مکتب قرآن و سلفی گری در کردستان

پیشینه و موقعیت امروز مکتب قرآن

تا قبل از انقلاب سال ۵۷ کسی در ایران یا در شهرهای کردستان این جریان را که میکوشید در مقابل چپ و گرایش کمونیستی آندوران ابراز وجود کند نمیشناخت. تقابل دیگر این جریان در همان دوران با اسلام نوع شیعه بود که داشت به قدرت میرسید اما همسویی و هم جهتی هر دو، اسلام شیعه و سنی، ایستادگی در مقابل رشد گرایش اجتماعی چپ و نیروهای سیاسی و کمونیست در شهرهای کردستان بود. این جریان در ماه های قبل از انقلاب از موضع اسلام نوع سنی و در مخالفت با حکومت پهلوی در کردستان شروع به شکل گرفتن کرده بود.

ظهور مکتب قرآن بنا به وجود برخی از عناصر دینی سنی “ضد رژیم سلطنتی”، در کردستان و شهر سنندج بر بستر اوضاع سیاسی و تحولات اجتماعی در مقطع انقلاب خود را نمایان میکند. احمد مفتی زاده بعنوان نماینده و سخنگوی مکتب قرآن در سنندج خود را مطرح میکند. در ماههای پایانی سرنگونی حکومت پهلوی او با انتقادات آبکی از رژیم شاه سعی میکرد کسانی از گرایش اسلامی نوع سنی را دور خود گرد آورد. لحن انتقادی سخنان سراپا حساب شده و محافظه کارانه اسلام نوع سنی که در میان آخوندهای نوع شیعه در دیگر شهرهای ایران نیز ایراد میشد در شرایطی بود که ماه ها قبل از آن جوانان و نیروهای چپ در تظاهرات هر روزه خود در شهر سنندج و در دیگر شهرها با شعارهای “مرگ بر شاه” و حمله به مراکز دولتی پا را فراتر از این حرفها گذاشته بودند.

هنوز چند روز از ۲۲ بهمن ۵۷ نگذشته بود که مفتی زاده برای محکم کردن جای پای خود محل استانداری سنندج را به کانون تجمع نیروهایش تبدیل کرد. صفدری نماینده خمینی نیز پادگان سنندج را برای ادامه سرکوب قیام و انقلاب مردم برگزیده بود. بین این دو جریان مذهبی ( شیعه و سنی ) و در رقابت با هم و حفظ برتری طلبی یکی بر دیگری اختلافاتی بروز کرد که منجر به درگیری و کشته شدن یک نفر و زخمی شدن سه نفر دیگر در شهر سنندج شد. این واقعه در روز ۲۶ اسفند ۵۷  روی داد و سبب شد که تظاهرات گسترده ای در شهر سنندج از سوی مردم و نیروهای چپ علیه این دو جریان مذهبی شکل بگیرد. مردم به مقر استقرار صفدری نماینده خمینی که در داخل شهر بود حمله کردند و بساط این جریان را در هم پیچیدند. این واقعه بهانه ای شد که خمینی دستور جنگ علیه مردم کردستان را که به نوروز خونین سنندج معروف است صادر کند.

جریان مکتب قرآن مفتی زاده در سنندج و شهرهای کردستان نیز شکست سختی از سازمانها و نیروهای چپ اجتماعی خورده بود. مفتی زاده که رهبری مکتب قرآن را بعهده داشت و از آنجا که از سوی مردم کردستان بشدت منزوی و حاشیه ای شده بود، برای ایستادگی در مقابل آزادیخواهی، سکولاریسم و چپ در جامعه کردستان با تمام قدرت و نیرو در کنار خمینی، دولت موقت و سپاه پاسداران قرار گرفت.

از این تاریخ به بعد است که افراد و عناصر مکتب قرآن در ۲۸ مرداد ۵۸ و در دوران اعدامهای خلخالی در کردستان با سر و صورت پوشیده اقدام به شناسایی جوانان انقلابی می کنند. جریان مکتب قرآن در همکاری با سپاه پاسداران، مزدوران محلی و خلخالی، نقش مستقیمی در اعدام انقلابیون ایفا کردند.

بعد از تصرف شهرها از سوی سپاه و ارتش و بعد از موج وسیع اعدامها در سراسر کردستان، تاریخ مصرف مکتب قرآن احمد مفتی زاده برای خمینی و حکومت تازه بقدرت رسیده اش کم کم به پایان رسید. حکومت اسلامی بتدریج نه تنها این جریان را در چهاچوب اختلافات شیعه و سنی افسار زده بود، بلکه همزمان پس مانده های آن را که بتواند قابلیت ابراز وجود و ایجاد مزاحمت مجدد در مقابل چپ در جامعه را از خود بروز دهد ذخیره کرد.

