مسعود نقره کار و اعلام برائت از انقلاب ۵٧

salehinia@aol.com

مقدمه:

مدتهاست که در مقالاتم توضیح دادم که با رشد نظام سرمایه داری در ایران گرایشات مختلف راست رشد کرده اند همینطور طیف های جدیدی در چپ جامعه ایجاد شده اند. دیگر دورانی که چپ فقط با چند گرایش توده ایستی و فدائی تداعی می شد و هر کس “م.ل” نبود  اسمش چپ نبود گذشته.از گرایشات کارگر کارگری ضد حزبی تا طیف گرایشات انارشیستی .

بخشی از چپ سابق هم فرمولندی سوسیال دموکراسی را انتخاب کرده. فرخ نگهدار و بخشی از سازمان “فدائی اکثریت” گرایشاتی که سابقا حول حزب توده جمع بودند و گرایشاتی که جناح چپ جمهوریخوهان را نمایندگی می کنند. طبیعی هم هست که هم درون جنبش کارگری و دانشجوئی و هم درون جنبش روشنفکری ایرانی ادمها خیلی سر راست تر با گذشته شان تسویه حساب کنند و مواضع جدیدشان را “علنی ” تر و صادقانه تر بیان کنند. از دید من این علامت خوبیست.علامت رشد فرهنگ سیاسی است که ادمها ماسک گرایشات دیگر را کنار بگذارند . اون ترس بی چا از اینکه کسی بگوید راست است یا لیبرال است یا حامی سرمایه داریست یا اصلا حامی رفرم نظام سلطنتی است دیگر فروریخته. این جای خوشحالی دارد.”شرمگین و دو پهلو اعلام موضع کردن” که همواره در فرهنگ ایرانی نتیجه دیکتاتوری تاریخی ، سنت شده ، دارد فرومی ریزد. اینها همه جای خوشحالی است.امکان می دهد مردم بدون تلاش زیادی ادمها و گرایشات را بشناسند و انتخاب کنند. باید از این تحول استقبال کرد.

مشکلی که هنوز پابرجاست اینست که کلیت گرایشات سیاسی ایرانی هنوز با تاریخ ایران تعیین تکلیف نکرده اند و فاصله انچه در تاریخ ایران بعنوان راست یا چپ اتفاق افتاده با مدرنیته را درک نکرده اند.لذا هنوز چپ ایرانی و راست ایرانی درون فرهنگ شرقی نفس می کشد و سمبلها و نمودهای سیاسی گذشته را یا تکرار می کند یا نیمچه تعلقش را به اون تاریخ  علامت تحولی می یابد!

مسعود نقره کار را من از سال ۱۹۹۶ وقتی پا به خاک امریکا گذاشتم می شناسم.از جهت فردی انسانی شریف است . نوشته های متعددی در زمینه ادبیات داستانی و تاریخ روشنفکری دارد که بجای خودش پر ارزش است و تعهدی به انسانیت به دردمندان و زحمتکشان که ستودنی است.

ایشان در تاریخ ۹ تیر ماه (۹ روز پیش) در جلسه ای بمناسبت تولد شاهیپور بختیار سخنرانی کرد که از دید من هم از جهت تحلیل نظرات ایشان و هم از جهت شناخت بهتر بخشی از تحول سیاسی روشنفکری ایرانی ها ، در اختیار ما می گذارد ، ارزشمند است. در این نوشته کوتاه به سراغ سخنرانی مسعود نقره کار می روم. هدف من اینست که نشان دهم تحولی که ایشان دنبال کرده  بنوعی سمبلیک بخشی از چپ ایرانی است که متاسفانه گردی را بعنوان گردو تصور می کند و تکرار تاریخ بخشی از روشنفکری است که در چهره مصدق السلطنه ، مدرنیته را دیده بود! بواقع تحول مسعود نفره کار حتی با معیارهای مدرنیته سازگار نیست بلکه شاهپور بختیار را با سوسیال دموکراسی عوضی گرفته!

 

(۱)مسعود نقره کار چه می گوید؟(*)

مسعود نقره کار می گوید که در جلسه یادبود بختیار شرکت می کند تا اعلام کند که پذیرفته که خراب کرده. از مجا و چه زمانی خراب کرده؟

 

