“علیه بیکاری” جنبش طلبکاران است، جنبشی برای دادخواهی نیست!

“علیه بیکاری” جنبش طلبکاران است، جنبشی برای دادخواهی نیست!
از ما میپرسند “علیه بیکاری” چه هدفی را تعقیب میکند، دنبال چیست؟
جواب ما سر راست است: ما در پی ساختن یک سد طبقاتی کارگری علیه پدیده بیکاری و همه عواقب آن هستیم.
مبارزه علیه بیکاری، بر عکس جنبش جهانی طبقه کارگر، در تجربه مبارزه کارگری در ایران یک جدل جدید است. شکل گیری یک مبارزه وسیع بر علیه بیکاری از همان گامهای اول مستلزم در افتادن با بسیاری از پیش فرضها و داده های بظاهر بدیهی در اعتراضات و مبارزات کارگری در ایران است. با توجه به ابعاد بیکاری در کل سیستم اقتصادی و اجتماعی و فکری اداره بورژوایی جامعه جای تردید نیست که بدون یک آلترناتیو و پاسخ به همان اندازه قدرتمند نمیتوان با آن در افتاد. باید فرش را از زیر پای بورژوازی بیرون کشید! تصویر عمومی رو در رویی طبقاتی در ایران بشدت وارونه است. راستش فرشی برای طبقه کارگر باقی نمانده که از زیر پای او بیرون کشید، جز اینکه در عمق این وارونگی این طبقه نیز به سیم آخر بزند و روی سر بایستد، چند پله را با هم در یک گام پشت سر بگذارد. این تصویر عمومی است که علیه بیکاری در پی تثبیت آن است.
اول اینکه ما بدنبال حل مساله بیکاری نیستیم. بیکاری حاصل کارکرد طبیعی سرمایه داری، نتیجه مکانیسم های افزایش سودآوری آن است. بر عکس چرندیات صد من یک غاز اقتصاد دانان تازه به کرسی رسیده بیکاری نشانه “سلامت” نظام تولیدی مبتنی بر سرمایه در جهان است. هر چه بیشتر کار کرده و کار بکنند سرمایه دار قادر و مجبور به توسل به ابزار تولید بهتر شده و به همان نسبت تعدادی کارگر، از همانهایی که برای پیشرفت اش جان کنده اند را “دور میاندازد”. شدت کار کارگران در ایران بی سابقه است، در کارخانه ها پدر کارگر را در میاورند، دستمزدها بشدت فقیرانه است، مسابقه میان کارگر شاغل و بیکار بر سر یک موقعیت شغلی بیشتر از رقابت به پدرکشتگی شباهت دارد. سود هست، پول هست، تعمات هست، ثروت هست، بوفور هست، اما فقط سهم کار کارگر و از طرف دیگر بیکاری زیاد و زیادتر میشود. چرا کارگر باید بیشتر و بیشتر کار کند؟ گیریم بر فرض محال یک روزی شاید بتوان تولید مالامال از اشتغال را در پیشانی سرزمین ایران پیش بینی کرد، چرا باید چند نسل طبقه کارگر ایران برای تحقق چنین آینده ای خود را به آب و آتش بزند؟ مگر از باغ وحش روسا و بورژواها و ریاست جمهورها و وکلا و تکنوکراتها، نسل از پس از نسل جلوس میکنند، جفنگ میبافند، بند تنبان رشوه و آقازادگی به آب میدهند و باسن فربه میسازند؛ چند نوبت را باید به قیمت خانه خرابی کارگر تجربه کرد؟
دوم اینکه، ما را با خدایان کاری نیست، یقه دولت را رها نمی کنیم. بیکاری بلیه هست اما از آسمان نازل نشده است. بیکاری سازمان یافته و حاصل مهندسی دولت و طبقه بورژوا است. خروج کارگاههای زیر ده نفر از حیطه قانون کار، قراردادهای موقت و سفید فقط دو نمونه هستند.
سوم اینکه، مسئولان نظام دروغ میگویند، دلشان برای بیکاران نسوخته، از وجود ما پول پارو میکنند. کارگران بیکار نه تنها عامل فشاری بر کارگران شاغل بکار گرفته میشود بلکه متقاضیان در مسیر انواع بهانه های مسخره برای ماه ها و بلکه سالها مجانا به کار کشیده میشوند. طرح شاگرد و استادی در بهره کشی مجانی رسمی و قانونی کار کودک را چز تراوشات فکری یک بیمار روانی چه میتوان نامید.