طی نزدیک به چهار دهه گذشته این جریان اسلامی سنی در سایه نیازهای سیاسی حکومت اسلامی، برای ایجاد مزاحمت در مقابل کمونیسم، برای مزاحمت در مقابل کارگرسوسیالیست، برای فرو کردن انگشت در چشم آزادیخواهی و مدرنیسم اجتماعی در کردستان، همچنان بازسازی شده است.

سرمایه مالی مکتب قرآن کماکان همانند روش سنتی همیشگی آن از جیب افراد و عناصر طرفدار این جریان و بخشا کمکهای دولتی تامین میشود. روی بخش ناچیزی از مردم تنگدست که هنوز پی به ماهیت ارتجاعی و مخرب آنان نبرده اند حساب باز کرده است. شرط و شروط همکاری با آنان حضور در مناسک دینی شان در مساجد است. بعد از مردن احمد مفتی زاده، در حال حاضرشخصی بنام حسن امینی و تعدادی از افراد و نزدیکان خانواده او عهده دار امور مکتب قرآن هستند. مکتب قرآنی ها بر خلاف سلفی ها که به آن خواهیم پرداخت، جلسات و مناسکشان علنی است و طی این سال ها حکومت اسلامی امکاناتی را در اختیار آنان قرار داده است. مکتب قرآن همانگونه که از ابتدای انقلاب در خدمت اهداف و سیاستهای حکومت اسلامی عمل میکرد، اکنون نیز درشان بر همین پاشنه میچرخد. نسخه سنی جریان مکتب قرآن در کردستان طی این سالها هیچگاه مزاحم جدی برای حکومت اسلامی نبوده است و مقامات رژیم این جریان را که عمدتا در سنندج فعال است بعنوان ابزاری که قابلیت خون پاشیدن به جامعه را در خود نهفته دارد نگه داشته است.

سلفی گری و ضرورت وجودی آن

رسالت و موجودیت سلفی گری، بازگشت به صدر اولیه اسلام و مقابله با هر گونه آزادیخواهی، مدرنیسم و مدنیت در جامعه است. سلفی گری و سربرآوردن سازمانیافته آن در شهرهای کردستان ریشه و یا پیشینه ای قدیمی ندارد. موجودیت این جریان از یکسو نتیجه شکست و رسوا شدن جریان همجنس خود موسوم به مکتب قرآن و از سوی دیگر محصول تنش بر بستر تحولات سالهای اخیر در جنگ نیابتی بین جمهوری اسلامی شیعه و عربستان سنی است.

سلفی گری در کردستان پیشینه زیادی ندارد. میتوان گفت که کمتر از یک دهه از ابراز وجود این جریان در کردستان میگذرد. سلفی ها در کردستان علاوه بر تبلیغات دینی صدر اسلام، اقدامات تروریستی نیز رکنی از پایه هویتی آنان است. مواردی از عملیات تروریستی سلفی ها در کردستان:

ابتدا در سال ۸۷ با تشکیل گروهی مسلح به نام “گروه ابوبکر” خود را برای عملیات جهادی آماده میکنند و در ۴ اردیبهشت ۸۸ اولین اقدام مسلحانه خود را در دو گروه جداگانه و بطور همزمان در یک شب با حمله به مقر فرماندهی انتظامی کردستان در “توس نوذر” و فرماندهی یگان ویژه انجام دادند که در جریان آن چندین مامور رژیم کشته شدند.

در ۲۰ شهریور ۸۸ توسط  این گروه یک قاضی در سنندج ترور میشود.

در ۲۳ شهریور ۸۸ شخصی بنام “ملا برهان عالی” که گفته میشود وابسته به تیم احمدی نژاد و امام جمعه موقت سنتدج بوده در جلو مسجد قبا در شهرک بهاران توسط این گروه ترور میشود.

همچنین در ۲۵ شهریور ۸۸ قاضی دیگری از قضات دادگاه انقلاب سنندج هنگام رفتن به محل کارش در سه راه شریف آباد توسط همین گروه ترور میشود.

 در۲۶  شهریور ۸۸ نیز شخصی به اسم “ماموستا شیخ الاسلام” نماینده مجلس خبرگان رژیم در مقابل مسجد سید قطب توسط این گروه در سنندج ترور میشود.

علاوه بر موارد فوق حدود چهار سال قبل با ترور یکی از مسئولین اطلاعات دیواندره و سه نفر دیگر در میدان اقبال سنندج، از سوی نیروهای وزارت اطلاعات مورد تهاجم قرار میگیرند که منجر به دستگیری و زندانی شدن تعدادی از آنان میشود.

