نگرش است که قرار است ابزار مبارزه طبقاتی باشد. در بسیاری از جدلهای سیاسی ، تعدادی به یافته های گذشته می چسبند و فراموش می کنند که یافته ها و فرمولها اساسا برای تغییر دادن طرح می شوند و اساس عبارتست از تلاش مداوم برای یافتن راه حلهای مشخص از طریق تحلیل مشخص از شرایط نو و با متد علمی. اگر هدف آزاد سازی انسان از قید و بند نظام سرمایه و باز گرداندن اراده اوست بقیه اش می شود تلاش مداوم برای پیدا کردن راههائی که این مهم را در عمل سریعتر حاصل نماید.

بنا بر این ، هدف دوم من در ارائه این بحث، تمرین متد است و جدا سازی متد با یافته ها و فرمول بندیهای گذشته.

 

الف- پاسخ به "ردیه کت و شلواری " علی جوادی:

همانطور که توضیح دادم پیش بردن یک نظریه از رد کردن "ردیه" هایش شروع می شود . من این "ردیه" علی جوادی را انتخاب می کنم. فرض را هم می گذارم که خود علی جوادی و سابقه اش را هم نمی شناسم. فرض می گیرم که علی جوادی همانی نیست که دو سال پیش حزب ما را به مطرح کردن شعار اثباتی سوسیالیزم که "بر خلاف نظر منصور حکمت است" متهم می کرد.فرض را بر این می گیرم که علی جوادی دچار سانتریزم نیست و برای اثبات بودنش مجبور نیست هر چند وقت یکبار "نقد حکمتیست" و"نقد" حزب کمونیست کارگری کند تا هوادارانش فراموش نکنند که کیست! فرض را بر این می گیرم که با یک نقاد اصولی طرف هستم که حد اقل انصاف را رعایت می کند. از همینجا یعنی از ردیه اخیر علی جوادی شروع می کنم:(به زیر نویس این مقاله توجه کنید)

من اینجا "احکام" علی جوادی را یکی یکی می آوردم و پاسخ می دهم:

 

علی جوادی می گوید:

" انقلاب کارگری و جمهوری سوسیالیستی به "ادبیات ممنوعه" تبدیل شده"

من می گویم:

 با کدام معیار و مبنا ؟! خوانند
ه کافی است به انتشارات حزب و سازمان جوانان و سایتهای ما مراجعه کند.

 

علی جوادی می گوید:

"جوهر سوسیالیستی از دستور حزب خارج شده"

من می گویم:

اینرا از کجا می گوید؟! سندی یا منبعی ؟! آیا این احساس ایشانست یا یک واقعیت؟

 

علی جوادی می گوید:

"همه مسئولین با کت و شلوار در مقابل دوربین ظاهر شدند"

من می گویم:

 این دیگر اوج استدلال اوست! احتمالا مدتی است علی جوادی کت و شلوار را معادل "راست زدن سیاسی" تعبیر می کند! احتمالا اگر رفقای ما همه جین بپوشند می شوند "چپ"! شاید او خواسته وسط بحث جدی جوکی بگوید. ما می گذریم!

 

علی جوادی می گوید:

"شعارهای تاکتیکی نمی تواند جای شعار استراتژیک را بگیرد"

من می گویم:

آیا منظور ایشان اینست که شعار جمهوری انسانی تاکتیکی است و شعار جمهوری سوسیالیستی استراتژیک؟ او باید ثابت کند که اینها اینطورند بعد ثابت کند که قرار نیست جای هم را بگیرند! بعدش من خواهم گفت که چه کسی گفته که اینها قرار است جای هم را بگیرند؟ بعدا توضیح خواهم داد که ما اینها را نه" تاکتیکی استراتژیک "می دانیم و نه قرار گذاشته ایم "یکی را برداریم تا دیگری جایش را بگیرد". اساس این فرضها را علی جوادی می گذارد بعدش هم حکم ردیه برایشان صادر می کند!

