ما در قبال طبقه مان مسئولیم

ما در قبال طبقه مان مسئولیم

٧ دی در تاریخ ایران و دنیا به عنوان روز”شورش گرسنگان” ثبت شد. روزی که از آن می ترسیدند اما بر سرشان آمد. بغض فرو خفته ستمدیدگان و گرسنگان با فریاد بر سر دیکتاتوری مذهبی سرمایه ترکید و پژواک آن در سراسر جهان پیچید.از آن روز به بعد بورژوازی کلافه و سردر گم در پی آن است که نه “در سمت درست تاریخ” بلکه تاریخ را به سمتی که میخواهد بکشاند مگر یک بار دیگر سر یک انقلاب دیگر را به دیوار بکوبد.

کوشش فراوانی در یک هفته گذشته شده است که از اساس قیام گرسنگان را منکر شوند. بعضی گفتند و نوشتند گرسنگان نای اینکه روی دو پایشان بیستند ندارند آنوقت چه جوری توخیابان میتواند تظاهرات سیاسی علیه حکومت راه بیندازند! آن یکی نه در قالب هشدار بلکه با زبان تهدید گفت: طبقه متوسط ببیند موقعیت اش در خطر است میرود پشت سر جمهوری اسلامی و خواستار سرکوب میشود. دیگری گفت: این جنبش اجتماعی نیست بلکه حرکت اجتماعی تا جنبش شدن خیلی فاصله دارد. و دیگرانی گفتند: طبقه متوسط در وسط نباشد هیچ اتفاقی نمی افتد و خیلی هایشان باد به غبغ انداختند این حرکت اجتماعی سر ندارد به خودشان وعده دادند که سرکوب خواهد شد. بعضی هم آب را گل آلود یافتند و یک زمانی به عنوان ملکه ایران همدست شاهنشاه دستور سرکوب “هموطنان” را میداد اکنون فرصت را غنیمت شمرده که مانند خمینی “خدعه” در پیش گیرد و اشک تمساح بریزد و شازده پسرش که دیگر کمتر از لقب شاهزاده راضی اش نمی کند و همین سه و چهار ماه پیش از سمتهای سیاسی اش استعفا داده بود و همه سخنگویانش را مرخص فرموده بودند طلبکارانه جلو صحنه ظاهر شدند. اگر قبلا کمی تا قسمتی بر اشتباهات ( هر چند ناروشن) پدر تاجدار شان اذعان داشتند حالا خطاب به مردم میگویند اگر میگذاشتند پدرم آن گورستانی آریامهری را ساخته بود، تداوم میداد خودشان به شم شاهانه در گوش من گفته بودند که در دورانی که من قرار بود به پادشاهی برسم همه چیز گلستان میشد و برای رسیدن به آن البته ساواک و گارد جاویدان و خفقان الزامی است. حیف!
راستش اگر این کارها را نکند باید در وجود سیاسی شان شک کرد. دارند خودشان را آماده میکنند چون فهمیدند که جمهوری اسلامی دیگر قادر به ادامه راه نیست و تمومه ماجرا. به درستی در تدارک آن هستند که در پوشش شیر و خورشید و نژاد پرستی آریایی بر چهره جنبش مردم ایران که در پی رهایی و آزادی و برابری است خاک بپاشند و بعد خون بریزند. و البته لولوی سر خرمن مجاهدین هم مدام علم میشوند که اگر شاهزاده با فَر شاهی ( این روزها میگویند ژن مرغوب!) نه، پس بنابراین مجاهدین و رجوی و ترور و غیره و ذالک! اما از این طرف ماجرا بعضی که خودشان را فعال سیاسی چپ و کمونیست میدانند اصلا خوشحال نشدند بلکه بی صبرانه منتظرند که یا این جنبش سرکوب شود یا رهبری اش به دست شازده بیفتد و بگویند دیدید که گفتیم! و دیگرانی که مدام در پی درس عبرت دادن هستند بجای اینکه بگویند برای رسیدن به رهبری این جنبش چه باید کرد. و صد البته برخی که به مانند همیشه راه سرزنش کردن مردم خوب بلد هستند حالا که برای دو روز اعتراضات خیابانی ارام شده است و محترمانه “بی غیرت” خواندند که چرا به صف پیش قراولان نپیوستند و این چنین این فرصت از کف رفت! و آن دیگری در زمانه ای که همگی دارند علنی مبارزه میکنند از کمیته های مخفی کارگری میگوید!

