سالی که گذشت پیوستار سالی که میآید اگر…
سال۹۵ گذشت. ۹۵ با همهی آنچه بر بستر خود داشت، به گذشته پیوست، اما گذشتهای که به امروز و فردا پیوست مییابد و بر فرایند آنچه رخدادهای اجتماعی و طبقاتی نامیده میشود، تاثیر میگذارد؛ زیرا که تاریخ چیزی جز مبارزه طبقاتی نیست. آنچه در ایران و جهان درسال ۹۵ خورشیدی گذشت در پیوند با جامعه و حتا زیست و بوم، از منظر ماتریالیسم دیالکتیک، چیزی جز مبارزه طبقاتی نبوده و نخواهد بود.
در گسترهی جهانی
در گسترهی جهانی، جامعه شاهد برآمد ترامپیسم بود. در این سال، پدیدهای که به نوعی با عوامفریبانی همانند احمدی نژاد در ایران و اردوغان درترکیه میتوان قیاساش کرد، در ایران و باندهای حاکم و سوخت و سازهای جاری تاثیر گذارد. پروژهی ترامپ، نیاز جناحی از سرمایهی مالی تجاری – کازینویی بود که به تیم همراه، که به منافع خود، میآمدند تا جنگ نیابتی، موضوع انرژی هستهای حکومت اسلامی ایران، جنگ دلار با یوآن چین، حفظ قراردادهای نفتی و مبادلات تجاری با پوتین روسیهای، برقراری میلیتاریسم و دامن زدن به نژادپرستی ووو را به شیوهی خود به پیش ببرند.
در ترکیه
سال ۹۵ سال عوامفریبان بود، جدا از ترامپ، در ترکیه اردوغان باکودتایی در برابر کودتای ارتشیان رقیب، جنایت آفرید. این عنصر فاشیست، کشتار یک خلق وسرکوب جنبش کارگری و اجتماعی را در دستور کار قرار داد، پارلمان بورژوازی ترکیه را، یکپایه ساخت و بیاعتبار، با اعلام شرایط ویژه، دیکتاتوری را اعلام کرد و به اخراج صدها هزارنفره در تمامی عرصههای آموزشی، قضایی، درمانی و پزشکی، خدماتی، اداری، ارگانهای دولتی و حکومتی وووپرداخت وافزون بر صدهزار نفر را به زندان کشانید. نمایندگان و رهبران جناح پارلمانی کرد را به حبسهای افزون بر صدساله محکوم کرد، بیداگاههای نظامی برپا شد، در صدد بازگردانیدن حکم اعدام برآمد، همانند شیادی سرگردان در برابر کرملین و ناتانیاهو در تلآویو و همردیفان خود و شیوخ منطقه و هرقدرت ارتجاعی زانو زد. به حقوق بشر بودگی زنان با حربه اسلام، هجوم آورد و تا آنجا پیش رفت که زن را بردههایی اعلام کرد که حتا در حرمسراهای سلطانهای عثمانی، چنین تجاوزی به زن نشده بود. حزب «عدالت و توسعه»: لایحهی قانونی ساختن آزادی تجاوز به دختران خردسال را به مجلس اسلامیاش برد. «براساس این لایحه مردان متجاوز به دختران زیر سن قانونی از این پس می توانند در صورت ازدواج با دختری که مورد تجاوز قرار داده اند، تبرئه شوند.» و این طرح تجاوز، با خشم و انزجار جامعهجهانی برای آینده واگذار شد. سال ۹۵ ادامهی تجاوز نظامی ترکیه به سوریه و عراق و کشتار درکردستان بود. حاکمیت سرمایه واسلام نوعثمانی درترکیه، جامعهای در هرج ومرج، پل تروریسم و داعشیسم و مرکز اخوانالمسلمین برای برقراری حاکمیت اسلام سیاسی در منطقه را آفریده است.
