جایگاه وموقعیت حزب کمونیست ایران

جایگاه وموقعیت حزب کمونیست ایران

 

مقدمه

آنچه مرا واداشت که با این مقدمه مطلبی که در آستانه کنگره دوازدهم حزب کمونیست ایران (مرداد ١٣٩۵ ) در نقد نظرات رفیق جمال بزرگپور نوشتە بودم را ، در سطح علنی منتشر کنم، مطلبی است که رفیق جمال در پاسخ به نوشته رفیق صلاح مازوجی انتشار داده است. رفیق جمال در مطلبی تحت عنوان ” رفیق صلاح مازوجی به دنبال چیست؟ “،  نوشته است:

« نامە اخیر رفیق صلاح مازوجی از جملە این نامە های انتقادی بود کە همان زمان نیز در جواب آنها نامه هایی را در سطح داخلی انتشار دادم. در آن هنگام شخصا تنها به یک بحث رفت و برگشتی اکتفا کردە و موضوع را بە دلایلی کە خدمتتان عرض خواهم کرد خاتمه یافته  تلقی کردم. از آن هنگام تا کنون سال ها می گذرد، در فاصله این مدت نه نوشته ای در ادامه آن نوشتم و نه جائی آنرا بطور شفاهی تبلیغ کردە و نه هرگز سعی کردەام آنرا مبنای فعالیت  تشکیلاتی خود قرار دهم.  چرا؟ به یک دلیل بسیار ساده و قابل درک برای هر فعال سیاسی و آن اینکە تشکیلات ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی معینی است، از اینرو حزب کمونیست ایران با همین آرایش فعلی علیرغم ملاحظات من از پروسە شکل گیری آن مانعی بر سر راه آنچه که از لحاظ برنامه و استراتژی پذیرفته بودم ایجاد نمی کرد

ای کاش رفیق جمال با انتشار آن مطلب خودش و پاسخی هم که در آن مقطع به همین نوشته رفیق صلاح داد و هیچکدام جنبه درون تشکیلاتی ندارند، علاقه مندان و بویژه رفقای داخل شهرها را در موقعیت بهتری برای قضاوت و داوری قرار می داد. رفیق جمال در آنزمان بجای پرداختن به مضمون نوشته رفیق صلاح، او را با القابی به شدت ناروا و غیر منصفانه به کمونیسم کارگری منتسب کرد ورفیق صلاح به درست پاسخ اتهام نامه وی را نداد و وارد این نوع مجادلات نشد. این درست است که رفیق جمال نقطه نظرات سیاسی اش را پیگیری نکرد، اما نه به آن “دلیل بسیار ساده”، که به آن اشاره کرده است بلکه به این دلیل که رفیق جمال می دانست حول نظریه انحلال حزب کمونیست ایران نمی توانست نیروی زیادی جمع آوری کند. اما از آنزمان به بعد رفیق جمال و همفکرانش و رفقایی که به دلایل دیگری با وی همسو شده بودند، بر اساس همین اتهام بی پایه که صلاح کمونیست کارگری است پایه های یک کمپین سیستماتیک علیه صلاح و اکثریت کادرهای قدیمی این تشکیلات، که از ستون های بازسازی کومه له در جریان انشعاب ها بودند را ریختند. این کمپین تبلیغی به مرور و در آستانه کنگره شانزدهم کومه له و با ادعای بی اساس اینکه اینها می خواهند اردوگاه کومه له را جمع کنند، اینها می خواهند دست رفیق ابراهیم را از دبیر اولی کومه له کوتا ە کنند،  تکمیل تر شد. در واقع به راه انداختن این کمپین تبلیغاتی بود که تشکیلات را دو قطبی کرد.

