بازگشت شیخ عزالدین حسینی!

بازگشت شیخ عزالدین حسینی!

“مردم کردستان فراموش نخواهند کرد که همین حزب دمکرات با چه شور و  ولعی آمادگی خود را برای همدستی با جمهوری اسلامی در همان سال ۵۸ نشان داد و بعد مایوسانه گفت: چه عاملی از همکاری حزب دمکرات بعنوان یک نیروی مسئول سیاسی میتواند با همکاری مقامات دولت نقش اساسی در حفظ امنیت منطقه داشته باشد. و نیز فراموش نخواهند کرد که حزب دمکرات چگونه در برابر شورای مقاومت تمکین نمود و به امضای طرحی پرداخت که جز شکست کردستان، اختناق و سرکوب و حفظ نظم برده وار موجود، چیز دیگری عاید مردم کردستان نخواهد کرد. اوضاع کنونی هم به صراحت نشان میدهد که چگونه برای تسهیل و مساعد کردن زمینه های همدستی با جمهوری  اسلامی، به جنگ علیه زخمتکشان کردستان پرداخته است. روی آوری آشکار و صریح حزب دمکرات به زورگویی، ارعاب و دیکتاتوری عریان در رویدادهای جاری و حتی اشاعه آگاهانه این خودسری ها و ارعابها و زورگویی ها در انظار جامعه برای به منقاد کشیدن مردم، خود بخود، مجموعه سیاستهای ضد زحمتکشی، ضد دمکراتیک و ضد مردمی این حزب را طی سالهای گذشته همچون یک سیستم مجسم میکند. بطوریکه وجوه مختلف حیات و فعل و انفعالات سیاسی حزب دمکرات برای هر زحمتکش آگاه و فکوری در کردستان اینقدر ماده خام تهیه کرده است که بتواند از “پیروزی” جنبش به روایت حزب دمکرات، از ایده آل حزب دمکرات در این جنبش تصویر تمام عیاری کسب کند و درک کند که حزب دمکرات خواهان چگونه کردستانی است.” (جعفر شفیعی، کارگران کردستان: آموزش طبقاتی در متن تحولات سیاسی، نشریه پیشرو شماره هشتم، دوره دوم خرداد ۶۴، تاکیدها از اصل مطلب است)

قطعنامه همکاری کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) با احزاب و جریانات سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری یک کپی برداری از سیاست و مواضع شیخ عزالدین است. شیخ عزالدین یک کرد، یک صلح طلب، یک خودمختاری خواه پیگیر، یک سخنگوی خواست قلبی مردم کرد، یک اسلامی معتدل، یک طرفدار دمکراسی؛ او نه تنها یک آخوند، بلکه یک سیاستمدار زمانه کردستان در چاره سر کردن درد بی درمان “ضرورت اتحاد کردها در مقابل حکومت مرکزی” بود. او خودمختاری در این جهان و بهشت را در آن جهان برای کردها میخواست. او بزیان کردی سخن میگفت. او از ویژگی های فضای سیاسی کردستان بخوبی آگاه بود. تاریخ مدرن کردستان در دو برهه زمانی تعیین کننده با نام این ابر مرد آمیخته است. یکبار که به حرف او گوش داده شد، و او تا آنجا که توانست در هدایت هیئت نمایندگی کردستان خر منافع مردم کرد را براند؛ و بار دیگر زمانی که در بی اعتنایی به فغانهای او جنگ “داخلی” (به این عبارت برمیگردم) در کردستان در گرفت. … حیف که کومله کمونیست کاسه کوزه او را بهم ریخت.

