درسهایی از رویدادهای سیاسی اخیر در کردستان عراق

سرانجام سه هفته بعد از برگزاری رفراندوم استقلال در کردستان، نیروهای ارتش عراق و حشد شعبی لشکر کشی خود را به شهر کرکوک و دیگر شهرها و مناطق مورد منازعه که تا قبل از یورش داعش به شهر موصل در کنترل دولت مرکزی بود آغاز کردند. بر خلاف ادعای برخی از سران احزاب حاکم در کردستان عراق، این حمله غالفلگیر کننده نبود. این حمله بخشی از یک برنامه مرحله بندی شده بود که مدتها قبل از برگزاری رفراندوم رژیم ارتجاعی عراق در همکاری و هماهنگی کامل با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و دولت ترکیه برای آن تدارک می دیدند. دید و بازدیدها، مذاکرات و توافقات دو ماه اخیر هیئت های نظامی رژیم های حاکم بر ایران و ترکیه و عراق که یکی از اهداف اصلی خود را مقابله با “خطر” تجزیه عراق تعیین کرده بودند گویای همین واقعیت است. مانورهای نظامی مشترک نیروهای ارتش عراق با نیروهای مسلح رژیم اسلامی ایران و از طرف دیگر با ارتش ترکیه در مجاورت گذرگاههای مرزی، قطع پروازها به فرودگاههای سلیمانیه و اربیل و تهدید به محاصره اقتصادی و حتی تهدید به مداخله گری نظامی به دنبال این مذاکرات انجام گرفت. دولت عبادی با پشت گرمی و حمایت رژیم جمهوری اسلامی و دولت ترکیه بود که در روز ۲۷ سپتامبر، دو روز بعد از برگزاری رفراندوم، مردم کردستان را به جنگ و لشکرکشی تهدید کرد. دیکتاتور عراق در این روز خطاب به سران اقلیم کردستان اعلام کرد که: “جنگ می خواهید یا نه”، “از طریق نیروی قانون اساسی حاکمیت خود را به همه مناطق اقلیم کردستان بویژه مناطقی که بعد از آمدن داعش از جانب اقلیم کردستان به کنترل در آمده اند را گسترش می دهیم.”

در برابر این تهدیدات آشکار و اقدامات هماهنگ دشمن، سران احزاب حاکم در کردستان که رفراندوم را نه با هدف اعلام استقلال کردستان بلکه با هدف دست بالا پیداکردن در بده و بستان با دولت مرکزی برگزار کرده بودند نه تنها هیچ نقشه ای برای مقابله با این تهدیدها نداشتند، بلکه با پنهان کردن حقایق از چشم مردم آنان را به بیراهه بردند. این تهدیدها و اقدامات هماهنگ جبهه دشمن می بایست با تظاهرات صدها هزار نفره مردم در شهرهای کردستان و زمینه سازی برای یک مقاومت توده ای پاسخ بگیرد. اما از آنجا که احزاب سیاسی حاکم در کردستان از حضور مستقیم مردم در صحنه سیاسی نگران هستند و تکیه بر قدرت مردم جایی در استراتژی سیاسی آنها در مقابله با دشمن ندارد تلاش کردند تا مردم را در دام این توهم گرفتار سازند که گویا آمریکا مانع یورش ارتش و حشد شعبی به کردستان خواهد شد. این توهم پراکنی در حالی ادامه داشت که آمریکا از آرایش جنگی و نقشه دولت عراق برای حمله به کردستان آگاهی داشت و بدون چراغ سبز و موافقت آمریکا این حمله انجام نمی گرفت.

