زندگی در سرزمین دو فصل زندگی بی خانمانی و زندگی اعیانی‎

زمستان سرد و طولانی به واسطه عواملی مدتهاست برای قشر اعظم مردم در ایران آغاز شده است. زمستانی که بسیاری از مردم با مشکلات فراوانی روبرو هستند. جایی که در آن ما هر روز شاهد اتفاقات خاصی هستیم از زندگی در گور گرفته تا باز کردن بخیه در بیمارستان به دلیل عدم پرداخت هزینه آن. ولی در این میان میتوان به بی خانمانانی اشاره کرد که در این سرزمین سقفی بالای سر ندارند و در وضعیت بسیار اسفناکی بسر میبرند و در زیر سقفی به نام آسمان روز و شب را سپری می کنند. بایستی این نکته را اشاره کرد که این وضعیت در مقابل زندگی اعیانی و همیشه بهار عده ای معدود در سیستم جمهوری اسلامی است که در رفاه بسیاری به سر می برند. ساخت کاخهای مجلل با هزینه های گزاف و زحمت عده ای که هر روز در میان خشت های آن جان می دهند و در همسایگی آن ها کسی بدون سقف شب را به امید دیدن روز سپری می کند. بایستی این سوال را پرسید که دلایل و عوامل این شکاف وسیع طبقاتی در نظام اسلامی فقیه چیست؟ جمهوری اسلامی به عنوان عامل اصلی در خلق کارتون خوابی در جامعه چگونه با آن برخورد کرده است؟ نظامی که با شعار یک خانه برای هر خانوار به میدان آمد.

بی خانمان کیست؟

کارتن خوابان یا بی خانمانان کسانی هستند که مطلقا هیچ محلی برای اقامت و هیچ سقفی جز آسمان و هیچ امیدی جز بسربردن زیر سقف مقوایی کارتن ندارند. کارتن خوابی پدیده ای شهری است. در دوران صنعتی به اوج خود رسید. دورانی که جهت آرامش انسان زاده شد ولی بی خانمانی را برای عده ای به میراث آورد. بی خانمان یا کارتن خواب به کسی می گویند که موقتا یا بطور دائم زندگی و حتی خوابیدن در محیط پر تنش و خشن خیابان و در جمع هم نوع هایی چون خود را آرامش بخش تر از خانه و یا خانواده ای که به آن تعلق داشته است می داند. یعنی حاضر است در خیابان و زیر سقف مقوایی که برای خود فراهم کرده بسر برد اما به خانه برنگردد. مفهوم بی خانمانی به زندگی در انزوا و در حاشیه جامعه هم تعریف شده است. کسانی که معمولا برچسب خورده و از نظر اجتماعی و اقتصادی کنترل کمی بر زندگی خویش دارند. برخلاف آنچه اغلب می پندارند همیشه فقر مالی باعث کارتن خوابی یا بی خانمانی نمی گردد بلکه احساس ناامنی و طردشدگی از طرف خانواده می تواند دلیل بی خانمانی و کارتن خوابی باشد و در صورت تداوم منجر به فقر و بزهکاری و دیگر آسیب های اجتماعی گردد. بی خانمانی و کارتن خوابی به صورت نسبی و موقت و یا دائم و مطلق دیده می شود. این ها در شبانه روز در خیابان و در اماکنی چون ایستگاه های اتوبوس و مترو یا ساختمانهای مخروبه و زیر پل ها به سر می برند.

عوامل کارتن خوابی

در بررسی علل و عوامل کارتن خوابی به دو مولفه عمده اشاره می شود. عوامل فردی و عوامل اجتماعی. عوامل فردی را عواملی مانند اعتیاد به مواد مخدر و الکل و فقر و ترس و ناامنی و نداشتن شبکه حمایتی خانوادگی برشمرده اند و عوامل اجتماعی را در وضعیت نامناسب اقتصادی و بیکاری و بهم ریختگی هنجارها و ارزش های اخلاقی و نبود و یا ناکارآمدی نظام بیمه و تامین رفاه اجتماعی دیده اند. در سیستم جمهوری اسلامی اکثرا جهت حفظ منافع خود با نگاه یکجانبه گرایی به این موضوع برخورد میشود. به عوامل فردی کارتن خوابی بیش از عوامل ساختاری که خود در ایجاد آنها دخیل است توجه و تاکید دارد. این سیستم پدیده کارتن خوابی را به مساله فردی محدود کرده و پدیده کارتن خوابی را به “بیماری کارتن خوابی”تقلیل میدهند. در چنین رویکردی به جای پرداختن به ریشه های اقتصادی و اجتماعی کارتن خوابی در جهت برخورد خشن و یا اسکان آنها در پناهگاهها و گرمخانه ها تمرکز میکند. پدیده کارتن خوابی به حدی گسترش پیدا کرده که دیگر نمی توان چشم بر آن بست. طی چند سال اخیر شاهد کاهش سن کارتن خواب ها و افزایش زنان کارتن خواب بوده ایم.