 کار را به جایی رساندید که رفیق صلاح در کنگره شانزدهم کومه له خطاب به حدود دویست نفر از کادرها و اعضایی که در کنگره شرکت داشتند اعلام کند که : « رفقا من به شما اطمینان می دهم که چنانکه حتی خود رفیق ابراهیم به هر دلیل از موقعیت دبیر اولی کومه له کناره گیری کند، من کاندید چنین موقعیتی نیستم واز شما ها خواهش کرد که برای جلوگیری از تفرقه و دو دستگی دست از این نوع تبلیغات بردارید.» اما شما متأسفانه دست بردار نشدید. بر اساس این نوع تبلیغات و شایعات بی پایه است که متأسفانه  بخش های مختلف تشکیلات چه بخش علنی و چه تشکیلات شهرها دو قطبی شده است. از رفقای تشکیلات در داخل شهرها سئوال کنید که بر اساس کدام تبلیغات این دو دستگی و نگرانی ها شکل گرفته اند. رفیق جمال که یکی از عاملان اصلی ایجاد این تفرقه و دو دستگی در درون تشکیلات بوده است اکنون به ناحق رفیق صلاح را به تفرقه افکنی و هراس افکنی و بحران آفرینی در درون تشکیلات متهم می کند.

مگر صلاح مازوجی در برابر این کمپین تبلیغاتی و تفرقه افکنانه شما که بیش از سه سال است ادامه دارد و در برابر موج اتهامات ناروایی که مطرح کرده اید چه کار کرده است، غیر از آنکه با انتشار این مطلب تلاش کرده به سهم خود گوشه ای از حقایق را با مردم کارگر و زحمتکش و دوستداران حزب و کومه له در بیرون مرزهای تشکیلات در میان بگذارد. ای کاش خود شما به جای اتهام زنی همین روش صلاح را در پیش می گرفتید، تا مردم خود قضاوت کنند. مگر در مطلب صلاح چه نکته ای وجود دارد که باید از مردم پنهان بماند.

رفیق جمال،  صلاح را بانی “سناریوی سیاه چپ و راست” در درون تشکیلات معرفی می کند این در حالی است که صلاح بارها اعلام کرده است که این قطب بندی ایجاد شده در درون تشکیلات به لحاظ سیاسی روشن و شفاف نیست و به هیچ وجه نمی توان یک قطب را به راست و قطب دیگر را به چپ منتسب کرد. آنچه رفیق صلاح و اکثریت کادرهای قدیمی این تشکیلات بر آن تأکید کرده اند این واقعیت است که دیدگاەهای سیاسی معینی در جناح راست مواضع رسمی حزب قرار گرفته اند. آیا رفیق جمال می تواند منکر آن شود که نظریه انحلال حزب، مخالفت با برنامه حاکمیت شورایی، نفرت پراکنی علیه جنبش چپ، و غیر قابل تحقق دانستن سوسیالیسم در ایران در جناح راست مواضع رسمی حزب قرار دارند؟ تأکیدات برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران بر جایگاه حزب، بر اهمیت شکل دادن به قطب نیروهای چپ و سوسیالیست، بر آلترناتیو حکومت شورایی در مقابل پارلمانتاریسم بورژوایی و امکان پذیری سوسیالیسم همه گویای آن نیست که این نوع نقطه نظرات در سمت راست مواضع رسمی حزب قرار دارند؟!  وجود این اختلاف نظرات در یک حزب سیاسی  به خودی خود هیچ ایرادی در بر ندارد و امری طبیعی است و چنانچه صاحبان این نظرات بحث های خود را از راههای اصولی پیگیری نمایند می تواند به ارتقا مباحث سیاسی یاری رسانند. وجود این اختلاف نظرات، آنجا اوضاع را بحرانی می کنند که صاحبان این مباحث، مانند رفیق جمال نظراتشان را در “طاقچه بگذارند” و برای گردآوری نیرو به روشهای مورد اشاره در بالا متوسل شوند که به هیچ وجه با سنت های انقلابی این تشکیلات خوانائی ندارند.

رفیق جمال می نویسد: « تلاش میشود در بیرون از تشکیلات در فضای مجازی توجە کسانی ( منظورش حزب کمونیست کارگری است) کە بە ” کمونیست های درون حزب فراخوان میدهند”  جلب شود.! » این جمله دقیقا ادامه همان خط تبلیغی و تفرقه افکنانه ای است که صلاح و اکثریت کادرهای قدیمی این تشکیلات را به کمونیسم کارگری و به کار بستن متدلوژی آنها منتسب می کند. آیا رفیق جمال فراموش کرده است که جریان انشعابی سازمان زحمتکشان به رهبری عبدالله مهتدی که از موضع راست از جریان ما انشعاب کردند و کلیه هواخواهان وی ما را به کمونیسم کارگری منتسب می کردند و می کنند. چه اتفاقی افتاده که رفیق جمال همان ادعاهای بی پایه و اساس سازمان زحمتکشان علیه ما را بطور خستگی ناپذیری تکرار می کند.

