تا زمانی که دنیا محل خرید و فروش زن باشد، هیج کس آزاد و رها نخواهد بود!

تا زمانی که دنیا محل خرید و فروش زن باشد، هیج کس آزاد و رها نخواهد بود!

قدمت پدیده تن فروشی در ایران نیز مانند سایر مناطق جهان به دوران معاصر محدود نمی شود. اما آنچه در دوران معاصر که امپریالیسم بر جهان حاکم گشته، انسان را وحشت زده می سازد، بالا رفتن بی سابقه آمار زنان تن فروش است؛ زنانی که بدنشان به حراج گذاشته می شود، روح وجسمشان به تاراج می رود، از خود بیگانه می شوند و به متاعی بدل می شوند که به انباشت هر چه بیشتر ثروت خدمت کنند و حیات این اقتصاد سود محور و بیمار را تداوم بخشند.

 تن فروشی که عمدتا معلول عواملی چون فقر، بیکاری، اعتیاد و عدم آگاهی است خود نیز به یکی از فاکتورهای این چرخه بی پایان سرخوردگی بشر بدل شده است، چرخه ای  بی پایان که حاصل  برنامه ریزی های اقتصادی و سیاسی سیستم حاکم است و مرتبا توسط همین سیستم  روغن کاری شده و باز تولید می شود. با نگاهی اجمالی به تاریخ تن فروشی می بینیم که  خرید و فروش بدن زنان در جوامع انسانی، قدمتی تاریخی داشته و به دنبال کالایی شدن روابط، تن زن به عنوان کالا به بازار آمده است.

هرودت می گوید که بر هر زن بابلی واجب بوده است که لا اقل یک بار در عمر در معبد ونوس بنشیند و با مردی بیگانه ارتباط جنسی برقرار کند.اما مهم ترین مورد مذهبی روسپیگری به هند بر می گردد، در جنوب هند نیازهای جنسی مردان را موسسه ی  خدایی برآورده می کرد که زنانِ این موسسه “چاکرانِ خداوند” نامیده می شدند. هر معبد “تامیل” نیز یک گروه “زنان مقدس” داشت که علاوه بر این که در برابر  بت ها می رقصیدند و آواز می خواندند،نیازهای جسمانی مردان را هم برآورده می کردند. در یونان باستان اما روسپیان زنان مستقلی بودند که لباس هایی متفاوت از سایر زنان بر تن می کردند وسالیانه به دولت مالیات می پرداختند.

در برخی متون ادعا شده است که در ایران باستان دخترانِ بسیاری در معابد آناهیتا به خدمت مشغول بودند. این خدمات از رقص و آواز تا برآورده کردن میل جنسی مردان را شامل می شد. همچنین تن فروشی در زمان تسلط قوم مغول در ایران به عنوان شغلی  پر رونق معرفی شده و آمده است که در مجالس بزم سران مغول، همواره تعداد بسیاری از زنان جوان به رقص، پذیرایی و برآورده کردن نیازهای جنسی مردانِ حاضر مشغول بوده اند.(۱)

یکی از معدود منابعی که به مساله ی  روسپیگری در جامعه ی ایرانی نسبتا مفصل پرداخته است، سفرنامه ی  شاردن جهانگرد غربی بوده است که در دوران صفویه راهی ایران شده بود. شاردن در سفرنامه ی  خود می گوید : « دختران روسپی خانه ها بیشتر از ایرانی، گرجی و سخت خوش قد و قامت و زیبا بودند. محله ی روسپی های اصفهان از سه کوچه و هفت باب کاروانسرای بزرگ به نام کاروانسرای لختی ها تشکیل شده و دوازده هزار روسپی رسمی، یعنی پرداخت کننده مالیات وجود دارد، و این ها غیر از پنهانی ها و معاف شدگان از مالیات هستند. » (۲)

این که این آمار و ارقام چقدر مستند هستند، روشن نیست ولی از فحوای این منابع چنین بر می آید که تن فروشی یک شغل رسمی و ارگانیزه محسوب می شده و شاغلان این شغل مطابق تعرفه هایی مالیات می پرداختند و یا از پرداخت مالیات معاف می شدند.

در رابطه با چگونگی کارکرد و گسترش تن فروشی در تاریخ معاصر ایران هم بررسی هایی صورت گرفته است. به ادعای برخی از پژوهشگران، با فروپاشی حکومت قاجاریه، جمعیت زنان تن فروش به یکباره افزایش یافت، چرا که رضاشاه حرمسرای قاجاریه را منهدم کرد و بخش زیادی از زنان حرمسرا که مأمن دیگری نداشتند به جمع زنان تن فروش پیوستند. (۳)

تعداد قابل توجهی از این زنان در محله ای در حاشیه شهر تهران اسکان یافتند. محله ای که بعدها به شهر نو معروف شد. در هرخانه تعدادی زن به تن فروشی واداشته می شدند. زن هایی  که عموما از خانواده و جامعه ترد شده بودند. این زنان که از اقشار فقیر جامعه بودند نه تخصصی داشتند و نه در ساختار اجتماعی موجود اصولا امکانی برای دستیابی به شغل و درآمد برای ادامه زندگی اشان متصور بود. شانسی هم برای تشکیل یک خانواده عادی که بتوانند به عنوان یک زن معمولی خانه دار به حیات خود دهند نداشتند. شماری از این زنان هم به دام اعتیاد می افتادند. هر خانه یک خانم رئیس و یا جاکش داشت. زنان به اشکال مختلف به جاکشان بدهکار بودند و سفته های امضا شده نزد آنان داشتند. این بدهکاری دائم العمر هم  زنجیر دیگری بود به پای این زنان برای ادامه این بردگی نکبت بار.