مقایسه آماری افراد بی‌خانمان با توجه به شرایط متفاوت کشورهای در حال صلح و در حال جنگ عموما نمی‌تواند معیاری برای قضاوت در مورد پدیده بی‌خانمانی و مقایسه آنها باشد. همانند مقایسه وضعیت بی خانمانی در ایران با دو کشور سوریه و عراق که قابل مقایسه نیست. در کشورهای در حال صلح بی‌خانمانی یا از سوی مقامات حکومتی انکار می‌شود همانند بسیاری از حالات موجود در جمهوری اسلامی یا با نبود آمار واقعی و بعضا آمارهای متفاوت ضد و نقیض به جای ساماندهی شرایط عمومی بی‌خانمان‌ها، به بحث پیرامون آمارها پرداخته می‌شود. در خوشبینانه‌ترین حالت به تامین غذای آنها مبادرت می‌ورزند زیرا از داشتن یک برنامه مشخص برای ساماندهی مکانی، ساماندهی امکانات اولیه و تامین مسایل آموزشی آنها به دلیل “اهمیت نداشتن” موضوع و تخصیص‌نیافتن بودجه مشخص و عدم سازماندهی موسسات مردم ‌نهاد رنج می‌برند. چون تمامی آنها متناقض با سیستم سرمایه داری اسلامی هستند. در کشورهای در حال جنگ نیز تمام حمایت‌ها از سوی سازمان‌های بین‌المللی در تامین آب و غذا و اسکان در پناهگاه‌های موقت رخ می‌دهد. می توان به میلیون ها بی خانمانی اشاره کرد که جنگ باعث آوارگی آنها شده است و سازمان های بین الملی تنها در فکر تامین نیازهای اولیه آنها هستند که در این شرایط هم اکثرا کارشکنی های گسترده صورت میگیرد. در این میان می توان به کمک های مالی فراوان به عراق اشاره کرد که در چند سال اخیر هم از سوی دولت عراق و هم حکومت اقلیم در جهات دیگر صرف شده است. بنا به گفته یکی از شاهدای عینی در اقلیم کردستان اکثر کمک های بین المللی ما بین مقامات محلی تقسیم می شود.

