از محفل نوید بشارت تا محفل “اتحاد” (٢)

محمد آسنگران

"ما از کسانی که بی هیچ دلیل و مجوزی به ما دشنام میدهند دور میشویم. ما از کسانی که درباره ما دروغ میگویند، افترا میزنند و نشر اکاذیب میکنند فاصله میگیریم. احترام ما به کسانی که در مقابل بحث سیاسی هوچیگری میکنند، خود را به نفهمی میزنند و در عالم کوچک و حاشیه ای خودشان مانور میدهند پائین میاید." (منصور حکمت)

 

به دلایلی که در این نوشته بر مبنای گفه ها و نوشته های افراد این محفل مستند شده است و بخشی از اعمال و رفتار  (تاکید میکنم فقط بخشی، نه همه "شیرین کاری"های) آنها  را نشان میدهد، در یازده بند دسته بندی شده است. همین نمونه ها و گفته های خودشان کافی است که ما سیاست مستتر در نقل قول بالا را در مورد آنها داشته باشیم.

۱- اگر تاریخ و مقطع تولد این محفل و فراکسیونش را نگاه کنید به آغاز فعالیت شبهه پلیسی نوید بشارت علیه حزب کمونیست کارگری میرسید. نوید بشارت اسم مستعار یک فرد در داخل حزب ما بود که با این اسم جعلی، اقداماتی شبه پلیسی انجام داد. از اولین اقدام این فرد به امضا"یک دوست دار حزب از آلمان" تقریبا یک سال طول کشید تا اقدام بعدی و آخری را آغاز کند. اما به دنبال اقدامات بار دوم طولی نکشید که برخلاف تمایل آذرماجدی و علی جوادی ما این فرد را شناخته و آنرا به اعضا حزب و بلاخره جامعه معرفی کردیم. ماجدی و جوادی مدافعین سر سخت او شدند. اسناد کتبی و شفاهی دفاع آنها از فردی که زیر حجاب قایم شده بود و کار شبهه پلیسی انجام میداد، موجود است. اسماعیل مولودی در یک اقدام شبه پلیسی اسناد و مباحث داخلی حزب را با تفسیر خود و با اسم مستعار نوید بشارت علیه حزب کمونیست کارگری و به نفع فراکسیون مشترک و اعلام نشده ماجدی و جوادی علنی میکرد. او نه تنها مورد دفاع بلکه مورد لطف محفل اتحاد واقع شد. علی جوادی دردفاع از او چنین میگوید:"اسماعیل مولودی با ۳٠ سال سابقه مبارزه لایق عضویت در دفتر سیاسی است. شما(حزب) چگونه او را متهم میکنید. او یکی از کادرهای توانا و لایق حزب است و…." ماجدی از این هم تندتر و "تئوریک تر" از این اقدام دفاع کرد و با اتکا بر "حق متهمین قبل از اثبات جرم" (اصل بر برائت است) تلاش کرد او را تبرئه کند. سیاوش دانشور ابتدا با استدلال اینکه حزب باید کمک کند این فرد هر کس هست، تغییر کند و از این کارهای حقیر دست بردارد و اصلاح شود و… سعی کرد موضوع را ماست مالی کند. تصور کنید اگر سیاست این محفل پیش میرفت، ما به سرنوشت کنونی "حزب حکمتیست" مبتلا میشدیم. هر روز باید انتظار علنی شدن نامه های داخلی و اسرار تشکیلات را میکشیدیم و امنیت داخل حزب را فدای مصلحت جویی این محفل میکردیم.

