۲۵ نوامبر روز مبارزه جهانی علیه خشونت بر زنان درجامعه!

۲۵ نوامبر روز مبارزه جهانی علیه خشونت بر زنان درجامعه!

در جوامعی که خشونتهای ناموسی علیه زنان و دختران و پسران جوان اجرا میشود. در اصل تجاوزی است به حرمت انسان ونیز باز سازی دوباره فرهنگ مرد سالار که در دهه های زیادی به یمن مبارزات آزادیخواهانه زنان و مردان برابری طلب به عقب رانده شده بود. در این جوامع که عموما مذهب دست بالا را دارد و یا در حاکمیت است نصف جامعه که زنان باشند رسما و قانونا از حقوق انسانی خود محروم اند و دولتها با تقویت فرهنگ غیر انسانی مرد سالار جامعه را به محیطی برای اجرای قوانین آپارتاید جنسی تبدیل میکنند. در قوانین آپارتاید جنسی لازم نیست هر روز آنرا برایت دیکته کنند بلکه اساسا آنرا در سنتها و روش زندگی اجتماعی وارد میکنند که آدمها خود همدیگر را کنترل کنند. خشونت ناموسی گذشته از عواقب جسمی ناراحتی های روانی و روحی را در جامعه گسترش میدهد. خودسوزی، خودکشی با مصرف دارو یا انواع وسایل دیگر از عواقب بارز خشونتهای ناموسی در جامعه است زیرا شخصی که به خودسوزی فکر میکند و یا کسی که به خودکشی فکر میاندیشد نشان میدهد که از زندگیش سیر شده و حرمت و کرامت شخصی اش ازش گرفته شده است. کسی که از نظر روانی بیمار نباشد به نابودی فیزیکی و جسمی خود فکر نخواهد کرد ویا نشان میدهد که فشار از اطراف و نیز تهدید و تحقیر شخص را به دامان خودکشی سوق میدهند. این نوع برخورد با جسم و روان، خود ریشه در رفتار، منش و برخورد جامعه دارد. جامعه ای که افرادش چنین افکاری دارند و یا خود در رواج چنین افکاری تلاش میکند مریض و ناسالم است. مثلا در نظر بگیر” دختر جوانی میخواهد زندگی جوانیش را خوش بگذراند و بر زندگی خود دخالت داشته باشد. اما اطرافیانش به انواع و اقسام روش مانع او میشوند. مثلا اول نصیحتش میکنند همراه با تهدید، تحقیرش میکنند، از جمع و اطرافیان خود دورش میکنند تا ایزوله و تنها شود.

