معمای ممنوعه شهر سنندج

معمای ممنوعه شهر سنندج
روز دوازده اردیبهشت ماه، روز پس از اول مه با بازدید انتخاباتی خود از شهر سنندج، رئیسی تاکتیک شجاعانه ای را در دستور کار قرار داد. رئیسی در سنندج سنگ باران نشد. رئیسی با پس لرزه های اول مه با تعرض مردم جان به لب رسیده از بیکاری و محرومیت روبرو نشد. کسی بازخواست اعدام برادران ناهید و مصطفی سلطانی در حاشیه فرودگاه را در مقابل او قرار نداد. او مطابق برنامه انتخاباتی مورد استقبال قرار گرفت. رئیسی با این بازدید روحانی را در قلب محبوبیت خود به هماورد میطلبید. رئیسی مردم شهر سنندج را در مقابل دو راهی قرار میداد.
در دنیای سیاست ایران معماهای بسیار میتوان سراغ گرفت، یکی از پر آوازه ترین آنها محبوبیت حسن روحانی در میان مردم شهر سنندج است. کاملا قابل قبول است که به آمار و ارقام اعلام شده جمهوری اسلامی بخصوص در زمینه تعداد رای دهندگان در تشریفات انتخابات نمیتوان و نباید اعتماد کرد. کاملا قابل قبول است که عکس و رپرتاژ رسانه های جمهوری اسلامی دست کاری شده است. اما عکس های مربوط به بازدیدهای روحانی از شهر سنندج هر اندازه کوچک از واقعیت را بناچار بازگو کنند، حکایت از سعه صدر مردم شهر سنندج نسبت به روحانی دارند. صد البته “مردم” کلمه غلط اندازی است. مردم دارای طبقات مخالف با منافع مختلف هستند و طبقه بورژوا در کردستان همواره و بخصوص از زمان خاتمی همواره برای سازش با حکومت مرکزی خود را به در و دیوار زده است. صد البته در دل مردم بخشی متوهم هستند، بخشی امید خود را از کف داده اند. هر چقدر هم شیفتگان ره به خطا برده را به چند هزار نفر ناقابل کاهش دهیم هنوز باید فاکتورهای اساسی را رک و پوست کنده مقابل خود قرار دهیم:
اولا: این اقلیت هوادار روحانی از متعلق به کدام گرایش سیاسی هستند که بر فضای شهر سنندج سایه انداختند؟ چرا کسی توان و تمایل و اشتیاق برای خنثی کردن این عطش دلباختگی را در خود ندیده است؟
ثانیا: دوره ریاست جمهوری روحانی در حیات جمهوری اسلامی مصادف با دوره ای است که این حکومت با حرف مفت (به معنای دقیقه کلمه)، تکیه به برجام و وعده های بی سر و ته و پوچ سر دواند. این در مورد سنندج این بطور اولی صدق میکند. در چهارساله حکومت روحانی شهر سنندج با ۴۰ درصد بیکاری در راس مناطق دیگر ایران قرار داشت. در طول این چهار سال یک واحد صنعتی تازه پا به عرصه وجود نگذاشت، یک طرح عمرانی دست سوم به عمل در نیامد، مطابق آمار رسمی اداره کار در کل استان کردستان تعداد دریافت کنندگان بیمه بیکاری از ۲۵۰۰ نفر فراتر نرفت که سهم شهر سنندج در آن تنها هزار نفر بوده است، و بنا به آمار همان اداره کار هیچ متقاضی دیگری در صف انتظار بیمه بیکاری وجود نداشته است در عوض تعداد کولبران و دستفروشی هر چه بیشتر افزون داشته است. آیا هیچ توضیح قابل قبولی برای این سالها میتواند وجود داشته باشد؟
برای مردم شهر سنندج بخصوص بدنبال معمای چهارساله روحانی، صرف پشت کردن به انتخابات جمهوری اسلامی بغایت مسخره و پیش پا افتاده است. سوال واقعی پیش پای مردم سنندج این است که بجای انتخاب میان روحانی و رئیسی چه باید کرد؟ آیا مردم سنندج با تکیه به تجربه سیاسی کومله کمونیست، آن تجربه که نه فقط جمهوری اسلامی، بلکه کل ناسیونالیسم کرد را بزانو درآورد، سرنوشت خود را بدست بگیرد؟ آیا نمیتواند هر محله و هر کارگاه را به مرجع تصمیم گیری در مورد سرنوشت خود و کل کردستان تبدیل شود؟ آیا نمیتوان روحانی و رئیسی را در دارسیران و برای مذاکره ملاقات کرد؟
تمرکز بحث بر سر “توهم” زیاد مربوط نیست. مردم سنندج نیز قطب نمای “آنچه ممکن است” و بر اساس “واقعیات” به انتخاب سیاسی دست برده اند. مردم سنندج قبل از این باید به قابلیت ها و شایستگی های خود با چشمان سی سال پیش بنگرند.
مصطفی اسدپور