ساز و کاری هم از طرف دولت برای کنترل این زنان برپا شده بود. حتی بعضا برایشان کارت بهداشت چاپ کرده بودند و با کنترل ماهیانه مسئولین بهداشت، از گسترش بیماری های مقاربتی پیش گیری می کردند. (۴) البته هدف، محافظت از این زنان نبود بلکه محافظت از مردانی بود که خریدار تن این زنان بودند. هدف رضایت مشتری و تداوم این روابط بود.

البته تن فروشان، به زنان شهر نو خلاصه نمی شدند. برخی برای پیدا کردن مشتری کنار خیابان می ایستادند. تعدادی در کافه ها به عنوان رقاص یا گارسون کار می کردند که تن فروشی هم بخشی از وظایف اشان بود.  زنانی هم بودند که مشتریان تلفنی داشتند.

دردوران انقلاب و بعد از آن  با شعار “ریشه کن کردن فساد”، باز هم به این زنان بی دفاع یعنی تحتانی ترین قشر جامعه تاختند. در دو مرحله شهر نو را نابود کردند و برای حل این معضل صورت مسئله را پاک کردند

گسترش بی سابقه تن فروشی در سالهای بعد از انقلاب، از طرفی نتیجه افزایش شکاف طبقاتی و به ویژه هر چه فقیر تر شدن زنان است و از طرف دیگر نتیجه عمق یافتن هر چه بیشتر مردسالاری است. با تایید و تشدید فرهنگ مردسالارانه به اتکا موازین شرعی، جایگاه زنان بیش از پیش به کالایی جنسی در خدمت مرد تنزل کرد. بر اساس ایدئولوژی حکومت، و تبلیغ این ایدئواوژی با بودجه کلان و ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند ( مدیا، هنر، ادبیات، کتب درسی، مساجد و مدارس دینی، تتمیع مالی و شغلی و…)، و همچنین با پشتیبانی قوانین ضد زن، فرهنگ زن ستیز حاکم را به درجات وسیعی در جامعه گستردند. زنان و به ویژه زنان طبقات زحمتکش جامعه به بی پناهی مطلق و انزوا کشانده شدند.

با عمیق تر شدن شکاف طبقاتی هر روز بر شمار خانواده هایی که تامین اولیه ترین نیازها هم برایشان میسر نیست، افزوده شده است. آمار بیکاری و بدنبال آن اعتیاد روز به روز بالاتر رفته است. در این وانفسای  خشونت بار بیکاری و فقر، حتی مردانی که خود این مصائب را متحمل می شوند، متاثر از فرهنگ زن ستیز حاکم، تمام خشم فروخورده خود از سیستم را بر سر زنان خالی می کنند؛ از نابرابری جنسیتی موجود و اختیاری که سیستم به آنان عطا کرده است، بهره برده و سهمی برای حتی  نفس کشیدن زنان در فضای حقیری که برای تنفس موجود است قائل نمی شوند. امکانات نابرابر از بدو تولد در خانه و جامعه و نزد قانون، فرصت بالندگی و رشد را هر چه بیشتر از زنان می گیرد. همه این ها زمینه رشد تن فروشی را به ویژه برای زنان فراهم می سازد.

این که امروزه تجارت سکس یکی از پر رونق ترین و سود آورترین انواع تجارت محسوب می شود، یکی از مهمترین دلایلی است برای این که نه تنها از شیوع تن فروشی در جامعه جلوگیری به عمل نیاید  بلکه هر روز این شکل از بردگی، زنان بیشتری را در بر گیرد؛ و به همین دلیل هم هست که برای پذیرفتنش به عنوان یک شغل عادی ( کارگر جنسی ) فرهنگ سازی و برنامه ریزی هم میشود. رشد سرسام آور تجارت سکس، امروزه از زنگ خطرهایی است که جوامع بشری را هرچه بیشتر به انحطاط می کشاند. برای دانستن اینکه چگونه برده داری معاصر از این تجارت هر ساله میلیونها دلار به جیب می زند، مطالعه مقاله ” فروش زنان: تجارت جهانی انسان ” به خواننده  توصیه می شود.(۶)