خشونت در جامعه تابعی است از ضدبشری بودن دستگاه حاکمه و نیز نابرابربودن شکل گرفتن آن. خشونت ابزاری است برای کنترل، تحکم کردن بر دیگری و جلوگیری از ابراز نظر مخالف بکار گرفته میشود. در سطح جامعه اساسا رسمیت دادن به خشونت و اشاعه فرهنگ خشونت از طرف حاکمان است تا جامعه را مریض کنند و افراد جامعه را به خشونت عادت دهند. بدلیل اینکه اکثر حاکمان امروز دنیا خود با خشونت سرکار آمده اند و یا با خشونت حاکمیت خودرا نگهداشته اند. زیرا کسی که مورد تعدی و خشونت قرار میگیرد یاد میگیرد که برای زندگی خود به دیگران تجاوز و تعدی کند . جامعه فاسد سرمایه داری که خود با خشونت و تهدید به حیاتش ادامه میدهد تلاش میکن د خشونت را بعنوان پایه فرهنگ جامعه به جامعه حقنه کند.. در این فرهنگ مجددا به شخص یاد داده میشود؛ بکش تا کشته نشوی. این سنت و فرهنگ اساسا حرمت و عزت نفس را در آدمها کم ارزش میکند و همین راهی میشود برای اداره خانواده، اداره جامعه و نیز جزیی از تربیت اجتماعی در جامعه شده و میشود.
همه واقف و آگاهیم که اکثریت خشونتها علیه زنان از جانب نزدیکان اوست(همسر، والدین، دوست پسر یا برادر و مردان طایفه است) خشونت در خانواده یکی از غیر انسانی ترین و موذی ترین روش تربیتی است که ریشه در جهل خرافه و برسمیت نشناختن حقوق انسانی فرد است همچنین خشونت پایه اداری و اقتصادی فرهنگی جامعه فاسد سرمایه داریست. این سنت و روش غیر انسانی که فرهنگ مردسالار نامدارد سنتی ضد بشری و قرون وسطی است که حکومتهای سرمایه داری، دیکتاتور، مذهبی آنرا پاس میدارند ، برای اینکه حرمت انسانهارا لکه دار کنند. جمهوری اسلامی در ایران در پناه فرهنگ مرد سالار، خرافات مذهبی، سنت عقب افتاده و قرون وسطی و نیز مزدوران مسلح خود آپارتاید جنسیتی را قانونی کرده و نیمه جامعه انسانی در ایران را به انسانهای درجه دوم تبدیل کرده است. چرا؟ بدلیل اینکه در فضای سیاسی و اجتماعی جامعه سرمایه داری، دنیایی که برابری انسان زیر سوال است، اندیشیدن به آزادی انسانها جرم میشود. در این میان زنان بیشترین قربانیان این وضعیت هستند.
چرا ۲۵ نوامبر برابر است با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در جامعه است. تاریخچه این روز بر میگردد به ۵۵ سال پیش که در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۱ در جمهوری دومینیکن در زمان حاکمیت فاشیستی بنام رافائل توریجلو ، سه خواهر مبارز (بنام خواهران میرابل “مینرا، ماریا و ترزا” در شهر سالسیدو در دومینیکن که برای سرنگونی رژیم فاشیستی رافائل مبارزه میکردند دستگیر و بعد از ماهها شکنجه اعدام شدند.
خواهر جوان دیگر آنها بنام بلژیک که بیشتر درده شناخته میشود, موزه ای از فعالیتهای خواهران اعدام شده اش درست کرده. که مورد توجه مردم جامعه آمریکای لاتین و مردم کارائیب است. در سال ۱۹۸۱ جمعی از کشور های آمریکای لاتین و کارائب روز اعدام خواهران میرابل را به روز مبارزه علیه خشونت بر زنان برسمیت شناختند. در سال ۱۹۹۹ سازمان ملل رسما روز ۲۵ نوامبر (روز اعدام خواهران میرابل) را بنام روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان را اعلام کرد. اکنون از سال ۱۹۹۹ هر ساله مراسمی بعنوان روزمبارزه علیه خشونت بر زنان در سراسر جهان برگزار میشود که در سال ۲۰۰۰ این روز بنام روز صلح و امنیت در جامعه نام کذاری شده.
بنابراین در دولتهای سرمایه داری، دیکتاتور و مذهبی خشونت علیه زنان جزو هویت آنهاست. در جوامع سرمایه داری خشونتهای خانگی و نیز خشونت در محل کار ، خانه و نیز در کل جامعه به نرمی معمولی تبدیل شده است زیرا طبق قانون جامعه سرمایه داری باید اختلاف در بازارکار و همچنین اختلاف جنسیت وجود داشته باشد تا جامعه را بتوان کنترل کرد. این تز غیر انسانی در قونین محل کار، زندگی و نرمهای اجتماعی و اداری خودرا نشان میدهد. خشونت را میتوان در نوعهای مختلف دید، مثلا حق حضانت کودکان، مسله دستمزد برابر در مقابل کار برابر (که همیشه زنان کمترین دستمزد را دارند) اختلاف در موقعیت اجتماعی و اداری مثلا مسله طلاق در کشورها و جوامع مذهبی، خشونتهای خانگی مضاف بر اینهاست و در همین رابطه میتوان به خشونتهای ناموسی و آزار های روانی که ، در توهین و تحقیر زنان و دختران جوان در خانواده خودرا نشان میدهند.
خشونتهای ناموسی یکی از غیر انسانی ترین خشونت هاست که دختر، زن یا مرد جوان در خانواده و جامعه قربانی آن هستند. خشونت ناموسی پای مردان جوان را هم میگیرد (که بزور کسی را به عقدش در میآورند و یا اگر تمایلاتی غیر معمول مثل همجنسگرایی داشته باشد) در خشونت ناموسی افرادی که دوستشان داری و یا دوستت میداشتند، را دشمن میکند. والدینی که تصمیم میگیرند فرزند خودرا بکشند، برادری که همراه عموها و دایی ها تصمیم میگیرند ترا بکشند؟؟؟ اینها جزو غیر انسانی ترین رفتار است، که انسان میتواند و یا بخود جرئت بدهد بهش فکر کند. خشونت ناموسی تنها علیه فردی نیست که سنت را زیر پا گذاشته بلکه تلاشی است برای بقا و تداوم دادن به یک روش غیر انسانی است. در جامعه هم مکانی نیست که پناه بگیرد، پس نا امیدانه به نابودی جسمی و روحی خود فکر میکند. همه اینها نتیجه فرهنگ ضد انسانی است که آزادی و حقوقش را برسمیت نمیشناسند. عواقبی که خشونت دارد تاثیر جدی بر تربیت نسل آینده میگذارد و نیز همین باعث تداوم خشونت در جامعه خواهد شد. زیرا نسل آینده از اطراف و اکناف زندگی خود یاد گرفته اند و خشونت را بعوان یک پارامتر جدی در زندگی خود به رسمیت میشناسند. فکر کن که نسلی جوان نابودی و آزار روحی و جسمی را برای خود برسمیت بشناسد چه سر نوشتی در انتظارش خواهد بود. عواقب خشونت تنها جامعه حال را در بر نمیگیرد بلکه بصورت سیستمایتک جامعه و زندگی اجتماعی را برای نسلهای آینده دچار انواع و اقسام بیماری ها و ناهنجاری های روحی و روانی خواهد کرد.
خشونت علیه زنان در هر لباسی بازمانده از دوران بربریت بشر است و باید خاتمه یابد. خاتمه دادن به خشونت علیه زنان و دختران امر مبارزه زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه و نیز امر جدی مبارزه طبقه کارگر باید باشد . . .