طبقه کارگر یک کشور قدرتمند و سرکش را به ارث خواهد برد

طبقه کارگر یک کشور قدرتمند و سرکش را به ارث خواهد برد

در چند سال اخیر از طرف اپوزیسون جمهوری اسلامی شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” به سوی طبقه کارگر پرتاب شده است. این شعار در سایه شرکت جمهوری اسلامی در جنگ سوریه دور تازه ای بخود گرفته است. وحدت جریانات رنگارنگ بورژوایی از چپ تا منتهی علیه تمامی جریاتات راست ناسیونالیستی (به نام نامی ملت ایران، ملت کرد یا ترک) حول این شعار خیره کننده است. این جریانات قبله مشترک سیاسی خود را یافته اند. شوخی درکار نیست. همین امروز هر جا در قلب اروپا تا امریکا و با تعداد هر چه بیشتری از زبده ترین سخنوران این جریانات و ترجیحا با طینین طبل، و طبعا زیر پرچمهای برافراشته ملی با فریاد، با مشت های گره کرده  خیابانها را به قرق  خود درآورده و با اصرار از هر طریق و از سوراخ هر تلویزیون و هر رسانهای، صد البته به نمایندگی از قاطبه مردم ایران به آگاهی نهادها و مراجع بین یین المللی میرسانند: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!

اشتباه نکنید، اینها جریانات ابن الوقت و تازه تاسیس در فضای سیاسی ایران نیستند. جمهوری اسلامی را میشناسد از سواد خواندن و نوشتن فارسی برخوردارند. اینها خود را کار کشته سیاست ایران و دشمن قاطع جمهوری اسلامی قلمداد مینمایند. اینها مدعی  جانشینی جمهوری اسلامی با یک دولت انسانی و شایسته حرمت بشری هستند. اینها ادعا دارند اصول یک حکومت متمدن را فوت آب هستند،  و از راه و چاه ارگانها و مناسبات متعارف و مترقی خبر دارند. اینها دست چپ راست خود را در سیاست میشناسند، حزب دارند، حرف نجویده به زبان نمیاورند؛ برنامه و استراتژی دارند و بیخود و بی جهت وقت  خود را در خیابانها به هدر نمیدهند. این جریانات به یاری یکدیگر و بیش از آن به جمهوری اسلامی و بیشتر از آن به سیاستهای دست راستی نجات بخش بوش – بلیر نیاز دارند تا یک سیاست مستهجن را در هفت کلمه  ابداع کنند، نوبتی در برنامه های تلوزیونی آن دیگری تحسین بشنوند و به خلسه روند.

یک جوان ساکن غزه، یک کودک که تصافا عرب و نه ایرانی زاده شده، یک زن و مرد فلسطینی که “دست بر قضا” خانه و کاشانه خود را در آن طرف دیوار شارون بجا گذاشتند، همه آن کسانی که “شانس آورده” و اپوزسیون سیاسی خبره ایران نه  فقط  اخبار بلکه عقل و شعور و شرافت سیاسی شان را با رسانه های “بی طرف” اسراییل رصد میکنند، با شنیدن این شعار از شرکت کنندگان در این کمِپین میپرسند: آقایان و خانمهای آریایی آیا کمپوت و شیر خشک ارسالی را طلب میکنید؟  منت مهد کودکها، درمانگاهها، پناهگاههای هرگز با اجرا در نیامده را  گردن ما میگذارید؟ لطف میکنید مطابق عرف یک بقالی به ما و به مردم دنیا در بلندگوهایتان بگوئید چقدر به شما بدهکاریم؟  به چه حقی حساب مردم غزه را با حماس یک کاسه میکنید؟ چرا با رژه در خیابانها بمب های اسرائیلی را روی سر و کاشانه ما مشروع جلوه میدهید؟ میخواهید برای حمله امریکا به ایران راه هموار کنید، میخواهید محاصره اقتصادی مردم ایران را از پیش به خورد افکار عمومی بدهید چرا ما باید در غزه کفاره آنرا پس بدهیم؟ میخواهید دولت مشابه شاه نوکر امریکا سر کار بیاورید و دست بگردن اسرائیل شوید ؛ چرا جرات ندارید حرف خود را بزنید؟ چرا نمیروید با این استدلال مشعشع ارگانهای بین المللی کمک رسانی به فلسطین را از خواب غفلت بیدار کنید؟ همین ارگانهای بین المللی میتوانند خاطرنشان سازند نه  طالباتی و “چلبی” و نه “علاوی”  و کرزای حاضر نشدند، ضرورتی ندیدند از خویشتن و بطریق اولی از ملت خویش چنین تصویر حقیری بجا بگذارند.