راه حل فاشیستی جمهوری اسلامی

وضعیت کارتن‌خوابی در ایران در سایه سیستم جمهوری اسلامی نیز نشان می‌دهد، وجود هزاران نفر کارتن‌خواب در شهر تهران که بنا به آمارهای غیررسمی که از ١۵ تا ٢۵ درصد (آمارهای دولت ۵ تا١٠ درصد) آنان را زنان و بین یک تا هشت درصد آنان را کودکان تشکیل می‌دهند و بیش از ٨٠ درصد کل آنها از اعتیاد رنج می‌برند، باعث شده تهران تنها پایتخت کشور خاورمیانه‌ای باشد که در شرایط صلح و بهره‌گیری از ثروت عمومی همچنین منابع زیرزمینی فراوان در سطح کشور از یک آمار به شدت نگران‌ کننده و همچنین نداشتن یک هدف و برنامه جامع برای پوشش همگی این افراد برخوردار باشد. بی خانمانی صرفاً به معنی نداشتن سرپناه و یا خواب در خیابان نیست. افراد بی خانمان ممکن است سازگاری آنی داشته باشند، با دوستانشان بمانند و در برخی از موارد نیز در خانه هایشان زندگی نمایند. نظام جمهوری اسلامی در چند دهه اخیر راهکار برخورد با پدیده بی خانمانی را در پیش گرفته است همانند اظهار نظر استاندار تهران که آنها را “متجاهر”میخواند که جمع‌آوری‌شان از سیاست‌های اصلی استانداری به شمار می‌رود. وی همجنین در باره وجود بی خانمان در تهران گفته است بی خانمانی به آن معنی در تهران (گورخواب های نصیر آباد) بعید می دانم اما معتادان هنوز وجود دارند. همچنین وی بیان می کند نیمی از معتادان متجاهر از سایر استان های کشور هستند و ساکن تهران نیستند. تمامی این اظهارات بیانگر عدم وجود برنامه ای مناسب در مورد این مشکل اجتماعی است. سیاووش شهریور، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران خواستار اجرای برنامه‌ای برای عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و روسپی شده و گفته است: “باید با پروژه قانع کردن زنان کارتن خواب، عقیم‌سازی صورت گیرد تا جلوی بسیاری از آسیب‌های اجتماعی گرفته شود.” که این خود بیانگر نظریه سترون سازی در سال ۱۹۳۳ است که بر اساس آن همچون بخشی از داروینیسم اجتماعی (انتخاب اصلح در نسل بشر) برای حذف “نکبت زدگان روی زمین” و بهسازی نسلی و نژادی در آلمان نازی‌ به تصویب رسید. بنا بر این نظریه، پیشرفت جامعه و تمدن در گرو ممانعت از اختلاط افراد سالم دارای “ژن قوی” از “نژاد برتر” با افراد “نژاد پست تر”، اقلیت های جنسی، مبتلایان به بیماریهای ژنتیکی و روانی، توان خواهان، فقرا، معتادان، الکلی ها، بزهکاران و به طور کلی دارندگان “ژن ضعیف تر” و سترون سازی این گروه ها است تا نسل بعدی از وجودشان پاک شود. این تفکر کاملا برگرفته از جمله معرف آدلف هیتلر است که در کتاب دوم بیان می کند:”نابود کردن کودکان بیمار و ضعیف و دچار ناهنجاری راهی سالمتر و حتی انسانی تر از جنون روزگار ما است “. که با این جمله پاکسازی نژادی در آلمان آغاز شد. این تفکرات نازیستی به عنوان نمونه ای از راهکارهای سیستم جمهوری اسلامی ایران در مواجه با این بحران اجتماعی است. کاملا در جهت توجیه و برخورد با پیامدهایی که خود از عاملان اصلی آن بوده اند اقدام می کنند. هر چند ایده اولیه عقیم سازی به آمریکا در سال ١٨٩٠ برمی گردد که این کودکان برای جامعه مضر هستند. بر اساس همین دلیل عقیم سازی اجباری را آغاز کرد. که در چهار دهه اجرای این برنامه ۶۵ هزار نفر را از حق طبیعی تولید مثل محروم کردند. پس بنا به این دلایل می توان بیان کرد که در این سیستم ها تفکر عقیم سازی بیشتر در جهت منافع سیستم حاکم است.

این در شرایطی است که صاحبان قدرت در نظام اسلامی خود دارای ثروت های هنگفت در داخل و خارج ایران هستند که از نمونه های بارز آن می توان به برادران لاریجانی اشاره کرد که در سی سال اخیر به واسطه حضور در مسند قدرت صاحب ثروتی کلان شده اند و چون خود یکی از بانیان وضع موجود در جامعه اند همیشه در جهت برخورد با این بحران گام برداشته اند. همچنین می توان به کاخهای مجلل مقامات در مناطق شمالی ایران اشاره کرد که در طول سال تنها چند بار مورد استفاده قرار می گیرد که نه تنها کمتر از کاخ های دوران شاه نیست بلکه اعیانی تر هم است. بنا به اسناد لو رفته در بانکهای مالزی توسط کارکنان آنها در چند سال اخیر افشاگری های بیشماری از حساب های بانکی هنگفت مقامات در کشورهای اروپایی و آسیایی صورت گرفته است. روزنامه ابرار در تاریخ ١٢ دی ١٣٩۵ با تیتر معمای ثروت یک وزیر سابق بر روی روزنامه فروشی ها ظاهر شد که در مورد ثروت کلان صادق محصولی از فرماندهان ارشد سپاه و وزیر کشور در دولت محمود احمدی نژاد است. تمامی این موارد قطره ای کوچک از زندگی اعیانی عده ای در این سیستم است. امروز برای همه روشن است که در کنار گور خابی و بی خانمانی ما شاهد سیستمی هستیم که زندگی شاهانه و مرفهی را برای عده ای معدود همراه خود ایجاد کرده است. همچنین در یک سال اخیر حقوق و مزایای عده ای در نظام سر و صدای فراوانی در شبکه های اجتماعی بپا کرد. در مقابل جمعیت زیادی که ماهها حقوقی دریافت نکرده اند عده ای معدود دارای مزایای کلانی هستند. اینها جلوه هائی از عملکرد نظام اسلامی و سرمایه داری در ایران است. تمامی این عوامل میگویند در ایران دو فصل همیشگی داریم: در این سرزمین افراد بیشماری دائما در زمستان روز و شب خود را سپری می کنند و عده ای معدود به واسطه قدرت و لطف نظام زندگی همیشه بهاری را دارا هستند