اول مه را برای چه میخواهیم و چرا؟

اول مه را برای چه میخواهیم و چرا؟
ادامه نوشته “چرا در سالهای اخیر از رونق اول ماه مداوما کاسته شده است؟”
بزرگترین دشواری در مورد اول مه تبلیغ ضرورت آن نزد کارگران دیگر است. گفتن از بار فقر و فلاکت، گفتن از سگ دوی روزمره برای سیر نگه داشتن شکم تا چه برسد به زخم مصیبتهای دیگر برای کمتر کسی تازگی دارد. آسمان همه همکاران و همسایه ها یک رنگ است و خرج زندگی و بی پولی همه را به خاک سیاه نشانده است. مساله این نیست که کسی ضرورت اول مه را نشنیده باشد یا نفهمد. مگر نه این است که تعطیل است و حتی مزدوران دولتی به زور هم که شده کارگران را به مراسم دولتی میبرند؟ مساله اصلی این است که زندگی ما کارگران آسیب پذیرتر از همیشه است، دستمزد یک روز کار نقش مهمی برایمان ایفا میکند، مساله اصلی این است که کسی حوصله و بنیه جمع شدن و راه انداختن اعتراض را ندارد، مساله این است که اعتماد کارگران نسبت به همدیگر رنگ باخته است.
در این میان برای کارگرانی که فقط به فکر خود و خانواده شان نیستند، یعنی کارگرانی که علاوه بر اینها غصه وضعیت کل طبقه خود را میخورند و بفکر رهایی کل طبقه کارگر برای تغییر این شرایط هستند، این مصیبتها بمراتب سنگین تر است. با این وجود برای کارگران آگاه هر چقدر موانع ذکر شده بزرگتر و جدی تر باشد بر اهمیت برگزاری اول مه افزوده میگردد. اول مهاکسیونی برای این یا آن خواست معین در این یا آن کارخانه نیست بلکه اقدامی است که بلاواسطه خصلت طبقاتی و فراگیر دارد. این اکسیونی است که با همه موجودیتش خبر از بیداری طبقاتی شرکت کنندگان میدهد و به معنای اقدام مستقیم و آگاهانه آنان در جهت مستحکم کردن پیوندهای اتحاد و همبستگی طبقاتی برای مبارزه مشترک است. اول مه روز عزم است، روز بیدار ساختن است، روز شور و شوق است، روز تصمیم مشترک است و روز اقدام است.
آیا حتی در وانفسای امروز میتوان چنین اول مه ای را داشت، اول مه ای که هر کس برای شرکت در سخنرانی ها و تصمیم گیری ها و برای سهیم شدن در اقداماتش سر و دست بشکند؟ موفقیت اول مه در رعایت روح طبقاتی آن در دو جنبه است.
اول: ما کارگران اعلام کنیم که چه چیزی را نخواهیم پذیرفت. زندگی جهنمی در نظام سرمایه ما را دائما تحت فشار قرار میدهد که از رفاهیات، ملزومات زندگی، از توقعات، از مفاهیم اصلی زندگی، از اخلاقیات و از غرور خود عقب بنشینیم. کسی یادش میاید از کجا به دیدن کودکان کار در محله عادت کردیم؟ کسی یادش می آید فقر و سفره خالی، قرض به صاحب خانه، انزوا و تنهایی بخاطر نداری کی و کجا سراغ همگی ما آمد؟ کسی میداند چطور شد کولبری به یک شغل تبدیل کردید؟ کسی میداند از چه زمانی به وجود معتاد در میان خانواده و همکاران خو گرفته ایم؟ در این لیست بالا و بلند خود ما و عزیزان ما نیز قربانی اند. اینها مصائب زندگی هستند و ما آنقدر عادت کرده ایم که حتی زخم این مصائب را بر چهره خود و همدیگر تشخیص نمیدهیم.
