ملاحظاتی روی ” خطوط عمده ی سیاست کومه له در مورد همکاری و تنظیم مناسبات با احزاب سیاسی کردستان “(قسمت دوم)

ملاحظاتی روی ” خطوط عمده ی سیاست کومه له در مورد همکاری و تنظیم مناسبات با احزاب سیاسی کردستان “

(( قسمت دوم ))

فرشید شکری

در قسمت اول این نوشتار به پاره ایی از مطالبِ درج شده در قطعنامه پرداختم. آن مطالب عبارت بودند از:

الف – هشدار در خصوص سود بردن حاکمیت از اختلاف میان احزاب سیاسی کردستان.

ب – تن نسپاردن به ترفند مذاکرات یکجانبه ی رژیم.

ج – برسمیت شناختن اصلِ توافق همگانی ( توافق احزاب ) در باره ی قبول یا رد مذاکره و گفتگو با دولت.

د – بحثِ تمایلات وحدت طلبانه ی مردم کردستان.

ه – همکاری کومه له با احزابِ سیاسی در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه.

و – موضوعِ حاکمیت احزاب با رأی و اراده ی مستقیم مردم کردستان.

ز – ترسیم یک جنبش واحد. (۱)

در این قسمت روی سایر نکته ها و مضامین گنجانده شده در قطعنامه پرتو خواهم افکند. قطعنامه اینگونه ادامه میدهد: « اگر چه احزاب سیاسی برنامه های متفاوتی در پاسخ به ستمگری ملی در کردستان دارند، با اینحال متفاوت بودن برنامه ی آنها در این مورد، به خودی خود مانعی در راه همکاری بر علیه جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند… »

یقیناً، در صورتیکه رهبری هر جریان چپِ رادیکالی مثل کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، با دستاویز قرار دادنِ اقتضاء و لزوم همکاری احزاب ( چپ و راست ) به قصد استفاده از حداکثر نیروی موجود در جامعه ی کردستان، تغییر ریل دهد بدین معنا که پیکارِ همه با هم را پیشه سازد و مبارزه ی طبقاتی را از اولویتِ کار و فعالیت خود خارج کند، و عملاً به صفِ ناسیونالیستهای کرد بپیوندد، برنامه های سیاسی متفاوت جهت پاسخ به مسأله ی ستم ملی مانعی سر راه تشریک مساعی، و حتی ساختن جبهه با نمایندگان سیاسی طبقات میانی و بالایی مخالف، تعبیه نخواهند کرد.

در این قطعنامه رهبری امروز کومه له بروشنی به سازمانها و احزاب بورژوا – ناسیونالیست، قوم پرست و واپسگرای کرد پیغام داده، گذشت آن زمانی که منتقد فدرالیسم بودیم و اعتقاد داشتیم این برنامه به حلِ ستمگری ملی نخواهد انجامید، و فقط شراکت در قدرت را تعقیب میکند.

قطعنامه سپس اضافه میکند: « اما استراتژی سیاسی متفاوت و در واقع مسیر متفاوتی که آنها برای تحقق برنامه ی خود در پیش گرفته اند، نه تنها شکل گرفتن اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن در زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد با این احزاب را با موانعی جدی و غیر قابل عبور روبرو خواهد کرد، بلکه همکاریهای موردی را نیز مشروط می سازد. از جمله این موانع می توان به موارد زیر اشاره کرد: » (خطوط تأکید از من است)

در این پاراگراف در لفافه ی انتقاد آنهم با زبان ” نرم ” ، به ” احزاب سیاسی کردستان ” توصیه شده که برای خروج از همکاریهای مشروط بر ضد حاکمیت، و چیره شدن بر موانعِ ” اتحاد عمل پایدار” ، و یا جمع شدن زیر چتر یک ” پلاتفرم سیاسی واحد ” ، در استراتژیهای سیاسی خود بازنگری بعمل آورند.

