ترکیه وایران: از دیکتاتوری تا دیکتاتوری , از رضا شاه وکمال پاشا تا خمینی واردوغان

ترکیه وایران: از دیکتاتوری تا دیکتاتوری , از رضا شاه وکمال پاشا تا خمینی واردوغان

بورژوازی در منطقه وجهان برای پیشبرد منافعشان مجبورند از دیکتاتورها قهرمان بسازند. در ایران حکومت انگلیس برای سرکوب مردم وجنبشهای اعتراضی رضا خان را بقدرت رساند و زمانی که رضا خان بطرف فاشیسم هیتلری سوق پیدا کرد گوشش را گرفتند از مملکت بیرونش کردند وتاج شاهی را بر سر محمد رضا نهادند.
بورژوازی در ایران وجهان رضا خان قلدر ، دیکتاتور ، دذد وجنایتکار را مظهر پیشرفت، تمدن، سکولاریزم ومدرنیته جا زدند. اما تجربه نشان داده که از حکومت دیکتاتور وجنایتکار فقط جامعه ای دیکتاتور زده وعقب افتاده پدیدار میشود.کسی که باد میکارد طوفان درو میکند.
در زمان دیکتاتوری رضا شاه، سلطان زاده که یکی از رهبران حزب کمونیست ایران بود – زمانی که کمینترن رضا خان را مترقی مینامید و خود سلطان زاده بالاخره توسط ماشین جنایت وترور استالین از بین رفت مطالبی در خصوص رضا خان نگاشت که آموزنده است:
سلطان زاده مینویسد:
“رضاخان هنگامی که حس کرد موقعیتش به اندازه کافی مستحکم شده است، نقاب جمهوری خواهی را از چهره خویش برداشت و جنگ علیه آزادی خواهان را شروع کرد. او بسیاری از رفقای ما را به زندان انداخته، انقلابیون را بدون بازپرسی و محاکمه تیرباران می‌کند و در عین حال موقعیت شخص خویش را تثبیت و تدریجا به بزرگ ترین مالک ایران تبدیل می‌گردد”
وزمانی که روحانیون مرتجع مذهبی ازنفوذ خود در جامعه شاهنشاهی بیمناک میگردند، رضا خان در یک نامه به آنان قول میدهد که:

شاه نیز فورا تلگرام زیر را در جواب آنان فرستاد:”
۲۳آذر ۱۳۰۶- “جناب مستطابان حاج آقا نورالله مجتهد فشارکی و حاجی کمال الدین و سید العراقین دامت افاضاتهم. تلگراف جنابعالی واصل گرید. ما بسیار خرسندیم که نخست وزیر و وزیر دربار موفق شدند مکنونات خاطر ما را برای شما تشریح کنند. همان طور که خودتان واقفید، هیچ وقت چیزی جز حفظ و عظمت اسلام و حرمت مراجع دینی مد نظر ما نبوده است. ما همیشه این هدف را دنبال کرده و خواهیم کرد که اقدامات و تصمیمات ما نسبت به طبقه محترم علما و پیشرفت اهداف مقدس اسلامی با مانعی مواجه نشود. ما امیدواریم که علما نیز همیشه از این تمایلات که در جهت بهبود کشور و حفظ عظمت دین است استقبال و پشتیبانی کرده و با نشان دادن صداقت خود ما را خرسند سازند”
سلطان زاده ادامه میدهد:.”
“این تلگراف‌‌های دوستانه نشان می‌داد که رضاشاه با ملایان به توافق رسیده بود. منطق‌‌‌‌ بی چون و چرای مبارزه طبقاتی، پادشاه جدید را- که هر چه انقلابی و مترقی در کشور بود سرکوب می‌ساخت- مجبور کرد تا تکیه گاهی میان روحانیت مرتجع برای خود جست و جو کند. او به خاطردست یافتن به این هدف باید امتیازاتی به روحانیت می‌داد. امتیازاتی که حتی بدترین و آخرین پادشاه قاجار هم تن به آن نداده بود:
تجدید نظر در قانون نظام وظیفه.۱-
۲-انتخاب پنج تن از علمای درجه اول به عنوان وکیل مجلس [و ناظر بر این گونه امور].
۳-انتصاب ناظر برای نظارت به انجام قوانین اسلامی و آداب دینی در مرکز و شهرستان‌‌ها و تصویب قوانین در اینباره.
۴-دستگاه دولتی موظف است هر عمل و اقدامی منافی با دین را ممنوع کند (مثلا فروش شراب، نشر کتب و جروات ضلال و غیره). :
۵-رسیدگی به دعاویی که در سازمان سابق عدلیه جزو دادگاه‌‌های شرع بود، می‌بایست مجددا به روحانیت واگذار شود.
به دستور رضاشاه، دولت طی نامه ویژه‌ای آمادگی خود را برای انجام خواست‌‌های روحانیت اعلام کرد. ……………… ولی در باره شرکت پنج تن از علمای درجه اول در مجلس، دولت پیشنهاد می‌کرد که مراجع اعظم شیعه ۳۵ تن از مجتهدین شایسته را که با امور مملکتی آشنا باشند، برگزینند و هر بار، پس از انتخابات مجلس، پنج تن از آنان را برای مجلس در نظر بگیرند.
“مسلم است که دولت نسبت به حضور علما در مجلس مخالفتی نداشته و به موقع خود حمایت کامل و لازم خود را از این امر ابراز خواهد کرد”.
در نامه آمده است: “در باره مسائل دیگر باید اطمینان داشته باشید که دولت به مقامات مربوطه دستور خواهد داد تا از انتشار مطالب منافی با دین و جامعه روحانیت جلوگیری کند، چون، دولت خود در ممنوعیت اعمال ضد مذهب ذینفع است، لذا به طور همه جانبه از این خواست روحانیت پشتیبانی می‌کند………………….
روحانیت، قبل از هر چیز، حتی حقوقی را که در دوره سلسله قاجار از دست داده بود، یعنی نظارت بر تصمیمات مجلس از نقطه نظر شریعت و دین را دوباره بازیافت. این به آن معنا است که هیچ قانون مترقی نتواند در مجلس به تصویب برسد”

بر خلاف نظر رسمی حزب بولشویک وحزب کمونیست ایران که سلطان زاده را بخاطر” چپ روی” از رهبریت حزب کنار گذاشتند، تاریخ ثابت کرد که نظرات وتحلیل های سیاسی سلطان زاده بسیار انقلابی، رادیکال وآینده گر بود. تو گویی او میتوانست حدس بزند که بعد از ۷۰ سال حکومت خمینی ادامه طبیعی حکومت دیکتاتوری اسلامی-سکولار رضا خان باشد.
کسی که طرفدار حکومت دیکتاتوری رضا خان باشد نبایست از میوه این حکومت بعد از دهها سال که حکومت اسلامی هست شکایت بکند.
متاسفانه حتی حزب بولشویک وحزب کمونیست ایران از نظرات انقلابی سلطان زاده بی بهره شد واز رضا خان در مقابل انقلابیون دفاع کرد.

حکومت دیکتاتوری –نظامی کمال آتاتورک در ترکیه
اگر چه آتاتورک مانند رضا خان توسط انگلیسها بقدرت نرسید ودر یک مبارزه برای استقلال ترکیه سکولار بقدرت رسید ، اما ادامه حکومت نظامی در ترکیه در نهایت همان مسیری را پیمود که در ایران توسط حکومت پهلوی پیموده شد.
حکومتهای نظامی ودیکتاتوری یکی بعد از دیگری بقدرت رسیدند.

