و این خط وسط

و این خط وسط
آقای احمد پورمندی مقاله ای کوتاه نوشته است با عنوان: “آقای خاتمی! این آبرو را برای چه میخواهید؟” این نوشته کوتاه را شاید بتوان نوعی “مانیفست” تلقی کرد که جایگاه کل جریاناتی که در طیف “میانه” و حد وسط راست و چپ، تحول سوسیالیستی جامعه و یا جستجوی راه برون رفت از معضل و بن بست انباشت سرمایه در ایران، را فشرده فرموله کرده است.
آقای پورمندی روی خود را از معضل و مشکل واقعی جامعه ایران برگردانده است و صرفا و فقط به آنچه خود “آشتی ملی” نامیده است پرداخته است. در جامعه ایران، اما، ما و مردم با مشکل بنیادی تری در دو سطح و با دو دورنمای کاملا متفاوت اجتماعی روبرو هستیم. واقعیت این است که رژیم اسلام سیاسی در ایران از تبدیل شدن به نماینده حکومتی پروسه انباشت سرمایه در ایران ناکام مانده است. این مساله که خیز برداشتن در راستای ادغام در بازار جهانی، چه با “دکترین رفسنجانی” و چه تز اصلاح طلبان حکومتی، “فشار از پائین و چانه زنی در بالا”، دورنمای “خوفناک” حذف اسلام سیاسی را در برابر سکانداران رژیم اسلامی ترسیم کرد، بیش از هر چیز در به سایه انداختن و “حصر” چهره های مختلف رژیم، برجسته شد. عروج و افول خط “اصلاح” رژیم اسلامی از درون، تا جائی که رئیس جمهور هشت سال “دروه اصلاحات” اکنون “ممنوع التصویر” است و حتی اجازه شرکت در مراسم فاتحه خوانی رفسنجانی را به او ندادند، به تمامی نشان داد که رژیم اسلامی از تخمیر درونی خود طبق انتظارات و توهمات گرایش خط وسط با تمام قوا جلوگیری میکند. در سطح قدری “استراتژیک”، تدوین کننده تز اصلاحات، سعید حجاریان، در ماجرای محاکمات پس از تحولات سال ۱۳۸۸ صراحتا اعلام کرد که تز اصلاحات و “تئوری” های ماکس وبر با ماهیت “اسلامی” رژیم و “جامعه مسلمان ایران” منافات دارد. در مقابل، جناح طرفداران ولایت و حفظ و تداوم اسلام سیاسی، همه تلاشها را بکار گرفتند تا با حضور در عراق، سازماندهی حشد شعبی و گردانهای “محافظ حرم” در سوریه و جولان در یمن، خیر ادغام در بازار جهانی کاپیتالیسم را به حضور خونین و چرکین اسلام سیاسی در یک گوشه متروک و ویرانه، در برزخ و دوره ابهام و انتقال، و در شرایطی که مکانیسمهای متعارف و سوخت و ساز جامعه فروپاشیده است، ببخشند.
سرنوشت صف آرائی و جنگ جناحها در رژیم اسلامی، همراه با آن انتقال سیاسی، نیز دچار دگرگونی شد. عُشّاق اصلاح طلبی و مسالمت و مدارا با اسلام سیاسی، در میان صف شوالیه های اکنون مغضوب سابق و اسبق و حتی “بیت امام راحل” ذره بین بدست گرفتند تا از میان چهره های راست سابق، حزب اللهی ها و طرفداران سرسخت خط “بنیانگذار انقلاب اسلامی”، باریکه هائی از اعتدال را کشف کنند. “ناطق نوری”، کاندید خامنه ای در دوره اول رقابتها بر سر ریاست جمهور دو خردادی ها، به نشان مسامحه مفتخر شد و گفته شد که آقای “موحدی کرمانی” که با حکم خامنه ای به عنوان جانشین موقت رفسنجانی در مجمع تشخیص منصوب شده است، “گویا” با برخی “تند روی” ها ” زاویه دارد! قدری عجیب است که وقتی پیشروی جناح “اقتدارگرا” به جائی میرسد که آقای خاتمی ممنوع الشرکت در مراسم فاتحه خوانی، از طرح “آشتی ملی” خود با خامنه ای رونمائی میکند، آن خط وسط، آن خطی که مدام شکست خورده است و به حاشیه رفته است و دست را به راست ترین و فالانژترین جناح اسلام سیاسی باخته است، نازاتر و عقیم تر از پیش، چنان به توهم و خیالات مبتلاست که هنوز ناجی و قهرمان و پهلوان پنبه خود را در لایه های مه آلود سالهای سپری شده رویت میکند. اوج این توهمات را آقای پورمندی در این جملات بر صفحه کاغذ آورده اند:
” شما با طرح ” آشتی ملی تحت رهبری آقای خامنه ای” نشان داده اید که اکر پای سرنوشت ایران و ایرانی به میان بیاید، حاضرید از آبروی خویش مایه بگذارید”
اما صورت مساله ای که آقای پورمندی روی میز گذاشته اند، خیالاتی و عوضی است. اینجا بحث “سرنوشت ایران و ایرانی” در میان نیست. صورت مساله بطور واقعی این است:
کدام گرایش، سرانجام با حکومت اسلام سیاسی در ایران تعیین تکلیف خواهد کرد؟ راست و مدافعان ادغام در بازار جهانی با دورنمائی شبیه آنچه بورژوازی نو پای کشورهای بلوک سابق شوروی در پس فروپاشی دیوار برلین ترسیم کردند؛ و یا سوسیالیسم انقلابی و “غیر واقعا موجود”؟ پیچیدن نسخه ابهام در لابلای زرورق ایران پرستی و ایرانیگری، فقط تلاش برای پنهان کردن عقیم بودن راه حل وسط است. راه حلی که البته در میان همه جریانات و سازمانها و احزاب رنگارنگ گرایش ملی ̵ اسلامی، متاسفانه هنوز طرفدارانی دارد. راه حل خِرف کننده ای که با ساطع شدن هر نور اعتدال از لابلای عمامه و نعلین و چٙفیه سرداران و سازماندهندگان هولناکترین جنایات تا به امروز جمهوری اسلامی، بیشتر از آنچه نگران “سرنوشت ایران و ایرانی” باشند، از سقوط و فروپاشی اسلام سیاسی و به بن بست رسیدن تخمیر و استحاله درونی در صف مخوف ترین سازمان دهندگان قتل عامها و ارعاب اسلامی جامعه، وحشت کرده اند.
۳ فوریه ۲۰۱۷
iraj.farzad@gmail.com
www.iraj.farzad.vom