گفتگوى کارگر کمونیست با یاشار سهندى در ارتباط با میزان مزد سال ١٣٩۶

یاشار سهندی، در ارتباط با میزان مزد سال ١٣٩۶ یکی از عناصر جمهوری اسلامی(«حمید حاج اسماعیلی» اعلام کرده؛ «تردیدی نیست نمی توانیم خط فقر را ملاک قرار دهیم اما نمایندگان کارگری می توانند تلاش کنند فاصله حداقل دستمزد را با این شاخص کمتر کنند. حداقل دستمزد باید با درنظر گرفتن مسائل صنفی، جغرافیایی و متناسب با بهره وری در واحدهای اقتصادی تعیین شود. حاج اسماعیلی با اشاره به اینکه مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی خط فقر را ١٨ میلیون ریال( ١.٨میلیون تومان) محاسبه کرده است،گفت: این رقم ملاک خوبی است و می تواند همین نرخ را معیار چانه زنی قرار داد.) به نظر شما سناریوی دست ساز اینها برای حداقل دستمزد بر اساس یک میلیون و هشت صد هزار تومان خواهد بود؟ و ایا تعریفی که اینها از خط فقر میدهند چه اندازه با واقعیت و میزان خط فقر خوانایی دارد؟

یاشار سهندی:حقیقت اش را بخواهید من هم با خط فقر مشکل دارم  ، به نظر من هم خط فقر را نباید ملاک دستمزد قرار داد! منتها این چیزی که من میگویم با آن چیزی که این جناب فرمودند از زمین تا آسمان فرق دارد؛ هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا! این روزها نوشته ای از یکی از کاربدستان مغضوب حکومت که افتخارش این بوده نقش اصلی در ماجرای کذایی گروگان گیری داشته به نام عباس عبدی منتشر شده که خودهمان ماجرا هم در زمان خودش بهانه ای بود تا مبارزات مردم را کار استکبار جهانی بخوانند و سرکوب را تشدید کنند به دولت هشدار داده که فکری به حال دستمزد کارگران بکند که روزبروز کارگران دست شان بیشتر تنگ میشود و ایشان هم تازه یادش آمده افزایش دستمزدها مقدار ناچیزی بر تورم تاثیر دارد!( بیاد داشته باشیم سالیان سال گفتند و تبلیغ کردند که اضافه کردن دستمزد به گرانی دامن میزند) ایشان به زبان نیاورده اما حتما شنیده که اعتراض کارگران به وضعیت معیشتی شان هر روز رسا تر میشود، نگران شده که مبادا شیرازه حکومت شان از هم بپاشد برای همین یکهو یادش آمده کارگران فقیر تر شدند. توصیه های از این دست و توصیه های مانند اینکه چانه زنی امسال باید مخفیانه باشد و بر سر دستمزد نباید زیاد حرف زد و … نشان از دلواپسی عمیق حکومت است. هیچکدام از کاربدستان حکومت به فکر من کارگر نیست چون هیچ وقت سواره از حال پیاده خبر ندارد.

 توصیه های جناب حاجی اسماعیلی توصیه های به همپیاله گی های خودشان است که فکر میکنند نماینده کارگرند و به خودشان حق داده اند بروند چانه زنی کنند.چانه زنی بر سر چی؟ بر سر حقوق من کارگر. نقش ایشان با مانند آن بابای است که در میان دعوا به خودش حق میدهد پادرمیانی کند و میگوید:” شما درست میگوید اما حق با ایشان است!” من کارگر میگویم این یک میلیون هشتصد هزار تومان هم حقوق بسیار پایین تر از خط فقر است که میگوید در جواب میگویند خط فقر ملاک خوبی نیست! بعد ملاکی که یک عده آدم شکم سیر و دزد و شارلاتان و کلاش که در مجلس اسلامی نشسته اند تعیین کرده اند تازه قرار است معیار چانه زنی باشد! خب میخواهند به کجا برسند؟ می روند، چرتکه می اندازند خب با پایه حقوق مثلا یک میلیون تومان و حق مسکن ۴٠ هزار تومان و حق خوابار صد هزار تومانی و حق اولاد و… ١٠٠ ساعت اضافه کاری با کسر حق بیمه اجباری تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی و مالیات خب میشود حدودا یک میلیون و هشتصد هزار تومان! بد نیست که تاکید کنم بر طبق حساب ایشان یک کارگر در یک ماه باید ١٩٢ ساعت پر کند اما  برای ایشان این کافی نیست. باید ١٠٠ ساعتی هم اضافه کار داشته باشد و این نه برای اینکه دریافتی کارگر بیشتر شود بلکه خیلی خلاصه بگویم در نظر دارند از یک نفر عملا به اندازه دو نفر کار بکشند. الان شما هر جا بروید برای گرفتن کاری، یکی از اولین سوالها این است که “با اضافه کاری که مشکل نداری!!” و همین اضافه کاری ابزاری است که شمای کارگر را بیشتر به گروگان بگیرند چون شما هم روی اضافه کاری حساب باز کردید که دریافتی شما فلان مقدار شود و کارفرما روی همین حساب، فردا روزی به هر دلیلی از بخواهد حالی از شما بگیرد تا حساب کار دستان بیایید که با کی طرف هستید و اولین اقدام قطع اضافه کاری شماست تا بقول آخوندها “متنبه” شوید!

