۳۷ سالگی سازمان راه کارگر مبارک باد

۳۷ سالگی سازمان راه کارگر مبارک باد
انقلاب مرد ، زنده باد انقلاب
۴تیرماه ۱۳۹۴ ، سازمان راه کارگر سی و هفتمین سال حیات خود را جشن میگیرد. راه کارگر در انقلاب ۵٧ متولد شد. تولد ی که از ثمره بحثهای چندین ساله زندانیان سیاسی زندانهای شاه ، در نقد روزیونیسم و سازشکاری حزب توده ، نقد مشی چریکی جدا از توده و تقد سیاست سه جهانی و سوسیال امپریالیسم بدست آمده بود. بسیاری از فعالین و کادرهای قدیمی سازمان فدایی ، مجاهدین مارکسیت ، ستاره سرخ ، گروه فلسطین ، رازلیق و دیگر فعالین قدیمی چپ سازمانی را بوجود آوردند که با انتشار “فاشیسم ، کابوس یا واقعیت” ، شکست انقلاب ۵۷ را فریاد میکرد. “انقلاب مرد ،زنده باد انقلاب” ،شعاری بود که ما را از دیگران متمایز میکرد. ما خلاف جریان شنا میکردیم . جریانی بودیم که گامهای فاشیسم را میشنیدیم و کابوسی را که برای مردم ما ساخته و پرداخته میشد را به شیوه ای دقیق تحلیل میکردیم. بسیاری بر این باور بودند که انقلاب پیروز شده و بلوک “خرده بورژوازی و لیبرالها” به رهبری خمینی ضد امپریالیست ، امپریالیسم آمریکا را از ایران بیرون انداخته است. برخی براین باور بودند که انقلاب ادامه دارد و اسلامی شدن انقلاب را در نیافته بودند. توهم به روحانیت و نقش آن دریافته نشده بود. برای بسیاری خمینی در ماه بود . دیو بیرون رفته بود و فرشته در آمده بود. انقلاب اسلامی پیروز شده بود و در تلاش استقرار حاکمیت عدل علی بود
در این میانه بود که راه کارگر متولد شد و شکست انقلاب را فریاد کرد. زایمان پردرد انقلاب ، نوزادی عجیب الخلقه آفربده بود که تمام دستاوردهای انسانی و دمکراتیک و مدنی مردم ایران را نشانه گرفته بود. بسیاری ما را چپ افراطی میدیدند که محدودیتهای “خرده بورژوازی سنتی” را نمی بینیم . بیشتر آنان علیه باصطلاح لیبرالها بودند تا روحانیت ؛ خطر اصلی را دولت بازرگان و لیبرالهای موتلف با روحانیت میدیدند . کاست حکومتی اما با هوشیاری بالا وائتلاف ها و بند و بست های فراوان با لیبرالها و ملیون ، قدرت را در دستان خویش تحکیم میکرد. اعدامهای سریع و بی محاکمه ، سرکوب تظاهرات زنان ، حمله نوروز به سنندج ، سرکوب ماهیگیران انزلی ، سرکوب خلق عرب توسط تیمسار مدنی و… هیچکدام نتوانسته بودند افکار عمومی را به تهدید بالقوه تحکیم یک حاکمیت فاشیستی هوشیار کند. اما خمینی و کاست روحانیت با استفاده از همه اهرمهای قدرت و مساجد وتکایا و حسینه ها و بازار ، جای پای خود را تحکیم میکرد . آنان در سازمان دادن “مستضعفان و پابرهنگان” ، و استفاده از همه تجربیات و بسیاری از کادرهای اطلاعاتی و نظامی دولت پیشین ، با قدرت پیش میرفتند. کاست روحانیت با سازمان دادن سرکوب همه مخالفین ، عروج ضد انقلاب اسلامی و تحکیم قدرت مطلقه خویش را سازمان میداد. کابوس فاشیسم و استبداد نعلین به صدا در آورده بود. حکام شرع با شمشیر قوانین شریعت وارد میدان شده بودند و فضل الله نوریها وکاشانی ها ونواب صفوی ها نامهای میادین و خیابانها را از آن خود میکردند تا نشان دهندکه اگر سایه شاه رفته است ،روح خدا با حزب الله و ثارالله و انصارش جایگزین آن شده است!