الف: مسعود نقره کار، کجا خراب کرده؟

من سالیانی پیش خودم را خراب کردم، یعنی ۱۶ دی ماه سال ۱۳۵۷، همان هنگام که در صف آرائی اندیشگی ها، و منش ها وروش ها ی کشورداری به کسی پشت کردم که خردمندانه و جسورانه با به دست گرفتن مسؤلیت اداره ی وطنی طوفان زده سعی داشت مردمان میهنم به ساحلی رهنمون شوند که آزادی و دموکراسی و حقوق بشر چشم انداز زیبا و آرامبخش آن ساحل بود. بنده نه فقط به اوپشت کردم بل که در حد یک ایرانی به سرنگونی دولت‌اش نیز یاری رساندم. خلاف نظر دوستان و همفکران سابق، من عدم حضور دراین نوع جلسه ها وگریزاز بیان خطاها را یکی دو درجه از”خراب کردن” بیشتر می دانم. می پندارم با درک و فهم چرائیِ خراب کردن هایم، وپذیرش لغزش هایم در حوزه ی سیاست و فرهنگ، گام درراه آباد کردن خود برمی دارم، و برداشته ام”

خواننده می بیند که مسعود نقره کار محل خراب کردن خودش را می گذارد ۱۶ دی ماه که به شاهپور بختیار “پشت کرده”. شاهپور بختیار که به داد محمد رضا شاه رسیده بود و داشت تلاش می کرد شورای سلطنت بسازد تا نظام سلطنت را از دست مردم و انقلابشان نجات دهد! ایشان مدعی است که شاهپور بختیار داشت جامعه را به دموکراسی و آزادی رهنمون می شد در حالیکه مسعود نقره کار “بعنوان یک ایرانی” ، خراب کرد و به سرنگونی دولت بختیار یاری رساند! اینجا محل خراب کردن مسعود نقره کار است از دید خودش!

 

ب: شاهپور بختیار کی بوده:

 

و به درستی پیش بینی کرده بود این سیاستمدار نخبه وآزموده و کاردان، سیاستمداری که ویژگی های یک روشنفکر سیاسی: خردباوری، آینده نگری، گفتمان سازی، لائیک و پایبند به آزاد اندیشی و آزادی خواهی و حقوق بشربودن را به روشنی بازمی تاباند، آری همه چیزاز” قانون الهی” شروع شد، و هنوزتمام نشده است، قانونی که سایه شوم و نفرت انگیزاش با مجریان گورزاد اش به هیبت بختکِ جهل و جنون و جنایت آخوندیسم و خمینیسم برسرمردمان سرزمینمان آوار شده است”

مسعود نقره کار مدعی است که شاهپور بختیار ، خردباور ، آزاد اندیش، آینده نگر(؟)، لائیک بود و ..سرنگونیش باعث شد که خمینی و اخوندیزم بر سرزمینمان(؟) آوار شود!

من نمی دامم فردی که دست محمد رضا شاه جنایتکار را می بوسد و می خواهد سلطنتش را حفظ کند چگونه لائیک و آزاد اندیش اینجور چیزهاست؟ مواضع بختیار چه ربطی به مدرنیته و “سوسیال دموکراسی دارد”؟ آیا نمی شد سوسیال دموکرات بود و مدعی شد که سلطنت پهلوی گنجایش رفرم ندارد؟ آیا سوسیال دموکراتهای علام همه حامی پهلوی و رفرم حکومتش بودند؟

ج:مسعود نقره کار انتقادهای خودش را هم به شاهپور بختیار دارد:

صادقانه و صمیمانه بگویم که این همه اما به معنای این نیستند که حتی با نگاه امروزینم و شناخت دقیق دیدگاه های شاپور بختیار با هرآنچه این بزرگوار می گفت و می کرد، توافق دارم. نه، برداشت شاپوربختیار ازمقوله ی عدالت، برخورد او با جنبش چپ، نگاه او به نظام پادشاهی و سلطنت گرهگاه هائی هستند که با برداشت و برخورد و نگاه سیاسی و اجتماعی ای که بربنای شان رفتار می کنم، تفاوت دارند. اما این اختلاف نظرها سبب نمی شوند تا از بستربیماریِ مزمن و دیردرمان شدنی ی فرقه گرائی، خود حق پنداری و منزه طلبی برواقعیتی به شکوه و عظمت شاپور بختیار چشم بندم”

خواننده می بیند که مسعود نقره کار تسلیم شاهپور بختیار نیست.ایرادهائی دارد مثلا اختلافاتی در موضوعات “عدالت(؟)و جنبش چپ(؟) و نگاه به نظام پادشاهی(؟)! خوب دقت کنید! اساسا شاهپور بختیار نقش سیاسی اش همین حفظ نظام سلطنت در ایران و تاسیس شورای سلطنت بود! نقش معینی که او داشت ایفا می کرد همین بود! اما نقره کار با ذکر “اختلافات در موضوع سلطنت” در عین حال “نمی خواهد چشمش را به شکوه و عظمت شاهپور بختیار ببندد”! خوب دقت کنید! “شکوه و عظمت”!

