قانون گرایی” در جنبش کارگری / گفتگوى کارگر کمونیست با ناصر اصغرى

کارگر کمونیست در ارتباط با “قانون گرایی” در جنبش کارگری از ناصر اصغری میپرسد

 

کارگر کمونیست: اگر کارگران به ماده ای از قانونی از جمهوری اسلامی استناد کنند و خواهان اجرای آن بشوند و همزمان با مخالفت ما روبرو میشوند، آیا هر تلاش و توسل به آن ماده در چارچوب “قانونگرایی” و تناسب قوای کارگران با دولت و طرف های مذاکره تعییین مزد باید فراموش شود؟ آیا کارگران میتوانند از طریق این قانونگرایی بخشی از مطالباتشان را تحمیل کنند؟

ناصر اصغری: این فرمولبندی به نظر من می تواند دو موضوع بسیار مهم و کاملا متفاوت و مربوط به دو گرایش و دو جنبش متفاوت را با هم قاطی کند. اگر یک تشکل کارگری خواهان اجرای یک بند از مثلا قانون کار بشود با یک تشکلی که قانونگراست، کاملا متفاوت است. قانونگرایی تعریف خودش را دارد. در جنبش کارگری، آن گرایش و جنبشی که فعالیت خود را بدون هیچ پا فراتر گذاشتنی از قوانین کشوری تعریف می کند، گرایش قانونگراست و در جنبش کارگری به آن سندیکالیسم می گوئیم. فعالیت سیاسی این گرایش حول لابی کردن نمایندگان مجلس و دولت است که مثلا بندهایی را به نفع کارگران وارد قوانین کشوری بکنند. اینها هیچ کار غیرقانونی نمی کنند. منظورم این نیست که همه قوانین را دوست داشته باشند؛ بلکه بعضا درباره قوانین کشوری غر و لند هم می کنند، اما اعتراضشان را نه از راههای به اصطلاح غیرقانونی به پیش می برند، بلکه کارشان لابی کردن است. و بله کارگران هم می توانند از این راه، یعنی قانونگرائی، به بخشی از مطالباتشان هم برسند. اگر نرسند، وجود این گرایش نقض غرض می بود.

گرایش قانونگرا در ایران می رود برای مصطفی معین و یا رفسنجانی و یا فلان سردار و سرکوبگر رژیم برای جمع آوری رأی فعالیت می کند و این کار اصلی سیاسی اوست! در غرب برای احزاب دمکرات و سوسیال دمکرات فعالیت می کنند که بیشترین کرسی را در مجلس به دست بیاورند و در ازای خدمتشان به آن احزاب و پول و منابعی که به کمپین انتخاباتی آن احزاب داده‌اند، انتظار وضع قوانینی نسبتا بهتر به نفع کارگران را دارند. در کنار این کار، در سندیکاها هم اجازه نمی دهند کارگران از زمان امضاء قرارداد دسته جمعی تا اتمام دوره آن، دست به اعتراض بزنند و در عین حال کارفرما را هم با توسل به قانون و دادگاه، موظف به رعایت مواد مندرج در قرارداد دسته جمعی می کنند.

اما گرایشی که مثلا رژیمی را افشا می کند و یا زیر فشارش می گذارد که چرا فلان بند از قانونی را که خودت به آن رضایت داده و قانونش کرده ای را رعایت نمی کند، را نمی شود “قانونگرا” نامید. بالاخره دولتها زیر فشار اعتراضات کارگری مواردی از مطالبات کارگران را در قانون کارشان می آورند. وقتی کارگر اعتراض می کند که چرا آن بند از قانون را اجرا نمی‌کنی، نمی‌شود به آن خرده گرفت که چرا خواهان اجرای آن مورد مشخص قانون شده‌ای!؟ مثلا اگر جمهوری اسلامی در قانون کارش قید کرده که دستمزد کارگران باید به موقع پرداخت شود، کارگر حق دارد اعتراض کند که چرا با مراجعه به قانون کارت کارفرما را زیر فشار نمی گذاری که دستمزد کارگران را به موقع پرداخت کند. یک انسان سیاسی نباید از کارگر انتظار داشته باشد که برای هر مطالبه اش هر روزه اعتراض و اعتصاب کند.

در نظر گرفتن تناسب قوا به نظر من خیلی مهم است، که شما هم در سئوالتان به آن اشاره کرده اید. ببیند در جائی که سرکوب حکم می راند و یا حتی اگر سرکوب به صورت سنتی و زمخت آن هم در جریان نباشد، اما کارگران به هر دلیلی مبارزه شان از مرز قانون و موارد قانونی عبور نکرده است، مرز بین فعالین دو گرایش و دو جنبش می تواند گاها قاطی هم بشود. اما بهرحال شما این دو گرایش و این دو جنبش را بر مبنای فقط یک رویداد و یک مورد مشخص نمی سنجید! در ایران امروز، مثلا نگاه کنید به فعالیت کسانی مثل حسین اکبری. ایشان انگار زندگی سیاسی اش را هشدار به کارگران تعریف کرده که از چهارچوب قانون خارج نشوند. از طرف دیگر اتحادیه آزاد کارگران ایران و سندیکای واحد را هم داریم که در هر مبارزه ای از کارگران دست دارند و بعضا از کارگران امضا هم می گیرند که کارگران از راه قانونی اعتراضی هم کرده باشند. اگر اینجوری نباشد، خوب با یک حزب سیاسی فرق زیادی نمی کنند. نمی شود که کار و فعالیت در میان کارگران را فقط با صدور اطلاعیه های “محکوم می کنم!” و “فلان و بهمان باید بشود!” به پیش برد.

این یک نکته؛ نکته دیگر اینکه تشکل‌ها و فعالین کارگری ای که کارشان سازمان دادن کارگران و کار و فعالیتشان در محیط کار است، زمانی که هنوز نمی توانند رژیم را ساقط کنند، کارگران را با مبارزه حول مطالباتشان در چهاردیواری همان کارخانه و همان کشور سازمان می دهند و گاها اینجا و آنجا کوتاه می آیند تا بتوانند برای مثلا فردا و پسفردا آماده تر باشند. کارگران زمانی که توانسته‌اند سعی کرده‌اند مثلا مراسمهای مستقل اول ماه مه‌های خودشان را سازمان بدهند. زمانی که سرکوب اجازه نداده، رفته‌اند تو مراسم‌های دولتی‌ها شرکت کرده و دیدیم که چه بلائی در استادیوم ورزشی سر رفسنجانی آوردند. تشکلی که امروز نمی‌تواند کارگران را به صورت میلیونی برای افزایش دستمزد به خیابان بیاورد، می‌تواند بسیار کار دیگر بکند که خیلی هم “غیرقانونی” نیستند و بعضا از دستآورد دیروز خود، که زیر فشار اعتراضشان اینجا و آنجا در قانون هم آمده اند، استفاده کند.