در ایران و سوریه
سال ۹۵، برای نخستین بار پس از دوران فتحعلی شاه قاجار، ارتش روسیه نوتزاری، در ایران پایگاه گرفت. از جمله، پایگاه هوایی درهمدان، و موشکی و دریایی در دریای خزر، در ازای چند موشک ۳۰۰ و پشتیبانی از حکومت اسلامی به هدف گشودن کریدوری بین ایران، و سوریه برای اروآسیای اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه تا دستیابی به اقیانوس. در سوریهی ویران نشسته درخون ازجنگ نیابتی سرمایه، کشتار سراسری خلق، از سیصد هزار تن گذشت، و سال کشتار کودکان، سوریه، بر رخسار خونین زمین، ثبت شد. سالی که قاسم سلیمانی سرپاسدار « نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، درعراق، ایران، سوریه و روسیه، در آمد و شد بود تا با بسیج مزدورانی از پاکستان، عراق، افغانستان و سوریه (علویون، زینبیون، فاطمیون ووو)، دوش به دوش حزب الله و زیر فرماندهی ارتش پوتین و بشار اسد، جنایتی بیافرینند که در تاریخ بی سابقه بوده است.این آدمکش مرموز، درحالیکه به همراه محسن چیذری، یکی دیگر از فرماندهان سپاه قدس به اصطلاح زیر پی گرد تحریم بینالمللی و وزارت آمریکا قرار داشتند، وظیفه داشت تا نیروی حشد الشعبی – نیرویی که شمار نفرات بسیجی آن تا ۳۰ هزارنفراز شیعیان عراق و ایران گزارش شده- را متشکل سازد تا ضمیمه ارتش عراق شود و برای یمنیزه سازی عراق، آمادهگی یابد- سالی که آوارگان جنگی از عراق و سوریه و لیبی به میلیونها تن رسید و دریای سیاه و اژه و اقیانوس، از جنازهها لبریز شد. سالی که داعش، حکومت اسلامی ناب محمدی، توانست گوشههای از تجاوز، کشتار، بیرحمی، جنایت، نابودی هر آنچه رایحه و رنگ وجلوهای علمی و انسانی دارد، برقراری بازارهای بردهفروشی و تجاوز و نکاح مقدس برای رزمندگان اسلام، و نمایش چهره و ماهیت اسلام صدر تا تکلمهی اعمال و آرزوهای حکومتهای بنیاد نهادهی خمینی و ملاعمر و بن لادن باشد.
سال ۹۵، فرماندهان نظامی و سیاسی روس در ایران، برای هماهنگی با باند سپاه برای پیشبرد جنایت و نسل کشی در سوریه و آمادگی برای نسل کشی در ایران، به هنگام خیزش مردمی در آمد و شد بودند.
حکومت فساد و جنایت
سال ۹۵ حکومت اسلامی همچنان به گسترش مراکز جهل و جنایت، به گشودن قبرستانها در دانشگاهها و مراکز باستانی دامن میزند، به گشایش مراکزی برای مداحی، و خرافات و مرثیه پرداخته میشود تا ستمبران را به زاری و زانو زدن و غم بکشانند و از خیزش و فریاد و شعار خودآیی و خودآگاهی غافلگیر و زمینگیرشان سازد تا به گریه و چشم به آسمان خویاشان دهند و از خویشتن و نیروی خویش به فراموشخانهاشان بنشانند و دپرسیون واسترس، غمبارگی و دلهره، پیآمد پروژههای روانی حکومتی است در راستا.
سال ۹۵ بازهم شاهد، فساد سراپا گیر حکومت اسلامی بود.این بار پروندهی تجاوز به کودکان برگزیده برای اذان و مسابقه جهانی قرائت، قاری قرآن بیت رهبری، سعید طوسی، این شمع شب و محفل انس رهبر، استاد برگزیده «امام خامنهای» که یارغار تاریکخانهی اشباحاشان بود و فرزندان برگزیده حکومتیان را به تلاوت و صوت قرآنی و مسابقه قرائت در المپیک اسلامی قرآن مربی بود، گشوده شد. رهبر، دستور منع پیگیری داد و قربانیان از الله و امام و قرآن خویش ناامید شده روی به «شیطان بزرگ» به دادخواهی برآمدند تا «رادیو صدای آمریکا»، صدایشان باشد در گوش رهبر. همانگونه که سعید مرتضوی، این جانی که به قضاوت نشانیده شده بود و دادستان کل، تا فاجعهی کهریزیک را بیافریند، و درهمدستی با بابک زنجانی انی دلال نفت و ارز و شریک و کارگزار سران سپاه و مجتبی خامنهای، میلیاردها دلار را تصاحب شوند و صندوق صندوق تأمین اجتماعی ایران را بالا بکشند، و حاج سعیدهای دیگر به عاشورای کربلا فرستاده شدند تا «مطهر» بازگردند و به وظایف و پیشهاشان ادامه دهند.
