ژیژکخوانی در جماران!
اسلاوُی ژیژک یک بار دیگر نشان داد جریانِ «چپ نو» چه پتانسیلی در کشیده شدن به زیر بال و پر حاکمان و وضع موجود دارد. شرکت در برنامۀ صدا و سیمای جمهوری اسلامی اگر برای پهلوان پنبههای «کمونیسم اروپایی» تابو نیست، دست کم برای علاقهمندان و مدافعین ایرانی او باید به سوال و تردید بکشد که رادیکالیسم ادعایی ژیژک چرا سر از برنامۀ جیوِگی در آورد؟۱ مازاد این «تفکر رادیکال معاصر»۲ چیست که آدمی مثل ژیژک یک روز مدافع ترامپ میشود و یک روز خطیب تلویزیون ایران؟ گیریم حمایت مشروطش از ترامپ را بهحساب «زیرکی» طنزگونۀ او گذاشته باشند، با معرکهگیریاش در دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی چه میکنند؟! بالاخره خط قرمزی برای انتخابهای فیلسوف/سلبریتیهای این جریان فکری وجود دارد یا نه؟
مشکل فقط صِرف حضور ژیژک در سیمای جمهوری اسلامی نیست. او انبوهی از باورهای غلط و گفتههای ریاکارانه را در این برنامه بهنمایش گذاشت. در سیمای جمهوری اسلامی «با احترام» از قرآن صحبت کردن بهعنوان متنی که قائل به عدم اجبار در تفکر است، «آزادی اولیه انسان» را بهرسمیت میشناسد و تازه انقلاب ضد استعماری هائیتی هم به نوعی وامدار آن است، اگر بیان مجیزگویی ایدئولوژی حکومت ایران نباشد، دست کم یک بیشرمی علنی است. با لحن تأییدآمیزش نسبت به خمینی و ارتجاع اسلامیِ بر آمده از شکست انقلاب چه کنیم؟ با دفاعش از سیاست خارجی نه شرقی نه غربی دروغین جمهوری اسلامی چه باید کرد؟ آیا «رادیکالیسم» و «سازشناپذیری» دکتر ژیژک در کنار آن همه تجلیل از امنیت و زیبایی ایران، «شیرینی خوشمزۀ» ایرانی و آرزویش از رفتن به سواحل دریای خزر نمیتوانست یادی هم از دهها میلیون مردمی بکند که زیر فقر و فلاکت و بیکاری له شدهاند؟ بعید است آدمی مثل ژیژک نداند در ایران چه بحرانی جاری است و دست کم بخشی از مهاجرینی که او بهعنوان تبارز یکی از بحرانهای چندگانۀ جهانی صحبتش را کرد، از این کشور میآیند. تعارف را کنار بگذاریم، ژیژک حداقل بهاندازۀ این مصاحبه، با جمهوری اسلامی سازش کرد، حقیقت را نگفت و اعتبار داشته یا نداشتهاش را به طَبق معامله برای تجلیل یا سکوت در قبال یکی از جنایتکارترین و ضد مردمیترین دولتهای حاکم بر جهان گذاشت.
ریموند لوتا و همکارانش در نقد نظرات و مواضع آلن بادیو (دوست و همفکر ژیژک) نشان دادند که چگونه خط سیاسی و ایدئولوژیک او با انکار تئوریهای علمِ مارکسیسم و مقولاتی مانند طبقه و دولت و حزب درنهایت به نوعی «رفرمیسم حقیر» منتهی میشود.۳ این مسئله در مورد ژیژک با شدت بیشتری دیده میشود. او در همین برنامه نهتنها با جمهوری اسلامی که با بخشی از امپریالیستهای مدافع وضع موجود هم سمتگیری میکند. دفاع ژیژک از تقویت «چپ لیبرال» در آمریکا و نقشی که حزب دمکرات (و امثال برنی سندرز) برای تقویت این «چپ» باید بازی کنند اگر خزیدن به زیر بال و پر بورژوازی امپریالیست و درجهای از رفرم در چهارچوب همین دهشت موجود نیست، پس چیست؟ حمایت او از برآمدن ترامپ (ترامپی که هنوز دکتر ژیژک او را فاشیست نمیبیند!) ولو با توجیه شوک وارد کردن به «چپ لیبرال»، چیزی جز امید به ساز و کار درون طبقات حاکمۀ آمریکا است؟! آیا اساساً وظیفۀ کمونیستها، رهبری مردم در سرنگونی نظام حاکم و نمایندگان آن است یا شوک وارد کردن به ستمگران برای کسب آگاهی لازم از چیستی نیاز مردم؟!
