باز هم فتنه ای دیگر، این بار “نفوذی ها”

گرفتاریهای پایان ناپذیر حکومت اسلامی، این بار در شکل فتنه ای جدید بروز کرده است. “نفوذ” اشباحی که از هر روزنی می گذرند و مهمترین کاربدستان رژیم را در خدمت سیاستهای غرب در می آورند. پروژه “دشمن” این بار نفوذ است. بصورت جریانی و ایجاد شبکه های مرموز با استفاده از پول و جاذبه های جنسی افراد موثر در جامعه را اغوا می کنند و بخدمت می گیرند. آنقدر این حکومت سست و ناهمگون است که هر تکان امنیتی کل هرم اش را از بالا تا پایین می لرزاند و راه نفوذ به آن هر دم برای دشمنان فرضی میسر است.

از فردای پذیرش توافقات هسته ای در ۲۶ مرداد، “نفوذ” به لیست طولانی و توطٸه علیه حکومت اسلامی اضافه شد. استحاله، براندازی نرم و قانونی، جریان انحرافی، فتنه و . . . بالاخره به نفوذ ختم شد. ظاهرا این یکی اصلا شوخی بردار نیست. چنان خامنه ای را از حفظ و بقای حکومت اسلامی به وحشت انداخته که ناچارا باید مداوما بر آن تاکید کند، نیروهای خودی را جمع کند و با خواندن ورد نفوذ برای جنگی جدی آماده نماید.

“نفوذ” فقط اسم رمزی برای کشمکش های داخلی و درون جناحی حکومتی نیست، خطر بزرگ قطعا از رقابتهای درونی فراتر است. از دامنه اشاره به امریکا و غرب هم فراتر می رود. حضرات مداوما خاطر نشان می کنند که پس از توافقات هسته ای و هزیمت جمهوری اسلامی از طرح های هسته ای اش، دری به روی غرب گشوده نخواهد شد و ضد آمریکایی گری غلیظ تری هم در پی خواهد بود. تاکید براین است که؛ جریانی که خواب رابطه حسنه با غرب و بویژه امریکا را ببنید، مورد “نفوذ” واقع شده است. هرگونه تفسیر و توجیه عبارت “نفوذ” هم مورد غضب خامنه ای است. باید آنرا یک کاسه و بسیجی مابانه پذیرفت! رفسنجانی و روحانی هم باید حساب کار دستشان باشد. مکافات شکست  پروژه هسته ای در یک نقطه ثابت نخواهد نماند.

بلافاصله بعد از حمله خامنه ای، سران سپاه پاسداران به خط شدند تا شأن و نزول فرمایشات “آقا” را به جناح های رقیب چنان یادآورشوند که کل جامعه را خطاب قرار داده باشند. خط و نشان ها را کشیده باشند و چند بار شمشیر از رو بسته شده را در هوا چرخانده باشند.

محمد علی جعفری، سرکرده سپاه پاسداران حرف “آقا” را آنطور که باید شنیده و فهمیده شود بدون حاشیه و زرورق می گوید: “اگر این باور در فکر مردم ایجاد شود که در مساله هسته ای توافق شد، پس در مسایل دیگر هم می‌شود توافق کرد، این یک خطر و فتنه است”. این اساس و درونمایه اصلی همه آن چیزی است که خامنه ای و شرکا را به وحشت انداخته است. دامنه این وحشت بارها از خطر رقابتهای درونی و چهار پایه از زیر پای هم کشیدنهای برادران حکومتی و حتی انتظارات غرب از حکومت فراتر است. “مسایل دیگر” کلید فهم ماجرای “نفوذ” است. کدام مسایل؟!