اما حتی اگر شبکه های عظیم تجارت بردگان سکس و سود سرشاری که از این سرمایه گذاری نسیب اشان می شود را کنار بگذاریم و تنها زنانی که فردی و غیر قانونی به تن فروشی می پردازند و کل درآمدشان را در جیب خود می گذارند  را در نظر بگیریم، آنچه بر سر هویت و روح و روان این زنان می آید، زخم هایی هستند که در طول زندگی زن هرگز ترمیم نخواهد شد. یکی از عوامل شناخته شده در بیماری های روانی نزد زنان، تجربه تجاوز است. به خوبی می توان تجسم کرد که چه بر سر زنی می آید که روزانه مورد تجاوز ده ها مرد مختلف قرار می گیرد و هیچ اعتراضی هم نمی تواند بکند چرا که “پولش رو گرفته”. خیلی از مردانی که به تن فروشان مراجعه می کنند، انسان هایی هستند که در ایجاد رابطه عاطفی و جنسی مشکل دارند و یا فانتزی های بیمارگونه ای دارند که رویشان نمی شود با پارتنر خود آن را تجربه کنند. برخی حقیقتا به بیماری سادیسم دچارند و از کتک زدن و تحقیر وشکنجه زنان لذت می برند و خلاصه “تن” خریداری شده جایی است که تمامی عقده های جنسی و، روانی و شخصیتی خود را روی آن خالی می کنند و خود را هم محق می دانند چراکه “پولش رو داده”.

اگر چه این جا و آنجا از تن فروشی مردان هم اخباری شنیده می شود و مسلما این امر هم  برای جامعه مانند تن فروشی زنان پدیده نامطلوبی است ولی همچنان در همه جای دنیا، فروش تن در شکل عام خود معضلی است که عموما زنان درگیر آن هستند ؛ وحتی آنجا که مردان به فروش تن خود می پردازند، هم به دلیل روابط مردسالارانه موجود، ساز و کار متفاوتی به خود می گیرد که بحث مفصلی را می طلبد و لازم است در جای خود بررسی شود اما تمرکز این مقاله بر روی فروش تن زنان است.

زنی که تن خود را می فروشد در طول مدتی که بدنش را در اختیار مرد خریدار یا “مشتری” قرار می دهد،  به نوعی بدن و ذهن خود را ازهم می درد و دو پاره می کند. تن خود را چون کالایی بی هویت به فردی اجاره می دهد که هیچ رابطه عاطفی و حسی با او ندارد. این بیگانه شدن از خود، این دو شقه شدن جسم و ذهن، پدیده ای است خارج از طبیعت انسان. پدیده ای که زن را از انسان بودن تهی می کند.

روند تکامل طبیعی موجودات زنده به شکلی رقم خورده است که برای تداوم نسل اشان، لازم است رابطه جنسی، شکل گیرد. ولی انگیزه برای شروع این رابطه  به تناسب طبیعت موجودات مختلف، در زمان لازم در ذهن هر حیوان شکوفا می شود. این بدین معنا است که اگرچه هدف تداوم نسل است ولی حتی در بین حیوانات هم برای این رابطه به انگیزه های فردی و ذهنی نیاز است و برای مثال اغلب حتی، انواع پرنده نر در زمان جفت گیری وقتی که به طور طبیعی نیاز جنسی را حس می کنند، تلاش می کنند با بازکردن بالها و بالاکشیدن دم و…خود را به زیبا ترین شکل نزد نوع ماده بنمایانند و با حرکاتی رقص گونه توجه نوع ماده را به خود جلب کنند و به عبارتی این حس و انگیزه ذهنی را در نوع ماده هم ایجاد کنند؛ حال آنکه رابطه ای که “تن فروش” با “مشتری” ایجاد می کند، برای او عاری از هر گونه حس و انگیزه ذهنی است.

با رشد شدید جمعیت انسانی به شکلی که بشر خود را در کل کره زمین به شکل انبوه گسترده است، دیگر انگیزه بشر برای ایجاد رابطه جنسی تنها تولید مثل و تداوم نسل نیست بلکه با تکاملی که روابط اجتماعی  بین انسانها پیدا کرده است، رابطه جنسی می بایست عمدتا در خدمت رفع نیازهای جنسی و عاطفی افراد جامعه قرار گیرد. عملکرد این رابطه به شکل درست آن، می تواند نقش قابل ملاحظه ای در پیوند های انسانی و زندگی اجتماعی بشر داشته باشد.  ولی این رابطه در اشکال معیوب و بیمار خود نه تنها نقش مثبتی در انسجام اجتماعی نخواهد داشت بلکه همسو با جامعه طبقاتی و در ادامه سیاست حاکم یعنی کالایی کردن همه روابط، به چرخه اقتصادی موجود پیوسته و در خدمت انباشت ثروت در یک سو و تجمع فقر در سویی دیگر در آمده و شکاف طبقاتی را تعمیق می سازد. سرمایه داری با مهر “کالا” زدن بر رابطه بین انسانها، این روابط را از محتوا خالی کرده و آن را به امکانی برای سود اندوزی بیشتر بدل می سازد.

 در رابطه بین “تن فروش” و “مشتری” احساس، عاطفه و تمایل، حداقل از سوی تن فروش بی معنی است. این جا عاطفه مبادله نمی شود. این جا عشق مبادله نمی شود. اینجا تن به فروش می رسد.  تنی که برای ساعاتی حس و عاطفه و حتی نیازهای جنسی خود را در گوشه ای وانهاده و عاری از موجودیت انسانی اش در بازار عرضه می شود.