توجیه این دفاع شرم آور، همنظری این فرد با آنها بود و احتمالا با آژیتاسیونهای " درونی"  این محفل علیه حزب، نوید بشارت به "وجد" آمده و قصد خرابکاری داشت. آنها با سیاست اپورتونیستی و در نهایت بی پرنسیبی در زیر لوای "اصل بر برائت است" به دفاع ازاقدام شبه پلیسی این فرد برخاستند. اینجا بود که هدف برای آنها نه تنها وسیله را توجیه میکرد، بلکه هدف این محفل کار شبه پلیسی همنظرشان علیه یک حزب کمونیستی را هم "توجیه" کرد. کاری شرم آور که خودشان هم بعدا به قبح این عمل زشت اذعان کردند و در نشریه شان نوشتند: "ما بعد از تحقیق به این نتیجه رسیدیم که نوید بشارت همان اسماعیل مولودی است"!! بهر حال همین یک قلم شاهکار نشان میدهد که حزبیت برای اینها چیزی شبیه دکان بقالی است تا حزب سیاسی با ضط و ربط. با این وجود معلوم نشد از چه منابعی و با استناد به کدام سند و مدرک به این نتیجه رسیدند. واقعیت اما این نبود که گویا "تحقیق" کرده اند. آنها برای عقب نشینی نیم کلاج خود باید توجیهی درست میکردند. این نتیجه عقب نشینی شرمگینانه آنها بود، نه تحقیق بدون سند و مدرک و بدون صلاحیت آنها. واقعیت این بود خراب کاری این محفل به جای رسیده بود، که دیگر امکانپذیر نبود از این افتضاح دفاع کنند. برای اینکه توجیهی برای دفاع قبلی خود  از نوید بشارت پیدا کنند به تحقیقی نا موجود و غیر مستند، استناد کردند که بگویند دفاع قبلی آنها از نوید بشارت از روی بی اطلاعی بوده است.!؟ در حالیکه اسناد بررسی این موضوع قبلا نشان داده بود که نوید بشارت همان اسماعیل مولودی است.

بعد از خلق کردن این افتضاح سیاسی و بعد از مدتها کش و قوس، وقتی که نتوانستند آنرا هضم کنند، سیاوش دانشور پذیرفت که نوید بشارت همان اسماعیل مولودی با اسم جعلی بوده است. ماجدی و جوادی هم با زبان و سیاست مخصوص به خودشان که پرنسیبی برای آنها باقی نگذاشته است، تلاش کردند اپورتونیسم دفاع از نوید بشارت را ماست مالی کنند. اما کیست که نداند، نه این پذیرفتن افتضاح و نه آن دفاع جانانه از نوید بشارت هیچکدام ثبات و پرنسیبی در گفتار و رفتار آنها را اثبات نکرد. تنها چیزی که ثابت شد بی پرنسیبی و غیر قابل اعتماد بودن این محفل بود. اقدام شبهه پلیسی نوید بشارت و حمایت این محفل از آن، لکه ننگی در پرونده آنها است. تا هنگامیکه نتوانند با نقد تفکر و سنت و سیاستی که باعث حمایت از این اقدام شبهه پلیسی شد توضیح قانع کننده ای بدهند، این لکه ننگ و شرمساری در پرونده آنها همچنان خودنمایی میکند. در این ماجرا به حراج گذاشتن هر آنچه رنگ و بویی از پرنسیب، انصاف و  صداقت داشت، روش آنها شد. جالب این است که این محفل با وجود این پرونده و تناقض گوئیها، مدعی ادبیات متین، سیاسی و … است!

موارد و نمونه های بعدی شیرینکاریهای این محفل، ادامه این روش و نهادینه شدن این بی پرنسیبی در این جمع را تاکید میکند. 

< p dir="rtl" align="justify" mce_serialized="1">۲- در پلنوم ۲۷ هنگامیکه افراد این محفل خود را کاندید عضویت در دفتر سیاسی کردند و رای نیاوردند، به آن معترض شدند! در اعتراض خود گفتند پلنوم "شخصیتهای مهمی را حذف کرد"!؟ معلوم نبود اگر مکانیسم رای گیری قانونیت دارد اینها اعتراضشان به چه چیزی بود. زیرا به حقانیت، مشروعیت و اصولی بودن رای گیری در آن پلنوم اعتراضی نداشته و ندارند. تنها چیزی که این محفل اعلام کرد این بود که از منظر آنها رای گیری، سیاست و اکثریت و اقلیت فقط یک دکور و فرمالیسمی بیش نیست. جوادی و ماجدی انتخابات دفتر سیاسی را انگار با مکانیسمی شبیه مجلس خبرگان عوضی گرفته بودند. انتظار غریب اینها این بود با پرونده دفاع از نوید بشارت باز هم رای بیاورند.! طبیعی بود که چنین تفکری در این حزب با شکست مواجه میشود و شد.