یکبارهم در شهر جوانرود مکانهایی را به آتش میکشند. گفته میشود  که از هر ده مسجد شش مسجد در اختیار سلفی ها و ملاهای این جریان قرار دارد. این گروه بعدها نام خود را به گروه توحید و به گروه جهاد تغییر داد.

جریان سلفی برخلاف مکتب قرآن که بشکل سنتی از طرفداران خود و کمکهای دولتی تغذیه میکند، سرمایه مالی هنگفتی از طریق شبکه هایی که به حکومت عربستان در منطقه وصل هستند در اختیار دارد و میلیاردرها و مقامات عربستان منبع اصلی تغذیه مالی سلفی ها در کردستان هستند. این جریان بشکل باندهای مافیایی مشغول انجام امورات “عام المنفعه ” برای جذب نیرو است. یک سری مراکز تولیدی راه اندازی کرده اند که از طریق این مراکز سودهای کلانی عایدشان میشود. سلفی ها با سرمایه ای که در اختیار دارند میکوشند از طریق به اصطلاح کمک مالی به بخشی از مردم فقیر، آنان را بعنوان پایه اجتماعی خود تحت کنترل و استفاده قرار دهند. عمده مکان حضور آنان در شهر سنندج است و در محلاتی چون مسجد “کانی کوزه له”، تکیه ای در روستای “دگه ران”، مسجد “قه ره یان ” ومسجد “کانی مشکان”، نماز جمعه هایشان را برگزار میکنند.

برخلاف مکتب قرآن که دورانی کسی چون احمد مفتی زاده این جریان را رهبری میکرد، سبک و روش رهبری سلفی ها بشکل جمعی یا گروهی است. اگر کسی از آنان در سطح رهبری گروه کشته شود و یا به زندان انداخته شود، بلافاصله کس دیگری به جای او برگذیده میشود. حضور و موجودیت سلفی گری در منطقه کردستان نه از سر مطلوبیت آن برای بخشی از مردم که ممکن است هنوز به اسلام توهم داشته باشند بلکه موجودیت آن را باید از زاویه موقعیت جغرافیایی، تحولات سیاسی در منطقه، وجود جریانات مشابه در کردستان عراق و بخشا در حکمت اقلیم و بالاخره اوضاع بحرانی و تقابل دولت عربستان با حکومت اسلامی باید جستجو کرد.

شهرهای کردستان و سنتهای چپ و کمونیستی

کردستان ایران بعنوان مرکز ابراز وجود چپ و کانون تداوم انقلاب ۵۷، مرکز چپ اجتماعی و سازمانهای رادیکال، محل ایستادگی و مقاومت تاریخی و بی نظیر در مقابل حکومت اسلامی، محل پا گرفتن و سربرآوردن اول مه های درخشان، حمایت از حقوق برابر زن و مرد و دفاع از حقوق کودکان شناخته میشود. بیش از یک دهه گذشته نیز فعالیت نهادهای اجتماعی در دفاع از محیط زیست و حمایت از حیوانات به این تصویر اضافه شده و سنندج سرخ نامی ثبت شده در تاریخ مبارزات مردم در مقابل ناسیونالیسم، اسلام شیعه و سنی است.

این خصوصیات و این ویژگیها تا کنون قادر شده است سنت و فرهنگ اسلامی، ناسیونالیسم و قومگرایی  در کردستان را حاشیه ای کند. سلفی گری و جریان مکتب قرآن علیرغم تفاوتهایی که با هم دارند اما از یک تاریخ، سنت و تفکر سرچشمه میگیرند. وجهه اشتراک این جریانات از تفاوتهایشان علیه فضای سیاسی، اعتراضی و آزادیخواهانه مردم، بیشتر و پایه ای تر است. در جریان هر گونه تحول سیاسی و انقلابی در ایران این جریانات قابلیت خون پاشیدن به مبارزات آزادیخواهانه مردم را در خود نهفته دارند و این آن زنگ خطری است که باید کارگران، مردم آزاده کردستان، فعالین چپ و فعالین نهادهای اجتماعی در عرصه های مختلف، موجودیت مخرب و ویرانگر آنان را جدی تلقی کنند. اگر موجودیت و بقای این دو جریان در فردای تحولات زیرو رو کننده و با گسیخته شدن افسار آنان بتواند برای حکومت اسلامی نوعی امتیاز محسوب شود اما آنچه روشن است این است که فضای ریشه دار مبارزات چپ و انسانی در فردای تحولات سیاسی، اجتماعی در کردستان، این اجازه را به آنان نخواهد داد که شاخه های مختلف اسلامی تحت هر نام و نشانی به جامعه خون بپاشند.

 

٢١ آذر ١٣٩۶ 

١٢ دسامبر ٢٠١٧