کشورهایی که مدعی مبارزه با تن فروشی به عنوان یک معضل اجتماعی هستند، هریک راه کارهایی را ارائه کرده اند. مثلا سوئد قانونی را با هدف مبارزه با معضل تن فروشی در جامعه در سال ۱۹۹۹ تصویب کرد و در سال ۲۰۰۲ هم با افزودن ضمیمه هایی آن را تکمیل کرد. به موجب این قانون تن فروشی جرم شناخته نمی شود و تن فروش مجرم نیست بلکه قربانی به شمار می رود و خریدار سکس  یا « مشتری» مجرم شناخته شده و مجازات می شود. همچنین قاچاق انسان به  منظور بهره کشی جنسی ممنوع بوده و همه افرادی که به نوعی در این مبادلات نقش دارند مورد پی گیرد قانونی قرار می گیرند. از سال ۲۰۰۹ در نروژ و ایسلند هم قانون مجازات مشتریان تن‌فروشی تصویب شده است. دولت فرانسه هم به تبعیت از طرح سوئد جرایم سنگینی را برای خریدار سکس تعیین کرده است.

دولت سوئد مدعی است که با اجرای این طرح روسپیگری در استکهلم، پایتخت این کشور، دوسوم کاهش یافته است و در دیگر شهرهای بزرگ نیز به‌طور کامل حذف شده است. کنترل و کاهش رشد تجارت سکس امر خوبی است اما از آنجا که این طرح ها هم در چارچوب قوانین بازدارنده محدود هستند و طرح جامعی برای ریشه کن کردن کلیت روابط کالایی وجود ندارد و اصولا چنین هدفی را هم از کشورهای سرمایه دار نمی توان انتظار داشت، اجرای این طرح ها نهایتا می توانند به کنترل نسبی این تجارت به موازات منافع دولت بیانجامند. در عین حال منتقدین به این طرح معتقدند که آمار ارائه شده در کاهش تن فروشی در سوئد و سایر کشورهای مجری این طرح، صحت نداشته و تن فروشی در این کشورها به شکل زیرزمینی در آمده و یا از کنار خیابان ها به ارتباطات اینترنتی منتقل شده است. در این میان پدیده نوجوانان پناهجویی که به تنهایی به سوئد آمده اند و در این کشور به تن فروشی می پردازند، ویا زنانی که از سایر کشورهای اتحادیه اروپا به سوئد آمده و تن فروشی می کنند هم در آمارها منظور نمی شود.

اما در بسیاری کشور‌ها همچون ترکیه، آلمان، دانمارک، ایتالیا، یونان، هلند، اتریش، سوئیس، بلژیک، برزیل، آرژانتین، کاستاریکا، کانادا، نیوزیلند و استرالیا روسپی‌گری و تن‌فروشی آزاد و تحت پوشش قوانین است. این کشورها به مسئله تن فروشی به عنوان یک شغل می نگرند و مدعی هستند که برای حمایت از تن فروشان باید به آنان هم مانند سایر کارکنان کشور برخوردشود و از بیمه و بازنشستگی برخوردار بوده و مالیات هم بپردازند. این برخورد مهر تایید زدن قانونی و علنی بر سیستم مردسالار است. مدافعان این طرح بدون خجالت و رودربایستی، کالای جنسی بودن زن را امری بدیهی قلمداد کرده، از حاکمیت فرهنگ زن ستیز دفاع کرده و سود سرشاری را به جیب سلاطین سرمایه سرازیر می کنند.

اگر چه هیچ آمار رسمی واقعی در ایران در رابطه با تعداد زنان تن فروش وجود ندارد، ولی رشد بی سابقه تعداد زنانی که با این شغل امرار معاش می کنند چنان مشهود است که نیروهای درون حکومت هم دیگر قادر به انکار آن نیستند. سن شروع تن فروشی به ۱۲ سال رسیده است.(۷) این یعنی چی؟ ما کجا ایستاده ایم؟ تنها تجسم هجوم و تجاوز وحشیانه مردان به تن نحیف دختر بچه ۱۲ ساله که باید دغدغه اش مشق شب و بازی با عروسک هایش باشد، کافی است، تا روزمرگی و ادامه زندگی عادی را برای هر کسی نام انسان بر خود می نهد، ناممکن سازد. بسیاری از این دختران نوجوان اولین بار توسط مردان خانواده، پدر، برادر، همسایه یا فامیل وآشنا در خردسالی مورد تجاوز قرارگرفته اند و یا توسط پدر یا برادر در مقابل دریافت پول به ازدواج ناخواسته با مردی درآمده اند که حالا به عنوان صاحب جدیدش او را به فروش می رساند و یا خود مورد تجاوز قرار می دهد. برخی از این دختر بچه ها هم برای اینکه به این شرایط تن ندهند از خانه فرار میکنند و بی پناه در خیابان طعمه باندهای قاچاق سکس و خانه های فحشا می شوند.