اینها کوتوله های دنیای سیاست، اینها مظهر تجلی بی عرضگی طبقه کارگر هستند. طبقه کارگر در ایران خواه ناخواه، دیر یا زود در تقابل با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف خواهد کرد. طبقه کارگر خواه یا ناخواه  یک کشور قدرتمند در منطقه را به ارث میبرد. حکومت آتی ایران، به هر میزان که کارگر در اداره آن دست داشته باشد، قطب بزرگتری از آزادگی و انسانیت در تمام منطقه و در سیاست بین المللی را  به خود اختصاص خواهد داد.  طبقه کارگر نه مسخره بازی رقیب برتر در مقابل ترکیه و سعودی، بلکه کوبای سرکش و اگر لازم بداند اتمی را در دل خاورمیانه اسلام زده و اسیر تخم سترون آریایی – عثمانی شکل خواهد داد.  ایران رها شده از چنگال جمهوری اسلامی زنان و دختران تحت ستم در همه کشورهای اسلامی یک سرزمین امن، یک خانه امن خواهد بود، بدون اینکه در تعلقات مذهبی  آنها صورت بگیرد حکومت آتی ایران نمیتواند نسبت به وجود و حکومت داعش در همسایگی خود بی تفاوت باشد و در گوش مالی آنها یک لحظه تردید به خود راه نخواهد داد. طبقه کارگر در حکومت بعدی نمیتواند از کنار سرکوب اقلیت کرد در ترکیه بگذرد. دولت آتی ایران حمایت گسترده از  مردم فلسطین را علیرغم توطئه های اسرائیل و دوستانش وظیفه تعطیل ناپذیر خود خواهد دانست؛ حتی اگر خاخام های مبصر گتوهای شمال غربی اورشلیم  رو ترش کنند. ما  میدانیم برای جلوگیری  تشبثات حماس از مردم فلسطین میتوان روی همکاری ارگانهای بین المللی  حساب کرد. دولت ایران آزاد بخش ثابتی از بودجه خود را به کمک به مردم نیازمند اختصاص میدهد، سخاوتمندانه در این راه اقدام کرده و هر گونه تفتیش عقاید از قربانیان را ننگ خواهد دانست. ما از همین امروز به فعالین سیاسی، رهبران کارگری و تمامی زنان گریخته از سرکوب اسلامی به همه فعالین ویکیلیکس حتی اگر عرب و مسلمان باشند به آغوش گرم دولت آتی ایران خیر مقدم میگوییم. اما نه فقط در حکومت اتی بلکه از همین الان طبقه کارگر باید دولت جمهوری اسلامی را وادار سازد تا گروههای مختلف تحت تعقیب، زنان فراری از بی حقوقی را تحت حمایت قرار دهد. همانقدر که دخالت در مسایل منطقه در جهت تقویت موقعیت نیروهای ارتجاعی  مورد حمایت یک کارگر آزاده نمیتواند باشد، به همان نسبت باید دولت جمهوری اسلامی را وادار کرد به حمایت مستقیم از مردم قربانی بشتابد. در ایران پول و ثروت هست. از دهها هزار مسجد میتوان  برای ایجاد مدرسه و آموزشگاه موسیقی و رقص کودکان افغانی بهره برد. با بکارگیری نمایندگان مجلس در امور نگهداری از موزه باستان شناسی و نگهداری از ساکنان باغ وحش تهران، میتوان ساختمان مجلس را با افتخار در اختیار همفکری رهبران بهار عربی قرار داد.

اما هنوز باید به طنین “نه غره، نه لبنان، جانم فدای ایران”  بازگشت. یک کارگر جوان ایرانی شاهد اکسیون پرشکوه  این احزاب هاج و واج از خود میپرسد چرا سنگ بودجه مملکت را به سینه میزنند؟ از کی تا بحال بودجه مشترکی پیدا شده است و جمهوری اسلامی کلید دار آن گشته است؟ آیا واقعا این کشور و این خزانه ظرفیت یک پول سیاه کمک به غزه را ندارد؟ چرا بجای دلسوزی برای این خزانه،  خواهان اختصاص سخاوتمندانه  کرور کرور از ثروت مملکت که مثل علف خرس برای سرکوب کارگر صرف میشود، جهت مردم غزه و مردم محروم همه کشورهای اسلامی و چهل میلیون فقرای امریکایی نمیشوند؟ چرا حضرات نمیروند ضرب و تقسیم بیاموزند تا ببینند آب از آب خزانه تکان نمیخورد. باور کنند لازم به حرص و جوش انها نیست! معلوم نیست چرا حرف در دهان جمهوری  گذاشته میشود، گیرم روزی جمهوری اسلامی از تامین بیمه بیکاری به بهانه کمک به مردم غزه  از خود رفع تکلیف کرده باشد. همه دبدبه کبکبه این جماعت با همه نفوذ سخنوران آنها  در ارگانهای بین المللی و با همه قدرت فشار مورد ادعای آنها در این خلاصه میشود که مردم غزه را غیرتمندانه وسط خیابانهای اروپا به سیخ بکشند!

این ایران، ایران هر کس باشد، ایران طبقه کارگر نمیتواند باشد. این خاک از این ره گذر جز نفرت و دریوزگی و حقارت در آن نخواهد روئید. منت حضرات برای جان فشانی شان در راه این وطن بیهوده است.