در ستایش از چهره ای که از محمد علی بجا ماند

در ستایش از چهره ای که از محمد علی بجا ماند

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۵ ژوئن ۲۰۱۶

 

“وجدان من اجازه نمی دهد که به برادر خودم تیر اندازی کنم بخاطر اینکه از من رنگ پوستش تیره تر است، فقیر تر است آنهم بخاطر “امریکای بزرگ و قدرتمند”. چرا باید به مردم شلیک کنم؟ آنها هرگز من را کاکاسیاه صدا نزدند. هرگز من را به صلیب نکشیدند، هرگز سگها را به جان من نینداختند، هرگز من را از مردمم جدا نکردند، به من تجاوز نکردند، پدر و مادرم را نکشتند! من را به زندان ببرید نمی خواهم فرمانتان ببرم.” (محمد علی )

مقدمه:

محمد علی (کلی) دو روز پیش در سن ۷۴ سالگی چشم از جهان فروبست. رسانه های بین المللی این خبر را اعلام کردند و میلیاردها انسان، خصوصا آنها که در او ویژگیهای یک انسان برجسته ، قهرمانی که سر به زور و قدرت فرود نیاورد ، می جستند، یکبار دیگر به او و خاطره اش ادای احترام کردند.

محمد علی محل تلاقی معینی بود که او را به چهره دوست داشتنی جهانی تبدیل کرد. او قهرمان ورزش بوکس بود که بخاطر اثرات بسیار منفی بر بدن و مغز انسان حتما برچیده خواهد شد.محمد علی خودش قربانی این ورزش شد. اما این قهرمان شدن در عرصه ورزش ، با چیزی مهمتر تلاقی کرد . تصمیم او برای ایستادن در مقابل زور و نژاد پرستی و حمایت از مردم  محروم . شجاعتش برای عبور از منافع خود ، انجا که این منافع در مقابل منافع مردم قرار گرفت.

محمد علی مقل همه “قهرمانان تاریخ” چیزی جدا شده از واقعیت خودش شد. مردم دنیا تصویری از او ساختند، صعفها و تیرگیهایش را زدودند و آنچه خوب از او بود، بنام او می ستایند. این مکانیزم اسطوره سازیست. اسطوره ها اشکال تغییر یافته و انتخابی از شخصیتها هستند.

هر از چند گاه ، فردی، شخصیتی به نقطه ای حساس از احساسات و اذهان مردم، ملیونها میلیون دست می زند، مردم خودشان و آرزوهاشان را در او می بینند و دینامیزم ساخته شدن اسطوره آغاز می گردد.

بی شک محمد علی، از نمونه های اخیر اسطوره در تاریخ انسانیت است. در این مقاله خواهم کوشید ابعاد مختلف او را بشکافم و توضیح دهم چرا در کنار آدمهائی هستم که با وجود دیدن تمامی ابعاد او، تمامی ضعفها و بدفهمی هایش، در ستایش از چهره ای که او بجا گذاشت ایستاده ام:

(۱)مختصری از زندگی محمد علی(*)

 

محمد علی (کلی) ژوئن ۲۰۱۶ در سن ۷۴ سالگی  در گذشت . او در شهر لویزویل کنتاکی در خانواده ای فقیر بدنیا آمد. او یک خواهر و ۴ برادر داشت و پدرش نقاش تابلوهای راه آهن بود. محمد علی هم فقر و هم نژاد پرستی را از همان کودکی تجربه کرد.

. از ۱۲ سالگی به ورزش بوکس روی آورد و در سن ۲۲ سالگی با شکست سونی لیستون به قهرمانی دسته سنگین وزن جهان دست یافت.بعد از این پیروزی اعلام کرد که مسلمان شده و دیگر نام بجا مانده از دوران بردگی (کلی) را استفاده نخواهد کرد.او اعلام کرد که به نژادش بعنوان یک سیاه افتخار می کند و به جنبش ضد نژاد پرستی امریکا پیوست.

در سال ۱۹۶۶ ، دو سال بعد از کسب قهرمانی جهان، محمد علی در اطلاعیه ای جنجالی اعلام کرد که به خدمت اجباری برای جنگ ویتنام نخواهد پیوست و جنگ حکومت امریکا با مردم ویتنام و ویتکنگها ، جنگ او نیست.حکومت امریکا او را دستگیر کرد و مقام ورزشی او را گرفتند و او را به ۵ سال زندان محکوم کردند. او درگیر یک جنگ قانونی با دستگاه قضائی امریکا شد و سرانجام در سال ۱۹۷۱ ، محکومیتش را لغو کردند.در این دوران، محمد علی نه بعنوان یک ورزشکار بلکه بعنوان یک چهره مبارز ضد نظام نژاد پرستی و تبعیض نژادی در سطح جهان شناخته شد.

بعد از چند سال دوری اجباری از ورزش قهرمانی، محمد علی دوباره به صحنه بوکس وارد شد و با کسب لقب “بزرگترین” و محبوبیت جهانی بخاطر ایستادگیش در مقابل نظام حکومتی، در زئیر به دیدار جورج فورمن رفت و بعد از ۷ سال ، در حالیکه میلیاردها تماشاچی در سطح دنیا او را فریاد می زندند، کمربند قهرمانی را تصاحب کرد.

آخرین مسابقات  محمد علی، یکی  به تاریخ ۱۹۸۰ در شهر لاس وگاس در مقابل اولمز انجام شد که بخاطر بیماری ، محمد علی نتوانست مسابقه را ادامه دهد و در راند ۱۱ مریبش حوله پایان را وسط رینگ پرتاب کرد و در سال ۱۹۸۱، ۱۱ دسامبر ، در ناسائو، مغلوب بدریک شد و برای همیشه از ورزش حرفه ای کناره گرفت.