۳- بعد از اعلام فراکسیون و بی پایه بودن توهم تکان دادن "کوه یخ" (*) و بعد از مظلوم نمایی و شایعه سازی علی جوادی، که گویا من گفته ام او را از حزب اخراج  میکنم و آب از آب تکان نمیخورد! (**) نتوانستند کسی را به اپورتونیسم خود متوهم کنند. بعد از این بازیهای محیر العقول و هوچیگری های بی نتیجه، بی افقی و سرگردانی این محفل برای خودشان هم مسجل گردید. به دنبال اجرای این شوهای مشمئز کننده ناچار شدند مسئولیت و عواقب گفتار و کردار خودشان را به عهده بگیرند و بروند. همین موضوعات و بی پرنسیبیها باعث شد این محفل به جایی برسد که از اینجا رانده و از آنجا مانده در وسط آسمان و زمین مکانی برای فرود آمدن نداشته باشد. (* – علی جوادی با این توهم که فکر میکرد تعداد قابل توجهی در حزب از نظراتش دفاع میکنند در پلنوم ۲۶ اعلام کرد که این کوه یخ (حزب کمونیست کارگری) را تکان میدهد. اما بعد از خروجش از حزب این کوه یخ نه تنها تکانی نخورد، بلکه محکم تر از همیشه به کار خود ادامه داد و اکنون پیشرویهای این حزب و استقبال وسیعی که در جامعه از آن شده است همه مخالفین را به فکر فرو برده است. طوفانی که محفل نوید بشارت میخواست به پا کند به اندازه تاثیرات همان حزب طوفان در جامعه معنی پیدا کرد. سرنوشت امروز محفل "اتحاد" را ما قبلا به آنها متذکر شده بودیم اما انتخاب سیاست از سر توهم این چنین تبعاتی را به دنبال دارد.

**-  در پلنوم ۲۶ و قبل از آن به منظور مظلوم نمایی و جذب نیرو، علی جوادی و محفلش شایع کرده بودند که محمد آسنگران به علی جوادی گفته است "از این حزب اخراجت میکنم و آب از آب تکان نمیخورد."!؟ بعدا هنگامی که این دروغ شاخدار آقای جوادی رسوا شد مظلوم نمایی او برای جذب نیرو فایده ای در بر نداشت و علی ماند و حوضش.)

 

۴- با اعلام فراکسیون نوشتند آنها هیچ اختلافی با مصوبات و سیاستهای رسمی حزب ندارند و فقط میخواهند فعالانه تر کارها پیش برده شود و طرح آنها برای تبدیل حزب به "حزب رهبر سازمانده " در همین راستا است!؟ در بیانیه اعلام فراکسیون چنین میخوانید: "اعلام این فراکسیون به معنی مقدمه ای برای انشعاب و تشکیل یک حزب جدید نیست. حزب کمونیست کارگری حزب ماست و تحت هر شرایطی از پرچم انقلابی و کمونیستی و موجودیت آن دفاع میکنیم. اعلام این فراکسیون تلاشی برای ایجاد تحرک و گسترش پراتیک انقلابی و کمونیستی در حزب و جنبش کمونیسم کارگری و تلاش برای فائق آمدن به معضلات کنونی و انجام وظایف خطیر و فوری حزب کمونیست کارگری است.

زنده باد حزب کمونیست کارگری"
این پلیتیک زدن برای جذب نیرو، خیلی زودتر از آنچه تصور میکردند شکست خورد. برخلاف همین گفته خودشان، طولی نکشید که استعفا دادند و رفتند و حزب "اتحاد" را درست کردند. اینها با رفتن شان از حزب، مست گونه سرخود را به دیواری سخت کوبیدند. منگی و سر گیجه آنها بعضا ترحم دیگران را بر انگیخت. توهم به خود و غیر واقعبینی اینها، آنچنان مالیخولیایی را در ذهنشان کاشته بود که با هدف اتحاد با مخالفین حزب و مشخصا کورش مدرسی با سر به طرف آنها سقوط کردند. متوجه نبودند که مخالفین حزب کمونیست کارگری فرش قرمز برایشان پهن نکرده اند. هدیه های جوادی- ماجدی به آقای مدرسی (پس دادن انجمن مارکس بوسیله جوادی و خاطره نویسی ماجدی در حسرت رفاقت های گذشته) قرار بود اینها را از افتضاح دفاع از نوید بشارت نجات دهد و در "حزب حکمتیست" انتگره شوند. اما دیدیم که با تحقیر دست رد به سینه شان زدند و عذرشان را خواستند.