معلوم است، اتحاد عمل پایدار و یا جمع شدن زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد یکی از اهداف رهبری کومه له است. ولی چرا رهبری کومه له درپی واقعیت یابی این مقصود است؟ به این دلیل که نیک میداند بدون مادیت یافتنِ یکی از اینها، هدف عالیتر یعنی تقسیم قدرت در هنگامه ی وقوع تحولات آتی با این جریانات به سادگی امکان پذیر نخواهد بود. مع الوصف به علت استراتژیهای سیاسی ایی که آنها درپیش گرفته اند که شکستهای پیاپی، افتضاح سیاسی، و بی اعتباری و بی آبرویی را برای ایشان به باور آورده، رهبری کومه له ناگزیر شده به پند و اندرز متوسل گردد تا گشایشی حاصل گردد و از هم اکنون شراکت در حاکمیت که در کانون خط مشی سیاسی رهبری کومه له است، از مجرای اتحاد عمل پایدار و یا توافق روی یک پلاتفرم سیاسی، تثبیت شود.

قطعنامه موانعِ محقق شدن اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد را اینگونه دست چین کرده است:

  • مانع اول، تمایز در انتخاب همپیمانان سراسری در سطح ایران

« اول، تمایز در انتخاب همپیمانان سراسری در سطح ایران؛ احزاب سیاسی فعال در کردستان هر یک میکوشند تا در انطباق با استراتژی سیاسی و پایگاه طبقاتی خود همپیمانانشان را در سطح سراسری انتخاب کنند. گاه انتخابها آنچنان ناهمگون است که پیشبرد امر همکاری احزاب سیاسی در کردستان را به شدت دشوار و گاهی حتی غیرممکن می سازد. همپیمانی با اصلاح طلبان حکومتی و یا نیروهای شووینیست اپوزیسیون ایرانی، مانند سلطنت طلبان و یا همپیمانی با سازمان مجاهدین خلق ایران که خواهان برپایی یک جمهوری اسلامی دیگر در ایران است و همگی آنها باحق تعیین سرنوشت مردم کرد دشمنی می ورزند، از آن جمله هستند. »

سطور اول بر واقعیتی عینی تأکید میکند. بی تردید، جریانات بورژوا – ناسیونالیست، قوم پرست و مذهبی کردستان هر کدام منطبق با خاستگاه طبقاتی، ماهیت و استراتژی سیاسی اشان در جستجوی همپیمانان سراسری اند، از این رو خرده گیری نسبت به بستن عهد و میثاق با جریانات راست و شووینسیت و واپسگرا در پوزیسیون و اپوزیسیون، موضوعیت ندارد.

گرچه در آغاز پاراگراف، این مطلب ( احزاب سیاسی فعال در کردستان هر یک میکوشند تا در انطباق با استراتژی سیاسی و پایگاه طبقاتی خود همپیمانانشان را در سطح سراسری انتخاب کنند ) مد نظر قرار گرفته است، با این حال قطعنامه از آنها درخواست کرده، همپیمانی با شووینیستها و اسلامگراها را تحت این عنوان که با حق تعیین سرنوشت مردم کردستان خصومت می ورزند، برهم بزنند تا قدم اول به سمتِ اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد، برداشته شود! ( ۲ )

از این ” موعظه ” به خوبی مستفاد میشود که قطعنامه حساب نیروهای بورژوایی کرد را از نیروهای بورژوایی در سطح سراسری جدا کرده است. البته این تفکیک سازی سیاست جدیدی نیست. سالهاست بزعم و باور رهبری کومه له، از آنجایی که اینان کرد هستند و علم و کتل مبارزه با ستمگری ملی در کردستان را بلند کرده اند، لذا از سایر جریانات بورژوایی کشور متمایزند!