حتی گزارش های تلطیف شده و نیم بند دولتی، هم نمی توانند این واقعیت را پنهان سازند که چطور هر روز قشر وسیعتری از زنان به بردگی جنسی روی می آورند و چرا. برای مثال در گزارش دولتی که در مهر ماه سال ۱۳۹۴ از طرف “کار گروه پیشگیری از آسیب های اجتماعی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری” منتشر شد، آمده است که مهمترین عوامل موثر بر شروع تن فروشی به این ترتیب بوده است: ۱- مسئولیت تأمین مخارج چند نفر در زمان تن فروشی. ۲- سابقه بازداشت و جرم پدر. ۳- وضعیت تأهل. ۴- حضور در بین دوستان تن فروش. در ادامه در این گزارش اشاره شده در بین حدود ۳۰۰ زن تن فروشی که در یک برنامه پژوهشی، مورد مطالعه قرار گرفتند، ۸۰% هیچ شغلی نداشتند و مابغی یعنی شاغلین، هم درآمد مناسبی از شغل خود نداشتند. در بخش دیگری از این گزارش همچنین متذکر شده است که ۹% از این زنان اولین بار با اجبار شوهر به تن فروشی مبادرت کرده اند و ۱۸% با اجبار والدین که غالبا پدر بوده.

در میان نیروهایی که خود را مدافع منافع زنان معرفی می کنند، حتی آنانی که ادعای چپ و کمونیست بودن دارند، چه در سطح ایران و چه در سطح جهان، هستند احزاب و گروه هایی که در کنار امپریالیست ها قرار گرفته وبا حمایت از قانونی شدن تن فروشی، به تداوم بهره کشی از تن زنان خدمت می کنند و ادامه حیات این صنعت سود آور را برای صاحبان سرمایه، تضمین می نمایند. در میان نیروهای مدعی مبارزه برای رهایی بشریت در ایران که چنین رویکردی دارند می توان از حزب کمونیست کارگری نام برد که “حمایت” خود را از این زنان قربانی در همین چارچوب مطرح کرده و در برنامه خود تحت عنوان “یک دنیای بهتر” در بخش “مبارزه با فحشا” راه حل را این طور بیان می کنند:

” رفع ممنوعیت فروش سکس بعنوان یک شغل فردی و حمایت قانون و نهادهای انتظامی از این افراد در مقابل شبکه ها و باندهای گانگستری، باج خورها و اوباش.

صدور جواز کسب برای افرادی که بعنوان یک شغل فردی مبادرت به تن فروشی میکنند، مصون داشتن شخصیت و حیثیت آنها بعنوان شهروندان محترم جامعه و کمک به سازمانیابی آنها در سازمان صنفی خویش.” (۸)

در این طرح تنها مشکل تن فروشان، استثمار توسط “شبکه ها و باندهای گانگستر و باج خورها و اوباش” قلمداد شده و تلاش شده که نهادهای انتظامی را به مقابله برانگیزند! نویسندگان این طرح عملا تفاوتی بین تن فروشی باسایر مشاغل نمی بینند. به عبارت دیگر تن فروشی می تواند ادامه داشته باشد فقط کافی است دست واسطه ها کوتاه شود. اینان دلیلی و برنامه ای برای اینکه زنان ناگزیر نباشند، برای تامین  نان شب خود و کودکانشان، بدنشان را به حراج بگذارند ندارند. این طراحان “دنیای بهتر” فشار روانی روی این زنان، که اغلبشان را به اعتیاد به مواد مخدر و الکل می کشاند نمی بینند. تحقیر و کنترلی را که باید تحمل کنند نمی بینند. آمار بالای بیماری های جسمی و روانی در بین این زنان را نمی بینند. پیری زودرس را نمی بینند، خشونت افسار گسیخته مشتریان روانی، که تمامی عقده های حقارت خود را با آسیب زدن جسمی و روحی به این زنان، تخلیه می کنند را نمی بینند. آمار بالای زنانی را که تا سر حد مرگ کتک می خورند و بی رحمانه در گوشه ای به قتل می رسند را نادیده می گیرند… .

آندره دورکین  در رابطه با آنچه بر سر زنان تن فروش تنها به واسطه تن فروشی و نه سایر عواقب آن می آید، می گوید:

“من دارم با شما در مورد خود تن فروشی صحبت می کنم، بدون آن که از خشونت بیشتر، خشونت اضافی، کتک خوردن، با زور پرت شدن زن صحبت کرده باشم. تن فروشی به خودی خود بدون شک سواستفاده از بدن زن و توهین به وی است.”…” در تن فروشی، دیگرهیچ زنی کامل باقی نمی ماند. این غیر ممکن است که از بدن یک انسان به گونه ای که بدن زنان در تن فروشی مورد استفاده قرار گرفته، استفاده شود و بعد از آن از او یک وجود انسانی کامل باقی بماند”…” هیچ کدام از آنها دیگرانسان کامل نمی شوند، چرا که خیلی چیزها از آنها گرفته می شود… تنها مقایسه ای که میتوانیم در مورد تن فروشی بکنیم این است که بیش از هر چیز دیگری شبیه  تجاوز گروهی است.

