هفته کارگر، عزای ملی، چزاندن کارگر و شهیدی به اسم “ایران”!

هفته کارگر، عزای ملی، چزاندن کارگر و شهیدی به اسم “ایران”!
بلاخره و بدنبال تدارک چند ماهه و مثل همیشه تنها دو روز قبل از آغاز برنامه های هفته کارگر جمهوری اسلامی اعلام شد. مطابق برنامه اعلام شده در فاصله پنجم تا یازدهم ادیبهشت ماه تحت نام هفته مراسم هایی تدارک دیده شده است که سه شنبه با تجدید میثاق با آرمانهای خمینی آغاز و با مراسم سخنرانی روحانی در روز کارگر به پایان میرسد. صد البته شرکت در یک دوجین نماز جمعه، تجدید میثاق با آیات عظام در قم و تجدید بیعت با تولید و سازندگی مفاد این هفته را تشکیل میدهد.
جمهوری اسلامی یک هفته تمام را لازم دارد تا بتواند تصویر جامعی از حق و حقوق کارگر بدست بدهد. الحق در این کار سنگ تمام گذاشته است. اسم این هفته “بزرگداشت کارگران” است. کسی اگر میخواهد ببیند بردگی کارگر در این جامعه به همت کدام ارگانها و به یمن چه دستگاه عظیم سیاسی – عقیدتی – امنیتی تمام میشود لازم است نگاهی به هفته کارگر حکومتی داشته باشد. این هفته برای بزرگداشت دست اندرکاران فرودستی کارگر است. گذشته از برنامه های مربوطه معلوم نیست چرا کارگران را از بازدید زندان اوین محروم ساخته اند!؟ بهر حال همه حضرات در این هفته دایره دنبک بدست میگیرند و به آنچه به روز کارگر آورده اند پز میدهند.
اما برای جمهوری اسلامی مطلوبیت یک هفته به اسم کارگر لازم است چرا که با دست باز یک حمله گسترده را بر علیه طبقه کارگر سازمان بدهد. این هفته مهمترین مسایل جامعه از زاویه کارگر جان میگیرد، یارانه ها، افزایش دستمزدها و قراردادها و قانون کار؛ تا مضرات این انتظارات برای اقتصاد و مصالح ایران عزیز به حلقوم جامعه فرو برده شود.
شاه صحنه هفته کارگر پارسال با شرکت وزیر کار، جمعی از کارفرمایان و کارگران در حضور خامنه ای برگزار شد. شرح ماجرا را اینجا به نقل از علیه بیکاری برای شما نقل میکنم: ماجرا با یک سینه زنی شروع شد، با ادعانامه کارفرمایان برای رشد صنایع داخلی ادامه یافت و …
***
” … پس از مقدمات و زمینه چینی لازم مراسم وارد فاز شور انگیز خود شده و در میان همدردی عمومی نوبت به مظلومان نمایش میرسد. در نقش “طفلان مُسلم” صفی از کارفرمایان بخش خصوصی وارد صحنه میشوند. نکته قابل توجه اینست که این صف با باسن های فربه و لپ های قرمز در فقدان کمتر اثری از محرومیت؛ اما با مشت های گره کرده و آشکارا طلبکار صحنه را به اش
غال درمیاورند. در این تعزیه خبری از پرسناژ حسین نیست. چرا که در این “کربلا” رزمی اتفاق نیفتاده است. شهید نمایش صنعت ملی بجز بستن مرزها برای دفاع از بازار فروش اجناس بنجل چیزی در چنته ندارد. در یک چرخش کلاه مراسمی که قرار بود فکری بحال درد سنگ زیرین آسیاب مراکز تولیدی کند به محل محاکمه و افشای تن پروری و تنبلی کارگران تبدیل میگردد… در صحنه پایانی کارگران خسته از سینه زنی با سینه های برهنه و دماغ آویزان باقی میمانند در حالیکه کارفرمایان و نمایندگان مجلس، وزیر کار و مابقی لژ نشینان نمایش با عجله خود را به اتوموبیل بنز خویش میرسانند. …”
با کمی تدقیق در جزئیات، سطور بالا مراسم روز کارگر امسال و معرکه گیریهای مشابه دولتی در مورد کارگران را ترسیم میکند. این مراسم را بیشتر از هر چیز به نمایش عزاداران تولیدات داخلی میتوان تشبیه کرد. هدف از این مراسم نه حتی به سیاق همیشگی سر دواندن کارگران، بلکه هدف علنا چزاندن کارگر و مسخره کردن کارگران است؛ اگر نه، هدف از این اجتماعات چیست؟ آیا آقا نمیتواند روزنامه بخواند؟ اخوی های محجوب در مجلس از قانونی که خود نوشته اند بیخبرند؟ اگر هدف نمایش نارضایتی است چرا بجای صلوات زورکی، نمیگذارید حرفشان را بزنند؟
کاربرد مراسم عاشورا، در مهندسی دقیق آن در توجیه هر آشغال در حکومت است. با این روایت میشود شهید زنده و مرده تراشید، قرارداد تسلیم سازش ناپذیر امضا کرد، اقتصاد را از خر گرفت و بار آیت الله رفسنجانی کرد، و مهمتر از هر چیز زبان هر معترضی را به اسم اهل کوفه از پس یقه او در آورد. هر چه هم که آید باز سهم مردم سینه زدن است … هسته اصلی این آیین در این است که کسی حق ندارد در چند و چون واقعیت آن رویداد سوال یا شک کند. حالا جای حسین را با تولید داخلی عوض کنید!