گیرم که ملاک خط فقر هم باشد، اگر بر این اساس هم حقوق تعیین شود تازه شما فقیر محسوب میشود. برای همین من با این ملاک خط فقر مخالفم. ملاک باید خط رفاه باشد. یعنی من وقتی میروم میوه ای بخرم دست و دلم نلرزد اگر این میوه را بخرم بعد برای مثلا خرید گوشت کم می آورم، اگر گوشت تهیه میکنم دلواپس این نباشم که اجاره خانه را چکار کنم واگر اجاره خانه را پرداخت کردم دلم هری نریزد که قسط ها را چگونه باید پرداخت کنم. از اول ماه تا آخر ماه دل نگرانی که چگونه با این حقوق های کنونی سر کنم یک پای بسیاری از تنشها و تشنجات خانوادگی و خلوت خود همه افراد خانواده است. گیرم که بر اساس معیار خانواده چهار نفره و تورم ( نه بر اساس آمار رسمی حکومت بلکه بر اساس واقعیت جاری که روز بروز امکان دسترسی به مایحتاج اولیه برای من کارگر سخت تر میشود) الان دست کم باید ۴ میلیون دریافتی یک کارگر بعد از کسر کسورات باشد تا حداقل من کارگر بتوانم بدون دغدغه به مایحتاج اولیه زندگی از مسکن و خوراک دسترسی داشته باشم. من نیز حق دارم تفریح داشته باشم، بتوانم به امکانات خوب بهداشتی و پزشکی دسترسی داشته باشم بتوانم با خیال راحت روز جمعه دست تو جیبم کنم و بدون هیچ دلواپسی ساعتی به فراغت بگذرانم و…. روزگار به گونه ای شده که کارگران کمتر به خانه هم میروند اگر هم دیداری باشد سر پایی است چون هزینه پذیرایی از مهمان به شدت به اقتصاد یک خانواده لطمه میزند. خودشان دارند میگوند هزینه پزشکی بسیاری از خانواده کارگری را کاملا درمانده و بیچاره میکند. کافی است صبح کله سحر به یکی از درمانگاههای تامین اجتماعی سر بزنید تا شاهد باشید کسانی از ساعت ٢ صبح در نوبت هستند که شاید بتوانند ویزیت یک دکتر متخصص را بدست آورند آن هم به حقارت آمیز ترین شکل ممکن و دکتر طبق بخشنامه تامین اجتماعی کمتر از ۵ دقیقه برای شما وقت میگذارد و طبق همان بخشنامه ها کمترین خدمات درمانی ودارویی دولتی را برای شما توصیه میکند. این ها و بسیار بیشتر از اینها نتیجه چانه زنی امثال حاج اسماعیلی ها است.

الان یک کارگر با حقوق ٨١٢ هزار تومانی در صورتی که ١٠٠ ساعت اضافه کار داشته باشد یعنی به جای یک ماه، یک ماه و نیم کار کرده باشد دریافتی اش زیر ١.۵ میلیون تومان است. ایشان نهایتا شاید در بهترین حالت یک میلیون پایه حقوق را در نظر خواهند گرفت که همین را من بعید میدانم. با تجربه سالهای گذشته وقتی برای حقوق “کارمندان دولت” ١٠ درصد افزایش در نظر گرفتند نهایتا برای کارگر سه تا چهار درصد بیشتر در نظر خواهند گرفت که در این صورت چیزی در حدود ٩٢۵ هزار تومان خواهد شد.  به شدت در تلاشند که “سرمایه خارجی” به ایران بیایید. سرمایه خارجی ( و صد البته داخلی) عاشق چشم و ابروی من کارگر نیست، به دنبال سودش است که در نیروی کار ارزان معنی می یابد. برای همین شما شاهد هستید وزرای فمنیست دولت سوئد تن به ذلت حجاب میدهند تا از قافله عقب نیفتاده باشند تا شاید به قول آن استاد اقتصاد ساکن پاریس دسترسی به مردم با کیفیت ایران داشته باشند.

 چانه زنی بدون حضور کارگران بخصوص در پشت درهای بسته بی معنی است. به معنی واقعی کارگران حرف شان در چند سال گذشته به صراحت گفته اند و همین اعتصابات چند ماه اخیر چشم ایشان را ترسانده است. اگر کارگران اعترضات شان بر سر حقوق عقب افتاده به خیابانها کشیده شده بر سر تعیین دستمزد به کف خیابان کشیده شود آنگاه ایشان فقط در حرف عقب نخواهند نشست بلکه عملا عقب نشینی خواهند کرد. شاید آن موقع اقتصاددانان کشف کنند که حقوق بیشتر از خط فقر نه تنها موجب تورم نمی شود بلکه ضدتورمی است!