شما می گوئید تجاوز گروهی کاملا متفاوت از این موضوع  است. یک زن بی گناه که در خیابان در حال راه رفتن است غافلگیرانه به او حمله میشود. هر زنی به این شکل بی گناه و به ناگاه غافلگیر می شود. در زندگی یک زن تن فروش، او در واقع دوباره و دوباره و دوباره و دوباره غافلگیر می شود. تنها تفاوتش با  تجاوز گروهی، دادن پول است. همین.”(۹)

مردسالاری بخش جدایی ناپذیری از اقتصاد جامعه طبقاتی است. اگرچه نابرابری اقتصادی و اجتماعی در جوامع طبقاتی عامل بوجود آوردن مردسالاری هستند، ولی مردسالاری هم به خودی خود ابزاری برای تحکیم این نابرابری هاست.  کنترل بدن زنان یکی از پایه های مهم عملکرد مردسالاری است. امپریالیسم با کنترل بدن زنان، فرودستی آنان را تضمین می کند و آن را  دستمایه کسب سود می سازد.

 در قرن بیست ویکم، همچنان قوانین قرون وسطی ای در کشورهای امپریالیستی برای بقای خود جان سختی می کنند و مثلا با بهانه دفاع از “اخلاقیات”، مانع از این می شوند که زنان بتوانند به بارداری ناخواسته اشان پایان دهند و به این ترتیب حق زن بر بدنش را از او سلب کرده و در اختیار قانون گذار در می آورند؛ در جای دیگر اما این “اخلاقیات” کارکردی ندارد و مانع از این نمی شود که حکومت های امپریالیستی، به اتکای طرح های مختلف، تجاوز به زنان را با نام “آزادی” برای فروش تن، فورموله کنند. با تداوم بخشیدن به این تجاوز مکرر به زنان مانند ممانعت از خاتمه بارداری ناخواسته، توسط زنان، در واقع بدن زن را به کالای تحت کنترل خود در می آورند. کالایی که می تواند مورد معامله قرار گیرد و سود آور باشد. موجودیت این بدن را تنها در خدمت و برای ارضای خواسته های مرد تعریف می کنند و مردان با پرداخت پول صاحب این کالا می شوند. موجودیت این تجارت با سود سرشاری که به جیب صاحبان سرمایه سرازیر می سازد، تنها با کنترل بی وقفه بدن زنان میسر می شود. موضوع کنترل بدن زن و نهادینه کردن آن در ذهن مردان جامعه از نیازهای این سیستم مردسالارانه و زمینه ای است برای کنترل کل جامعه و به همین دلیل  امری است که امپریالیسم با تمام قوا آن را اعمال می کند.

آندره دورکین، به عنوان نویسنده ای که خود در دوره ای از زندگی اش بردگی جنسی را تجربه کرده است، و توانسته خشم و نفرت خود را به سلاحی برای مبارزه رادیکال بر علیه خشونت بر زنان، بدل سازد، همچنین در جای دیگری عنوان می کند:

“اگر ما مسئله تن‌ فروشی زنان را بپذیریم یا با آن کنار بیاییم، نمیتوانیم مشکلات موجود در فمینیسم را تغییر دهیم . تن‌ فروشی یک تجاوز مداوم است. تجاوزگران عوض می شوند، اما زن مورد تجاوز قرار گرفته همان است. پول دست مردان را می شوید. در برخی‌ کشورها، زنان بعنوان برده گان سکس به فروش می رسند، (اغلب در دوران کودکی شان). در کشور‌های دیگر مثل کانادا و آمریکا، تن‌ فروشان در جریان تجاوز‌هایی‌ که در دوران کودکی به آنها شده، به خصوص زنای با محارم، فقر و بی‌خانمانی، خلق می شوند. در اقتصاد بازارآزاد، تا زمانی که برای تن‌ فروشان مشتری هست آن را تولید می‌کند؛ برای تولید تن فروشان در مقیاس لازم (خواسته شده) نیاز به کودکان مورد تجاوز قرار گرفته، فقیر و بی‌ خانمان هست. ما نمی توانیم با تن‌ فروشی کنار بیاییم. ما نمی توانیم تن‌ فروشی را بپذیریم.”(۱۰)

