کمونیزم خشونت زدا و سفسطه های خشونت گرائی در چپ و راست

کمونیزم خشونت زدا و سفسطه های خشونت گرائی در چپ و راست

مقدمه:

در بحث مقدماتی قبلی (۱)توضیح دادم که خشونت ضدائی رادیکال پاسخ نهائی به معضل خشونت است.خشونت در ابعاد و لایه های تاریخی که به قبل از پیدایش انسان می رسد و در جامعه طبقاتی توجیه مذهبی توجیه سیاسی و ایدئولوژیک می یابد. خشونتی که زبان محاوره و  زبان ارتباط است . برای حل اختلافات چه در سطح خانوادگی چه در سطح اجتماعی و سیاسی بکار می رود و اینقدر ذاتی شده که گوئی راه گریزی از خشونت نیست.

با رشد عقلانیت و انسانی شدن روابط اجتماعی این امکان بوجود می آید که دیوار خشونت را شکست و روابط انسانی را بر پایه ای نو پایه نهاد. علم و منطق ، اقناع اجتماعی ، تعامل را بجای خشونت به ابزار ارتباط اجتماعی تبدیل کرد.

البته برای ساختن جامعه بدون خشونت ابزارهای متعددی لازمست.پیش زمینه ها لازم است و عبور از جامعه خشونت گرا به جامعه خشونت زدا کار اسانی نیست. عوامل بسیار مادی و فرهنگی ، طبقات حاکم ، عادت تاریخی و ژنتیک انسان که تازه از ریشه حیوانی خود دارد فاصله می گیرد ، همه و همه سدهائی هستند که باعث اینرسی خشونت هستند. لذا فرض را بر این باید  گذاشت که یکی از وظایف جنبش ضد خشونت رادیگال باید همین توسعه فرهنگ خشونت زدا و زمینه سازی مادی جامعه خشونت زدا باشد.

در این مقاله کوتاه سعی می کنم نگاهی بیندازم به سفسطه هائی که در چپ و راست اپوزسیون ، تاریخا برای تداوم خشونت استفاده شده و می شود. بالاخره برای پایان دادن به چرخه خشونت باید این سفسطه ها را شناخت و با این سفسطه ها تصویه حساب فکری کرد. به جامعه توضیح داد که چرا این سفسطه ها ابزارهای مقاومت انسان خشونت گراست و پشتش تلاش برای حفظ جامعه طبقاتی خوابیده.حالا چه در ماسک چپ باشد چه در ماسک راست!

(۱)نظریه دیکتاتور مصلح و خشونت گرائی “لازم”، ذات مشترک چپ و راست خشونت گرا

چه در چپ و چه در راست سیاسی و فرهنگی همواره سفسطه ای بوده که ظاهرا باید یک دیکتاتور و دیکتاتوری باشد که “مصلح باشد” خوب باشد “انقلابی باشد” . فرض گرفته اند که این دیکتاتوری مصلح بعد از خونپاشی و “نابود کردن” دشمنان خلق و خدا و ملت ، جامعه گل و بلبل و بهشت برین می سازد.

در ادبیات شیعه هم مثلا همین روایت تکرار می شود! قرار است امام زمان که ظهور کند دنیا را تا زانوی اسبش از خون دشمنان خدا پر کند و بعدش حکومت خدا بر روی زمین استوار می شود!

از حامیان رضا شاه قلدر که بپرسید می گویند که “اعلیحضرت” همینجوری بود! درست است که لبها را دوخت و اعدام کرد و دزدید و دیکتاتوری کرد اما “همه اینها برای آبادی ایران لازم بود”!

حامیان “کمونیزم لنینیستی و تروتسکیستی و استالنیستی ”  با اتکا به نظریه “دیکتاتوری پرولتاریا” اعلام کردند که بجای اون امام زمان شیعه ها یا رضا قلدر در داستانهای پهلوی چی ها ، یک حزبی دارند که قرار است به رهبری “لیدر بزرگ” با اعمال یک دیکتاتوری خلقی و اعمال اعدام انقلابی ، سانسور انقلابی ، تبعید انقلابی بیاید ریشه دشمن کافر و نوکر امپریالیزم جهانخوار را بکند و “عدل و داد سوسیالیستی ” را بر زمین و زمان مستقر کند(۵)

همانطور که خواننده متوجه می شود ، به رغم اختلافات ظاهری در پرسوناژها ، روایت همان است! سفسطه اصلی اینست که دیکتاتوری می شود “مصلح باشد” می شود از طریق اعمال خشونت به خشونت پایان داد! می شود اعدام کرد سانسور کرد به تبعید فرستاد تا “میهن اباد شود” یا جامعه بی طبقه درست شود!