و همه این ها تاکیدی است برای ما فعالین جنبش کارگری. از تاریخ ٧ دی به این طرف یکباره جوی شکست که مجبور بودیم خودسانسوری کنیم و از سیاست نگویم. زبانمان د رمحل کار دراز شده است. قیام امروز نتیجه سالها مبارزه کارگران بوده است. که نگذاشتند سرکوب به خفقان منتهی شود. معلمان دانشجویان و کارگران بازنشسته گان و در چندساله اخیر قدم به قدم پیش آمدند و از ٧ دی به این طرف صدای اعتراض همگانی شد و به کف خیابانهای سراسر کشور رسید. اکنون فرصت گرانبهای روبروی ما فعالین کارگری است یا باید به بحث های بی پایان چپ سنتی وفادار بمانیم که اول تشکیلات بعد آموزش آخر سر مبارزه یا اول آموزش بعد تشکیلات و باز هم آخر مبارزه! برای پایان بخشیدن به ایده های چپ سنتی در درون جنبش کارگری گام عملی لازم است نه بحث تئوری. جنبش گرسنگان رهبر واقعی خود را می طلبد. بیانیه تشکلات کارگری در این چند روز گذشته خوب است اما کافی نیست. برای انتخاب شدن لازم است که نشان دهیم توانایی اش را داریم. توانایی داشتن یعنی آگاه بودن که میخواهیم به کجا برویم. میخواهیم فقط برای فشار به کارفرمایان همه عمرمان کار تشکیلاتی کنیم یا میخواهیم از اساس شرایط زیست خود و طبقه مان را تغییر دهیم؟ افق سوسیالیستی فراهم است. آگاهی طبقاتی وجود دارد چیزی که این میان کم است تلاش سیاسی برای تغییر است.

ما برای تغییر سیاسی به حزب نیاز داریم. آن چه چپ سنتی در گوشمان خوانده است باید دور بریزیم که یک روزی کارگران خودشان حزب خواهند ساخت بعد یک کارهای خواهند کرد. بدون هیچ تعارفی ظرف سیاسی برای تغییر موجود است. اگر میخواهیم بار دیگر ما را به مسلخ نبرند و ما نخواهیم در خلوت گورستان تاریک زیباترین سروده ها را بخوانیم باید بیش از آنکه دیر شود بجنبیم. بورژوازی به شدت در تلاش است که “رضا شاه” دیگری برایمان بتراشند. باید دایره بسته انقلاب و شکست را بشکنیم. این ممکن نیست مگر در حزب سیاسی خودمان، حزب کمونیست کارگری متشکل شویم. حزبی که در همه این سالها بر این تاکید داشته که مبارزه طبقه ما نه تدافعی بلکه تعرضی است. حزبی که به همین اعتبار شدیدا از هر دو خشتی که روی هم گذاشتیم دفاع کرده است و به جنبش طبقه کارگر شخصیت بخشیده است. حزبی که به معنای واقعی باور داشته است طبقه کارگر را صرفا از روی دستان پینه بسته اش نباید قضاوت کرد بلکه باید قدرت اجتماعی اش را دید که میتواند دست به ریشه ببرد که نه تنها خود بلکه کل جامعه را رهای بخشد. اگر میخواهیم کل جامعه آلترناتیو جنبش ما، یعنی سوسیالیسم را انتخاب کند باید که توان سیاسی آنرا را داشته باشیم. و این ممکن شده است چون حزبی کمونیستی آن موجود است. شورش گرسنگان را باید به قیامی اگاهانه تبدیل کرد و این مسئولیت ما در قبال طبقه خودمان است.