جایگاه وموقعیت حزب کمونیست ایران

همانظورکه استحضاردارید ، رفیق جمال بزرگپور خطاب به اعضای حزب علی العموم ومشارکین درکنگره آینده حزب ( کنگره دوازدهم حزب کمونیست ایران ) علی الخصوص مطلبی منتشرکرده . این مطلب ظاهراً نگاهی است انتقادی به متد شکل گیری حزب کمونیست ایران با مطرح کردن این سؤال ازمخاطبین که چراحزب کمونیست ایران تاکنون وبعدازسه دهه هنوز کارگری نشده است ؟

قبل ازهرگونه بحث مضمونی پیرامون ویا درتقابل با مضمون مباحث رفیق جمال ، باید عرض کنم که متدولوژی واستدلال رفیق جمال درمورد چگونگی تشکیل حزب کمونیست ایران همان متدولوژی واستدلالی است که اکونومیست ها و ولونتاریستها ، سه دهه قبل درتقابل با تشکیل حزب کمونیست ایران مطرح کردند. این متدولوژی درتعریف ( کمی وکیفی ) ازحزب کمونیست، متافیزیکی، می اندیشد وکمونیزم را بعنوان یکی ازگرایشات درون طبقه کارگر به رسمیت نمی شناسد و درنتیجه، حزب را پدیده ای زنده، متغیرومتکامل نمیداند. این متدولوژی همواره تصویری ایده ال ازحزب ترسیم میکند واگرملزومات مادی چنین حزبی فراهم نبود، حزب کمونیست به حساب نمی آید ونباید چنین حزبی ساخت واگربرحسب ایده آلهای وی ساخته نشده است ، باید منحلش کرد وبه انتظارنشست تا درنتیجه تبلیغ وترویج پراکنده ودل بخواهی کمونیستهای منفرد ونامتشکل درمیان طبقه کارگر پروسه عملی تشکیل حزب کمونیست فراهم گردد. درحال حاضرکم نیستند کمونیستهای منفردی که این چنین فکرمیکنند ودرانتظارتشکیل حزب کمونیست، عملا  آتش تحزب گریزی را باد میزنند.

با توجه به تجارب گذشته وانشعاباتی که درکومەله وحزب کمونیست ایران اتفاق افتاده است، رفیق جمال همچنین علاقمند نیست در ارزیابی ازحزب کمونیست ایران، با کس یا کسان دیگری تداعی شود که،  انکارموجودیت حزب کمونیست ایران آنان را، به نفی کمونیزم وکارکمونیستی رساند. من به سهم خودم با شناختی که از رفیق جمال دارم، ضمن ارج نهادن به احساس ایشان در این زمینه وبرسمیت شناختن آن لازم است خاطرنشان کنم که، نفس این متدولوژی نهایتاً آنچنان فضای سنگینی ازسکون ویکسانی در ذهن حاملین آن بوجود میآورد، که گریزی جز یاس وناامیدی از تشکل یابی طبقه کارگر وسرنگونی سیادت بورژوازی وتحقق حاکمیت طبقه کارگر، درآن متصورنیست. برای گریزاز این نگرانی باید با متدلوژی دیالکتیکی،  انتظارات ازیک حزب کمونیستی (مشخصا حزب کمونیست ایران) را با مضامین مانیفست انطباق داد. واما درمورد مضمون مباحث :

