چرا چپ سنتی دشمن کمونیسم کارگری است؟

چرا چپ سنتی دشمن کمونیسم کارگری است؟

تاریخا چپ سنتی به چپی اطلاق میشود که طرفدار “کمونیسم” اردوگاهی بود.
این چپ از حکومت دیکتاتور استالین وجانشیناش دفاع میکرد. از کمونیسم مائویی-چینی دفاع میکرد.
در این اردوگاه های به اصطلاح کمونیسم خیلی وقت بود که دیگر انقلاب، سوسیالیسم وحتی مدرنیت وجامعه مدنی جایگاهی نداشت. یک حکومت پادگانی ، دیکتاتوری ، سرکوبگر وجنایتکار خودرا بنام کمونیسم ،مارکسیسم-لنینسم، اندیشه مائو،خوجه ایسم-استالینسم،چریکیسم به مردم وجوامع بشری غالب میکرد.
“چپ” ایران وحزب توده مدافع رنگارنگ این نوع “کمونیسم” بودند.
فلسفه ودیدگاه این چپ نشات گرفته از سیاستهای اردوگاهی ربطی به انقلاب ومبارزه طبقاتی نداشت.  این چپها در حقیقت یک پادویی بودند برای سران آن اردوگاههای سوسیالیستی جهانی. در بهترین حالت این چپها در حقیقت مدافع سیاستهای آن اردوگاهها بودند. مثلا اگر دولت شوروی سابق مخالف حکومت پهلوی بود این چپها مخالف دیکتاتوری پهلوی میشدند واحیانا خواهان سرنگونی آن حکومت تا اینکه این کشور را با رهبران جدید به اردوگاه شوروی پرت کنند.
اردوگاه سرمایه داری غرب در رقابت جهانی با اردوگاه شرقی-“کمونیستی” قرار گرفته بود وهر کدام در تکاپو بودند تا بتوانند کشورها ومناطق بیشتری را به قلمروی نفوذ خود اضافه کنند.

انقلاب ۵۷، فروپاشی کمونیسم اردوگاهی وعروج کمونیسم کارگری

بعد از انقلاب ۵۷ چپ ضد آمریکایی_”ضد امپریالیست” ایران عمدتا از حکومت خمینی دفاع کرد. این چپ چون طرفدار اردوگاه جهانی چپ بود بناچار باید حکومت خمینی را که ظاهرا ضد غربی وآمریکایی بود ویا حداقل کاملا مثل حکومت شاه در کمپ سرمایه داری غربی قرار نگرفته بود را انقلابی، خلقی ومترقی قلمداد کرد.. سیاست کلان چپ اردوگاهی این بود که هر چه در توان دارد سعی کند که حکومت خمینی را به اردوگاه شوروی سوق دهد. این چپ وتمام اقمارش بعد از ۵۷ به نحوی از انحا  در کل ویا در مقاطعی حکومت خمینی را قابل دفاع دانستند.
از نظر این چپ، مردم وانقلاب مردم وطبقه کارگر هیچکاره است. برای سوسیالیسم بودن فقط دوری ونزدیکی به این اردوگاهها حرف اول را میزند. اگر بتوان کشوری را به اردوگاه کمونیسمی نزدیک کرد به خودی خودعمل وسیاستی انقلابی ودر خدمت کمونیسم جهانی است.مهم نیست این کشور چه نوع حکومتی داشته باشد. از قذافی فاشیست-اسلامی تا حکومت فاشیست اسد وتا حکومت خمینی شکنجه واعدام میتوانند در کمپ اردوگاه کمونیستی باشند.