اول مه و تجمعات اول مه روزی است که کارگران یک شهر، یک کارخانه و یا محله تصمیم طبقه خود را در دفاع از منافع و حرمت خود اعلام میدارند. چرا نباید کارگران سنندج پایان خفت کولبری را اعلام دارند؟ چرا کارگران منطقه نازی آّباد تهران ممنوعیت کار کودکان در این محله را به آگاهی زمین و زمان نرسانند؟ چرا کارگران ساختمانی تصمیم به پایان رقابت بین کارگران را اتخاذ نکنند؟ چرا چندین محله از مشهد امنیت و حرمت کارگران افغانستانی را تضمین نکنند؟ چرا کارگران در مورد دارو و شیر و مواد مشابه تصمیم نگیرند؟
اول مه روزی است که کارگران برای زندگی بهتر خود راسا تصمیم بگیرند. چرا در محلات کارگر نشین سنندج و مریوان هنوز خبری از رختشویخانه های عمومی نیست؟ چرا تجربه آشپزخانه عمومی به اجرا در نمیآید؟
اول مه روزی است که کارگران شهرک آق دره حکم و تصمیم خود درباره شلاق کارگران را اعلام میدارند. اول مه روزی است که رانندگان شرکت اتوبوسرانی ایاب و ذهاب مجانی کارگران بیکار را به آگاهی میرسانند. اول مه روزی است که خواست افزایش دستمزدها و بیمه بیکاری جان تازه ای به مبارزه سراسری طبقه کارگر علیه فلاکت میبخشد.
دوم: ما کارگران سازمان و نقشه عمل و اجرای تصمیمات را بعهده بگیریم. محلات کارگری نباید جولانگاه سازمانهای خیریه گردد. فرزندان کارگران نباید به یتیمخانه سپرده شوند. هیچ کودکی نباید بیسواد باشد، در محلات کارگری نباید کسی گرسنه بخوابد، حرمت هیچ زنی خدشه دار نمیشود. رسیدگی به این موارد را یا مستقیما اهالی محل بعهده میگیرند و یا برای تحمیل آن به دولت برنامه ریزی میشود. محلات کارگری با انواع صندوقهای مالی شناخته میشود. …
مهمترین نقش اول مه اتفاقا در این است که با تجمع و اقدامات کوچک و بزرگ، هر کدام و به هر میزان که میتوانیم، با دلمردگی و یاس و بی تفاوتی برای کارگر که راهی جز مبارزه متحد برای بهبودی و دگرگونی وضع زندگی خود ندارد، دست پنجه نرم کنیم. باید بخاطر آورد یک اکسیون موفق اول مه در گرو کار پیگیر کارگران آگاه و مقاومی است که هیچ چیز ایمانشان را به مبارزه متحد طبقاتی سست نمیکند و همواره در پی آن هستند که طبقه خود را آماده پیشروی به جلو و شرکت در بازی قدرت تا آنحد که شرایط عینی اجازه میدهد داشته باشند. فلسفه اول مه با برافراشتن خواست هشت ساعت کار روزانه در عین حال در این انست که کارگران در دل سخت ترین شرایط اگر دست در دست هم داشته باشند، اگر همدوش یکدیگر دست به عمل متحد و سازمان یافته برای وضعیت خود بزنند، شرایط هر چه که باشد، به نفع آنها تغییر خواهد یافت.
خلاصه کلام اگر بتوانیم روح و فلسفه اول مه را بروشنی برای دوستان کارگر و خانواده هایشان بیان کنیم و برای آنها از هم سرنوشتی و راه عملی رهایی مان بگوییم و بر وجدان کارگری شان انگشت بگذاریم همین گرفتاریها و مشکلاتی که گلوی آنها را میفشارد انگیزه ای برای شرکت فعالتر و مصمم ترشان در کنار کارگران دیگر خواهد بود. اگر کسی که خانواده کارگر را به مراسم اول مه دعوت میکند بروشنی از برادری کارگران . ضرورت همبستگی شان صحبت کند . جایگاه روز کارگر و نقشه های عملی برای فعالیت کارگران را بیان کند، بی گمان پاسخ منفی نخواهد گرفت.