۵ – از هنگامیکه متوجه شدند که کمیته مرکزی و کادرهای حزب  کمونیست کارگری ایران، مارکسیست تر از آن هستند که این رفتارهای عقده ای و خود محوربینی های بچگانه این محفل، در میانشان جایی پیدا کند، اعلام کردند که با بسیاری از سیاستهای حزب اختلاف دارند! این در حالی بود که در بیانیه اعلام موجودیت فراکسیونشان اعلام کرده بودند که هیچ اختلافی با سیاستهای رسمی حزب ندارند. کوته بینی و اپورتونیسم این جماعت ظاهرا حد و مرزی ندارد. این تناقض گویی را در نمونه های
بعدی بیشتر خواهید دید.

۶- اینها خود را برای نماینده شدن در کنگره ۶ حزب کاندید کردند. رای آوردند و قرار بود به کنگره بیایند و آنجا سیاستشان محک بخورد. اما این محفل سرگردان، از حول حلیم، خود را با سر به داخل دیگ انداخت. مذاکره مخفیانه آقای جوادی با کورش مدرسی(١) برای پیوستنشان به حزب "حکمتیست" در حالیکه هنوز عضو حزب ما بود، افتضاح دیگری برای اینها به بار آورد. اگر چه ابتدا این اقدام مخفی مانده بود، اما طولی نکشید که این یکی هم مثل دفاعشان از نوید بشارت  افشا شد. در مقطع کنگره ۶ حزب، این محفل به رهنمودهای "داهیانه" مدرسی که نزدیکی زیادی به سیاست و آرزوی آنها داشت، دل سپردند. افراد این محفل به فراخوان "به کنگره نروید" مدرسی جواب مثبت دادند. جوادی در این زمینه چنین نوشت: "برخی از فعالین کمونیسم کارگری، چه از حزب کمونیست کارگری ایران و چه از حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، از من در مورد شرکت در کنگره ششم حزب کمونیست کارگری سئوال کرده اند.  بطور خلاصه باید بگویم که تصمیم گرفته ام بخاطر مصالح عمومی و دراز مدت جنبش کمونیسم کارگری از شرکت در کنگره ششم حزب کمونیست کارگری خودداری کنم. این تصمیم ساده و آسانی نبود. حاصل تعمق و بررسی همه جانبه ای است. ."  

این لبیک گفتن محفل نوید بشارت به این دلیل بود که قرار شده بود مدرسی صندلی خالی برای آنها را در نظر گرفته و در کنگره مخفی "حزب حکمتیست" در کنار هم باشند. اینها فکر کردند فراخوان به "کنگره نروید"! معنای دیگرش این است که  به حزب "حکمتیست" بیایید! در همین ایام بود که حزب کمونیست کارگری به شیطان و "حزب حکمتیست" به پیغمبر نجات دهنده تبدیل شد. نوشته های این مقطع محفل نوید بشارت در تعریف و تمجید از سیاستهای آقای مدرسی و حزبش و کارهای "شیطانی" ما را نگاه کنید تا این واقعیت را با چشم ببینید. تلفن زدنها و ندامت گفتن های جوادی و ماجدی با رهبران حزب "حکمتیست" نتیجه ای بجز بی اعتباری و بی اعتمادی بیشتر نسبت به محفل نداشت. معلوم شد که باز هم حسابگری ماجدی- جوادی زیادی بچگانه و سطحی، غیر سیاسی و فرصت طلبانه است. ارزیابی سیاوش دانشور از "حزب اتحاد" همین را بعد از یک سال رسما تایید میکند. گویا اگر آنها به حزب حکمتیست پذیرفته میشدند، کورش مدرسی را کنار میزدند.! در حالیکه قرار بود مدرسی دست آنها بگیرد و به حزب خود ببرد. این حسابگریهای فرصت طلبانه یکی بعد از دیگری به بن بست رسید و افتضاح بعد از افتضاح در پرونده آنها ثبت شد. معلوم نیست چگونه میخواستند به حزبی بپیوندند که لیدرش و خط دهنده اش کسی است که قرار است بعدا کنار زده شود و یا به هدف کنار زدن او پرچم اتحاد با خود او را برداشته بودند. اینها اتهاماتی نیست که من به آنها بزنم. افراد این محفل سیاه روی سفید این موارد را کتبی نوشته اند. رجوع کنید به ارزیابی سیاوش دانشور از حزب اتحاد و مقالات فدایت شوم علی جوادی هنگامیکه میخواستند اتحاد و پیوستنشان با آقای مدرسی راعملی کنند.