همهی این جنایتهای جاری را کدامین قدرت سیاسی جز اسلامی سیاسی سرمایه میتوانست مشروعیت و روا دارد!؟
دولت
دولت عوامفریب امنیتی سرهنگ «دکتر» حسن روحانی، همچنان عربده مهار بحران اقتصادی سرمایه و گشودن فضایی برای تنفس باند خویش را سرمیداد. میدانهای دار، با سرعت و شمار و گسترش یابی کشتارها به چندین برابرسالهای پیش افزایش یافت. ایران، زندان بزرگ برای آنانی که دستگیر و با گروگان از اوین ایران و به ایران اوین در قفس شدند تا حسابهای ۶۲ گانه شخصی آیت الله لاریجانی، این قاضیالقضات حکومت اسلامی، افزون بر ۲۰ میلیارد تومان ربح اسلامی بهره برد. سالی که این فاسد دستگاه قضایی گوی جنابت را از دیگر سران حکومتی ربود و خامنه ای از شوق فریاد زد: «ما رکورد زدیم!»
سال ۹۵، جانباختن زندانیان در درون بندها و در بیرون- در بند بزرگ ایران- درنتیجه تجاوز و شکنجه های ناب اسلامی و برآمده از ایدئولوژی و سنتهای عتیق، افزایش یافت. شمار کودکان کار، به مرز نزدیک به ۷ میلیونی رسید. میلیونها تن از کودکان از آموزش بازماندند، کامیونها از روی کارتون خوابهایی که در پناهگاهایی که به اندازه یک کارتن یک در یک متری بود گذشتند. زنان، هزار هزار به خیابانها پرتاب شدند، و میانگین تن فروشی به زیر ۱۲ سالگی رسید. سال که بیوگی دخترکان به زیر ۱۳سال رسید، و اعتیاد در مدارس گسترش بیشتری یافت، خیابانها و کوچهها به تابلو اعلانات فروش کلیه و هر عضوی از بدن، از جمله زهدان اجارهای، نوزاد برای فروش، و هرآنچهکه خریداری داشتند، تبدیل شدند. تمامی اصول انسانی، اتیک و اخلاق و فرهنگهای نیک، پایمال رمهی رمالان روحانی و حوزوی و اسلام و سپاه و کارگزاران سرمایهداری حاکم شدند. جان انسان، به بهای ابزار کاری تا سطح یک گاوآهن هم، کم اهمیتتر ستانده شد، زیرا که میلیونها تن از ارتش ذخیره در سراسر ایران، سرشار و سرریز در میدانهای کاریابی در حال فرسودن و مرگ به رایگان ردیف شده بودند. قانون کار، دوباره به سود سرمایه بازهم سلاخی شد، میدانهای ویژه اقتصادی و تجاری بازهم بیشتری در سراسر ایران گشوده شدند تا سرمایهگذاران بیرونی و درونی را به این میدانهای آزاد از هرگونه پوشش قانونی فراخوانند. بحران تورمی، یا بی ارزشتر شدن پول و بیشتر دستمزد و حقوق کارگران و کارکنان، با رکود، یعنی توانی برای خرید، متورم تر و بحرانی تر شد.