در ژانویه ۱۹۸۱، محمد علی جان یک مرد را که می خواست از طبقه نهم خودش را پرت کند، در شهر لس آنجلس،با صحبت کردن با او نجات داد و یکبار دیگر نامش را ورد زبانها کرد.

در سال ۱۹۸۴، پزشکان تشخیص دادند که او بخاطر ضربات مغزی متعدد دچار  سندرم پارکینسونیزم(لرزش مداوم دست و پا و کندی حرکات بدن)شده است.

حمایت از ریاست  جمهوری ریگان در سال ۱۹۸۴

محمد علی در سال ۱۹۸۴، از انتخاب مجدد ریگان حمایت کرد چون “ریگان خدا را در مدارس نگه می دارد”.

سفر به ایران و مذاکره با رژیم اسلامی و شرکت در نماز جمعه:

در سال ۱۹۹۳، محمد علی به ایران سفر کرد.هدف او مذاکره سر انتقال اسیران جنگ ایران و عراق بود. همینطور در نماز جمعه رژیم اسلامی در ایران شرکت کرد، سر قبر خمینی جنایتکارگل گذاشت و در صف “نمازگزاران” قرار گرفت و ابزار تبلیغاتی رژیم جنایتکار اسلامی شد.او به علاوه سفرهائی به عراق و افغانستان بعنوان سفیر صلح سازمان ملل انجام داد.

محمد علی در سن ۷۴ سالگی در اثر عفونت ریوی و عفونت خونی درگذشت در حالیکه از مدتی قبل توان صحبت کردن را از دست داده بود و وضع مالی خوبی هم نداشت..او ۴ بار ازدواج کرد و دارای ۷ دختر و دو پسر می باشد. در سال ۲۰۱۲، محمد علی در مقابل دوربینهای تلویزیونی مشعل المپیک آتلانتا را به مقر نهائی رساند در حالیکه دستهایش می لرزید و توان دویدن نداشت چهره اش را میلیاردها انسان دیدند و ستایش کردند.

 

 

(۲)سایه روشنهای شخصیتی محمد علی و خصوصیاتی که او را تبدیل یه چهره شاخص جهانی کرد:

 

همانطور که در تاریخ مختصر زندگی محمد علی مشاهده کردید، در تقابل دو بردار ، حرفه ای بعنوان یک بوکسور حرفه ای که ۴ بار مقام قهرمانی را تصاحب کرد و از دست داد با یک فعال جنبش تبعیض نژادی امریکا، با ادمی متوهم که فکر می کرد اسلام پاسخ ظلمی است که به او و هم بندیهایش می رود، یک شخصیت در دوره ای که امریکا از درون توسط جنبش ضد تبعیض نژادی و مخالفت با جنگ ویتنام بخود می لرزید و میلیونها فعال ازادیخواه در دنیا چشمهاشان به امریکا بود، عروج کرد.

هزاران قهرمان ورزشی امدند و می روند و می ایند اما محمد علی نخواهند شد و نشدند. محمد علی فرزند زمانه خود فرزند تناقضاتی بود که جامعه اش را می لرزاند.او شجاعت داشت که از مقام قهرمانیش و ازادیش بگذرد وقتی دید که انرا مشروط کردند به شرکت در بالماسکه ای برای جنایت در ویتنام. او اعلام کرد که نمی خواهد برده بماند نمی خواهد ملعبه قدرت بماند. به مردمش هم فراخوان داد که این باشند. خودشان باشند.تحقیر را نپذیرند.فریب را نپذیرند.

محمد علی توی تله اسلامیها در امریکا افتاد ، توی تله ریگان افتاد، توی تله اسلام بازی رژیم اسلامی ایران افتاد هم بخاطر بلاهتش و عدم اگاهیش که نمونه وار ادمهای است که زیر فشار مدیای امریکا بدنیا می ایند و رشد می کنند و از دنیا خبری ندارند و صدای دهل را گاهی از دور می شنوند. او توی همه این تله ها افتاد اما چهره ای که از او بجا خواهد ماند این نخواهد بود.

چهره ای که او را به چهره شاخص جهانی تبدیل کرد ، همان چهره ای بود که در دهه ۶۰ و ۷۰ از خود بجا گذاشت. جوانی که به نژاد پرستان گفت: ” من این هستم بپذیرید من را” به سیاهان گفت:” خودتان باشید افتخار کنید به خود تحقیر را نپذیرید” به مردم دنیا اعلام کرد که با ویتنامیها برادر است و با انها جنگی ندارد. جنگ حکومت امریکا به او مربوط نیست و به حکومت و زندانبانها گفت من را به زندان بیندازید اما تسلیم شما نمی شوم. خطاب به مردم دنیا اعلام کرد که چیزی بسیار بزرگتر از مقام قهرمانی بوکس وجود دارد و آن انسان بودن است.

اینست که مردم دنیا قضاوت خودشان را کردند و او را بزرگ می دارند.چهره او را از ناصافی ها و بلاهتهائی که دچارش بود می زدایند و تطهیرش می کنند.

من اما او را تطهیر نمی کنم.همه ابعادش را می بینم اما نقطه اساسی زندگیش را می شناسم و می شناسانم و او را به رغم ضعفهایش و در حد ی که توانست باشد بزرگ می دانم. یادش گرامی و پایدار باد!

منبع :

(*)مختصری از زندگی محمد علی

https://en.wikipedia.org/wiki/Muhammad_Ali