۷- بعد از مدتی و هنگامیکه متوجه شدند که دعوت نامه ای برای پیوستنشان به حزب "حکمتیست" ارسال نشد، ناچارا خودشان تصمیم گرفتند که آثار دوران اختلافات با مدرسی و همفکرانش را از آرشیوهایشان پاک کنند. سایت آقای جوادی تمام مباحث دوران اختلافات با مدرسی و همفکرانش را از صفحه خود حذف کرد و تصمیم گرفت انجمن مارکس را که قبلا تصمیم به تصاحب آن گرفته بود را به عنوان هدیه پس بدهد. آقای مدرسی هدیه را پس فرستاد و تحقیرشان کرد.

۸- با این حال این محفل بی عارتر و سطحی تر از آن بود که تعمق کند. نشستند و تصمیم گرفتند دار و ندارشان را عرضه کنند. علاوه بر دهن دریدگی بیشتر علیه ما، که شاید دل کورش مدرسی را نرم کند، تنها موجودی آنها یعنی "حزب اتحاد" بود که باید به حراج گذاشته میشد. این بار یک جانبه اعلام کردند که میخواهند با "حزب حکمتیست" متحد شوند و خود را منحل کنند. ولی این "کمونیستهای بسیار مهم و با درایت" هنوز متوجه نشده بودند که این کالای بنجل بیخ ریش صاحبش است و خریداری ندارد. کسانی از "حزب حکمتیست" جواب دادند که اتحاد نمیکنند. اگر حزب اتحاد مایل است میتواند به آنها بپیوندد. راه برگشتی نبود این محفل اعلام کرد که "اتحاد کردن و پیوستن" از منظر آنها تفاوتی ندارد. جواب دادند: میپیوندد منظورشان از اتحاد همان پیوستن بوده است!؟ این در حالی بود که تا دیروز میگفتند تفسیرشان از اتحاد، متحد کردن همه کسانی است که خودشان را کمونیست کارگری میدانند. برای این منظور باید تئوری بافی میشد. باید خود را توجیه میکردند. به همین دلیل و برای فراهم کردن این راه ناهموار اعلام کردند حزب "حکمتیست" تغییر کرده است. در این مورد علی جوادی نوشت:"حکمتیستها چیزی نگفته اند که یکی از آنها نشانی از تغییر جهت سیاسی و یا تخفیفی به رژیم اسلامی در آن مشاهده شود. در واقع اگر چیزی در مورد سیاستهای جدید این حزب بشود گفت این است که سیاستهایشان بر عکس مواضع رهبری حکک به مواضع پایه ای کم
ونیسم منصورحکمت در این دوره نزدیک تر شده است. از سیاستهای "ضد امپریالیستی" گذشته خود دور شده اند.
"،"علت تغییر ارزیابی ما از حزب حکمتیست تغییر متد و روش برخورد ما نیست. واقعیت این است که حزب حکمتیست تغییرات معینی کرده است.

تا اینجا حزب حکمتیست از نظر علی جوادی تغییر کرده زیرا قرار است محفل اتحاد به آنها بپیوندد. اما هنگامیکه جواب میگیرند که اتحادی در کار نیست و "حزب اتحاد" را نمی پذیرند، بلافاصله این تغییرات بر عکس تفسیر میشود و "حزب حکمتیست باز هم به شیطان تبدیل میشود. فاصله این دو ارزیابی نه چند سال که چند ماه است و حزب "حکمتیست هیچ تغییری در سیاستش مشاهده نمیشود. خوب یا بد کمونیستی یا غیر کمونیستی همان است که بود. اما ارزیابی جوادی اتیکت نان خوردن به نرخ روز را بر خود دارد و به قول خودش در فاصله هشت ماه سه ارزیابی متفاوت را اعلام میکند. زیرا قبل از این هشت ماه مورد اشاره که پایین تر میبینید فاصله تغییر ارزیابیهای علی جوادی را نشان میدهد، حزب "حکمتیست" سیاستهای راست و غیر کمونیستی را اتخاذ کره است. اواسط این هشت ماه تغییر میکند و "به مواضع پایه ای کمونیسم منصورحکمت در این دوره نزدیک تر شده است." در پایان هشت ماه باز هم شیطان در وجود آنها حلول میکند و به جای اول خود بر میگردند!؟