مشکل اساسی امثال ژیژک و بادیو دقیقاً آنجا است که روش علمی و مفاهیم تئوریک و تجریدی که قادر به دیدن واقعیت و تحلیل و تببین آن باشد را انکار کرده و به جای آن، مجموعهای نظرات نادرست و باورهای آشفته (دقیقا همان فانتزیی که ژیژک از آن حرف میزند) را جایگزین آن کردهاند. با التقاط و آشفتگی نظرات ژیژک، واقعیت اینکه معضل اساسی حاکم بر جهان ما چیست و راه حل اساسی عبور و خروج از آن چیست را نمیتوان شناخت و تحلیل کرد. تمامی پراکندهگوییهای ژیژک دربارۀ نظام سرمایهداری، راه حل خروج از بحران محیط زیست، ماهیت داعش، چیستی کمونیسم و ضرورتهای عینی و تاریخی برای رسیدن به آن، ماهیت ترامپ و واقعیت تضاد در هیئت حاکمۀ آمریکا و غیره عموماً محصول نگرش وارونۀ او به جهان و خط سیاسی و ایدئولوژیک منتج از آن است. بدون خط صحیح و روش و تئوری علمی، نمیتوان واقعیت را دید و منطبق با دینامیکهای ماتریالیستی واقعیت، به تغییر آن پرداخت. در کشاکش واقعیت بحرانها و تحولات حاد حاکم بر جهان ما، بدون داشتن علم و خطی که به واقع قادر به تحلیل جهان و پیش گذاشتن افق، راه حل، استراتژی و نقشه برای تغییر جهان باشد، نمیتوان مانع از کشیده شدن به زیر بال و پر بورژوا امپریالیستها و بورژوا اسلامیها شد.
تنها حُسن ژیژک در برنامۀ جیوگی این بود که به ناتوانیاش در داشتن ایدههای منسجم و پاسخ برای بحران حاکم بر جهان اعتراف کرد، اما مشکل این بود که این ناتوانی را به همگان بسط داد. ریموند لوتا چند سال پیش در یکی از تورهای سخنرانی ژیژک وقتی بهعنوان یک مبلغ و مدافع سنتز نوین باب آواکیان پشت تریبون رفت و از وجود یک راه حل عینی برای پاسخ به این تضادها اشاره کرد، ژیژک قول مناظره بر سر این راه حل و همچنین تجربۀ موج اول انقلابهای کمونیستی و دولتهای سوسیالیستی را به او داد.۴ اما او هیچگاه به قولش برای مناظره بر سر سنتز نوین کمونیسم و تلاش برای شناخت حقیقت عمل نکرد. چه دفاعش از ترامپ و چه سمتگیریاش با جمهوری اسلامی در برنامۀ جیوگی نشان داد چقدر ژیژک به این مناظره نیاز داشت.
به نقل از آتش شماره ۶۵ –فروردین ۹۶
atash1917@gmail.com
n-atash.blogspot.com
پانوشت:
۱٫ فایل تصویری این برنامه باعنوان گفتگو با اسلاوی ژیژک و حمید پارسانیا در یوتیوب موجود است.
۲٫ اصطلاحی که مراد فرهادپور از اولین مترجمین ژیژک به زبان فارسی، دربارۀ او بهکار برد.
۳٫ لوتا، ریموند؛ نایی دونیا و کی.جی.آی (۱۳۹۴) سیاست رهایی بخش آلن بادیو؛ کمونیسمی در قفس دنیای بورژوایی. ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م). نشر اینترنتی. ص ۱۷۷
۴٫ فایل این بحث با عنوان زیر در یوتئوب قابل درسترسی است:
Raymond Lotta Challenges Slavoj Zizek To Debate!