آیا رهبران جریانی که خود را کمونیست می نامند ولیکن با بهره برداری از مبحثِ ضرورت همکاری با “احزاب سیاسی در کردستان” علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، بین نمایندگان سیاسی بورژوازی کرد با غیر کرد تفاوت میگذارند، حاکی از آن نیست که ایشان از سوسیالیسم و کمونیسم بعنوان پوششی برای پنهان کردن گرایش و سمپاتی به ناسیونالیسم و احساس قرابت با سازمانها و احزاب وابسته به جنبش ملی، استفاده میکنند؟

  • مانع دوم، در پیش گرفتن سیاست اتکاء به دخالت قدرتهای امپریالیستی

« دوم، در پیش گرفتن سیاست اتکاء به دخالت قدرتهای امپریالیستی؛ دخالت ابرقدرتها و میدان دادن به دخالت دولتهای منطقه که هرکدام به دنبال منافع ویژۀ خود هستند، وارد شدن به ائتلافهای ارتجاعی در سطح منطقه، از جمله مخاطراتی است که جنبش حق طلبانه مردم کردستان را تهدید می کند. این سیاست به جای اتکاء به نیروی مستقیم مردم، بذر خوش باوری به دخالت قدرتهای خارجی را می کارد و حالت انتظار و دست روی دست گذاشتن را ترویج و دامن میزند، دخالت هائی که در هیچ نقطه ای از جهان به آزادی و زندگی بهتر منجر نشده که هیچ، به کشتار، ویرانی و دربدری منجر شده است. امروزه نمونه این واقعیت بسیار تلخ در افعانستان، عراق، لیبی و سوریه مشهود است. این دخالتگری ها تا هم اکنون به جنبش حق طلبانه ی مردم در کردستان عراق و سوریه زیان رسانده است. »

درپس این نقد، و اعلام خطر در مورد آینده ی جنبش، بازهم توقع دیگری خوابیده است. انتظار این است که احزاب راستگرا و باندهای قومی و مذهبی کردستان این نقدِ ” خیرخواهانه ” ی رهبری کومه له برای جنبش را بپذیرند و به یکباره دست از سیاست اتکاء به قدرتهای منطقه ایی و جهانی بکشند و از ائتلافهای ارتجاعی – امپریالیستی خارج شوند، و به جای آن به نیروی ” مستقیم مردم ” پشت ببندند!

قطعنامه با کلی گویی بحث اتکاء نکردن به دخالت قدرتهای امپریالیستی و میدان ندادن به دولتهای مرتجع و مستبد منطقه را طرح میکند، ولی میدانیم مدتهای مدیدی است که رهبری کومه له بصورت شفاف و صریح از جریانات ناسیونالیست و باندهای قومی و مذهبی بابت اعلام سرسپردگی اشان به دولتهای آمریکا، ترکیه و عربستان، و… نقدی نگرفته، هم آنسان که تا کنون نقدی در مورد تحویل دادن شنگال توسط بارزانی به داعش، آوردن حشد الشعبی و ارتش عراق و شخص قاسم سلیمانی به کرکوک، و رفتن حزب خواهر پ. ک. ک. در کردستان سوریه به زیر سلطه ی آمریکا، نداشته است. باید گفت، این خط قرمز نشان دادن در قطعنامه ( اتکاء کردن به دخالت قدرتهای امپریالیستی و میدان دادن به دولتهای مرتجع و مستبد منطقه ) زیاد جدی گرفته نمیشود.

باری، بدتر از کوشش بی ثمر رهبری کومه له به نیتِ سر عقل آوردن این احزاب و باندها، و تقلای بی حاصل اش به منظور رادیکالیزاسیون جنبش ملی یا به قول قطعنامه، ” جنبشِ حق طلبانه ی مردم کردستان ” ، دامن زدن به این پندار و توهم در میان توده های کارگر و فرودست است که، این احزاب و دار و دسته های ضد کارگر و ضد کمونیست، قوم پرست و مذهبی ماهیتاً انقلابی و مترقی اند و چنانچه استراتژی چشم داشتن به قدرتهای امپریالیستی، میدان دادن به دخالت دولتهای مستبد منطقه، و ائتلاف با آنها را رها سازند، پتانسیل مبدل شدن به ” مدافعین راستین توده های تحت ستم ” را دارند!