عروج کمونیسم کارگری
کمونیسم کارگری که خودرا کمونیسم مارکس نام نهاد از همان زمان ۵۷ با کمونیسم اردوگاهی وموجود خط کشی فلسفی وسیاسی کرد. منصور حکمت بدرستی معتقد بود که سوسیالیسم ربطی به دیکتاتوری،سانسور، شکنجه، ترور واعدام شهروندان در جامعه ندارد. ربطی به حکومتهای مذهبی ومرتجع وتا بدندان مسلح ندارد.
سوسیالیسم قبل از هر چیز به آزادی ،علم،عقل گرایی، مدرنیسم ،دخالتگری مردم وبدست گرفتن سرنوشت انسان بدست خود انسان است. از این نظر هیچ کشوری در اردوگاه ” سوسیالیسم” موجود ربطی به سوسیالیسم نداشت. کمونیسم کارگری از همان روز اول قدرتگیری حکومت خمینی این حکومت را مرتجع، ضد انسانی پنداشت وخواهان سرنگونی انقلابی بدون قید وشرط این حکومت شد.
حکومت خمینی وچپهای طرفدار این حکومت با درجات  وغلظتهای مختلف مخالف ودشمن کمونیسم کارگری شدند. تئوریسنهای حکومت وسازمان اطلاعاتش رسما اعلام کردند که منصور حکمت مزدور موساد واسراییل است. حزب توده ووابستگان این حزب به درجات مختلف این اتهام حکومت اسلامی را اینجا وآنجا تکرار کردند ونشان دادند که در دشمنی با انقلاب ، حکومت انسانی وکمونیسم کارگری با حکومت خمینی ضد آمریکایی  هم خط وهمصدا هستند.

فروپاشی کمونیسم اردوگاهی وبی پدر شدن چپ سنتی ضد آمریکایی

با فروپاشی شوروی سابق واقمارش ، چپ سنتی در ایران چندین شاخه شد. اکثریتشان به اردوگاه سرمایه داری غربی پیوستند واز گذشته خود اظهار ندامت کردند وخودرا طرفدار دمکراسی خواندند. اما در مورد حکومت خمینی وانقلاب اجتماعی کماکان همان دیدگاه سابق را حفظ کردند. معتقد شدند که انقلاب اصلا بدرد نمیخورد ، آشوب وفتنه است. مثل قدیم معتقد شدند که حکومت جمهوری اسلامی را باید اصلاح کرد اما اینبار باید سعی کرد آنرا به ادوگاه غرب نزدیک کرد. اگر سرنگونی طلب هم شدند مخالف سرنگونی انقلابی وطرفدار رژیم چنج شدند. اینان هرگز عوض نشدند فقط ارباب خودرا تعوض کردند. از شوروی مایوس وبه آمریکا پنا بردند.
اما یک چپ حاشیه ای هنوز همان افکار عقب مانده خودش را با نام کمونیسم واینجا وانجا با عکس مارکس-لنین-استالین وچه گوارا وعمدتا با اسامی ، عکسها ونشانی مستعار تبلیغ وترویج میکند. این چپ عمدتا گویا خودرا در خانه های تیمی دهه ۴۰ و۵۰ محبوس کرده.   ممکن است هنوز طرفدار اردوگاه باشد. حالا اگر شوروی سابق نشد، طرفدار اردوگاه پوتین روسیه واسد وجمهوری اسلامی میشود. هنوز هم میخواهد امپریالیست جهانی به سرکردگی امپریالیست آمریکا را به زانو در آورد.
این چپ ته مانده وعقب افتاده ، مثل سابق دشمن شماره یک کمونسم کارگری است. چون فکر میکند کمونیسم کارگری خواهان سرنگونی انقلابی وبی قید وشرط حکومت اسلامی است. مخالف حکومت شوروی سابق واقمارش است. مخالف حکومت پوتین روسیه وفاشیست اسد است.
چپ سنتی هرگز ربطی به مارکس نداشت، به انقلاب اجتماعی نداشت. هرگز ربطی به مدرنیته ورنسانس نداشت، هر گز ربطی به آزادی وبرابری نداشت، هرگز ربطی به سوسیالیسم وجامعه انسانی نداشت. با سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی فلسفه وجودی این چپ بسیار حاشیه ای بپایان خواهد رسید وتاریخ مصرفش منقضی خواهد گشت.