الگوهای زندگی مردم و دردسرهای پایان ناپذیر حکومت

تا آنجا که به مردم برمیگردد، بیش از سه دهه است با هیولای حکومت اسلامی سپر به سپر در جدالی بی پایان درگیرند، هر روز در ابعاد علنی تری با پس زدن سبک زندگی اسلامی تودهنی محکمتری به حکومت میزنند. انتخاب سبک مدرن و امروزی زندگی به شیوه غربی، دفاع از آزادیهای فردی و اجتماعی، عمیقا رنگ سیاسی بخود گرفته است و در تقابل با قوانین اسلامی بیش از هر وقت دیگری بخشی از جدال روزمره مردم، زنان و بویژه جوانان با حکومت است.

هر اعتراض کارگری و خواست یک زندگ بهتر، تاکیدی بر این امر است که جمهوری اسلامی علیرغم همه تلاشهای چندین ساله اش هنوز کلاهش پس معرکه است. از رشد روز افزون اعتراضات اجتماعی در همه ابعاد اجتماعی، تا ماهواره و پس زدن  حجاب، تا روابط آزاد اجتماعی زن و مرد، تا جشن و پایکوبی جوانان و ریشخند مراسم و مناسک مذهبی تا شبکه های اجتماعی که جمهوری اسلامی آن را ابزار جاسوسی دشمن قلمداد می کند و با پلیس فتا و فیلتر و بگیر و ببند، مانعش میشود و عطش پایان ناپذیر مردم برای ارتباط آزاد و تبادل اطلاعات، موانع حکومت را نقش بر آب می کند. چالشهایی که جمهوری اسلامی عملا در مقابل آن شکست خورده است. کار به جایی رسیده است که اعتراض و تجمع کارگران را در پتروشیمی ها غیر قانونی اعلام می کنند تا قدری فضای ملتهب اعتراضی را بتوانند مهار کنند.

برای میلیونها مردمی که قربانی ماجراجویی های نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی شده اند، پذیرش توافقات هسته ای چیزی بجز شکست جمهوری اسلامی در اجرای اهدافش تلقی نمی شود. برای مردم، در هم شکستن خطوط قرمز حکومتی، مطالبه خواستهایی است که با سرکوب بی امان جمهوری اسلامی و خون پاشیدن به جامعه مانع اجرای آن شده است.

خامنه ای و سرداران سپاهی اش و دیگر رقبای حکومتی بخوبی بر حقیقت این شکست واقفند. تمام این دست و پا زدنها برای عقب راندن اعتراضات رو به گسترش اجتماعی است که در اساس کل جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است.

تحمیل پرمشقت ترین ریاضت اقتصادی و به زیر خط فقر راندن بخش عظیمی از مردم و سرکوب بی وقفه کوچکترین آزادیهای فردی و اجتماعی بخشی از روند سیاست هسته ای و ماجراجویی مداوم نظامی و امنیتی در منطقه بوده است.

برای به عقب راندن مردم باید همه این مطالبات انسانی را ارزشهای غربی خواند، هر درجه از بهبود در زندگی را نفوذ ایده های غربی خواند و پاسخش را با تهدید و سرکوب داد.

گسیل گله “منکرات” و تشدید کنترل مردم، مانند پوشش زنان در خیابانها، دستگیریهای وسیع بویژه رهبران مبارزات جنبش های اعتراضی و کارگری، تشدید فشارامنیتی حتی در زندانها بخشی از اجرای سیاست سرکوب و اعمال قهر برای کاهش و تخفیف عوارض اجتماعی و سیاسی “تسلیم قهرمانانه” است.

دشمن کیست

در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی لیست بلند بالایی از دشمنان ردیف شده اند. هر دوره  پرونده یکی از آنها رو آمده است. دشمن تراشی بخش تعطیل ناپذیر سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است. انواع شیاطین، قد و نیم قد ردیف شده اند. ظاهرا بزرگترین آنها غرب و در رأس همه آمریکاست. این یکی بخشی از کارنامه هویتی جمهوری اسلامی است. بدون دشمنی با این شیطان، دلیل و توجیه سیاستهای ماجراجویانه و تروریستی در سطح بین المللی و سرکوب بیرحمانه مردم در داخل کشور را از دست میدهد.