در ارتباط با این پاراگراف لازم است تا نکته ایی را افزود. قطعنامه وارد شدن به ائتلاف های ارتجاعی – امپریالیستی را تقبیح میکند و آنرا مخاطره آمیز میداند. این موضعگیری به ظاهر چپ و رادیکال با پراتیک و عملکرد رهبری کومه له خوانایی ندارد. اقداماتی که رهبری کومه له پیش و پس از کنگره ی هفدهم در دستور قرار داد، به وارد شدن غیر مستقیم کومه له به ائتلاف های ارتجاعی – امپریالیستی در منطقه تعبیر گردید و موجب استحاله و دگرسانی در نگاه چپ ها و کمونیست های جامعه به این تشکیلات در سالهای اخیر شده است.

 آن اقدامات تا قبل از کنگره ی هفدهم و تصویب این قطعنامه، عبارت بودند از:

  • شرکت مرتب در پانل های سازماندهی شده بتوسط مؤسسه ی میری ( ۳ ) همراه با جریانات بورژوایی کردستان ایران که سالهاست به یکی از قطب های ارتجاعی – امپریالیستی ( بارزانی، عربستان سعودی، ترکیه، اسرائیل، آمریکا و بقیه ی متحدینش ) منطقه پیوسته اند.
  • حضور در پانل تلویزیون ” رووداو” متعلق به بارزانی در کنار این نیروها.
  • امضای بیانیه ی مشترک با ایشان در اردیبهشتِ ۱۳۹۶ خورشیدی.

با آنکه نشستن با مخالف سیاسی و پانل مشترک بر سر مسائل گونگون خودبخود ایراد ندارد، ولیکن رهبری کومه له همان موقع به اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد می اندیشید.

آری، زمان زیادی از انجام آن فعالیتها نگذشته بود که اینبار رهبری کومه له مناسبات خود را با حزب کارگران کردستان ترکیه ( پ. ک. ک. ) که در قطب ارتجاعی – امپریالیستی روسیه، سوریه، ایران و… قرار دارد، و همچنین پژاک ( شاخه ی کردستانِ ایران پ. ک. ک. ) گسترش داد. همه کس در جریان است که در این دوره رهبری کومه له چندین مرتبه در جلسات ک. ن. ک. ( کنگره ی ملی کرد به رهبری پ. ک. ک. و مرکب از جریانات ناسیونالیست، و باندهای قومی و اسلامگرا ) با افتخار شرکت کرده و اینک صاحب یکی از کرسی های آن است.

  • اختلاف بر سراز سرگیری مبارزه ی مسلحانه

قطعنامه میگوید: « اگر چه مبارزه ی مسلحانه بر علیه رژیمی که با تمام قوا و با اتکاء به زور اسلحه و سرکوب حقوق اولیه ی این مردم را پایمال می کند، حق مشروع مردم کردستان است، اما از سر گرفتن این عرصه از فعالیت بدون توجه به فاکتورهای سیاسی و نظامی دخیل در اتخاذ این تاکتیک مشخص مبارزاتی و بدون فراهم شدن ملزومات پیشبرد آن به منافع جنبش حق طلبانه مردم کردستان لطمه می زند. اتخاذ این سیاست بدون توجه به فراهم شدن پیش شرطهای آن، نظر به تلفاتی که به دنبال خواهد داشت برای رژیم جمهوری اسلامی این فرصت را فراهم می کند که ” قدرقدرتی ” خود را به نمایش بگذارد و با تشدید فضای امنیتی و پلیسی، شرایط را برای تداوم و پیشروی جنبشهای اعتراضی در داخل شهرهای کردستان دشوارتر نماید. اتخاذ این سیاست نه تنها به اعتبار تاریخی و بر حق بودن مبارزه ی مسلحانه لطمه میزند، بلکه عوارض و پیامدهای این سیاست در شرایط کنونی دامنگیر جنبش حق طلبانه ی مردم کردستان و همه ی نیروهای سیاسی خواهد شد و زمینه و امکان همکاری این نیروها را تضعیف میکند. »

ابتداء تقریر این نکته ضروریست که، حزب دموکرات کردستان ایران [ و بقیه ی نیروهای بورژوایی ] در یک دوره نیروی مسلح خود را درجهت تأمین منافع عربستان بکار گرفتند. آنها به رهبران عربستان تعهد سپرده بودند که کردستانِ ایران را ناامن کنند. بدین سان جنگی نیابتی در دل تخاصمات میان دو کشور سرمایه داری – استبدادی ایران و عربستان، درگرفت.