چرا دیکتاتوری کمال پاشا به اردوغان اسلامی ختم شد؟
در زمان کمال آتاتورک، طبق اساسنامه جدید، اسلام بعنوان مذهب رسمی کشور جمهوری ترکیه شناخته شد. قدرت خلیفه به شوراهای ملی انتقال داده شد واز بین نرفت واین راه را باز کرد تا در موقع موعود قانونا فردی مثل اردوغان بتواند به خلافت برسد. در حقیقت اردوغان با همان قوانین ” سکولار” اسلامی زمان آتاتورک دارد حکومت خلافت خودرا پایه گذاری میکند وهیچ منع قانونی هم ندارد.
طبق قوانین دوران آتاتورک ذکر مذهب در شناسنامه افراد اجباری شد.
مدارس ، مراکز ومساجد سنی-اسلامی وفقط حنفی ونه شاخه های دیگر اسلامی، از طرف دولت سازماندهی شد واین مدارس ومساجد با پول وکمک دولتی قانونا از طرف دولت در جامعه تبلیغ وترویج میکردند.
در این مساجد ومراکز امام ها را تربیت وتعلیم میکنند(حوزه علمیه وطنی) تا در تمام سرویسهای مذهبی، عبادی واداری در جامعه گسترش یابند. امامان را در حقیقت بعنوان” خدمتگزاران” اجتماعی کاربرد پیدا کردند.
حتی مسلمانان علوی در ترکیه به این قوانین تبعیض آمیز اعتراض میکردند.
در حقیقت ” سکولاریزم” آتاتورکی هیچوقت به معنی جدایی دین از دولت نبود. همیاری دولت به مذهب سنی اسلام ودیانت بود.
در زمان آتاتورک سفیران مذهبی ریاست جمهوری برای ۷۷۵۰۰ مسجد در سال ۱۹۲۴ تعیین شد . بودجه ای برابر با ۲۰۵ میلیاردلار امروزی فقط برای مذهب سنی تعیین شد.
در حقیقت مالیات مردم رابه جیب امامان سرازیر کردند.حتی مذاهب دیگر نمیتوانستند از این بودجه استفاده کنند. پروتستانها وکاتولیکها اصلا به حساب نمیامدند.

از ” سکولاریزم” دیکتاتوری کمال تا خلافت اردوغان
دیکتاتوری نظامی_سکولاریزم-اسلامی کمال پاشا در حقیقت از جامعه ترکیه یک جامعه دیکتاتور زده ساخت. در این جامعه مثل جامعه ایران دوران پهلوی هر نوع آزادی ، تشکل وابراز عقیده مخالف در نطفه خفه شد وفقط نیروهای اسلامی میتوانستند آزادانه فعالیت کنند.
دمکراسی ترکیه هم مثل سکولاریزمش از درون تهی بود. دولتهای به اصطلاح انتخاباتی فقط در حقیقت عروسکهای امیران ارتش بودند که اگر دست از پا خطا میکردند با یک کودتای خونین دوباره حکومت نظامی را تا چندین سال حاکم میکردند. کودتا های نظامی ۱۹۶۰-۱۹۷۱ و۱۹۸۰ و۱۹۹۷،کشتار نیروهای چپ وکمونیست ومردم معترض وکودتای نظامی ناموفق ۲۰۱۶ نمونه ای از این قدرت نمایی نظامیان در ترکیه بوده.
جامعه دیکتاتور زده ترکیه مانند جامعه دیکتاتور زده دوران حکومت پهلوی مردم را بطرف گرایشات اسلامی که با حمایت کامل دولتی همراه بود سوق داد. بعد از کودتای ۱۹۹۷ نظامیان دولت را رسما بدست احزاب اسلامی سپردند. اردوغان در حقیقت میوه حکومت دیکتاتوری-نظامی کمال پاشا است که خودرا آتاتورک یعنی پدر مردم تورک نام نهاد. از آن پدر اینچنین پسر خلف اسلامی زاده شد.
تجربه ایران وترکیه در ۱۰۰ سال اخیر به خوبی نشان داد که دیکتاتوری وجنایت ، دیکتاتوری وجنایت میافریند. تنها راه مبارزه با دیکتاتوری وجنایت وحکومتهای نظامی واسلامی، انقلاب وسرنگونی این حکومتها بدست مردم انقلابی وطبقه کارگر در جامعه است. نظام شورایی که از دیکتاتوری، حکومت فردی، حکومت نظامی واسلامی منافعی ندارد.

.

.