مسعود نقره کار ما را بیاد  عاشقان کوروش کبیر یا خمینی می اندازد وقتی از “شکوه و عظمت اینان حرف می زنند”! راستی در گفتمان مدرن ادمها  دارای “شکوه و عظمت” هستند؟ اساسا این فرهنگ از کجا می اید بچز فرهنگ شرقی! سابقا لنین و مارکس و استالین دارای “شکوه و عظمت” بودند حالا شاهپور بختیار!

 

(۲) اعلام تبری از انقلاب ۵۷ به شیوه مسعود نقره کار:

عذر خواهی از درگاه با شکوه و عظمت شاهپور بختیار دقیقا اعلام تبری است از انقلاب ۵۷!مسعود نقره کار سمبل بخشی از گرایشات سیاسی است که صف خود را رسما از مبارزات انقلابی جدا کرده اند.اما نکته مهم دیگری هم هست.لازم نبود سوسیال دموکراتی مثل ایشان کنار شاهپور بختیار بایستد و او را تبرئه کند! سوسیال دموکراسی هم راست و رادیکال دارد! گفتمانی که شاهپور بختیار بهش تعلق داشت گفتمان اکلکتیکی بود که ملی گرائی ایرانی ناسیونالیستی و درک معوج از فرهنگ مدرن را با مصدقیزم قاطی کرده بود و در دربار محمد رضا شاه  تلاش کرد مثل مصدق به داد پهلوی برسد. شاهپور بختیار مثل بقیه حامیان سلسله پهلوی مقهور انقلاب مردم ایران شد.اینقدر نزدیک بین بود که نوانست سیل انقلاب ۵۷ را ببیند و اتفاقا بخاطر نفهمیدن لحظاتی که وارد صحنه شده بود، افتاد توی امواج انقلاب ۵۷ و به سرعت هم بساطش برچیده شد.

مسعود نقره کار بدرستی می گوید که خراب کرده! اما انچه الاتن انجام می دهد ، تصحیح نیست بلکه رسما اعلام تبرئه است از انقلاب ۵۷ و به صف اتحاد جمهوریخواهان و سلطنت طلبها پیوستن است.او حتی به مبانی مدرنیته پشت می کند وقتی از “عظمت و شکوه” شاهپور بختیار سخن می گوید!

او به خواننده نمی گوید که چگونه ممکنست هم مخالف نظرات بختیار در موضوع سلطنت بود و هم او را بطور همطمان ستود و از محضرش غذر خواهی کرد؟

(۳)افتادن در دوراهی خود ساخته!

مسعود نقره کار در دوران انقلاب ۵۷ ، دو انتخاب را می بیند.یکی حفظ نظام سلطنت و ترمیم آن و دیگری خمینیزم و بقول او “اخوندیزم”! دقیقا همان دو الترناتیوی را که بخش اعظم چپ سنتی ایرانی و حامیان پهلوی جلوی جامعه می گذاشتند.لذا مثل بسیاری از خمینیزم به دامن بختیار پناه می آورد! متاسفانه اینکار را هم بنام روشنفکری سکولار و مدرن انجام می دهد!

آیا انتخاب دیگری بود و هست؟ البته که بود و هست! انقلاب ایران توسط نظام سرمایه داری با روکش اسلامیها دزدیده شد.راهش این بود و هست که چپ مدرن و اجتماعی جلو بیاید و تحزبش ورا سازمان دهد و جنبش های مطالباتی را زیر چتر ازادیخواهی و برابری طلبی مدرن سازمان دهد.راهش رفرم نظام سلطنت یا رفرم نظام سرمایه داری نبود و نیست.انچه باید از تاریخ انقلاب ۵۷ درس گرفت اینست که چپ مدرن و الترناتیو حاضر نبود.مسعود نقره کار می توانست از خودش و از جامعه عذر بخواهد که تلاشش را جهت تقویت اون چپ نکرد.اون فرهنگ را تقویت نکرد. اما ایشان انتخابش اینست که شاهپور بختیار را با شکوه و عظمت بستاید! انتخاب نقره کار اینست که به کمپ راست میانه بپیوندد!

ایشان محق است هر تغییری بکند و خوانندگان و مخاطبین ایشان هم به همان اندازه محق هستند از نقد  تحولات ایشان استفاده ببرند و جامعه را اگاه کنند.

من برای ایشان برای انتخاب این مسیر متاسفم.می شد بسیار عمیقتر و رادیکالتر وارد سیاست شد و به چنبش برای پایان نظام سرمایه داری پیوست.مسعود نقره کار هم همان راه نگهدارها را پیش گرفته! اعلام برائت از انقلاب ۵۷ بسیار پرمعنی است!

(*)متن سخنرانی مسعود نقره کار در در مراسم صدمین سالگرد تولد شاهپور بختیار(۹ تیر ۱۳۹۵)

http://www.iranliberal.com/showright-spalt.php?id=1338