به هر تقدیر، هشدار قطعنامه درست است و اِعمال شدیدتر اختناق، و سرکوب اعتراضاتِ کارگری و توده ایی از پیامدهای از سرگیری مبارزه ی مسلحانه میباشد. با این تفاصیل، قطعنامه با ابراز دلواپسی از عوارض مبارزه ی مسلحانه در این شرایط، و گویا لطمه دیدن اعتبار تاریخی و بر حق بودن مبارزه ی مسلحانه، در واقع نگرانی رهبری کومه له از بابت ضعیف شدن امکان همکاری با نیروهای حاضر در جنبش ملی به علت اتخاذ چنین سیاستی، اعلان میدارد. بروز دادن این بیم و تشویش بدون روشنگری از چرایی شروع مبارزه ی مسلحانه توسط آنان در حالی است که رهبری کومه له کمترین تمایلی به همیاری و اتحاد با کمونیستها در کردستان ندارد. به بن بست کشیده شدنِ پروژه ی همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان دال بر این واقعیت است.

قطعنامه در نهایت به فاکتور چهارم ( انشعابها و جدایی ها ) به مثابه یکی از دلائل عدم شکلگیری اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن در زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد، اشاره کرده است. 

« انشعابها و جدائیها در درون احزاب سیاسی به بروز “بحران اعتماد” در میان این نیروها منجر شده است؛ بخشی از این جدائیها ناشی از اختلافات سیاسی است که تعمیق آنها در یک مسیر طبیعی سرانجام به جدائی منجر میشود. بخشی دیگر نه در نتیجه ی وجود اختلافات سیاسی و حتی تاکتیکی مهم و متمایز، بلکه ناشی از کشمکشهای درون تشکیلاتی هستند. در هر دو حالت یک چنین پیشینه ای، و رویدادهائی که در مقطع جدائی ها بوقوع پیوسته اند خود به مانعی بر سر راه هماهنگی و کار مشترک تبدیل شده اند. در سالهای اخیر این امر به صورت یکی از موانع شکل گیری همکاری ها درآمده است. »

این تبیین و بیان علل انشقاق در احزاب سیاسی ( سراسری و محلی ) صحیح است. بدیهی است، برخی از انشعابها محصول اختلاف نظر سیاسی، و بعضی دیگر نتیجه ی کشمکشهای درون تشکیلاتی بر سر مسائل گوناگون از جمله پست و مقام و نشستن بر صندلی قدرت بوده اند. با این احوال، نکته ایی که در پاراگراف فوق خود نمایی میکند، این است که قطعنامه در خلال تشریح چرایی وقوع انشعابات، تلویحاً و سربسته از مخاطبین میخواهد، در اندیشه ی بازگرداندن ” اعتماد “ باشند تا هماهنگی و کار مشترک (اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن در زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد) ، میسر گردد. هرچند قطعنامه راههای غلبه بر ” بحران اعتماد ” را توضیح نمیدهد ولی با تعمق بیشتر روی این عبارات میشود فهمید که پیش کشیدن بحث بحران اعتماد به سان هشدار نسبت به سوء استفاده ی رژیم از اختلاف میان احزاب سیاسی و برجسته نمودنِ تمایلِات وحدت طلبانه ی مردم که در بخش های پیشین قطعنامه آمده اند، جد و جهدی برای وحدت [ از طریق دیالوگ و گفتگو ] میان دموکرات ها، و همچنین کومه له با جریاناتی است که از آن جدا شده اند.