(۲) سنجش نظریه دیکتاتوری مصلح در پراتیک تاریخی:

من همواره گفته ام که نظریات را باید  با دو ابزار مورد سنجش قرار داد.یکی با عقل و منطق و علم و دیگری با سنجش تاریخی و به اصطلاح بالینی.

از زاویه پراتیک تاریخی ، آیا خشونت گرائی و دیکتاتوری مصلح توانسته جامعه گل و بلبل ادعائی این قبیله را بسازد؟ (و تاکیید دارم که اینها به رغم تفاوتهای ظاهری به یک قبیله متعلق هستند!)

تاریخ واقعی نشان می دهد که هیچکدام از این “تئوریهای توجیه کننده خشونت” در عمل واقعی پیروزی نداشتند. فقط زمان لازم بود که ثابت شود اون دیکتاتور واقعا “مصلح نبود”! بلکه لحافش را چسبید و سرکوب کرد و نشست بر کرسی قدرت و به ریش اونها که منتظر بهشت زمینی بودند خندید! از رضا قلدر تا لنین و استالین و تروتسکی و مائو و انور خوجه! تا همین خمینی و خامنه ای موجود!

در پراتیک تاریخی ، خشونت عامل دور باطل خشونت است.فضای بازسازی خشونت را فراهم می آورد. امکان رشد عقلانیت را می بندد.خشم را اجتماعی می کند تنفر را بازتولید می کند و هر جا خشم و تنفر هست عقل سالم امکان ایستائی ندارد.

جوامع خشونت گرا ، با هر نامی و توجیهی ، قدرت را در دست دیکتاتورها نگه داشتند و دیکتاتورها برای ماندن بر خر مراد خشونت را دائم در ظرفهای جدید گذاشتند و به جامعه از طریق دستگاه تبلیغاتی و مغزشوئی خود غالب کردند.

لذا ایرادی هست در نظریه دیکتاتوری مصلح! انچه تلاش شده و نتیجه عکس داده باید علتی داشته باشد! سنگ را نمی شود بست به پاها و در دریا شناور ماند! باید نشست و فکر کرد که چرا دیکتاتوری مصلح نظریه عملی نبوده و نخواهد بود؟ چرا خشونت گرائی پاسخ خشونت نیست؟ و چه باید کرد؟

(۳)چرا منطق دیکتاتوری مصلح نادرست است و ضد علمی؟

حامیان دیکتاتوری مصلح وقتی می بینند الگوهاشان شکست خورده معمولا آویزان سفسطه های بامزه تری می شوند! می گویند که “خارجیها نگذاشتند” می گویند امپریالیستها نگذاشتند”! می گویند که دشمن طبقاتی نگذاشت!

همینها که برای توجیه خشونت گرائی مصلح می گفتند که خشونت برای بقای رژیم گل و بلبل لازم است ظاهرا قبول دارند که نتوانست کارساز باشد .شاید به اندازه کافی خشونت نبود! بقول پزشکان “دوز خشونت پائین بود”! مثلا باید دیکتاتورهای مصلح وسیعتر می کشتند! خون به اندازه کافی ریخته نشد.”تو دهن دشمنان اسلام و مسلمین زده نشد”!

رفتار شناسی فردی و اجتماعی بر این حکم استوار است که خشونت بعنوان یک زبان محاوره وقتی بکار رفت تبدیل به عادت می شود.مدارهای مغزی رفتاری که تکرار می شود تقویت می شوند و بتدریح مدارهای الترناتیو خشونت را دور می زنند. فرد و جامعه یاد می گیرد به این زبان سخن بگوید.فرهنگش را دور این زبان بسازد.

جامعه ای که جرثقیل را برای اعدام دیده در رویاهایش تیر چراغ برق را برای اعدام می خواهد! زبان و فرهنگ خشونت این چنین تکرار می شود.اتفاقا همین شده.خشونت گرائی هرگز دور باطل خشونت را نمی تواند بشکند.

در کوتاه مدت عموما جامعه تسلیم حکومت و نظام خشونت گرا می شود و در بلند مدت خودش را شبیه حاکمیت خشونت گرا می کند تا بقا یابد. اما تداوم جامعه خشونت گرا به بحرانها و به تزلزل اتوریته حاکم ختم می شود چرا که عنصر خشونت گرای دیگر بالاخره زورش می چربد! نبرد حیوانی رقابت حیوانی ادامه می یابد و قوی امروز تو دهن قوی دیروز می زند و تاج سلطنت را می رباید! حالا گاها بنام خلق و جمهوری!