سال ۹۵، سال کشتار کولبران بود و برای آنان از آسمان گلولههای اسلامی میبارید، سالی که شمار کولبران، این کارگران محروم ازهرگونه حقوق بشری و پوشش قانون کار سرمایه، این کارگران از مرد و زن خردسال و کهنسال و بیمار و دانش آموز و دانشجویانی که به لشکر بیکاران بینان پرتاپ شدهاند از مرز ۳۰۰ هزار گذشت. سال شلیک تک تیراندازان سرمایه، سال کمین بود و مین و بهمن بر قلب و جان و تن کولبران خسته و هراسان از کشتار و بارهای سنگینتر از ۱۰۰ کیلویی بر گرده. سال حقوقهای کهشکانی کارگزاران و مدیران سرمایه، سال چپاول هستی جامعه، از سینهزمین و استثمار زمینکاوان، در کرمان، در آق دره با معادن طلا برای فرماندهان سپاه، سالی که آیتالله طبسی، سلطان خراسان مرد و سیدابراهیم رئیس السادات رئیسی، این آیتالله خونخوار که پس از کشتارهای هزاران نفرهی سالهای ۶۰ از مسجد سلیمان گرفته تا تهران و تابستان ۶۷ و تاکنون ماموریت داشت، به جای وی نشست. سال مردن بنیانگزاران جنایتپیشهی حکومت اسلامی در ایران، همانند علی اکبر رفسنجانی، موسوی اردبیلی و دیگر آیتاللههایی که تاریخ جز به ننگ و نفرت نامشان نخواهد برد.
سال ۹۵ سال سرشار شدن همه گذرها، از متروها گرفته تا خیابانها از دستفروشان که شمارشان به چند میلیون زن ومرد وکودک و پیر افزایش یافت، این کارگران، بدون پشتوانه زیر تیغ و دشنه و زنجیر اوباشان و لمپنهای خلافکار و اجیر شدهی قالیبافها در سراسر ایران، سلاخی شدند و سفره دستفروشیاشان به غنیمت گرفته شد. سال ۹۵، دریدن جناحباندها، و گروکشی از یکدیگر، شدت گرفت و باند خامنهای، سران سپاه و امنیتیهای پرو روس و چین در یک سوی و باند دولت و طیف پروغرب در سوی دیگر برای هم دندان خونین نشان دادند. سالی که صدای فایل صوتی منتظری، سند حکومتی، و اعتراف حکومت به کشتار افزون بر۵۰۰۰ اسیر سیاسی در سراسر ایران در جهان پرتوافکند.
سالی کشتار کارگران در سراسر ایران، در معادن، در چاهها، زیر آوارها، پرتاب شدن از داربستها، لابه لای چرخدندهها، کارگاهها و انفجارها، درون دیگهای سرب و فلز مذاب،کورهها، کورهپزخانهها، جادههای مرگ ووو. سال تجارت زنان، و هروئین و کشت و برداشت صدها تنی تریاک در زمینهای خریداری شده و اجارهای از طالبان در افغانستان و تولید هروئین و ترانزیت به اروپا از سوی سران سپاه پاسداران حکومت اسلامی، سال ستم بر تهی دستان و سال نابودی تولید و بخشهای خدماتی، تا دلالی و رانتخواری رونق گیرد و کالاهای مرگ آور چینی تا مرز ۳۰ میلیارد دلار فراتر، جامعه را زیر آوار برد، از سنگ پا و مهر و چادر و وَنهای نیروهای انتظامی وداروهای تقلبی و کالاهای بنجل ووو. نقدینهها به ۱و نیم تریلیون تومان فراتر رفت و انباشت سرمایهی سرانِ باندها و کارگزارانشان از استثمار نیروی کار، خلع مالکیت، استثمار زمین و بوم و زیست از زمینخواری گرفته تا دریا، کوه، جنگل، خاک، رود و دریاچه خواری، ایران را به بیابان تبدیل کرد. سال ۹۵، سال فاجعه، فاجعه بر تن وجان آتشنشانان در تهران، زیر آوار پلاسکو، و بنیاد مستضعفین در تیول سپاه، مرگ- باران، بی بارانی در قحطی و باران در سیل و سیل بران و گفتند که از خشکسالی بی بارانی از «بدحجابی» بوده است و سیل از نافرمانی به خدای اسلام و آیتهایش روی زمین. سال زدودن خنده از لبها وبازداشت شادی و جوانی، و نمایش کربلا و عاشورا در همه جا و همه روزها و چپاول و جنایت ادامه داشت.
