مقاومت زندگی ست

پرده اول

سوم شهریور ماه ۱۳۵۸، دستگیری، شکنجه و سپس تیرباران ۹ نفر از مبارزان انقلابی مریوان، 

حکومت ارتجاعی تازه به قدرت رسیده، که در حال انجام رسالت محوله خویش از جانب قدرت های جهانی و ارتجاعیون داخلی بود، دست های ننگین خویش را بعد از فرمان جهاد  علیه کردستان از سویی خمینی، به مریوان رساند. کردستان یکپارچه شور و شوق تغییر و دگرگونی به خود گرفته بود، رهبرانی قابل اعتماد، خوشنام و آگاه خود را به صحنه مبارزه کشانده بود. کارگران، دهقانان و زحمتکشان بعد از سالیان طولانی سرکوب، ستم، تحقیر و بی حقوقی، اعتماد به نفس خویش را بازیافته بودند و آماده پیشروی بودند. اما جهبه مقابل این رشد و تکامل، یعنی نیروهای ارتجاعی اسلامی نیز برای سرکوب این جنبش انقلابی توده ای آماده می شدند. اولین مرحله برای انان، از راه برداشتن رهبران و پیشروان جنبش بود تا از این طریق هم فضای وحشت و خفقان ایجاد کنند و هم جنبش را از وجود رهبران واقعی و کاردان بی بهره کنند. در چنین فضای، ۹ تن از مبارزین انقلابی مریوان به نام های، حسین مصطفی سلطانی، امین مصطفی سلطانی، احمد پیرخضری، حسین پیر خضری، بهمن عزتی، جلال نسیمی، فایق عزیزی، علی داستانی و احمد قادرزاده را به جوخه های اعدام سپردند و تیرباران شدند.

بعد از این جنایت نه تنها مردم کردستان در مبارزه برای رهایی انسان از قید و بند ستم و نابرابری تمکین نکردند، بلکه جنبش انقلابی به مثابه جنبشی استوار و محکم رشد و تکامل پیدا کرد و این مبارزه همچنان تا رهایی ادامه دارد. و یاد، خاطره و رزمندگی عزیزان جانباخته مشعل و سمبل مقاومت در برابر ارتجاع و نابرابری است.

پرده دوم

سوم شهریور ماه ۱۳۹۷

 ساعت ۱۰ صبح روز شنبه سوم شهریورماه آتش سوزی گسترده ای در جنگل های مابین روستاهای “پیله” و “سله سی” در منطقه مریوان روی داد. شواهد حاکی از آن است که این آتش سوزی در نتیجه توپباران منطقه توسط توپخانه سپاه پاسداران اتفاق افتاده است. شماری از فعالین دفاع از محیط زیست متشکل در انجمن سبز چیا، جوانان و مردم منطقه جهت مهار آتش سوزی به سرعت وارد عمل شدند. در جریان تلاش برای مهار آتش سوزی، جمعی از این فعالین در محاصره آتش قرار می گیرند و تقاضای امدادرسانی می کنند. مسئولین سپاه و مقامات محلی از اعزام هلیکوپتر جهت نجات آنان کوتاهی می کنند. در نتیجه، ۴ تن از فعالان محیط زیست به نام های “شریف باجور”، “امید کهنه پوشی”، “رحمت حکیمی نیا” و “محمد پژوهی” که برای خاموش کردن حریق رفته بودند، جان خود را از دست دادند. در جریان این رویداد، شماری از جوانان نیز که جهت خاموش کردن آتش در محل حضور داشتند، مصدوم شدند.

سالهاست که جمهوری اسلامی ایران در راستای حفظ امنیت خویش و نابودی مراتع و جنگل های کردستان آن را به اتش می کشد. جوانان مقاومت می کنند و اجازه نمی دهند که محیط زیست قربانی سیاست های ضد انسانی این رژیم شود. فعالان انجمن چیای سبز مریوان با دست خالی و با بهره گیری از کمک های مردمی در مناطق سخت کوهستانی اقدام به خاموش کردن آتش و حفاظت از محیط زیست و جنگل ها می کنند. فداکاری و از خودگذشتگی فعالان مدنی و محیط زیست انجمن چیای سبز مریوان از چشم مردم دور نمانده است. مردم به خوبی میدادند که، جمهوری اسلامی و به خصوص سپاه پاسداران عامل و مسبب اصلی نابودی محیط زیست و جانباختن چهار فعال فداکار انجمن چیا سبز مریوان است.