(۴)عبور از گفتمان خشونت گرا با چه ابزارها و چه متدهائی؟

الف: همانطور که در پروژه مناظره توضیح دادم (۲)جنبش ضد خشونت رادیکال به خشونت زدائی نیاز دارد چرا که قیمت انقلاب کردن را باید برای جامعه پائین کشید و قیمت پائین آمدن را برای حاکمان ! جامعه انسانی باید به مرحله ای برسد که تحول بنیادی درش هر روزه امکانپذیر باشد. نباید تغییر اجتماعی ، خون بطلبد. نه تنها رژیم اسلامی بلکه حکومتهای بعدی باید بدانند که پائین آمدن از خر مراد به قیمت جانشان به قیمت جان خانواده هاشان تمام نمی شود.تغییر قدرت امری طبیعی و روزمره است.وقتی این حکم در جامعه تمرین شد ، دیگر تحول انقلابی اگر لازم آمد به کشاکش مرگ و زندگی برای دو طرف دعوا تبدیل نمی شود.

مذهبیون ، چپ اسطوره زده بطور یکسانی ، اسطوره ای از تحول در اذهان ساخته اند .دیواری بین خیر و شر کشیده اند که بجز دریای خون امکان شکستن ندارد.

از این دیدگاه باید خشونت زدائی را ابزار تحول مداوم اجتماعی و فرهنگی دانست.امر تغییر را خشونت زدائی ، آسان می کند.

ب: از آنجا که هر تحول فرهنگی و اجتماعی در بستر تجربه عملی و جمعی امکان دارد.خشونت زدائی را هم باید هم از جهت تئوریک به جلو کشید و هم فضاسازی کرد که مبارزات اجتماعی حول این استراتژی انجام شود. طبعا وقتی قدرت سیاسی بدست جنبش خشونت زدا بیفتد عمیقتر و بهتر می توان به توسعه خشونت زدائی پرداخت.

لذا جنبش خشونت زدا هم در دوره قبل از بدست گیری قدرت و هم در دوران بعد از بدست گیری قدرت باید به فضاسازی برای تمرین خشونت زدائی همت کند.هوشیارانه و برای پایان دوران خشونت در زندگی انسان بکوشد.خشونت زدائی بشود استراتژی و تاکتیک رادیکالیزم ضد سرمایه داری.

ج: وقتی از جنبش ضد اعدام و ضد حبس ابد سخن می گوئیم وقتی در نقد جامعه مجازات گرا ، به ارائه الترناتیو می رسیم(۶)بواقع داریم در مسیر جنبش ضد خشونت مبارزه می کنیم.وقتی اجتماعی کردن مبارزات مطالباتی ، دفاع از حق حیوانات و محیط زیست را به لیست مطالبات هر روزه جامعه می افزائیم داریم از جنبش ضد خشونت دفاع می کنیم.وقتی از شادی و امید دفاع می کنیم داریم اعلام می کنیم که مخالف خشونت گرائی هستیم.

د: وجه دیگر جنبش ضد خشونت اینست که حفظ قدرت را فرض نگیریم.هم راست و هم چپ فرض گرفته اند که بقدرت برسند باید ابدی روی خر مراد سوار باشند. جامعه باید اینها را تحمل کند.قوانین اساسی کمونیزم بلوک شرقی و راست به یکسان تلاشی است برای جاودانه کردن حکومت اینها! لذا جنبش ضد خشونت باید حامی قانون اساسی باشد که هیچ گرایشی را به قدرت مادام العمر نرساند! قوانین اساسی باید خودشان طی ۵ سال بازنگری شوند و به تصویب مستقیم جامعه برسند. لذا تغییر قدرت نهایتا به پایان قدرت متمرکز بینجامد و امر مشارکت مردم از نظامهای “نمایندگی” به نظامهای مشارکت مستقیم فرابروید.

ه: پایان نظم سرمایه بستر مادی جنبش ضد خشونت: همانطور که در مقاله قبلی گفتم (۱) نظم سرمایه معنیش سلب زندگی و امید برای اکثریت فاقد سرمایه است.لذا در بطن خود خشونت زاست.خشونت زدائی نمی تواند رادیکال نماند. با سرمایه دارها چه باید کرد؟ چه ابزارهائی باید بکار برد که سرمایه دار بودن قیمتش بالا برود؟ سفسطه ای نماند برای سرمایه داران؟ با چه متدهائی سلب قدرت شود از سرمایه دار و در عین حال خشونت را به حداقل رساند ؟

از دید من این سوالات روی میز جنبش رادیکال ضد خشونت باید بماند .باید متدها را یافت.اما انچه می شود “قانون اساسی ” جنبش رادیکال نامید اینست که ابزار اجتماعی کردن خواست تغییر بهترین ابزار سلب قدرت و خشونت از طبقه سرمایه دار است.