سران حکومت اقلیم کردستان بعد از برگزاری رفراندوم بارها آمادگی خود را برای مذاکره با دولت مرکزی عراق اعلام کرده و از تلاش های پشت پرده در این زمینه کوتاهی نکردند. اما دولت عراق که از حمایت کامل رژیم جمهوری اسلامی و دولت ترکیه برخوردار بود و نقشه تصرف دوباره کرکوک را با همکاری مستقیم نیروی قدس سپاه پاسداران ایران آماده کرده بود، هر گونه مذاکره ای را به لغو نتایچ همه پرسی استقلال و عقب نشینی نیروی پیشمرگ از مناطقی که تا از قبل تهاجم داعش در کنترل نیروهای دولت مرکزی بود مشروط کرد. از شواهد امر چنین پیداست که در نشست مشترک رئیس جمهور عراق با کادر رهبری حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی در تاریخ ۱۵ اکتبر، روز قبل از لشکرکشی دولت عراق به کرکوک، با “عقب نشینی نیروهای پیشمرگ به خط تماس قبل از حمله داعش به موصل در سال ۲۰۱۴ موافقت شده است. در همانحال برخی دیگر از اخبار و شواهد عینی حاکی از آن هستند که یک سازش دیگر هم از جانب جناحی از رهبری اتحادیه میهنی با فرماندهان حشد شعبی و فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران رژیم اسلامی ایران بر سر عقب نشینی نیروی پیشمرگ از جبهه های کرکوک در برابر گرفتن برخی از امتیازات انجام گرفته است. تردیدی نیست که رژیم جمهوری اسلامی ایران برای دو اداره ای کردن کردستان و زمینه چینی برای برپائی جنگ داخلی در کردستان نقشه می ریزد.  با اینکه همه وقایع و رویدادهای بعدی هم نشان دادند که یک سازش بزرگ و یا سازش های چند گانه ای در پشت پرده انجام گرفته اند، اما  رهبران حکومت اقلیم کردستان حقایق مربوط به این سازش ها را  از مردم پنهان کردند. مقاومت محدود و پراکنده نیروهای پیشمرگ در برخی از نقاط خطوط مقدم جبهه در اطراف کرکوک که ده ها قربانی بجای گذاشت و عقب نشینی بخش عمده نیروهای پیشمرگ بدون آنکه هیچ مقاومتی در مقابل یورش سازمانیافته دشمن از خود نشان دهند، بیانگر این واقعیت است که نه تنها مردم بلکه حتی رده ای از فرماندهان نیروی پیشمرگ نیز از سازش های پشت پرده سران حکومت اقلیم با دولت مرکزی خبر نداشته اند. در چنین شرایطی بود که عقب نشینی نیروی پیشمرگ در برابر چشمان ناباور مردمی که به مقاومت آنها امید بسته بودند و یا خود را برای مقاومت در جوار آنها آماده کرده بودند به هزیمت تبدیل شد. عاملان این هزیمت بار دیگر غرور مردم ستمدیده کردستان را در برابر چشم جهانیان شکستند و آن را بازیچه سازش ها و بند و بست های پشت پرده خود قرار دادند.

اما به رغم پیامدهای فاجعه بار سیاسی که سازش های پشت پرده و هزیمت نیروی پیشمرگ در مقابل لشکرکشی ارتش عراق و حشد شعبی از خود بجای خواهد گذاشت، این واقعه تاریخی در همان حال آخرین میخ را به تابوت سیستم فدرالی به عنوان راه حلی برای رفع ستم ملی کوبید. استراتژی فدرالیسم که بدون توجه به ماهیت حکومت مرکزی تمرکز زدایی در قدرت مرکزی و سهیم کردن احزاب بورژوایی در قدرت سیاسی را به عنوان راه حلی برای پایان دادن به ستم ملی معرفی می کند، نه تنها به ستم ملی پایان نمی دهد بلکه همواره مرزهای کردستان را تابع نوسانات توازن قوای بین دولت مرکزی و حکومت محلی قرار می دهد و مردم کردستان را در زیر تهدیدات دشمن برای اشغال دوباره کردستان رها می کند. در سیستم فدرالی اهرم های اصلی قدرت مانند اقتصاد، ارتش و نیروهای مسلح و دیپلماسی در دست دولت مرکزی باقی می ماند و دولت مرکزی هر زمان می تواند به بهانه های مختلف سلطه کامل خود را بر کردستان تحمیل کند. دولت ارتجاع اسلامی بغداد اینبار با تکیه به همین اهرم های اصلی قدرت و به بهانه برگزاری رفراندوم در همدستی کامل با حکومت های اسلامی ایران و ترکیه و با چراغ سبز آمریکا تعرض سراسری به کردستان را آغاز کرد و بدون توجه به رفراندوم و انتخاب آزادانه مردم، تمام مناطق مورد منازعه را دوباره به اشغال خود در آورد.

