دستفروشی واقعیتی تلخ

بعد از کتک خوردن زن دستفروش فومنی و دستفروشی در ارومیه و بیهوش شدن زن دستفروش اهوازی بر اثر حمله با شوکر از سوی ماموران شهرداری، صحنه تکان دهنده ای دیگری این بار در قم از عمق فاجعه ای حکایت دارد که روزبروز دارد ابعاد وسیعی میگیرد . بخش گزارشگر اتاق خبرشبکه من و تو در روز یکشنبه ٢١ آذر فیلمی را منتشر کرد که نشان میداد ماموری از ماموران شهرداری با پیچاندن دست نوجوان دستفروشی موجب شکستی دست او شد که فریاد و گریه این نوجوان به آسمان بلند شد و افسر نیروی انتظامی خونسردانه شاهد صحنه بود وهمه بساط نوجوان که گوجه فرنگی بود زیر دست و پای این ماموران ریخته شده بود این گوشه های از سرکوب دستفروشان است که توسط مردم فیلم برداری شده و در دسترس همگان گذاشته شده است و درواقع موج وسیعی از این سرکوب به صورت پنهان در جریان است.
در دنیای علم اقتصاد بورژوازی دستفروشی یک “شغل کاذب” محسوب میشود. که موجبات اختلال در بازار و سد معبر و نیز زیبایی شهر میشود. دستفروشی نتیجه بیکاری است یا حاصل این است که شخص دستفروش درآمد”شغل رسمی” اش کفاف زندگی اش را نمیدهد و هر چه سرمایه نقدی دارد به کالای تبدیل میکند تا شاید از فروش آن بتواند شکمش گرسنه اش را سیر کند . بیکاری و گرسنگی یکی از نتایج قطعی نظام سرمایه داری است. عنوان “شغل کاذب” به دستفروشی بی جهت انتخاب نشده این عنوان بیش از هر چیز عنوانی است برای سرکوب دستفروشان. این عنوان وسیله ای است برای توجیه برخوردهای بسیار خشن با این پدیده است. دستفروشی را نمی توان “جاسوسی برای بیگانگان” خواند اما وقتی از آن به عنوان یک امر کاذب یاد میشود طبیعتا در ذهن شنونده و خواننده این انتظار را بر می انگیزد که باید با آن برخورد شود تا این امر کذب و دروغین بساطش جمع شود.
“کاسب حبیب خداست!” اما کسبی (در نتیجه کاسبی) که در چرخه نظام سرمایه داری باشد آنگاه این امر بسیار محترم و شغل این افراد شریف خوانده میشود. کارگر باید هیچی مفری نداشته باشد جز فروش نیروی کارش و کاسب باید بر طبق ضوابط اقتصاد بنیان بازار که قوانین و ضوابط آن را ارگانهای رسمی دولت سرمایه داری تعیین میکند در خدمت این باشد که کالای تولید شده را به دست مصرف کننده برساند و همه شرافتش از همین جا منشا میگیرد. اگر قرار باشد کالاها همین جوری بی ضبط و ربط (از قوانین نظام سرمایه داری) در دسترس مصرف کننده باشد و کارگر نه به دنبال فروش نیروی کارش بلکه دنبال این باشد که از راه فروش کالا به درآمدی دست یابد دیگر قوانین بازار چه معنی دارد و این امر کاذبی است که باید با آن برخورد شود. بر “زشت شدن چهره شهر و سد معبر از سوی دستفروشان” در ادامه شغل کاذب تاکید میشود تا زمینه هر چه بیشتری از سرکوب این افراد آماده شود تا هر چه کمتر جامعه در برابر آن عکس العمل نشان دهند. گاهی دیده میشود از “سازماندهی دستفروشان” صحبت به میان می آید و مکانهای برای دستفروشان تعیین میشود اما این اماکن، مکانی میشود که ارگانهای رسمی حکومت مانند شهرداری و پلیس تا سهم خود را از فروش دستفروشان بدست آورند. از اجاره رسمی تا تلکه کردن و تهدید اینکه مکان مورد نظر به کسی دیگری واگذار خواهد شد راههای مختلفی است که این ارگانها بوسیله آن دست در جیب دستفروشان کرده و سهم خود را برمیدارند.
پیرمردی که از سرما آب دماغش راه افتاده و در دستهای لرزانش جورابها تکان میخورد به این امید که کسی شاید یک جفت از آن بخرد یا دخترک نوجوانی یک جعبه آدامس در دست دارد وبا سماجت از رهگذران خواهش میکند که سه تا هزار تومان بخرند. یا مرد میانسالی که درمیان بساطش از ریموت تلویزیون تا واکس کفش دیده میشود تا آن جوانانی که با حرارت تمام گلو پاره میکنند تا شاید بتوانند با فروش پیراهنی و یا عطری و شاید کتاب و یا شاید هم وسایل تزیینی “دشتی” داشته باشند و دختر جوانی که هنری در ساخت عروسک دارد و معصومانه کناری نشسته است به امید اینکه هنرش دیده شود و … همه گوشه های است از فقر و بیکاری حقیقی است که نظام سرمایه داری به اکثریت مردم تحمیل کرده است. و همه اینها اما از نظر نظریه پردازان بورژوازی کاذب و دروغین است و مستحق سرکوب. وقایع اخیر اما نشان میدهد که این بار حکومت اسلامی در سطحی سراسری و کاملا سازمان دهی شده تحت پوشش “انظباط شهری” با لباسهای فرم یکسان، یورش همه جانبه ای را علیه دستفروشان راه انداخته اند.
سرکوب دستفروشان را باید درکنار سرکوب کارگرانی دید که برای حقوق های عقب افتاده خویش مبارزه می کنند. باید این سرکوب در ادامه حمله به کارگران شرکت واحد تهران دید که خواهان حقوق قانونی خود در مورد مسکن بودند . سرکوب دستفروشان امری جدا از سرکوب کل جامعه نیست، این خشونت بی حد و حصر اما بی دلیل نیست. انضباط و زیبایی شهری بهانه ای است برای سرکوب طبقه ای که جز نیروی کارش چیزی برای فروش ندارد و باید بیشتر از اینها به استثمار تن بدهد. ظاهرا کشتن یک فروشنده دوره گرد ( علی چراغی) به هیچ جا ربط ندارد الا “عصبانیت یک مامور خاطی”، اما در واقع این اتفاقات در ادامه سرکوب خونین نزدیک به چهار دهه جامعه توسط حکومت اسلامی است تا شاید یک روزی مقبول سرمایه جهانی افتد و رنگ متعارف به خود گیرد.
دستفروشی نه یک امر کاذب بلکه گویای یک واقعیت تلخ دیگر از نظام سرمایه داری است. این پدیده نشان از فقر فزاینده ای است که این نظام به توده مردم تحمیل کرده است. و تا نظام سرمایه داری سرکوب دستفروشان امری هر روزه حکومت سرمایه است. چه درایران و چه درهر گوشه دیگر جهان. دستفروشی یک امر مورد علاقه هیچ مردمی نیست بلکه نتیجه گرسنه بودن توده وسیعی از مردم است. و این پدیده محو نمی شود جز با نابودی نظامی که مسبب آن است و حمایت از دستفروشان در مقابل سرکوب خشن آنها یک وظیفه فوری و عاجل همگان است.