مرگ در راه نان‎

سالهاست که در حکومت جمهوری اسلامی بخش عظیمی از مردم با مشکل سیر کردن شکم خود و خانوده شان مواجه هستند. ما در این سیستم وضعیتی ناهنجار در رابطه با کارگران و مردم زحمتکش را مشاهده می کنیم که این شرایط برگرفته از سیاست ضد مردمی نظام اسلامی است که باعث معضلات و مشکلات فراوانی برای اقشار ضعیف جامعه بویژه طبقه کارگر شده است. با نگاهی اجمالی به کارنامه سی و هفت ساله جمهوری اسلامی می توان مشاهده کرد که نه تنها حرکتی در جهت بهبود این شرایط انجام نگرفته است بلکه با تعطیلی کارخانه ها و کارگاه های کوچک و بزرگ، بیکار سازیها، وجود قراردادهای موقت، جلوگیری از تشکیل تشکل های کارگری در جهت احقاق حقوق این بخش از جامعه و از همه بدتر سرکوب و زندان کارگران، این حکومت شرایط بسیار سختی را برای کارگران و زحمتکشان ایجاد کرده است.

در روزهای اخیر با رسانه ای شدن وضعیت کولبران در مناطق غربی ایران و کشته شدن چند نفر دیگر از آنان بر اثر بهمن، که نشان دهنده گوشه ای کوچک از مشکلات این قشر زحمت کش در جهت سیرکردن شکم خود و خانواده شان است، بار دیگر وضعیت این بخش از محرومان جامعه زیر نور قرار گرفت. این اوضاع بیانگر گوشه دیگری از فقر و شکاف طبقاتی در ایران است که به ماهیت این حکومت ربط دارد که چگونه در پایمال کردن حقوق این زحمتکشان عمل میکند. در چند هفته اخیر ما شاهد جان باختن کولبرها در مناطق مختلف غربی ایران از کشتن توسط رژیم اسلامی تا ریزش بهمن در کوهستان‌های مرزی بوده ایم که این خود ناشی از شرایط بسیار سخت جهت زیستن برای این بخش از جامعه است. مردمی که بدون برخوردای از هیچگونه حقوقی زندگی میکنند. در این جامعه که معیارهایش براساس منافع سرمایه داری و اسلام است قشر عظیمی از انسانهای بی پناه نفس زیستن و بودن شان نادیده گرفته شده است.

حال سوالی که مطرح می شود این است که چرا این قشر زحمت کش جامعه خطرناکترین راه ممکن را جهت ادامه زندگی که ابتدایی ترین حق هر بشر است را انتخاب می کنند و جایگزینی جز این راه جهت رفع گرسنگی خود و خانواده شان ندارند؟ بنا به گزارشها سالانه صدها تن از کولبران در اثر عوامل مختلف جان خود را در این مسیر سخت از دست می دهند. بایستی این را تاکید کرد که کولبری یک انتخاب نیست بلکه یک اجبار تحمیل شده در جامعه ای است که عده ای را از نان خوردن محروم کرده است. حاکمیت و جامعه سرمایه داری در خلق این معضل مستقیما دخیل اند و اگر انتخاب شغل دیگری برای کولبران امکان ‌پذیر می بود، بدون تردید اکثریت آنها به این کار طاقت‌ فرسا و پرخطر روی نمی ‌آوردند. زیرا تنها راه امرار معاش کولبران جهت دستیابی به لقمه نانی استقبال از این مرگ وحشتناک است. کسانی که خود هیچگونه مالکیتی بر باری که حمل می کنند ندارند و در این عمل شبه کار تنها سهم بسیار ناچیزی از سود عمده آن را دریافت می کنند. زیرا سود عمده آن شامل حال صاحبان بار و عوامل حکومتی همراه آنها خواهد شد. در این سود کلان نبایستی از نیروهای نظامی خصوصا سپاه پاسداران غافل شد که از کولبران و عوامل رابط آنها مبالغ کلانی را دریافت می کنند.

کارگران مرزی افراد زحمت کشی هستند که در پی یافتن یک لقمه نان به این کار دشوار روی آورده‌اند. اما در مقابل حکومتی که خود باعث و بانی خلق وضعیت موجود است، آن‌ ها را مجرم و مستحق مجازاتی به نام مرگ می‌داند. کشتار کولبران به عنوان عملی سیستماتیک توسط نظام جمهوری اسلامی در مناطق مرزی ایران صورت میگیرد. کولبران به جرم عبور غیرقانونی از مرز در این مسیر با مشکلاتی همچون زندانی شدن و یا معادل بار مصادر شده جریمه مالی میشوند و همچنین بسیاری از این کولبران در چند سال اخیر دچار انواع بیماری های مختلف شده اند. ماموران مرزی رژیم همچنین به طور مرتب به کولبران تیراندازی می‌کنند و سالانه ده‌ها تن از آنان را می‌کشند یا مجروح می‌کنند. این در حالی است که صاحبان اصلی بارها و سرمایه داران انگل از این مشکلات به دور هستند و حتی در بعضی مواقع همراه با سیستم سرکوبگر در خلق این مشکلات برای کارگران همراه می شوند. همچنین از دادن حق و حقوق واقعی آنها خودداری می کنند. کولبران عمدتا کارگران بیکاری هستند که نه کاری برایشان پیدا میشود و نه بیمه بیکاری از سوی دولت دریافت میکنند. به همین دلیل این چرخه سرکوبگر برای از بین بردن این قشر زحمت کش که بنا به گفته آنها قانونی را زیر پا نهاده اند که همواره تمامی حقوق کارگران را پایمال کرده است. قانونی که هیچ عدالتی برای آنها در بر ندارد و بایستی تابع آن باشند. همواره این بی عدالتی تابع آن قانونی است که دهه هاست بر جان و مال این اکثریت جامعه چنگ انداخته و هر از گاهی جان بخشی از آنان را تحت عنوان تامین امنیت نظام جمهوری اسلامی میگیرد.

در این مناطق براساس گزارش هائی که هر روزه مخابره می شود سن کولبران مرزی، این سمبلهای مظلومیت و شکاف طبقاتی در نظام سرمایه داری، بسیار متغیر است که می توان به کودکان و پیرمردان زیادی اشاره کرد. آنها برای امرار معاش و بدست آوردن مقداری نان جهت زندگی میان مرزهای ساختگی دست بشر در حال حرکت اند. کودکان و زنان زیر بار حمل کالاهای سنگینی که باید از کوهها بالا ببرند زود پیر می شوند و در این بین کودکان را از چشیدن طعم شیرین کودکی محروم می کنند. بایستی توجه کرد اگر بخت یار آنها باشد و از تیر مامور مرزی جان سالم بدر ببرند و یا از میادین پر از مین این مناطق عبور کنند، ممکن است کنار سنگی و میان راه در پیچ و خم کوره راههای کوهستانی، زیر بار سنگینی که به کول گرفته اند و یا زیر خشم طبیعت، آخرین نفسهای خود را بکشند