 

علی جوادی می گوید:

"شعار جمهوری کارگری در زمان منصور حکمت به شعار جمهوری سوسیالیستی ترجمه شد"

من می گویم:

این دو چرا باید به هم "ترجمه" شوند؟ مگر جمهوری کارگری را مردم نمی فهمیدند که باید با بکارگیری جمهوری سوسیالیستی  معنیش را بفهمند؟ من می گویم هم جمهوری کارگری درست است و هم جمهوری سوسیالیستی. اینها بیانهای مختلف در مقابل بحثهای متفاوت هستند. جمهوری کارگری یعنی حکومتی که طبقه کارگر رهبریش را از جهت سیاسی به عهده دارد. جمهوری سوسیالیستی یعنی حکومتی که بر پایه افتصاد سیاسی سوسیالیستی می چرخد. این دو مفهوم ترجمه هم نیستند. وجوه متفاوت یک واقعیت هستند. هر کدام از این مفاهیم را در برابر بحثی  و آلترناتیوی می شود مطرح کرد.

 

علی جوادی می گوید:

"حذف حکومت کارگری نتیجه یک سیاست پوپولیستی و راست است"

من می گویم:

 اول ایشان باید ثابت کند که ما حکومت کارگری را "حذف" کردیم! ما که در اسناد و انتشارات و مقالات داریم تکرارش می کنیم. خودمان حالیمان نشده که حذفش کردیم؟! اینهم شاید وسط بحث "جدی" مطرح

شده تا ما خستگی در کنیم!

 

علی جوادی می گوید:

"اساس سوسیالیسم ما انسان است. اساس و فلسفه وجودی ما ایجاد جامعه ای آزاد٬ برابر٬ مرفه و انسانی٬ یک جامعه آزاد کمونیستی است. اما معلوم نیست چرا چنین مساله ای اکنون باید مبنایی برای راست روی و حذف خصلت سوسیالیستی الگوی اقتصادی مورد نظر و یا خصلت طبقاتی انقلاب و حکومت مورد نظر ما قرار بگیرد."

من می گویم:

حکومت انسانی اشاره به هدف همه فعالیتهای جامعه را دارد. سوسیالیزم و حکومت کارگری ابزارهای رسیدن به این هدف هستند. همینطور که تئوری کمونیزم کارگری ابزار رسیدن به جامعه انسانی است. بنابر این حکومت انسانی ناقض خصلت سوسیالیستی برنامه افتصادی ما نیست بلکه با مطرح کردن آن ما داریم به مردم اعلام می کنیم که هدف نهائی مبارزات ما چیست.

اما اینکه چرا الان برجسته ترش می کنیم؟

بخاطر اینکه الان بزرگترین موج انقلابی بعد از سر کار آمدن رژیم اسلامی آغاز شده و ما باید مرتب زبان ارتباطیمان با مردم را دقیق تر و همه فهم تر کنیم. الان به این فکر رسیده ایم. زندگی و تجربه و زمان ما را وادار کرده که زبانمان را غنی تر کنیم. مفاهیم تئوریک ما قرار نیست در ذهن ما بماند. قرار است این مفاهیم اجتماعی شود. ما داریم از جامعه یاد می گیریم و تاثیر می پذیریم . تا بتوانیم تاثیر بگذاریم باید یاد بگیریم که زبانمان را غنی تر کنیم. شعار سیاسی نتیجه نیاز مشخص مبارزه روزمره است. از دل مبارزه وتضادهای موجود بیرون می آید. اصول سیاست ضرب در زمان و مکان و روانشناسی جامعه در شرایط مشخص است.

اگر لنین قرار بود فقط افکار خودش را تکرار می کرد در آستانه اکتبر شعار صلح را نمی داد. طبق نظر علی جوادی مرتب می گفت" سوسیالیزم، سوسیالیزم" و احتمالا کت و شلوار هم نمی پوشید و همان جین مورد علاقه علی جوادی را می پوشید که نکند رفقای ع