١ – رفیق جمال پرسش اساسی اش را این چنین آغازمیکند : ” چرا حزب کمونیست ، کارگری نشد ؟     طرح این سوال، بجا و درست است، مشروط براینکه برای پاسخ به آن با متد دیالکتیکی حرکت کرد. اما با متدلوژی رفیق جمال، ایشان نهایتا این چنین استنتاج میکند، که چون ازروزنخست حزب کمونیست ایران با اراده معماراصلی آن (زنده یاد رفیق منصور حکمت ) دلبخواهی واراده گرایانه ، نه براساس مبارزه مستقیم ودخالت فعالین و رهبران طبقه کارگر وحضور تام وتمام این طبقه بنا نهاده شده است، لاجرم نه سه دهه، ممکن است تا چندین دهه دیگرهم،  دربرهمین پاشنه بچرخد وحزب کمونیست ایران کارگری نشود !! به قول شاعر

( خشت اول چون نهد معمارکج          تا ثریا میرود دیوارکج   )

ما هرتبیینی ازچگونگی تشکیل حزب کمونیست داشته باشیم ودرمورد طرح و نقشه و معماری کردن آن بهرشکل قضاوت بکنیم لازم است این اصل مهم را خاطرنشان کنیم که، کمونیزم ومقوله احزاب کمونیستی ودراین بحث مشخص، حزب کمونیست ایران، نه اکنون ونه درسال تاسیس اش (١٣۶٢)    و نه درسالهای قبل ازآن پدیده نوظهور یا ابداع تازه ای نبود که ازجانب کومه له یا اتحاد مبارزان کمونیست یا سایرسازمانها وگروه ها یا این معمارو آن معمار کشف شده باشد. کمونیزم به معنایی که مارکس استنباط کرد واستنتاجی که ازفعالیت کمونیستی بدست داد، گرایش مشخص ومعینی است درجنبش جهانی طبقه کارگر، ازبدو پیدایش شیوه تولید سرمایه داری ؛ بنابراین اگرما این گرایش را به رسمیت شناختیم، به سهولت میتوانیم موقعیت واقعی طبقه کارگر، توان و قدرت گرایش سوسیالیستی دخیل درطبقه وهمچنین موقعیت سایر گرایشهای موجود دردرون این طبقه را به درستی با درجه نفوذشان، ارزیابی کنیم وموجودیت حزب کمونیست وسایر احزاب کارگری را که حول این گرایشهای واقعی وعمدتا خود به خودی کارگری، پدید آمده اند، آنگونه که هستند، را ارزیابی نماییم ودچاراکونومیزم و ولونتاریزم وذهنی گرایی نشویم.

مضاف برآن برخلاف ذهنیتی که رفیق جمال به مخاطب میدهد، حزب کمونیست ایران توسط عده ای روشنفکر وآکادمیست و دورازچشم جامعه وجنبش کارگری وسایرجنبشهای اجتماعی وتشکیلاتهای چپ وکمونیستی تشکیل نگردید، بلکه این حزب تتمه وتبلور تلاش وفداکاری وجانبازی صدها وشاید هزاران کمونیستی بود که سالها ازعمرشان را درراه ساختن چنین حزبی صرف کرده بودند. رفیق جمال ازجمله رفقایی است که بیاد دارد، تصویب برنامه حزب کمونیست ایران وتمام مراحل شکل گیری سیاسی وتشکیلاتی آن به طورعلنی درسطح ایران (باهرامکانی که درآن شرایط وجود داشت) تدارک دیده شد. زمینه های فکری آن مربوط است به تاریخ جنبش کمونیستی ایران وزمینه های سیاسی وبرنامه ای آن درکنگره دوم کومه له وکنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) فراهم شد. تشکیل حزب کمونیست ایران یک اقدام سیاسی به موقع، سنجیده وفکرشده بود که در یکی از حساسترین لحظات حیات هزاران کمونیست رزمنده ایران صورت گرفت. متاسفانه متدلوژی رفیق جمال درطرح ونگارش این مساله موجب شده که شرایط سیاسی ایجاد حزب کمونیست ایران را نادیده بگیرد.