در یک هردنبیل تاریخی و معلوم نیست چرا و چگونه یک پدیده به اسم “تولید داخلی و سرمایه دار ملی” سبز شد. آنرا در یک حماسه پیچیده اند. هویت آنرا معصوم و خودی اعلام فرمودند. این پدیده کلید خوشبختی جامعه تشریف دارند، جواب زمین و آسمان، از اقتصاد تا سیاست، از ساسانیان تا هزاره سوم، از مصلحت داخلی و بین المللی در جیب مبارک ایشان است. در پرونده این پدیده استثمار وحشیانه کارگر خودی موج میزند، تا بوده بودجه رسمی را در انواع سوبسیدها تلکه کرده است، اما همیشه دو قورت و نیم او بخصوص خطاب به کارگر باقی است. راستی این مدال “صنعت داخلی” از کجا به سینه این پدیده نصب شد؟ کدام صنعت؟ منت “تکنیک” دار قالی بافی، منت “تکنیک” تکاندن باغات پسته را میگذارید؟ یک سر سوزن شهامت در سابقه نداشته، رزم نکرده، ادعای شهادت در راه حقوق کارگر ایران را یدک میکشید؟ بلاخره در عاشورای شما کارگر خاک کدام خفت را بر سر بریزد، کار قراردادی؟ دستمزد پرداخت نشده؟ کار کودکان؟ اعتیاد و فحشا؟ بلاخره کی قرار است در این سر سرای “صنعت ملی” شما کارگر را بخاطر سندیکای فسقلی به گلوله نبندند؟
فقط با لحن لمپنانه اینها میشود دید که اینها کارگر را مایملک خود میدانند، درست مثل برده های دو هزار سال پیش، نان و غذای این بردگان را رقم بزنند و هر جا که عشقشان کشید با زندگی آنها بازی کنند. در معنای امروزی برده در هیبت کارگر به معنای آنست که با نازل ترین دستمزد ممکن بکار گرفته شود و بعلاوه کارگر با خرید محصولات داخلی با قیمتی که سود مورد علاقه حضرات را برآورده سازد؛ دو لا پهنا تاوان پس بدهد.
مساله صنایع داخلی به عصای جادویی دنیای سیاست مشهور است. خاصیت آن در همه دنیا یکی است و حتی با فرمولبندی کاملا مشابه و فقط بزبان های گوناگون مورد استفاده قرار میگیرد. انگار همه صاحب منصبان مسئول سر دواندن کارگر جامعه یک دوره آموزشی واحد را پشت سر گذاشته اند. خاصیت جادویی این پدیده در آنست که در دست سیاستمداران خنگ دست چندم هم اثر مطلوب خود را دارد به این معنا که همیشه، تعدادی را میتوان دور آن جمع کرد و سر کار گذاشت. نوع ایرانی این سردواندن دیگر ماست همه رقبا را کیسه کرده است.
در این میان راستش حسین تقصیری ندارد. به خیل اقتصاد دانان با نسخه رشد تولید داخلی نظری بیاندازید! به اندرزهای آنها به کارگر برای تن دادن به تئوری های مشعشع سرمایه دار ملی دقت بخرج دهید! گفته میشود شاهان صفوی عاشورا و این روایت را سر هم کردند، تعزیه و سینه زنی از آن زمان مد شد. لازم است اضافه کرد استفاده کامل از این روایت بدست بورژوای پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و بکم صورت پذیرفت. این را دیگر باید به حساب بد بیاری حسین نوشت. بورژوازی ایران “هرزگی” را در خون خود دارد. در طول تاریخ دویست ساله خود دل هیچ رهگذری را در هم آغوشی خود نیازرده است. حسین و عاشورای او هر چه بوده باشد، در خطه ایران و در دست بورژوازی ایران مهر هرزگی را بخود میگیرد.
بورژوازی ایران بالغ بدنیا آمد. نطفه او در سرزمینی غرق در خرافه و تریاک و فقر بسته شد. او با یک پرچم: ثروت و با یک قطب نما: استثمار کارگر پا به دنیا گذاشت. تاریخچه بورژوازی ایران را باید به حساب سوداگر دیوانه نوشت که با دست خالی همه چیز را برای خود می طلبید. عربده های پیروزی این سوداگر دیوانه از هر جا شنیده می شود. حق دارد. تاریخ مدرن ایران در دوره انکشاف بورژوازی و کاپیتالیسم سرعت سرسام آور و در دل تحولات بزرگ را میتوان دید. محور مشترک همه این تاریخ یک بورژوازی ثابت قدم است که در هر دوره بهترین نمایندگان منافع خود را به قدرت رسانده است. همه هنر بورژوازی ایران در ثابت قدمی او در بهره کشی از طبقه کارگر خلاصه میشود. بورژوازی ایران هرگز وعده بهبودی طبقه کارگر را بر بیرق خود نداشته است، در زیر این پرچم برای سازش و همراهی و بهره جویی از هیچ طبقه و نیروی بالفعل کوتاهی نکرده است؛ و این چهارچوب مقدرات نمایندگان سیاسی این طبقه را رقم زده است. احزاب سیاسی و حکومت های این طبقه نمیتواند چیزی جز در هم جوشی از فئودالیسم و مدرنیسم غربی و با آلیاژ بسیار بالای ضد کارگری از آب درآید.
منت اینها روی سر کارگر برای صنعت ملی دیگر زیادی جلف و نخراشیده است. برای بورژوازی در ایران سال ۲۰۱۶ “دوستی صادقانه” با امریکا در آگاندا است که یک سر آن با پرچم رژیم چنج و سر دوم آن با پرچم برجام؛ یکی با حسین پارتی” و دیگری با “شیعه صنعتی” مشخص میشود.

مصطفی اسدپور
چهارم اردیبشت ۱۳۹۶