از طرف دیگر تهاجم سازمان یافته دولت ارتجاعی عراق به مناطقی که ساکنین آن در جریان برگزاری رفراندوم به استقلال کردستان رأی داده بودند و سازش های پشت پرده رهبران احزاب ناسیونالیست کردستان در برابر این اشغالگری آشکار، بار دیگر این واقعیت را نشان داد که بورژوازی کرد و احزاب ناسیونالیست مدتهاست ظرفیت های تاریخی خود در مبارزه جهت رفع ستم ملی را از دست داده اند. مدتهاست که طبقه سرمایه دار و صاحبان ثروت در کردستان به حکم تغییر و تحولاتی که جهان سرمایه داری از سر گذرانده است، هیچ انگیزه ای برای مبارزه علیه ستمگری ملی ندارند. این واقعیات عینی و اجتماعی چند دهه اخیر احزاب ناسیونالیست را در موقعیتی قرار داده که بیش از پیش خود را با امیال و آرزوهای طبقه سرمایه دار و ثروتمندان جامعه منطبق نمایند و به جای آنکه رفع ستم ملی را هدف خود قرار دهند، تنها سهیم شدن در قدرت سیاسی و سهم بری بیشتر از امتیازات اقتصادی را هدف خود قرار داده اند. قسم خوردن به خاک و پرچم و نمادهای کردستان همه در خدمت کسب سهم بیشتری از قدرت سیاسی و سود اندوزی بیشتر سرمایه هایشان قرار دارند. اگر رفراندوم روز ۲۵ سپتامبر زیر سایه تهدیدات دشمن برای مردم ستمدیده کردستان فرصتی بود تا به آرزوی دیرینه خود رأی بدهند، در همانحال برای نیروهای حاکم تلاشی بود در این راستا که با بازی کردن با کارت رفراندم امتیازات بیشتری کسب نمایند.

اما رویدادهای اخیر به رغم پیامدهای سیاسی آن در میان مدت، می تواند مبارزه برای رفع ستم ملی و مبارزه برای تأمین دخالت مستقیم مردم در سرنوشت جامعه را وارد فاز جدیدی کند. تجربه چند دهه گذشته نشان داده است که دود ستمگری ملی اساسا به چشم مردم کارگر و زحمتکش و محروم جامعه می رود. این کارگران و مردم زحمتکش و اقشار فرودست جامعه هستند که به بهانه مقابله با تهدیدات دولت مرکزی و هم پیمانان آن خواسته های اولیه شان پشت گوش انداخته می شود. به بهانه وجود ستمگری ملی، مبارزه آنان برای تحقق خواسته های سیاسی و طبقاتی شان به حاشیه رانده می شود. در عالم واقع کارگران و مردم زحمتکش کردستان نیروی محرکه اصلی مبارزه برای رفع ستمگری ملی و هر گونه تحول اجتماعی و دمکراتیکی در این جامعه هستند. برای کارگران و زحمتکشان که اکثریت جمعیت کردستان را تشکیل می دهند مبارزه برای رفع ستم ملی جدا از مبارزه برای بهبود زندگی واقعی شان نیست. برای آنان مبارزه برای رفع ستم ملی بخش جدایی ناپذیری از مبارزه برای آزادی های سیاسی و مبارزه برای ایجاد شرایطی است که بتوانند مستقیما در اداره جامعه و تعیین سرنوشت آن دخالت نمایند. مقاومت شکوهمند و پیروزمند کوبانی در برابر یورش جریان فوق ارتجاعی داعش نشان داد، مردمی که دخالت مستقیمی در اداره جامعه و تعیین سرنوشت سیاسی خود دارند با چه گشاده روئی و با چه تهوری از دستاوردهای خود دفاع می کنند. کارگران و مردم زحمتکش، زنان ستمدیده، معلمان و همه انسانهایی که از ادامه وضعیت موجود در کردستان عراق به تنگ آمده اند راهی جز این ندارند که برای پایان دادن به وضعیت موجود، در صحنه سیاسی جامعه حضور داشته باشند، صفوف خود را متحد کنند، تشکل و سازمان خود را بوجود آورند و از طریق همین نهادها مجرای دخالت در اداره جامعه و تعیین سرنوشت خود را پیدا کنند. کارگران آگاه، کمونیست ها و نیروهای آزادیخواه با متحد کردن صفوف خود و با این جهت گیری های استراتژیک است که می توانند کردستان را به پایگاه انقلاب در سراسر عراق تبدیل کنند. این روزها برخی از سران ناسیونالیست نومید و سرخورده از سیاست آمریکا، باز تکرار می کنند که مردم کردستان غیر از کوههای کردستان هیچ متحد و پشت و پناهی ندارند. این گفته حقیقت ندارد، همانگونه که تجربه کوبانی نشان داد اگر توده های مردم در صحنه سیاسی حضور داشته باشند و اراده خود را در دفاع از آزادی و حقوق خود اعمال کنند، می توانند حمایت و پشتیبانی نه تنها مردم منطقه بلکه حمایت و پشتیبانی همه انسانهای آزاده در سراسر جهان را بر انگیزند. بدون شک مردم آزاده و مبارز کردستان ایران که این روزها با نگرانی رویدادهای کردستان عراق را تعقیب می کنند و می دانند که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی یک پای اصلی لشکرکشی دولت عراق به کردستان است، هیچ فرصتی را برای ابراز همبستگی با مردم ستمدیده کردستان عراق و مقابله با سیاست های این رژیم هار و ارتجاعی در منطقه از دست نخواهند داد.

۱۸ اکتبر ۲۰۱۷