اروپا به کدام سو می رود؟

اروپا به کدام سو می رود؟

یکی از رویدادهای مهمی که طی چند روز گذشته اتفاق افتاد اما، مورد توجه ما کمونیست ها، آنتی راسیست ها و فعالین جنبش کارگری قرار نگرفت، تجمع شماری از احزاب فاشیست و نژاد پرست اروپا در “کوبلنز” آلمان بود. این تجمع یک روز پیش از مراسم تحلیف دونالد ترامپ برگزار شد. در این کنگره نمایندگان شماری از احزاب نژاد پرست و فاشسیت از کشورهای آلمان، ایتالیا، اتریش، هلند و فرانسه حضور داشتند و بر تریبون آن نوشته شده بود ” کنگره کوبلنز.” در این تجمع “ماری لوپن” رهبر حزب نژادپرست فرانسه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و پیروزی دونالد ترامپ را زمینه ساز “تولد جهانی نو” نامید.
چند روز پس از برگزاری این نشست، “مارک روته” نخست وزیر هلند در گفتگو با یکی از روزنامه های این کشور ( آی دی ) گفت : “تازه واردانی که از آزادی خود سوء استفاده و سعی می کنند که معیارهای فرهنگی خود را بر جامعه القاء کنند، بسیار آزار دهنده هستند و به هلندی ها این حس را می دهند که انگار کشورشان دارد از دستشان می رود.” او اضافه کرد، “کسانی که از راه و رسم زندگی در این کشور خوششان نمی آید می توانند از این کشور بروند.”
اگر رئیس دولتی ۲۰ سال پیش چنین جملاتی را در اروپا به زبان می آورد، بدون شک استعفایش قطعی بود. اما امروز نه تنها چنین اتفاقی نمی افتد بلکه شناخته ترین رسانه های اروپائی این اظهارنظر را به تیتر اول اخبار روز خود تبدیل می کنند. با تاسف فراوان باید گفت که، برگزاری چنین نشست ها و بیان چنین سخنان نژادپرستانه ائی به نرم تبدیل شده است.
مدتها پیش از برگزاری این نشست بسیاری از محققان و پژو هشگران حوزه مسائل اجتماعی، چراغهای هشدار به تفسیر آنان بحران، لیبرال دمکراسی غربی “و به تفسیر من سرمایه داری” و نئولیبرالیسم را روشن کرده بودند.
واقعیت این است که، سرمایه داری و نئولیبرالیسم بعنوان یکی از اشکال آن، در بحرانی عمیق فرو رفته و پاسخی برای پایان دادن به بحران طولانی مدت سرمایه داری را ندارد. بر متن این بحران، بخش های دیگری از سرمایه داری پرچم مانیفست تجربه شده و فاجعه باری برای بشریت که ماهیتا” سرمایه دارانه اما از نوع فاشیستی آن است را برافراشته اند. راسیسم و نژاد پرستی و فاشیسم که می تواند بر متن تضعیف اتحادیه های کارگری و احزاب چپ، بر متن فقر و شکاف عمیق طبقاتی و بازپس گیری دستاوردهای طبقه کارگر، اینبار بجای یهودی ستیزی دهه ۲۰ و ۳۰ پرچم اسلام ستیزی را به بهانه ائی برای مهاجر ستیزی و در نهایت کارگر ستیزی و سرشکن کردن بار بحران سرمایه داری بر دوش طبقه کارگر را برافراشته است.
اسلام ستیزی به بهانه ائی برای اینگونه اظهارنظرها تبدیل شده و تحت لوای تفاوتهای فرهنگی و عدم انطباق مهاجرین با نرم های فرهنگی کشورهای اروپائی، اظهار نظرات مهاجر ستیزی توسط سیاستمداران بورژوائی به نرمی عادی تبدیل شده است. گویا راه غلبه بر بحران سرمایه داری در اروپا از کانال اتخاذ سیاستهای مهاجر ستیزی می گذرد.
خطر جدی است. پارلمانهای اروپا دارند یکی پس از دیگری به کنترل احزاب راست و نژاد پرست در می آیند. امسال و سال آینده در کشورهائی چون آلمان، فرانسه و سوئد انتخابات پارلمانی برگزار می شود. پیش بینی اینکه شمار دیگری از احزاب نژاد پرست با تکیه بر بیکاری و فقر، برجسته نمائی موج مهاجرت دردمندان قربانی سیاستهای سرمایه داری به این کشورها، جنگ و خانه خرابی در خاورمیانه با شعارهای نژاد پرستانه قدرت را تصرف کنند، واقعی است.
اما ما در قرن ۲۱ زندگی می کنیم. مقاومت سرسختانه ائی در مقابل رشد راسیسم و نژادپرستی در جریان است. از طرفی دیگر بخشهائی از تولید و خدمات این کشورها بدون حضور نیروی کار پناهندگان و مهاجرین کارگر فلج خواهد بود. امروز درصد بالائی از شهروندان اروپائی را پناهندگان و کارگران مهاجر تشکیل می دهند. بنابراین، نژادپرستان و فاشیست ها نمی توانند عقربه ساعت را به عقب برگردانند و آنچه را در دهه ۳۰ به آن دست زدند، تکرار کنند، ولی با تصویب قوانین نژادپرستانه و ایجاد دیواری آهنین بدور اروپا و آمریکا، ورود مهاجرین را مسدود خواهند کرد و در داخل این کشورها به حقوق و سطح معیشت و آزادیهای کارگران مهاجر و پناهندگان و در واقع طبقه کارگر و آزادیخواهان این کشورها تعرض خواهند کرد.
برای تاثیر گذاری مثبت بر این روندها، آغاز بحث بر سر آینده جهان و اروپا، همرزمی و همگامی با احزاب چپ و کمونیست این کشورها و فعالیت در جنبش های ضد فاشیستی یکی از راهکارهای کارساز و موثر خواهد بود. احزاب پارلمانی اروپا در رقابت با هم به راست می چرخند. سکوت و بی تفاوتی امروز ما نه تنها برای پناهجویان بلکه برای طبقه کارگر و جنبش کارگری فاجعه بار خواهد بود. نگذاریم اروپا در چنگال نژادپرستان و فاشیست ها خفه شود.