برای پی بردن به اندیشه مارکس در مورد موقعیت کمونیست ها وفعالیت کمونیستی، ممکن است کندوکاو وتفحص آنچنان عمیقی درآثار وی لازم نباشد، حتی یک نظراجمالی به مانیفست حزب کمونیست ومروری در تاریخچه حزب بلشویک بوضوح نشان میدهد که اگرما گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر را به رسمیت شناختیم ، به ویژگی های مهم احزاب کمونیستی واقف خواهیم شد وآنوقت است که ارزیابی ما ازحزب کمونیست براساس پارامترهایی خواهد بود (نه صرفا توده ای بودن حزب کمونیستی) که زنده بودن، متغیر بودن وپویایی آن را آنگونه که هست بیان میکند. مارکس درفصل دوم مانیفست حزب کمونیست درباب مناسبات کمونیست ها وکارگران اینچنین میگوید:

کمونیستها حزب خاصی نیستند که دربرابردیگراحزاب کارگری قرارگرفته باشند.

کمونیستها هیچگونه منافعی ، که از منافع کلیه پرولتاریا جدا باشد ، ندارد.

کمونیستها اصول ویژه ای را به میان نمی آورند که بخواهند جنبش پرولتاریا را درچهارچوب آن بگنجانند.

فرق کمونیستها با دیگراحزاب کارگری تنها دراین است که آنها ازطرفی درمبارزات پرولتاریای ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاریا را، صرف نظرازمنافع ملی شان، مدنظرقرارمی دهند وازآن دفاع می نمایند؛ وازطرف دیگر در مراحل گوناگونی که مبارزه کارگران و سرمایه داران طی میکند، کمونیستها همیشه نمایندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند.

بدین مناسبت کمونیستها عملا`، با عزم ترین بخش احزاب کارگری همه کشورها بوده وهمیشه محرک جنبش به پیش می باشند؛ واما ازلحاظ تئوریک، مزیت کمونیستها نسبت به بقیه توده پرولتاریا در این است که کمونیستها به شرایط و جریان و نتایج کلی جنبش کارگری پی برده اند.

نزدیک ترین هدف کمونیست ها همان است که دیگر احزاب کارگری درپی آن هستند؛ یعنی متشکل ساختن کارگران بصورت یک طبقه، سرنگون کردن سیادت سرمایه داری واحراز حاکمیت طبقه کارگر.

صفت ویژه کمونیزم الغای مالکیت بورژوای است.     ( تاکید ازمن است)

این مفاهیم نشان میدهد که تصورمارکس از گرایشهای مختلف درون جنبش طبقه کارگر واقعی وزنده است وجایگاه هریک ازاین گرایش ها، در رابطه با طبقات اجتماعی را به رسمیت می شناسد. بعنوان مثال ؛ درهنگام انتشارمانیفست گرایشهایی همچون تریدیونیزم ( جنبش اتحادیه ای ) آنارکوسندیکالیزم ، رفرمیزم و ……  گرایشهای واقعی درون جنبش طبقه کارگر بودند و تمامی این گرایشها هریک به سهم خود برای متحد شدن دربرابر سرمایه داران در محدوده ملی (کشورهای خود) حزب وتشکل مربوط به خود را، سازمان میدادند. این پدیده به وضوح نشان میدهد که نفس وجود آحاد کارگران نیست که به یک حزب کارگری اعتبارکمونیستی می بخشد. کما اینکه امروز یعنی ١٣٢ سال بعدازمرگ مارکس پاره ای از آن گرایشها اگرچه گرایش درون جنبش کارگری هستند، اما توسط رفرمیزم بورژوازی و اشرافیت کارگری وابسته به آن، طبقه کارگر، را مهار میکنند. بعنوان مثال جنبش اتحادیه ای درحال حاضردراروپا وآمریکا آگاهانه توسط سرمایه داری به مثابه آلترناتیوی دربرابر تشکل حزبی کارگران انقلابی تبلیغ و حمایت میشود. بنابراین واضح است که ویژگی های بارز حزب کمونیست صرفاً به این گره نخورده است که چند درصد ازکارگران عضوآن هستند، مخصوصا درشرایط مخفی ممکن است آمارحضورکارگران درحزب بسیار پایین باشد.