به دنبال مطلع شدن مردم از این واقعه دردناک به خیابان میریزند و خشم و نفرت خود را از این رژیم فریاد میزنند و همچنین با حضور گسترده خویش یاد عزیزانی را زنده نگه خواهند داشت که، با مرگ خویش راه و رسم دفاع از انسان و طبیعت را به مردم یاد داده اند. چنین است راه و رسم زنده بودن، مقاومت و در دل مردم زندگی کردن.

پرده سوم

شنبه سوم شهریور ماه ۱۳۹۷

بر اثر انفجار یک مین کار گذاشته شده توسط سپاه پاسداران در مسیر کاروان کولبران مریوانی، یک کولبر کشته و سه کولبر دیگر نیز زخمی می شوند.

روزی نیست که خبری از کشته و زخمی شدن کولبران به دست نیروهای نظامی جمهوری اسلامی پخش نشود. گویا در این منطقه کشتن مردم به امری عادی و حتی در حد سرگرمی برای نظامیان تبدیل شده است. خاطرات مردم کردستان، تکراری از مردن هایی با رنج و آوارگی و انفال در زیر خاک و بوی حلبچه و سردشت می دهد.بوی کولبرانی که به جرم بی لیاقتی حکومت اسلامی بدنشان با سرب داغ سوراخ سوراخ میشود.

کولبری، این منبع درآمد بخش بزرگی از خانواده های شهرهای مرزی کردستان، خود به نوعی مقاومت است در مقابل حکومتی فاسد و تبه کار که چهار دهه است نان مردم را به کروگان گرفته است. مقاومت به این معنا که حاضرند ساعاتی طولانی در مسیرهای سخت و سعب العبور بارهای با وزن ۳۰ تا ۴۰ کیلوگرم را در ازای مبلغی ناچیز حمل کنند، هدف گلوله قرار بگیرند، روی مین های به جا مانده از جنگ منفجر شوند، از ارتفاعات پرت شوند، از سرما یخ بزنند، بارهایشان را ضبظ کنند، اما باز هم تسلیم زور نمیشوند. زیرا فلسفه زندگی در این است که هیچ تضاد و نابرابری را با زور و سرکوب نمی توان از بین برد. کولبری هم اساسا نه کار است و نه باید به عنوان کار پذیرفته شود. ولی وقتی مردمی در اثر ستم ملی و ستم طبقاتی مورد ظلم و ناعدالتی قرار می گیرند، چاره ای ندارند جزء پناه بردن به هر امکانی برای زنده ماندن. اگر جمهوری اسلامی فکر میکند با کشتار و ازار و اذیت کولبران می تواند این پدیده را منسوخ کند، سخت در اشتباه است. زیرا زمانی این کار طاقت فرسا از بین خواهد رفت که مردم این مناطق شغل مناسب، بیمه بیکاری، امکانات رفاهی و حداقلی از استانداردهای زندگی مرفه را داشته باشند. جمهوری اسلامی تمام راه ها را برای به تسلیم کشاندن مردم انقلابی کردستان انجام داده است اما تقریبا در هیچ عرصه ای موفق نبوده است. به اضافه اینکه خشم و نفرت مردم را نسبت به جنایاتی که انجام داده و انجام می دهد بیشتر میکند و این خود ضرورتی ست برای شکل گیری اعتراضات گسترده توده ای برای پایان دادن به این حکومت دیکتاتور و برقراری جامعه ای ازاد و برابر. تمام این جنایات و مقاومت های توده ای به ما می آموزد که، سر انجام زور، سرکوب، ناعدالتی و تبعیض در مقابل ضرورت، اراده، مقاومت و آگاهی شکست خواهد خورد.