سیاست فعال کومله از شیخ عزالدین یک خیر خواه ساده لوح، نه یک میانجی بلکه یک آبدارچی جلسات گفتگوی احزاب و مایه تمسخر در خنگی نشناختن تفکیک طبقاتی در کردستان ساخت. نقل قول فوق در نوشته ای از جعفر شفیعی مبنای چنین سیاستی بود. در یک طنز تاریخی، امروز روح شیخ در قطعنامه ای و درست منطبق با تخصص شیخ در شناخت ویژگی فضای سیاسی کردستان، قطعنامه ای برای لبیک به خواست قلبی وحدت طلبانه مردم کرد، قطعنامه ای برای همکاری همه نیروهای سیاسی کرد، و مهمتر از همه از جانب کومله – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران   بازگشته است.

در قطعنامه آمده است: کومه له بنا به مسئولیتی که در قبال جنبش انقلابی مردم کردستان بر عهده دارد و در پاسخگوئی به خواست وحدت طلبانه مردم کردستان، به منظور هموار نمودن راه رفع ستم ملی بر مردم کردستان، کاهش ابعاد مصیبت های ناشی از مبارزه بر علیه این ستمگری، محدود کردن امکان توطئه گری های رژیم جمهوری اسلامی در میان احزاب و جریان های سیاسی فعال در کردستان، تامین همکاری نیروهای سیاسی کردستان در برابر رژیم جمهوری اسلامی، گسترش همکاری میان فعالین جنبش های اجتماعی با گرایش های گوناگون در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، سیاست معینی را بر اساس خطوط زیر در دستور کار خود قرار می دهد

میپرسیم: کدام  مردم؟ مسئولیت کومله در مقابل طبقه کارگر در کردستان و در ایران چه حکم میکند؟

میپرسیم: “توطئه گری رژیم جمهوری اسلامی در میان احزاب” دیگر چیست؟ مذاکرات حزب دمکرات با جمهوری اسلامی را به حساب توطئه جمهوری اسلامی میگذارید؟ عبداله مهتدی نیز دچار توطئه امریکا است؟ این داستان کرد “ساده لوح” در بیانات شیرین شیخ عزالدین در توطئه های فارس های منصور حکمت بر علیه کومله کرد هم لابد اینجا میگنجد!

اما جامعه کردستان در عین حال جامعه ای طبقاتی است. اگر چه اقشار و طبقات مختلف در این جامعه بدرجات مختلف از وجود ستم ملی رنج می برند، اما در همان حال منافع اجتماعی و اقتصادی متفاوت دارند. طبقه کارگر در کردستان از چند دهه پیش به میدان کشمکش های طبقاتی، سیاسی و اجتماعی وارد شده است و جایگاه و موقعیت انکار ناپذیری یافته است. این تحول اجتماعی زمینه و امکان رشد جریان سوسیالیستی در این جامعه را بوجود آورده است. در عین حال جامعه ی کردستان به دلیل اعمال ستم ملی از جانب دولت مرکزی، به بستری برای حضور و گسترش گرایش ناسیونالیستی تبدیل شده است. بر متن این زمینه های عینی، احزاب و سازمان های سیاسی مختلف با اهداف و استراتژی سیاسی متفاوت بوجود آمده اند.

میپرسیم: این چه جامعه طبقاتی است که اقشار و طبقات در آن منافع اجتماعی و اقتصادی متفاوت  و نه متناقض دارند؟ آیا این یاد آور ادبیات سیاسی  شیخ عزالدین  نیست؟ شیخ فقید هم معتقد بود در این جامعه طبقات هست، سوسیالیسم هست، ناسیونالیسم هم در کنار یکدیگر هستند. شیخ فقید شکم درید تا به کومله کمونیست بقبولاند : بر “متن این زمینه های عینی احزاب و سازمانهای سیاسی مختلف با اهداف و استراتژی متفاوت بوجود آمده اند”!