برخی چنین استدلال می کنند که تن فروشی هم کار مزدی است و تن فروش تفاوتی با سایر مزدبگیران ندارد.  آنچه تن فروشی را از کار مزدی در بخش تولیدی یا خدماتی جدا می کند این است که کارگر مزد بگیر نیروی کار خود را می فروشد و نه تن خود را. کارگر مزد بگیر با وجودی که از طرف سرمایه دار استثمار می شود ولی مرزی بین او و سرمایه دار وجود دارد و آن حیطه خصوصی است که عبور از آن در قرارداد کاری بین او و سرمایه دار مجاز شمرده نمی شود ولی در قرارداد فرضی که بین یک تن فروش و مشتری منعقد می شود، این نیروی کار نیست که به فروش می رسد بلکه این تن انسان است که مبادله می شود و هیچ حیطه خصوصی برای تن فروش معتبر شناخته نمی شود. گروه دیگری هم مدعی هستند که تن فروشی مثل تولید کالا ارزش اضافی تولید می کند و از این نظر مثل تولید سایر کالاها مطلوب و موجه است و باید به رسمیت شناخته شود. اینان برای مدلل ساختن نظر خود می گویند:  “مگر نمی گویید که بدن زن تن فروش به یک کالا بدل شده است، پس مثل هر کالای دیگری حامل ارزش اضافه است.” طبیعتا سیستم حاکم، که فروش سکس برایش یکی از سود آورترین تجارت ها ست برای حفظ آن، به هر وسیله ای متوسل می شود و از آن جمله است تولید چنین تئوری های عوام پسندی که برای توجیه، عادی سازی و تداوم  تن فروشی، آن را منبعی برای تولید ارزش اضافی بنامد. ارزش اضافی تنها و تنها در جریان تولید کالا، بوجود می آید و این نیروی کار است که در پروسه تولید، ارزش اضافی را می آفریند. باید از حامیان این تئوری پرسید: در پروسه تن فروشی کدام کالا تولید می شود که در آن بتوان بخشی به نام اضافه ارزش را جستجو کرد؟! این خزئبلات کارکردی به جز توجیه جنایات انسانی طبقات حاکم ندارد.

آنچه دیدگاه های بالا به عنوان راهکار ارائه می کنند، یعنی قوانین بازدارنده در چارچوب یک نظام سرمایه داری از یک سو، و به رسمیت شناختن تن فروشی به عنوان یک شغل از سوی دیگر، نمی توانند به بردگی جنسی زنان پایان دهند و اصولا این راه حل ها راه حل طبقه ای نیست که خواهان پایان دادن به این بردگی باشد. مادامی که نظام حاکم بر پایه روابط کالایی استوار باشد و مادامی که انباشت ثروت محور سیاست های اقتصادی کشورها باشد، شکاف طبقاتی هر روز عمیق تر شده و نابرابری های اجتماعی هم شدت می یابند. مردسالاری به عنوان شاخص نابرابری جنسیتی، در کشورهای صنعتی و غیر صنعتی به اشکال مختلف و بیش از پیش، خود را بر روابط حاکم می سازد. افکار ارتجاعی و زن ستیز فرصت رشد می یابند و خود را در قوانین ضد زن، فرهنگ جنسیتی ونگاه کالایی به زن، رسوم کهنه ای که از زیر خروارها غبارزمان، بیرون کشیده شده و رنگ و لعلبش می زنند و … متبلور می سازد.

نظام جمهوری اسلامی، در آموزه های خود که از تلویزیون دولتی پخش می شود، با وقاحت تمام بر جایگاه زن به عنوان کالایی که در خدمت ارضای نیازهای مردان اعم از جنسی و غیر جنسی، قرار دارد پای می فشارد و زنانی را که در ارائه خدمات جنسی به همسرانشان ( بخوانید صاحب اختیاران اشان) موفق ترند مورد تشویق قرار می دهد. به این ترتیب نه تنها زنان را تشویق به پذیرش تحقیر و فرودستی خود می کنند، بلکه با نهادینه کردن فرودستی زنان در جامعه، به مردان این امتیاز را می دهند که در امر “کنترل بدن زن” در کنار حکومت قرار بگیرند و در نتیجه آن را پذیرا باشند.

رژیمی که مدعی مبارزه با تن فروشی است، رسما مجوز “مراکز صیغه” را صادر می کند و درخور توجه است که بسیاری از این مراکز توسط یک آخوند اداره می شود. پر کردن جیب جاکشان اسلامی به قیمت تاراج بدن زنان! تن فروشی را قانونی و تحت الحفظ، اشاعه می دهند و با فقر و فرودستی که بیش از پیش بر گرده زنان تحمیل کرده اند، هر روز طعمه های بیشتری را به قعر جهنم تن فروشی سرازیر می کنند. آنچه نظام مردسالار جمهوری اسلامی به آن نام “مبارزه با تن فروشی” نهاده است، چیزی نیست به جز ااینکه عمل “کنترل بدن زن” را به انحصار نظام درآورند و فرودستی او را تضمین نمایند. دستگیری زنان تن فروش در کنار خیابان ها و به موازات آن تاسیس مراکز ازدواج موقت یا همان صیغه، تنها کانالیزه کردن سود سرشار این تجارت به جیب حکومت و حامیانش است.

زنان تن فروش به عنوان تحتانی ترین اقشار جامعه، بیش از هر کس دیگری در نابودی پدیده تن فروشی ذینفع هستند اما این چگونه ممکن می شود. تا زمانی که این زنان برای سیر کردن شکم خود و فرزندانشان، هیچ امکان دیگری نداشته باشند و تا زمانی که جامعه به آنان نه به چشم قربانی بلکه به چشم لکه های ننگی که فساد را اشاعه می دهند بنگرند، تا زمانی که هیچ جایگاه اقتصادی و اجتماعی برای آنان وجود نداشته باشد، نه تنها نمی توان انتظار داشت که زنان، دیگر به این ستم تن ندهند بلکه روشن است که با تعمیق روزافزون شکاف طبقاتی و گسترده تر شدن فقر، هر روز شمار بیشتری از دختران و زنان جامعه به جمع تن فروشان خواهند پیوست.