در سطور بعدی، مواردی از ” با هم کار کردن ” به امید هستی پذیری استراتژی تدوین شده در قطعنامه، نگاشته شده اند. اول، همکاری در جهت جلب پشتیبانی مادی و معنوی احزاب مترقی، سازمانهای کارگری، مردم آزادیخواه و گروهها و سازمانهای بشر دوست در سراسر جهان از جنبش حق طلبانه ی مردم کردستان. دوم، همکاری در زمینه های اطلاعاتی و امنیتی بمنظور خنثی کردن توطئه های جمهوری اسلامی بر علیه احزاب سیاسی در کردستان. سوم، همکاری و ایجاد هماهنگی برای خنثی کردن فشارهای احتمالی دولت مرکزی عراق و هماهنگی در مناسبات رسمی و دیپلماتیک با حکومت اقلیم کردستان. چهارم، همکاریهای فنی و تکنیکی در خدمت کاراتر نمودن دستگاههای رسانه ای و کمک رسانی و ایجاد تسهیلات در زمینه های گوناگون دیگر. و پنجم، اتخاذ موضع مشترک ( از طریق بیانیه ی مشترک و یا عمل مشترک ) در ارتباط با رویدادهای سیاسی مهم و فراخوان لازم در مواردی که ضرورت سیاسی مهمی آنرا ایجاب میکند.

موارد یک و دو تازگی ندارند و موارد سوم و چهارم هم چندان شایسته ی استقصا و بررسی نیستند. بنابراین، آن چهار مورد را رها میکنم و به مورد پنجم که برای رهبری کومه له دارای اهمیت وافری است، میپردازم. همانگونه پیشتر اشاره شد، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۶ شمسی، درست پیش از برگزاری کنگره ی هفدهم، کومه له به همراه حزب دموکرات کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان، دو سازمان زحمتکشان، و خبات در بیانیه ایی مشترک، مضحکه ی انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر را تحریم کردند. امضای آن بیانیه ی مشترک با ملاحظات و انتقادات جدی تعدادی از اعضاء و کادرهای رهبری حزب، احزاب چپ رادیکال و کمونیست، و کمونیست های مستقل، مواجه شد. ( ۴ ) نگارنده نیز ( فرشید شکری ) در بخشی از مقاله ایی با عنوان « به کدام سو؟ » که انتشار علنی یافت، آن حرکت کمیته ی رهبری کومه له را نقد کرد.

جای بسی تعجب و تحیر است، هیچکس در کنگره ی هفدهم ملاحظه ایی روی ” بیانیه ی مشترک و یا عمل مشترک ” نداشته است! شاید بدین علت ملاحظه ایی از جانب رفقای با سابقه ی حزب و کومه له در آن کنگره مطرح نشد چون زمانی ( پس از اتمام جنگِ کومه له و دموکرات ) دفتر سیاسی حزب کمونیست ایران به رهبری کومه له پیشنهاد داده بود تا برنامه ی مشترک ” خودمختاری ” با حزب دموکرات امضاء کند، و گفته بود که این دفتر حاضر است پیش نویس آنرا بنویسد.

به هر روی، این بند از قطعنامه بطور کاملاً قانونی به رهبری کومه له مجال داده است با همه ی احزاب بورژوا – ناسیونالیست، و باندهای قوم پرست و متحجر حول مسائل و رخدادهای سیاسی مختلف در کردستان، اطلاعیه ها و بیانیه های مشترک صادر کند. لهذا، اعضای منتقد در حزب کمونیست ایران به لحاظ قانونی نمیتوانند رهبری کومه له را در اینباره منع کنند، و سعی ایشان به منظور جلوگیری از تکرار امضای اطلاعیه ها و بیانیه های مشترک، فایده ایی دربر نخواهد داشت.

این قطعنامه به صورتی تدقیق و تدوین شده که هیچ سدی در مقابل متد و شیوه ی همکاری و مناسبات رهبری کومه له با هر جریان و دسته و گروهی، چه آنهایی که در مرکز همکاری احزاب کردستان ایران هستند، و چه آنانی که در کنگره ی ملی کرد ( ک. ن. ک. ) دور هم گرد آمده اند، قرار نگیرد.