لگدمال کردن حقوق اجتماعی و سیاسی مردم و اعمال خشن ترین سرکوبها، تا به حال به بهانه این دشمنی ممکن شده است. این شیطان باید باشد تا همه توجیهات تا کنونی هم باشند. همه زد و بندهای منطقه ای از صدور انقلاب تا پرورش انواع جریانات تروریستی ــ اسلامی بواسطه این دشمنی صورت عمل بخود گرفته است. علیرغم همه دشمنی و خصومت ها، با این شیطان باید به نوعی کنار هم آمد. بر سر میزمذاکره نشست و به تعامل رسید.

بخشی از همه دعواهای درون خانوادگی و جناحی دسته های رنگارنگ حکومتی و بساط رانت خواری و اختلاس های نجومی یکسرش به این “دعوای شیرین” گره خورده است. حل و فصل هرگونه مخاصمه ای با این “دشمن” به بزرگترین امتیاز سیاسی رقبای اصلی در حکومت بدل شده است. انواع و اقسام فتنه ها و نفوذها سرچشمه اش همین عشق و نفرت است.

“نفوذ” نام دیگر بازگشایی این رابطه است. عادی سازی مناسبات و ختم ماجرای شیطان بزرگ، آغاز طوفانی بی پایان برای پاسخ دادن به میلیونها مردمی است که بیش از سه دهه است با همین اسم رمز تحت سنگین ترین و مخوفترین سرکوبهای سیاسی و اجتماعی قرار گرفته اند.

محمدعلی جعفری عاقبت رابطه را چنین بیان می کند: “دشمن کار خود را شروع کرده اما اگر خطر نفوذ را درک کرده ایم، باید الان جلوی برخی از کارهایی را که انجام می‌شود بگیریم. به نظر می‌ رسد فتنه ‌ای که از پس از برجام شروع خواهد شد، طولانی باشد و ممکن است چند سال طول بکشد.”

کدام فتنه می تواند پس از اجرای مفاد توافقات هسته ای شروع شود؟ برچیدن سانتریفوژها و جمع کردن تجهیزات آب سنگین و غیره که بخودی خود نفوذ دشمن نمی تواند باشد. مذاکره هم به خیر و خوشی به نتیجه رسیده است. علیرغم همه سناریوهای ابلهانه، از ابتدا تا انتها زیر نظر خامنه ای طی طریق کرده است.

پس فتنه ی “نفوذ” علیرغم اینها باید پدیده دیگری باشد. دشمن دیگری در کار باشد تا جلوی کارهایی را که به قول آقای سردار دارد انجام میشود بگیرند!

جمهوری اسلامی با پذیرش شکست پروژه هسته ای اش، دست در گریبان طوفانی از اختلافات و گرو کشی های درونی نیز هست. این هم بخشی از تند پیچی است که جمهوری اسلامی پیش پای خود دارد. هر درجه از گسترش اختلاف و عدم هماهنگی منجر به درگیری و رویارویی جدی تر جناح ها خواهد شد و درنهایت موقعیت “رهبری” را نا متعادلتر خواهد کرد.

برای جمهوری اسلامی “نفود” و “دشمن” یعنی اعمال اراده مردم و کنار زدن کل بساط حکومتی. دستگاه رهبری بخوبی میداند که میشود بارها بر سر میز مذاکره با شیطان بزرگ نشست و بالاخره به توافقی رسید، اما حتی یک لحظه هم نمیتوان بر سر میز مذاکره با مردم نشست. جمهوری اسلامی با همه “شیاطین” امکان کنار آمدن دارد اما با مردم و مطالباتشان، هرگز. ماجرای نفوذ، بخشی از درماندگی و شکنندگی حکومت اسلامی درمقابل با مطالبات، توقعات و جنبشی است که بی بازگشت، روشنایی انتهای تونل را دیده است. جمهوری اسلامی صلابت طوفان خشم مردم را تجربه کرده است.*