زن ستیزیِ رژیمِ اعدام

زن ستیزیِ رژیمِ اعدام

همه می دانیم که تاکنون، ثبات وجودِ بی وجود و رسوای کاست ولائی علیه مخالفان گسترده اش، تنها بر اهرم خفقان، خردشوری، زور، سرکوب، زندان و اعدام های هولناک میدانی و پنهانی استوار گشته و کلیت لرزان اش، دیریست بر روی نیزه تیز نشسته، و لرزان از دردِ مرگ، آگاه به ناتوانی تحمل خود بر روی نیزه شده، و ناچار ترس از هرگونه عقب نشینی حتی مصلحتی دارد. ناگزیر، برای حفظ سروری، غارتگری و صیانت خودکامگی اش، از یکطرف با زورمداران ضدبشری برای جلب حمایت شان دار و ندار مردم بیکار و گرسنه را بیش از گذشته با لجاجت کورکورانه طاق میلیتاریستی می زند؛ و همزمان در داخل برای پیشگیری از درهم فروریزی ناگهان بساط ستمگریِ فاسداش، مجبور بوده و هست هر حرکت ناسازگار با مرثیه های خلافت جهانی خامنه ای را بارها، درجا، درهم بکوبد، کوبیده و هرروز هم می کوبد. به همین خاطر، بیش از همه یاور او همین ایجاد ترس و بهترینش، همین کشیدن تیغ قضای ناعادلانه به اصطلاح اسلامی اش هست که همه جا زبان دادخواهی ها را توسط جنایتکارانی بسان صلواتی هایِ مترسک و بی رحم، ازبیخ بریده و می برد؛ و اگر کافی نبود، که بارهای بار برایش نبوده است، پس آنگاه هر مخالفی را آشکار و پنهان زهرخور می کند، و یا به دار قلدری دستگاه “قضای خامنه ای “می کشد و کل حاکمیت، بخیال پوچ خود تدوام جور و چپاول باندها و مافیاهای ولایت فقیه مطلق را می تواند همچنان و همواره میسرکند. اما تاکی؟

در چندروز گذشته با ناوری تمام دیدیم که دستگاه بی اختیار ” قضای کاملا شخصی خامنه ای” حکم ۱۶ سال زندان برای مدافع حقوق بشر خانم*نرگس محمدی را تأیید کرد. و اینک نیز برای خانم **آتنای دائمی ۷ سال زندان بریده است. پرسیدنی ست به چه دلیل برای این بانوان مبارز که مدافع حقوق کودک و بشر هستند”، چنین حکمی سنگینی صادرشده است؟ دلایل حکم آتنا: “توهین به رهبری” و “توهین به مقدسات” و “اجتماع و تبانی به قصد برهم‌ زدن امنیت کشور” و “مخفی کردن ادله جرم” عنوان شده است. توان یک زن برابر کل رژیم و ایجاد این همه ترس از او! و چرا؟ تازه، ماموران امنیتی در هنگام بازداشت او گفته اند که وی” فعالیتش در شبکه‌های مجازی زیاد” بوده است. یعنی اینکه: او در خانه اش همه تحت تعقیب و مراقبت بوده است. اگر این بهانه های تفتیش عقاید، زن ستیزی آشکار رژیم نیست! پس چیست؟

من با خواندن پیام قدرانی خانم دائمی از پشتیبانانش، بسیار دچار اندوه شدم؛ و حالا برایش می نویسم و به به غرور او درود می فرستم. درود بر این زن جسور و جستجوگر فردای انسانی! بانوئی شجاع و گرامی که او ( چه هموندی مسئولانه، زیبا و شگفت آنگیزی با همنوعان ستمزده ی خود در بند خلافت ولائی دارد. ) این مقاومت او برابر ستم عریان رژیم خامنه ای و با دستان خالی، براستی ستایش آفرین است. شعور تاریخی و تفکر انسانمدارانه ی او، همراه با دانش و دردِ آگاهی اش از حکومت خودسرِ مذهبی، چنان محکم در هستی او با دیگران همدرد بهم پیوند خورده اند که به کمرِ باور و پاهای در زنجیراش، توان ایستادگی و صبرِ غرورانگیزِ رو به فردا می دهد؛ انگیزه و امیدواری ایکه تا او، به یاری آن بتواند جسورانه، بردباری ناگزیراش در قفس را بر ستمگری ولائی صیقل داده و در راه مبارزه پیشارو بر وحشت حاکم بچرباند؛ و عملا هم با وجود اسارت، و ودن شمشیر داموکلوس بر بالای سر، توانش را ماهرانه بر ظلم می چرباند؛ و می تواند شقاوت ضدبشری کل نظام قضای رژیم را با همه بی عدالتی ها و جانکاهی های آن در هم بشکند و می شکند.

این بانوان ستمزده و زنان بزرگوارِ بی شمار، و همچنین مردان اسیر دیگر در زندان های سیاسی حکومت، همگی برای همه ما بعنوان همدردان بسیار آنها، هریکشان الگوی های ارزش و مقاومتِ والائی نوعدوستی بوده و هستند، که درس همبستگی، همگامی و همراهی ها در این دوران بیدادرسی ها را بما ماهرانه داده و می دهند. تا ما هم با هم و مشترکا برای منافع جمعی، و بدور از فرقه گرائی ها جهت گذر از استبدادمذهبی، هرچه زودتر وارد میدان همکاری های لازم و ضروری و دمکراتیک شویم و بتوانیم به امکان ایجاد یک حکومت انسانمدار، و جدائی دین از دولت یاری رسانیم.
۱۰ مهر ۱۳۹۴ ـ بهنام چنگائی

**او در پاسخ به مهر پشتیبانانش در مراحل دادخواهی چنین می نویسد:
با تمام وجود ممنونم .از دیشب به قدری پیام و پست و کامنت پر از مهر و نگرانی دریافت کردم که از پاسخ دادن عاجزم .حقیقت این ست که این هفت سال حکم زندانم در نظرم نسبت به احکام عزیزانی که سال هاست در زندانند بدون حتی یک روز مرخصی، نسبت به رنج عزیزانی که احکام سنگین و بالای ده سال دارند چیزی نیست، زندان حق هیچ عقیده ای نیست، زندان حق هیچ خانواده ای نیست، راهی که ما انتخاب میکنیم ممکن است انتخاب عزیزان ما نباشد اما آنها هم با ما در زندانند…
هیچ کس مایل نیست جوانی و زندگی ش در زندان سپری شود حتی یک روز، رنج و درد انفرادی و بازجویی و زندان تا سال ها باعث عذاب انسان است اما متاسفانه در کشوری هستیم که کوچکترین ابراز عقیده زندان و اعدام در پی دارد و باید برای رسیدن به آزادی تلاش کنیم. من در برابر مهوش شهریاری ها، مریم اکبری ها، ضیا نبوی ها ، محمد نظری ها و نرگس و عبدالفتاح ها و… و عزیزانی که همچون شهرام و حامد احمدی و فرزاد کمانگر و امیر ارشد تاجمیر و مصطفی کریم بیگی و که کشته و اعدام شدند هیچم؛ هیچ مطلق. از همه عزیزانی که در این مدت صدایم بودند ممنونم؛ عزیزانی که فعالیت هایشان در راستای حقوق بشر علنی نیست اما هرگز ما را تنها نگذاشتند.

https://www.fidh.org/article18653 *نگاه کنید به این پیام های رسانه ای ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵

https://www.fidh.org/article19930 ” ” ” ” ” ” 20 مه ۲۰۱۶

https://www.fidh.org/article17616 ” ” ” ” ” ” 5 مه ۲۰۱۵