چهارم اینکه، “علیه بیکاری” حزب سیاسی نیست ولی سیاست چپ و سوسیالیستی را تعقیب میکند، کاسه ای زیر نیم کاسه نداریم و در خفا امر مخفی و منافع حزب معینی را تعقیب نمیکنیم. اما معتقدیم بزرگترین دشمن کارگران همان ضدیت و بیگانگی شان با حزبیت است. این جریان (غیر حزبیت) نمیخواهد کارگران قدرت خود در تغییر اوضاع ببیند، میخواهد کارگران دنباله رو باشد، هر چهارسال یکبار میان بد و بدتر به نگون بختی خود و خانواده و عزیزان خود تسلیم شوند. ما به غریزه اتحاد میان طبقه کارگر عمیقا اعتقاد داریم. طبقه کارگر در تمام شئونات زندگی بهم گره خورده است که میتواند از تفاوت در تعلقات سیاسی و حزبی خود قطب نما و منافع مشترک طبقاتی خود را قدر بگذارد.
پنجم اینکه “علیه بیکاری” یک جریان سرنگونی طلب نیست. ما معتقدیم، عمیقا معتقدیم اگر کارگران بخواهند و اگر متحد شوند دسته دسته از همین مقامات خدا و ایمان و ایدئولوژی خود را رها کرده و به استخدام امر سازمان دهی اقتصادی کارگری خواهند افتاد، در مجلس کمیسیونهای محاسبه نوین خزانه دولتی شکل میگیرد تا بیمه بیکاری خود را تضمین کنند. اما ما پنهان نمیکنیم تا مغز استخوان به انقلاب کارگری معتقد و به آن پای بند هستیم. ما پشیزی برای اعتبار نمایندگان بورژوایی جامعه قائل نیستیم. هیچ چیز نمیتواند ما را پذیرش کثافت و لجن زار فعلی و اقیانوسی از درد و فقر و حسرت و فرومایگی که حکومت سرمایه به صد میلیون مردم ایران و منطقه تحمیل کرده است وادار سازد. ما از همین امروز خشتهای یک حکومت کارگری را همه جا، در محلات و کارخانه ها، در میان علقه های متنوع میان کارگران میسازیم. ما گام به گام با تکیه به همکاری و مودت میان کارگران نمیگذاریم اعضای خانواده بزرگ کارگری ما فدای تحفه های نظام سرمایه شوند، در میان چرخ دنده های فحشا و فقر و اعتیاد قربانی شوند. ما اعتماد بنفس و لبخند و امید را شکل میدهیم. ما به میان طبقه خود پیام آور این خواهیم بود که زندگی زیباست و مبارزه متحد برای زندگی برابر و انسانی زیباتر است. ما در میان صفوف مبارزه خود از میان بهترین های خود رهبران انقلاب آتی، فرماندهان قیام کارگری را به جلوی صحنه میرانیم. چاره ای جز این نداریم. بورژوازی باید و حق دارد از تک تک اعضای جنبش بزرگ علیه بیکاری و برای انقلاب کارگری بترسد. آنها خود کینه ها را میسازند و آتش بیار این معرکه هستند.
ششم، ما برای حل مشقات بیکاری در جامعه راه حل داریم. پلاتفرم اعتراضی ما شامل چند خواست محوری است:
اولا: کاهش فوری ساعت کار به سی ساعت در هفته و ممنوعیت اضافه کاری و کار کودکان و کار خانگی.
ثانیا: برسمیت شناخته شدن کار خانگی و امور نگهداری از کودکان و سالمندان بعنوان شغل و دریافت حقوق رسمی.
ثالثا: پرداخت بیمه بیکاری فوری برای همه جویندگان کار
تک تک این موارد باید و میتواند پرچم مبارزه عملی و مشترک کارگران در محلات و مراکز تولیدی باشد. این ها مفاد مطالبات و دادخواهی ما کارگران در عریضه های افشاگرایانه نیست. این ها پرچم طلبکاری ما از جامعه است. اینها مکمل کیفرخواست ما علیه دولت و بانیان این وضعیت و راهنمای چه باید کرد فعالین عملی “علیه بیکاری” همین امروز است. این جنبشی برای به کرسی نشاندن است.
تجربه جهانی طبقه کارگر علیه بیکاری بخصوص در بحران بزرگ جهانی سرمایه در دهه بیست و سی میلادی چه در اروپا و چه در امریکا گویای تجربه بسیار غنی از مبارزه و دستاوردهای طبقه کارگر است.
“علیه بیکاری” همکار و همدرد و هم هدف میجوید!
و بلاخره، ما در “علیه بیکاری” عضو نمیپذیرد اما در بدر بدنبال نظر و دیدگاه و گزارش و تجربه کسانی است که درد کارگر و بیکاری را بدل دارند، قلبشان برای طبقه کارگر میتپد. با ما در “علیه بیکاری” و از کانال “علیه بیکاری” و در راه علیه بیکاری با یکدیگر آشنا شوید و برای پایان این مصائب مبارزه مان را با هم گره بزنیم.
مصطفی اسدپور
از مندرجات شماره ۲۸ نشریه علیه بیبکاری