سال اعتراض ومقاومت
سال ۹۵، اما سال مقاومت، نه مقاومت دروغین اقتصادی خامنهای برای تحمیل فلاکت بیشتر بر جامعه، بلکه سال مقاومت و اعتراضهای کارگری بود. اعتراضها برای دستمزدهای ماهها پرداخت نشده،علیه بیکاری، دفاع از حقوق، و خواستهایی ارتقا یافته تر، اجتماعی، سیاسی، تلاش برای سازمانیابی، طبقاتی تر، برای همبستگی سراسری، کارگران بهسان یک طبقه، از کارگران تولیدی تا خدماتی، زنان و مردان، آموزگاران. سالی که کولبران و مردم ماهشهر وشادگان ووو به مراکز نظامی در خشم از کشتار عزیزان و هم طبقهایهای خویش به خیزش برآمدند. هجوم ریزگردها، بر سر و روی و ریهی مردم درخوزستان، بلوچستان و سیستان، ایلام و کرمانشاهان، دیگر نواحی کردستان، تا تهران و اصفهان ووو که حکومتیان خاک مقدس کربلایش نامیدند، مرگ و میر و سیاهی آفرید و خیابانها اهواز و شادگان و ۱۱ شهر خوزستان در خیزش و فریاد و حکومت نظامی و قطع برق و آب و رسانه در چندین شبانه روز. سالی که موج های سرطان زا ومرگآور دکلهای پارازیت، برای کنترل رسانههای ماهوارهای شدت گرفت و اعتراضهای خشماگین مردمی در شیراز، استانداری و فرمانداریها را به پاسخگویی ناچار ساختند. سالی که کانون مستقل آموزگاران، سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه، نیشکر هفت تپه، به اعتراض برخاستند و بارها حضور طبقاتی خویش را به نام طبقه کارگر در برابر حاکمیت اعلام کردند.
سالی که بخش هایی بیداری درهرمجالی علیه سنت و ایدئولوژی و ارزشهای سرمایه و حکومتاسلامیاش، فرودستان و حکومت شوندگان، تابشی از ارزشها و فرهنگ انسانی در برابر ارزشهای حاکم نهادند، تماشای رقص جنازهها بر دارهای حکومتی را در کردستان، تحریم کردند، در کردستان و برخی استانها، به نشانه حرمت و گرامیداشت زندگی دیگر جاندارن، به جای سگ کشی و کشتن و سوزاندن گربهها از سوی حکومتیان، به پناهدادن و پرستاری از این جانواران دست زدند، قفسها را به پاس معنای زندگی پرنده و چرنده و گل و گیاه شکستند و کبکها را رها ساختند، و تفنگهای شکاری را شکستند تا سلاح آگاهی و سلاح جنگ طبقاتی را جایگزین سازند. قصاص، این حکم ضدانسانی برگرفته ازعهد عتیق و تورات و شعب ابی طالب و خیبر را که افراد جامعه را در برابر هم به کشتار یکدیگر حکم میدهد، را به بخشش و گذشت بینمردم، تشویق کردند. در کردستان به یاری پیشتازی و آگاهگری فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی و نقش حزب کمونیست ایران و کومه له ( سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)، فرهنگی در حال رویش است. در سنندج کردستان، بر خاک مقتول گل نهادند و طناب دار را باز کردند و به انتقام که جز انتقام درپی ندارد، پایان دادند. می بینیم که در ایران، به دیدار خانوادهها زندانیان شتافتند، صندوق همیاری و همبسنگی برپا میشود، به خرافات زدایی پرداخته میشود و به سیاست گرایی دامن زده میشود.
سالی که گذشت پیوستار سالی که میآید، اگر سازمان نیابیم، اگر به سیاست روی نیاوریم، اگر در تعیین سرنوشت خویش مداخله گر نباشیم، اگر طبقه کارگر برنخیزد، اگر حکومت اسلامی را به رهبری طبقه کارگر آگاه، با انقلاب کارگری سرنگون نسازیم ، سال ۹۵ همچنان پیوستار امروز و فردا خواهد بود.
از جهان امروز ارگان سیاسی حزب کمونیست ایران شماره ۳۷۰
عباس منصوران