نقطه عزیمت دیدگاه رفیق جمال برخلاف پویایی دیدگاه مارکس، حزب کمونیست را نه به مثابه یک پدیده زنده ، متغیر و متکامل ، بلکه بعنوان پدیده ای ثابت وغیرقابل تغییردرنظرمیگیرد. عوامل مورد نظررفیق جمال درتعریف حزب کمونیست نفوذ وپیوند آن درمیان توده کارگران است. البته این عامل بسیارمهم است، اما کاملا متغیر ونا پایداراست . نفوذ حزب کمونیست دردوران رکود و اعتلا کاملا متفاوت است. بنابر دیدگاه رفیق جمال، حزب کمونیست،  فاقد جوهر پایداراست. روزگاری حزب کمونیست بوده ، تشکیلات وسیعی داشته و امروز که ، حزب به دلایل متعدد وازجمله خفقان و اختناق صاحب نفوذ گسترده نیست، بنابراین باید عطایش را به لقایش بخشید. این متدلوژی موجب میشود که ما همان اشتباهی رامرتکب شویم که فراکسیون کمونیزم کارگری مرتکب شد، یعنی اینکه سرنا را ازسرگشادش بزنیم وبجای اینکه تحلیل مان را ازجامعه وشرایط واوضاع و احوال اجتماعی واقتصادی وسیاسی وتوازن قوای واقعی طبقات بیرون کشیم به حزب ( ابزاری که ملزومات کارمشترک ما را مهیا وتسهیل میکند) وبه خودمان مشغول شویم. بحث اینکه چگونه میتوان حزب کمونیست ایران را توده ای کرد، اگرازیک تحلیل واقعبینانه سیاسی، ازاینکه درشرایط دیکتاتوری وحاکمیت وحشیانه جمهوری اسلامی وعدم توانایی فعالیت علنی،  استنتاج نشود وما اصرار داشته باشیم که درچهارچوب این حزب مقدورنیست باید با حزب وداع کنیم.

٢ – مانیفست کمونیست بعنوان اولین و معتبرترین سند کمونیستی ، درهمان ابتدای امر وجوه مختلف تمایزحزب کمونیست را بیان کرده است.

 تمایز نظری کمونیستها از سایر جریانها، درگام نخست، دربرنامه واستراتژی آن است ورفیق جمال یا هر رفیق دیگری که پرچم تغییرحزب کمونیست رابرمیدارند، باید ازنقد نظری یعنی ازنقد برنامه واستراتژی حزب کمونیست ایران شروع کنند. برنامه حزب کمونیست ایران ملزومات نظری لغومالکیت بورژوازی، استقرار نظام تولید سوسیالیستی ، تامین آزادیهای بی قیدوشرط ، تامین حاکمیت شورایی توده های مردم ، برابری کامل انسانها را و…. پیش بینی کرده واستراتژی حزب، راه تحقق انقلاب سوسیالیستی را ازطریق تبلیغ و ترویج وسازماندهی طبقه کارگر وتنها با رهبری و سیادت این طبقه قابل تحقق دانسته است. اگرچه حزب کمونیست ایران درهیچ مقطعی ازحیات خود، حزب دربرگیرنده تمام وکمال کارگران کمونیست ایران نبوده، اما یقینا  حزب بخش وسیعی ازکمونیستهای ایران بوده است، که بطور رسمی و غیررسمی، بصورت متشکل وبعضا نیمه متشکل درآن گرد آمده اند و منافع طبقه کارگر ایران را برعلیه مالکیت خصوصی بورژوازی بطورکلی و کل نظام سرمایه داری در تمام وجوه آن نمایندگی میکنند. هرنظری درمورد پروسه تشکیل حزب داشته باشیم، یک ذره از این واقعیت کم نمی کند که حزب کمونیست ایران بیش از هرجریان دیگری به کمونیزم ایران خدمت کرده است. درحیات سیاسی این حزب هیچ لکه سیاهی مشاهده نشده است وچیزی جزخدمت به آرمانهای انسانی وسوسیالیستی ثبت نگرد یده است.