تنها وقتی که جامعه آغوش خود را به روی این قشر آسیب دیده بگشاید و حمایت های مالی واجتماعی را برایشان مهیا کند، برای رشد آگاهی اجتماعی تن فروشان و جامعه ای که در آن زندگی می کنند، واقعا نیرو بگذارد و باورهای مردسالارانه و ارتجاعی را درهم شکند، به زن نه به عنوان شیئ سود آور بلکه به عنوان یک انسان، بنگرد و شرایط باز تولید پدیده ای چون فروش بدن انسان، را ریشه کن کند، تنها تحت این شرایط می توان به ریشه کن شدن این ذلت انسانی دل خوش داشت. ولی جامعه ای با این برنامه و هدف، هم تنها وقتی به وجود خواهد آمد که ستمدیدگان تسلیم نشوند، بر علیه ستمی که بر آنها روا می شود شورش کنند. خود را به سلاح آگاهی مسلح سازند و نظم موجود را با مبارزه انقلابی در هم شکنند.

پایان دادن به بردگی جنسی و به این تحقیر وسرکوب، به افکار زن ستیز ارتجاعی از نوع مذهبی و غیر مذهبی، و به طور کلی به سکسیسم، در گروی مبارزه متشکل، همراه با آگاهی انقلابی، برای نابودی کلیت نظامی است که پایه های خود را بر روی نابراری ها بنا نهاده است. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به عنوان نظامی که حیاتش در گروی سرکوب زنان و اقشار زحمت کش جامعه قرار دارد، اولین گام برای نابودی بردگی جنسی است.

اخگر فرزانه

جولای ۲۰۱۷

  منابع و توضیحات:

  • با فروپاشی سلسله قاجاریه در ایران به ناگهان جمعیت زنان روسپی افزایش پیدا کرد و باعث گسترش بیشتر این محدوده شد و علت آن هم این بود که وقتی رضاشاه انقراض سلسله قاجاریه را اعلام کرد، در اولین اقدامی که انجام داد حرمسرای قاجاریه را متلاشی کرد و تمام زنان حرمسرای قاجار را از دربار اخراج نمود. … در نتیجه صدها زن و دختر بی نوای ساکن حرمسرا همگی به سمت دروازه قزوین  کوچانده و در همان منطقه رها و مستقر شدند. عده بسیاری از آنها از بیماری و فقر مردند و تعدادی هم که ثروتی داشتند به ازدواج شاهزاده‌های قاجار یا افراد متمول درآمده و باقی آنها به روسپی گری روی آورند.- منبع: ویکی پدیا
  • در دوران قبل از انقلاب طرح هایی با ادعای تحت کنترل در آوردن پدیده تن فروشی به موقع اجرا در آمد. د دوران حکومت رضاشاه بخش‌هایی از این محله نیمه ویران، بازسازی و مرکز تن‌فروشان تهران شد. حکومت هدف خود را از اجرای چنین تصمیمی کنترل تن‌فروشی در ایران اعلام کرد. رضا خان به نظمیه – شهربانی دستور داد که تن‌فروشان را از تهران خارج کنند و در بیرون دروازه قزوین در محله قجرها اسکان دهند.
  • بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حدود چهارصد خانه ی  این محله به آتش کشیده شد. کمی بعدتر دو خیابان اصلی قلعه و کوچه پس کوچه ی  آن تخریب شد و زن های این محله ناگزیر به خیابان های اطراف رفته و ساکن شدند. تاسال هزار و سیصد و شصت و هفت نیز این زنان در مناطق همجوار شهر نو زندگی کرده و به کار مشغول بودند، اما در سال ۱۳۶۷ کوچه ها و خیابان های اطراف منطقه ی  جمشید تخریب و حدود چهار هزار زن که تعداد بسیاری از آنها نیز روسپی نبودند دستگیر شدند. – منبع: مقاله «نقش  مددکاری در کار با زنان آسیب دیده اجتماعی» معصومه افضلی
  • پایگاه خبری پارسینه، مقاله “از کاهش سن فحشا تا روسپیگری زنان متاهل”:

      “از سوی دیگر، دکتر قرایی رییس انجمن جامعه شناسی ایران اواسط سال ۹۰ اعلام کرد  که در حال حاضر سن       روسپی گری در ایران حدود ۸-۱۰ سال کاهش یافته و از سن ۲۰ تا ۳۰ سال به ۱۲ تا ۱۸ سال رسیده  است.”

 http://www.parsine.com/fa/news/168381/%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D8%B3%D9%86-%D9%81%D8%AD%D8%B4%D8%A7-%D8%AA%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D9%BE%DB%8C%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84

  • بخش هایی از سخنرانی آندریا دورکین تحت عنوان “تن فروشی , و برتری مردان، از عرصه آکادمیک تا عمل” که با حمایت مجله جنسیت و حقوق  میشیگان، در دانشکده حقوق میشیگان ارائه نمود. ۳۱ اکتبر، ۱۹۹۲

http://www.8mars.com/8MARS_NASHRYEH_G/browsf.php?c=999&Id=338&no=28