روحانیت از همان اولین روزها با اعدامهای وحشیانه در فراز بامهای مدرسه رفاه و بیدادگاههای خلخالی کار خود را آغاز کرد. در کنار آن با سازمان دادن چماقداران اسلامی علیه مخالفین و خصوصا زنان و با شعار” رو سری یا توسری”و ممنوعیت ورود زنان بی حجاب به ادارات ، مدارس ، کارخانه ها و کارگاهها ،و لغو قانون مدنی خانواده اولین گام را برای سازمان دادن آپارتاید جنسی در کشور برداشت. در کنار آن با سرکوب شوراهای کنترل کارگری، سرکوب شوراهای بیکاران، بستن نشریات آیندگان و پیغام امروزو نشریات مستقل ، هجوم وحشیانه به کردستان و قتل عامهای قارنا و ایندرقاش و پاوه و سنندج وسقز و مهاباد و…تمامی رویاهای شادمانه مردم دربیرون رفتن “دیو و آمدن فرشته” را نقش برآب کرد. واکنش مردم در بسیاری از شهرهای بزرگ و مناطق ملی ، نظیر کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان ، دانشگاهها در حال شکل گیری بود. این مقاومت باعث شد که حکومت جدید برآمده از انقلاب به موضعی تدافعی افتد. شکست درکردستان و ترکمن صحرا و دانشگاهها و بسیاری از شهرهای بزرگ در حال اتفاق بود. در این فاصله بود که انقلاب دوم خمینی و بالماسکه ضدامپریالیستی اش به اجرا درآمد. انقلابی بزرگتر از انقلاب اول برای خمینی و تحکیم قدرتش در حال وقوع بود. نعمتی که نهضت آزادی و لیبرالها را از حکومت به بیرون پرتاب کرد. سپس نعمت الهی دیگری بوقوع پیوست . آغاز جنگی هشت ساله برای آباد کردن قبرستانها. در این اوضاع بود که بزرگترین سازمان چپ ایران بدام انقلاب دوم خمینی افتاد و پذیرفت که آیت الله خمینی رهبر مبارزه ضدامپریالیستی مردم ایران است. سازمان فدائیان خلق برهبری فرخ نگهدار در دام هاله کیانوری افتاد و” معجزه انقلاب دوم” ، بزرکترین سازمان مخالف رژیم اسلامی را به گروگان “مبارزه ضدامپریالیستی ” خمینی و پوپولیسم مستضعفان رژیم جدید تبدیل کرد.

تولد سازمانی که فاشیسم اسلامی را واقعیتی عینی میدید و کابوس برآمده از تحکیم قدرت آن را پیش بینی میکرد. سازمانی که مبارزه ضد امپریالیستی را جدا از میارزه طبقاتی نمیدید و ضد امپریالیسم اسلامی را ارتجاعی و ضدمردمی ارزیابی میکرد. پیروزی کاست روحانیت را شکست انقلاب ایران میدانست و خواهان واژگونی رژیم ضدانقلابی بر آمده از انقلاب بود.سازمانی که وظیفه چپ را سازمان دادن توده زحمت و کار میدانست ؛ چپ را پرچمدار مبارزه برای آزادی و برابری ؛ انقلاب را کار توده ها میدانست و علیرغم ارج گذاشتن به فداکاریهای بزرگ چریکهای فدایی خلق ، نقد مشی جدا از توده را گامی اساسی برای پیوند دادن چپ به چنبش اجتمایی میدانست؛ کار و وظیفه نمیتوانست بدون فداکاریهای بزرگ وتلاشهای نظری وتئوریک فراوان به پیش رود. انتشار پنج جلد کتاب “فاشیسم ،کابوس یا واقعیت”، انتشارنقد رویزیونیسم، نقد سوسیال امپریالیسم و تئوری های مائوئیستی و انتشارمنظم وهفتگی نشریه راه کارگر آغازاین راهپیمایی طولانی بود. در سرکوب خونین دهه ۶۰ سازمان ما با تجدید سازمان نیروهای خود در داخل و کردستان و بلوچستان و…و در تبعید کوشید از طریق رادیوی صدای کارگر،نشریات ریکای کریکار ، پیام کارگر،کاری کار، زندگی نوین ،نظم نوین ،کارگر به پیش ،الکاده والحریه ، ندالکادئین، به پیش ،راه آهن و…. صدای بی صدای کارگران و مزدبگیران، صدای زندانیان سیاسی و خانواده های جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم وزندانیان سیاسی ، صدای ملیتهای محروم وزحمتکش ایران باشد.
در این راهپیمایی طولانی ،انبوهی از زنان و مردان شریف در سازمان ما در جریان فعالیت برای آزادی و سوسیالیسم ، برای سرنگونی رژیم آدمخوار اسلامی دستگیر ، زندانی ، شکنجه و اعدام شدند. یاد عزیز همه آنها را گرامی میداریم و همچنان با همه وجود برای سازمان دادن اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم خواهیم کوشید. ما همچنان بر این باوریم که چپ ایران باید حول مشترکات و با پذیرش تنوعات حول اتحاد بزرگ هواداران آزادی و سوسیالیسم ، برای سازمان دادن کارگران و همه مزدبگیران ، برای سرنگونی این رژیم سرمایه داری اسلامی متحد شود و تمام هم خویش را صرف سازمان دادن بلوک انقلابی کارگران و زحمتکشان کند. بدینگونه است که ما یاد هزاران انسان شریفی را که برای آزادی و سوسیالیسم سرفراز بر چوبه دار شدند را گرامی خواهیم داشت.
باردیگر به همه راه کارگریها و همه هواداران آزادی و سوسیالیسم سی و هفت سالگی راه کارگر را تبریک میگویم و آرزوهای شادمانه برایتان دارم. اینک که این کلمات را مینویسم چهره ها و خاطره ها و نامهاست که درمقابلم رژه میروند. میدانم برای تک تک شما نیز این چنین است. شما که با آنان زیسته اید ، زجر کشیده اید ، مبارزه کرده اید، رویاهایتان را تقسیم کرده اید ، نامهایشان را برگزیده اید و امیدها و آرزوهای آنان را برای نبرد نهایی در پرچم هایتان حک کرده اید. امید که دست در دست هم آینده را با امیدهای شادمانه و انسانی بسازیم و شاهد تحقق خواسته ها و آرزوهایمان باشیم.
علی دماوندی
تیرماه ۱۳۹۴