٣ – تجارب حزب بولشویک ، به ما میآموزد که تمایزحزب کمونیست باسایر جریانها وحتی سایرگرایشهای کارگری تنها دربرنامه و استراتژی نیست وحزب کمونیست باید قطعا با آنارشیزم ، سندیکالیزم ، اتحادیه گرایی ، خلق گرایی ، لیبرالیزم ،رفرمیزم ، پارلمانتاریزم و….. درعمل متمایز باشد. حزب کمونیست ایران به شهادت تاریخ این تمایز را به نحو نسبتا شایسته ای به پیش برده است.

۴ – مانیفست کمونیست ١٨۴٨ ، بین الملل اول ١٨۶۴  وسپس انقلاب اکتبر ١٩١٧ وبین الملل سوم ١٩١٩ و همچنین تلاش انقلابیون کمونیست دراغلب کشورهای آسیا وآفریقا و آمریکای لاتین درصد سال اخیر، میلیونها کارگر را با ایده کمونیزم یعنی ایده الغاء مالکیت بورژوای ، ایده تولید سوسیالیستی برای مصرف، ایده حزبیت کمونیستی وایده کسب قدرت سیاسی آموزش داده است. روشن است که کمونیزم بعنوان گرایشی زنده، پویا و متغیردرجنبش کارگری، تاریخی دارد واین تاریخ بارها موجودیت کمونیزم را به مثابه  جریانی متعلق به طبقه کارگر به اثبات رسانده است. درایران هم این حکم صادق است. باورکردن جنبش کمونیستی ایران به مثابه یک جریان زنده در جنبش طبقاتی کارگران، گام نخست دریک ارزیابی واقعی ازحزب کمونیست ایران است. حزب کمونیست ایران درشرایط معینی باعزم جزم بخش بزرگی از کمونیستهای ایران، درشهریور ١٣۶٢  تشکیل شد. این حزب دوران پرتلاطمی راپشت سرگذاشته و بیش از دوهزار رفیق خود را در راه آرمان طبقه کارگرازدست داده است. این حزب قادر بوده اهداف و شیوه های کمونیستی را به نحوی ادامه کار و مداوم به تناوب، گاهی کم و درمقاطع اولیه بیشتر، به پیش برد.

۴ –  دوازدهم شهریورامسال ٣٢ سال ازعمرحزب کمونیست ایران میگذرد. شرایطی که درآن حزب کمونیست ایران تشکیل شد بسیار عوض شده است. طی این ٣٢ سال درسطح جهان ومنطقه وایران تغییرات بسیارزیادی اتفاق افتاده است.تمام این اتفاقات برفعالیت حزب (کم و بیش) تاثیرگذاشته وشرایط کارمارابه میزان زیادی دگرگون کرده است. جمعیت ایران، تقریبا سه برابرشده است. حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی بحرانهای سیاسی واقتصادی متعددی را پشت سرگذاشته است ، مسائل اجتماعی ایران نسبت به زمان تاسیس حزب، بسیار تغییر پیدا کرده، وضعیت طبقه کارگر و زنان و جوانان ازلحاظ کمی و کیفی بسیارتغییر پیدا کرده، شهرنشینی وسیعا افزایش یافته ومیزان تحصیل کردگان دانشگاهی رشد تصاعدی نموده. پا به پای این تغییرات، جنبشهای اجتماعی ومشخصا جنبش کارگری و زنان و دانشجویان و کردستان نیز دچار دگرگونی و تغییر شده اند. درانطباق با این وضعیت البته حزب ما هم تلاش کرده موجبات “به روز” کردن خود را مهیا کند، اما تدارک این “به روز” کردن بدلایل متعدد هیچوقت نتوانسته ما را بطور واقعی قانع کند.

نکته قابل توجه دراین زمینه این است که با متدلوژی رفیق جمال، قادرنخواهیم شد، این واقعیتها را ببینیم. ممکن است رفیق جمال به صراحت بحثی پیرامون انحلال حزب کمونیست ایران نکرده باشد، اما اگرما برای شناخت این وضعیت متفاوت ازچگونگی تشکیل حزب در٣٢ سال قبل شروع کنیم، مطمئنا نمیتوانیم استنتاجی جز ” انحلال حزب یا کومه له ” ازآن بیرون بیاوریم.

محمد نبوی

۱ جولای ۲۰۱۵