در انتهای این سند مبحث ” همکاری با هدف تقویت حرکتهای اجتماعی در داخل کشور ” طرح شده است. « بیحقوقیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، سیاستهای تبعیض آمیز دولت مرکزی نسبت به مردم کردستان در موارد مختلف، بی افقی جوانان و محروم نگهداشتن آنان از حقوق ابتدایی انسانی و اجتماعی، تبعیض و ستم بر زنان و آثار زیانبار آن بر کل جامعه، بگیر و ببند مبارزان سیاسی، سیاست گسترش مواد مخدر، تخریب محیط زیست، ماجراجویی ها و مداخله گری های رژیم اسلامی در کشورهای منطقه که به زیان مردم تمام شده است، اینها همگی طیف وسیعی از اقشار مختلف مردم کردستان را در برابر دولت مرکزی قرار داده است. همکاری عملی فعالین مبارزات علنی در جهت پیشبرد مبارزه ی مردم کردستان علیه رژیم جمهوری اسلامی در داخل کشور جنبه مهمی از سیاست هماهنگی و همکاری ما را تشکیل میدهد. اما تأکید بر ضرورت این همکاریها بیش از آنکه به موضوع تبلیغات رسانه ای تبدیل گردد، لازم است به درک مشترک فعالان سیاسی در داخل تبدیل شود و بازتاب خود را در گسترش اعتراضات مردم علیه رژیم اسلامی نشان دهد. ما در همه جا خواهیم کوشید با در پیش گرفتن یک سیاست متحد کننده در خدمت قدرتمند نمودن چنین مبارزه ای بر علیه جمهوری اسلامی، امر پیروزی هر حرکت و اعتراض معینی را تسهیل کنیم. پیشنهادات سازنده در زمینه کاراتر کردن این سیاست مورد توجه قرار خواهد گرفت و حداکثر انعطاف ممکن نشان داده میشود تا چنین اتحاد عملهائی در محل صورت بگیرند. » ( خطوط تأکید از من است )

قطعنامه با توصیف و بیان بی حقوقیها، تبعیضات، مشکلات و مصائب اجتماعی، سرکوب، و… نتیجه میگیرد که این شرایط طیف گسترده ایی از اقشار مختلف مردم در کردستان را به مقابله با حکومت واداشته است. بر پایه ی این، آنگاه همکاری عملی فعالین مبارزات علنی به قصد پیشروی مبارزه ی مردم کردستان علیه رژیم را جنبه ی مهم هماهنگی و معاذت کومه له با ” احزاب سیاسی ” معرفی کرده است.

قطعنامه در صدد آنست تا جهتگیری رهبری کومه له در این خصوص را به درون جامعه، تسری دهد. به عبارت بهتر، قطعنامه در اساس کنشگران جنبشهای متباین و متفاوت ( جنبش سوسیالیستی، و جنبش ناسیونالیستی ) در کردستان را به نزدیکی و همراهی با یکدیگر به منظور تقویت و گسترانیدن اعتراضات مردم علیه رژیم ترغیب می نماید.

قطعنامه آمادگی کومه له برای انجام این امر ( متحد کردن فعالین سیاسی در داخل ) را به نیروهای بورژوایی اعلام داشته، و ایشان را به در پیش گرفتن این سیاست ” متحد کننده “، تشویق میکند. قطعنامه با این فرمولبندی ظاهراً چپ، به مخاطبین اطمینان میدهد که، رهبری کومه له به مبارزه ی پرولتاریا بر ضد بورژوازی در کردستان وقعی نمی نهد و از دید این رهبری، اتحاد و مبارزه ی همه با هم خطیر و بسزاست.