ابزار دیگر، ارائه الترناتیو زندگی برای سرمایه داران سابق.امکان زندگی انسانی را برای همه جامعه فراهم آوردن.جدا سازی سرمایه از سرمایه دار. بازپروری سرمایه دارن سابق . فرض را بگذاریم که می شود انسانها را بازپروری کرد حتی وقتی حنایت کرده اند و از خون و نیروی کار دیگران زندگی ساخته اند. نگاهمان را به انسان تغییر دهیم. به قدرت اجتماعی جنبش انسانگرا تکیه کنیم.

خلاصه کنم:

موضوع این مقاله سالها باید توسط فعالین جنبش رادیکال ضد خشونت بررسی شود.این مسیری نیست که با نوشتن یک نفر به سرانجام برسد.تجربه وسیع اجتماعی و نبردهای فکری و فرهنگی و درگیر شدن صدها هزار فعال اجتماعی و آزادیخواه لازم دارد.من مثل همیشه تلاشم اینست که این امکان را فراهم آورم دریچه ای بسازم برای توسعه بحثها و مناظره ها.

در این مقاله و مقاله قبلی تنها رئوس بحثی را باز کردم که در تاریخ چپ ایرانی کمتر مورد توجه بوده اما نیازش به شدت رو به افزایش است.چپ تا تکلیفش را با مبانی فرهنگی کمونیزم ورشکسته خشونت گرا روشن نکند بدور خودش خواهد چرخید و بی ربط به جامعه خواهد ماند و اگر هم بقدرت برسد چیزی بیشتر از تکرار دردناک تاریخ نخواهد بود!

منابع بیشتر:

(۱)کمونیزم مدرن و معضل برخورد به خشونت

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=61441

(۲)کلیپهای مناظره سیاسی در موضوع معضل خشونت و خشونت زدائی:

(۱)برنامه شماره ۱۱۶

موضوع: پایه های مادی فرهنگی جنبش ضد خشونت و موانع خشونت زدائی

با شرکت: علا احمدی و سعید صالخی نیا

با مدیریت: رویا عیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=1HUzB3JNWio&feature=youtu.be

کلیپ فشرده برای مشاهده در ایران:

https://www.youtube.com/watch?v=gZvUUp0v-do&feature=youtu.be

(۲)برنامه شماره ۱۱۵

موضوع: چپ ، نقد به گاندی و مارتین لوترکینگ و جنبش عدم خشونت

با شرکت سعید صالحی نیا و علا احمدی

با مدیریت رویا غیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=4a4_j5Me3Hk&feature=youtu.be

کلیپ فشزده برای مشاهده در ایران

https://www.youtube.com/watch?v=GB8BpMj9wh0

(۳)مناظره سیاسی شماره ۱۱۲(بخش دوم از بحث خشونت)

 

موضوع: ریشه های خشونت فردی و اجتماعی، خشونت “بد و خوب”

با شرکت: علا احمدی و سعید صالحی نیا

با مدیریت رویا غیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=DXre-fqiK3s

کلیپ فشرده برای مشاهده در ایران:

https://www.youtube.com/watch?v=2AtG0UeJFDo&feature=share

(۴)مناظره سیاسی شماره ۱۱۱

موضوع: خشونت ، تاریخ خشونت ، نفش جنبش آزادیخواه در مبارزه با خشونت

با شرکت: علا احمدی و سعید صالحی نیا

با مدیریت: رویا غیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=3Bnr9nxMc_o&feature=share

(۵) شماره ۹۳کلیپ صوتی مناظره سیاسی ۱۸ ۹۳ سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا با شرکت حسن معارفی ، علا احمدی و سعید صالحی نیا و مدیریت رویا غیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=aFj3CnHVSvU&feature=youtu.be

 

(۶)شماره ۴۴: موضوع: تریبون مناظره ۴۴، چرا جامعه “مجازات گرا” را باید پشت سر گذاشت؟ راه حل چیست؟

با شرکت: مادح نظری، مسعود اسماعیل لو، منصور اسانلو، سعید صالحی نیا

با مدیریت سیمین مجد

https://www.youtube.com/watch?v=nKVXS12zXFk&feature=youtu.be

کلیپ فشرده ۴۴ : برای دیدن در ایران

https://www.youtube.com/watch?v=Uwb0pBB7GVY&feature=youtu.be