در قطعنامه آمده است: گر چه احزاب سیاسی برنامه های متفاوتی در پاسخ به ستمگری ملی در کردستان دارند و متفاوت بودن برنامه آنها در این مورد، به خودی خود مانعی در راه همکاری بر علیه جمهوری اسلامی ایجاد نمی کند، اما راههای متفاوتی که آنها برای رسیدن برای تحقق برنامه خود در پیش گرفته اند( استراتژی) شکل گرفتن همکاری و هماهنگی عملی را با موانعی جدی روبرو خواهد کرد. دوم، تمایز در انتخاب هم پیمانان سراسری. احزاب سیاسی فعال در کردستان هر یک می کوشند تا در انطباق با استراتژی سیاسی و پایگاه طبقاتی خود هم پیمانانشان را در سطح سراسری انتخاب کنند. گاه انتخابها آنچنان ناهمگون است که کار هماهنگی احزاب سیاسی در کردستان را به شدت دشوار و گاهی حتی غیر ممکن می سازد.

میپرسیم: اینهمه اصرار بر تحقیر طبقه کارگر، تحقیر کمونیزم، تحقیر کومله، تحقیر مبارزه طبقاتی و حتی تحقیر احزاب و سیاستمداری در خطه کردستان در یک قطعنامه برای چیست؟ در میان این احزابی که پس از چهل سال هنوز نمی فهمند نه اختلاف و نه تضاد طبقاتی بلکه “تفاوت” دارند، از رژیم و از نیروهای خارجی گول میخورند، نیروهایی که با برنامه و استراتژی مختلف راه را از منافع وحدت طلبانه خلق کرد گم کرده اند، نیروهایی که پس از چهل سال هنوز در انتخاب هم پیمانان خارجی دچار انتخاب ناهمگون ( چه جسارت خارق العاده ای در ایجاد اتحاد!) میشوند؛ کومله دنبال چیست؟  همکاری این سست عنصران و بخت برگشتگان سیاسی چه دردی را دوا میکند؟ آیا در واقعیت امر  تصویری است که کومله از خود میدهد، تصویری از طبقه کارگر، تصویری از آگاهی طبقه کارگر از موقعیت خود، تصویری از دورنما و ظرفیت های طبقه کارگر در کردستان؟

قطعنامه میخواهد: اول، ایجاد فضای دیالوگ و گفتگو، فراهم نمودن زمینه جهت برگزاری دیدارهای دو جانبه به منظور تبادل نظر و رسیدن به درک مشترک در مورد همکاری و هماهنگی. تلاش برای برگزاری نشست عمومی در صورت تامین شرایط سیاسی و عملی آن؛ دوم، اجتناب از رویاروئی های مسلحانه؛ همگی سازمانهای فعال در کردستان به روشنی به سیاست عدم استفاده از اسلحه در اختلافات سیاسی و در کشمکش های داخلی متعهد شوند و اصل پیشبرد مبارزه سیاسی مسالمت آمیز را بطور رسمی بپذیرند و پایبندی بدون چون و چرای خو را به این امر در مقابل جامعه کردستان اعلام نمایند. سوم، احترام به حقوق و آزادیهای دموکراتیک؛ احزاب و نیروهای سیاسی پایبندی خود را به اصل آزادی بدون قید و شرط سیاسی در کردستان بعنوان یکی از ارکان مبارزه مسالمت آمیز سیاسی اعلام کنند؛ چهارم، اجتناب از هر گونه ارتباط گرفتنی با رژیم؛ مذاکره با حکومت مرکزی در ارتباط با حقوق و خواست های مردم کردستان، امری منحصر به هیچ حزب و یا سازمانی نیست. لازم است هر گونه ارتباط جداگانه به دولت مرکزی تحریم شود. چنانچه در شرایط خاص و معینی مذاکره و گفتگو با دولت ضرورت پیدا کرد، اصل توافق همگانی در مورد قبول و یا رد مذاکره به رسمیت شناخته شود و در صورت انجام چنین مذاکره ای، مکانیسم و روش کلی پیشبرد آن مورد توافق عمومی باشد. پنجم، برسمیت شناختن اصل حاکمیت مردم؛ حاکمیت در کردستان امر مردم است و احزاب سیاسی مجاز نیستند مستق از رای و اراده ی مستقیم مردم، حاکمیت را در هیچ سطحی مابین خود تقسیم کنند. ششم، همکاری نیروهای سیاسی در هر سطحی که انجام بگیرد لازم است در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه بوده و در جهت تقویت مبارزات جمعی و مستقیم آنها علیه جمهوری اسلامی انجام بگیرد. ۷٫ چند مورد معین جهت همکاری به منظور هموار نمودن راه همکاری و هماهنگی وسیع تر : – جلب پشتیبانی مادی و معنوی احزاب و سازمانهای کارگری، مردم آزادیخواه و گروهها و سازمانهای بشر دوست در سراسر جهان از مردم کردستان. در این رابطه، نیروهای سیاسی کردستان می توانند در اینگونه مجامع هماهنگ و یکدست ظاهر شوند