بی سبب نیست، چند هفته پیش رهبری کومه له در یک گفتگوی تلویزیونی بمناسبت سی و یکم خرداد، روز پیشمرگ کومه له، در بازگویی یک واقعه ( جنگ میان کومه له و حزب دموکرات ) به صراحت عنوان داشت: « ما هیچوقت در فکر این نبودیم که بایستی تکلیفِ جنگ پرولتاریا و بورژوازی را در کوهها تعیین کنیم. در درون صفوف ما چنین تفکری وجود داشت ولیکن هرگز به سیاست رسمی مبدل نگردید. »

در همان مصاحبه، رهبری کومه له در تشریح آن جنگ گفت: « این هم نبود که ما مشکل ایدئولوژیک با حزب دموکرات داشتیم. » ، و ابراز داشت: « ما اعتقاد نداشتیم که جنگ میان کومه له و دموکرات، جنگ مابین پرولتاریا و بورژوازی بود و کسانی که آنرا جنگی ایدئولوژیک میپندارند  و یا میپنداشتند واقعیت را وارونه جلوه میدهند. آن جنگ، جنگ بر سر دموکراسی و آزادی فعالیت کمونیستی بود! »

نتیجه گیری:

این سند که سیاست رسمی کومه له در خصوص همکاری و تنظیمِ مناسبات با سازمانها و احزاب بورژوا – ناسیونالیست، قوم پرست و مذهبی کردستان را تعیین کرده، به تقویت و پیشروی جنبش سوسیالیستی در کردستان و کل کشور علیه تمامی بی حقوقیها، تبعیضات، و ستمهای موجود، و در این بین ستمگری ملی، نخواهد انجامید. این سند، در اصل در خدمت خط مشی و استراتژی رهبری امروز کومه له یعنی اعراض و روگردانی از پیکار طبقاتی، و به صف کردن طبقه ی کارگر کردستان پشت سر خرده بورژوازی و بورژوازی این جامعه در مبارزه علیه حاکمیت، و ستم ملی است. این سند، گشاینده ی راه وحدتِ تشکیلاتی یا لااقل شکلگیری اتحاد و همپیمانی پایدار با نمایندگانِ سیاسی بورژوازی، و تقسیم قدرت در آینده است. چناچه کمونیست های صفوف کومه له و حزب کمونیست ایران جهتگیری طراحی شده در این سند را به چالش نکشند، کومه له آشکارا به یکی از پایه های جنبش ناسیونالیسم کرد، مبدل خواهد شد.

۰۷/۰۶/۲۰۲۰

  • چند سال پیش، رهبری کومه له در مصاحبه با رادیو پیامِ کانادا اظهار داشت: « ارتباط ما با احزاب سیاسی در کردستان از نیاز یک جنبش سرچشمه می‌گیرد. اگر ما اصل وجود این جنبش را بپذیریم آنوقت باید بپذیریم که در درون این جنبش گرایشات مختلفی وجود دارد و این گرایشات مختلف روی افکار عمومی تاثیر می‌گذارند و اگر کسی بخواهد افکار عمومی را از توهمات بازدارد، آن را هدایت کند و راه و چاه را به آنها نشان دهد، ناچار است یعنی چاره‌ایی نیست و راهی جز این نیست که وارد یک درجه ‌ایی از گفتگو و تعامل با این نیروها شود تا اینها در تجربه زندگی در تجربه واقعی به مردم شناسانده شوند. »
  • در حقیقت، مخالفت رهبری کومه له پیرامون این همپیمانی با نیروهای راست پرو غرب ایرانی از سلطنت طلب گرفته تا جمهوری خواه و مدعیان سکولاریسم، و همچنین مجاهدین صرفاً غیر کرد بودن آنها میباشد.
  • مؤسسه ی میری مرکز تحقیقات خاورمیانه میباشد که وابسته به حکومت اقلیم کردستان است.
  • اغلب آن انتقادات به دلیل قرار گرفتن کومه له بغل دستِ خبات، امضاء بیانیه ی مشترک به جای اطلاعیه های مستقل، و برسمیت شناختن نام کومه له برای دو سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بود.

لینک قسمت اول مقاله:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=79829