" حزب حکمتیست، سیاستهای غیر کمونیستی را اتخاذ کرده است. واقعیات و داده های سیاسی پیرامون ما تغییر کرده است. حزب حکمتیست چند گام به عقب برداشته است و ما ناچاریم که به این مسائل بپردازیم. من میپرسم آیا موقعیت حزب حکمتیست اکنون همان است که در هشت ماهه گذشته بود؟ آیا حزب کمونیست کارگری همان حزبی است که دو سال پیش بود؟ ما مطرح کردیم که حزب حکمتیست تغییراتی کرده است. زمانیکه این تغییرات را مثبت ارزیابی کردیم آن را به جامعه اعلام کردیم. زمانیکه این تغییرات نشان از دوری از کمونیسم کارگری و سنت ما بود، نیز آن را به جامعه اعلام و نقد کردیم. متاسفانه خطی که اکنون حزب حکمتیست در حال حاضر پیش گرفته است یک روند دوری از سنتهای شناخته شده و جا افتاده کمونیسم کارگری است. این موضوع مورد نقد ماست." علی جوادی

 

همچنانکه در بالا مشاهده کردیم به قول علی جوادی "حزب حکمتیست" در فاصله هشت ماه تغییراتی کرده است که سه ارزیابی متفاوت و متناقض از سیاستهای آنها لازم شده است. او مدعی است که "این حزب از یک حزب راست و غیر کمونیستی، به حزبی کمونیستی و متکی بر سیاستهای پایه ای کمونیسم منصور حکمت تغییر کرده و در همین فاصله یک بار دیگر باز هم به یک حزب غیر کمونیستی با فاصله زیادی از منصور حکمت تبدیل شده است.!

 این سه ارزیابی را هم مکتوب و هم از تلویزیون بارها تکرار کردند. اما این سیاست تغییر مثبت و "صداقت و صمیمیت" نشان دادن محفل اتحاد، فقط تا هنگامی کار برد داشت که دست رد به سینه اشان زدند. به محض رد کردن تقاضای پیوستنشان به "حزب حکمتیست" از جانب رهبری این حزب روز بعد حزب "مارکسیست، حکمتیست" دوباره به حزب غیر کمونیست تبدیل شد، که سیاستهای ضد کمونیستی دارد!؟ منشور سرنگونیش راست است، و … به گفته خودشان در ابتدای "هشت ماه" یک روزه حزبی راست و غیر کمونیست به حزبی مارکسیست و متکی بر سیاستهای کمونیسم منصور حکمت تبدیل شد. در پایان هشت ماه یک بار دیگر در فاصله یک روز به ضد مارکسیت تبدیل شد.!؟ تعجب نکنید همه این موارد در نشریه "دنیای بهتر" این محفل مکتوب است. علاقه مندان میتوانند این موارد را در مقاطع مختلف با اختلاف یک روز و یک هفته و…. مشاهد کنند.

۱۰- حزب "حکمتیست" به آنها جواب  رد داد و گفت خودتان را منحل کنید و فردی تقاضای عضویت کنید تا بررسی شود. گفتند تقاضایشان ممکن است پذیرفته یا رد شود. گروهی و جمعی کسی را نمیپذیرند. محفل جوادی -ماجدی برای وارد شدن به این مرحله از ریسک سیاسی باید قبلا محفلشان را منحل میکردند. تضمینی هم برای قبول کردنشان در "حزب حکمتیست" وجود نداشت. زیرا بعدا معلوم شد که اگر فردی هم تقاضای عضویت میکردند آذر ماجدی تقاضایش از قبل رد شده بود. این تصمیم را محمد فتاحی کتبا اعلام کرد. به همین دلیل این تصمیم "حزب حکمتیست" باعث شد یک شبه حزبی که "تغییر کرده بود و به منصور حکمت نزدیک شده بود و…. از جانب حزب اتحاد به حزبی غیر کمونیستی و چپ سنتی و… تبدیل شود.! سیاوش دانشور اخیرا در نشریه شان تمام تقصیر شکست پروژه اتحادشان با "حکمتیستها" را به پای مدرسی و همفکرانش میگذارد. و چنین وانمود میکند گویا کسانی در آن حزب خواهان اتحاد آنها بوده ا