میپرسیم: مگر حزبی را در دنیا سراغ دارید طرفدار دیالوگ نباشد؟ یک سیاستمدار بخصوص در فضای کردستان باید فهمیده باشد که این همکاری ها ابزاری برای پیشبرد اهداف خود است و پایبندی به آن تا جایی است که زورش قد بدهد. حزب دمکرات در تمام طول حیات بقول جعفر شفیعی جنایتکارانه و مستقیما ضد کارگری اش، و در تمام طول جنگ علیه پیکار و کومله با تمام توصیفات  بالا یک حزب کرد، آزادیخواه، هوادار همکاری و حتی بزعم خود سوسیالیست بوده است.

در مورد همکاری سازمانها و احزاب کرد با میانجیگری کومله میتوان بی تفاوت بود. مگر نه اینستکه همه با هم تا خرخره غرق در ناسیونالیسم هستند؟ مگر وا دادن کومله در مقابل ناسیونالیسم تازگی دارد؟ مگر از احزاب انشعابی به پابوس حزب دمکرات نرفته اند؟

اما این اشتباه محض است. از امروز با این قطعنامه و با این همکاری با خبات کلکسیون زباله های سیاسی در کردستان علاوه بر ناسیونالیسم با اسلام تکمیل میشود. ناسیونالیسم کرد همواره با مذهب و اسلام همراه بوده است. اما یک سازمان رسما اسلامی مجال جولان رسمی پیدا میکند. این یک قطعنامه نیست، این انکار یک تاریخ، انکار دهها سال مبارزه خونین طبقاتی است. در این مبارزه ناسیونالیسم از یک لغت به یک پدیده ضد کارگری و منفور تبدیل شد. صدها نفر از رزمنده ترین کمونیستهای جهان معاصر برای عزت جهان بدون ناسیونالیسم از جان خود مایه گذاشتند. در این تاریخ برای اولین بار طبقه کارگر در تمام منطقه و در تمام جهان بعد از انقلاب اکتبر توانست حرف خود را در جدال با بورژوازی بزند. عبارت جنگ داخلی یک دروغ مستهجن است. در یک جنگ افروزی آشکار حزب دمکرات پیشمرگان کومله قتل عام شدند تا کلمه بورژوازی و طبقه و ناسیونالیسم را از دفتر مقابله با حزب دمکرات حذف کرده و به دفتر دیالوگ منتقل نمایند. در آن جنگ پوزه حزب دمکرات به خاک مالیده شد. امروز در بازنویسی آن تاریخ خبات هم به نان و نوایی میرسد. حق دارد چون در راه منافع خلق کرد از مبارزه با کمونیستهای کرد ید طولانی در توشه دارد.

در تجربه مستفیم شخصی خود، در آرزوهای سیاسی شیخ عزالدین بزبان خود او، در راه آبروی یک کردستان دمکراتیک و پیروز یک چیز باقی است:  اعاده حیثیت و پرداخت غرامت به سپاه رزگاری! کلید این ماجرا در دست کومله است و هیچ نباشد همکاری هفت سازمان مسئول کردی افتخار بزرگتری است!

مصطفی اسدپور

نهم ماه می ۱۳۹۶