میان ماه من تا ماه گردون – ٣

بهروز سورن
 
در نظر بگیرید که در سالنی بوسعت تبعید نشسته اید و در انتظار تحولی در مناسبات سیاسی  موجود که یک سر آن جمهوری  بربرهاست  و سر دیگر آن ناراضیان  ( وطنی)  که یا مشغله آنها حفظ سازمانهای مثله شده از سوی وحوش حاکم در روند مبارزاتی خود،  ویا توده  روشنفکران  و فعالین سیاسی  هستند که دل در کشورشان دارند و از سر اجبار جلای  ( وطن ) کرده اند و تشکلهای موجود را ظرفی مناسب برای فعالیتشان نمیدانند، نشسته اند.

  
 طرح  این پرسش که   قطره های جاری  کم اثر اعم از سازمانیافته و یا دربدر!!  را به سیلی خروشان و معترض  علیه نظم و مناسبات غیر عادلانه موجود تبدیل کنیم قطعا با هیچ مخالفتی روبرو نخواهد شد.
 
 پیش فرض این است که  همه ما با تاریخچه عبارت ( همه با هم ) اشنائی نسبی داریم و  حضار تمامی با مقولاتی همانند جمهوری، ازادی و دمکراسی و لائیسیته اشنائی و اعتقاد  دارند. حاضرینی که با هرگونه تخلیط مذهب و سیاست  و دوباره زندگی بخشیدن به استبداد سرنگون مخالفند.
 
حال چگونه است که زندگی سیاسی در تبعید و پس از گذشت سه دهه غیر از تحرکات موضعی و محدود  حتی تلنگری جدی به سازمانهای سیاسی موجود نزده است و گذشت زمان بر انفعال و بی توجهی آنان به این  خواست عمومی مردم ایران برای انعکاس مبارزاتشان در خارج از کشور و  مطالبه تبعیدیان برای رساتر کردن فریاد عدالتخواهانه شان، افزوده است؟
 
قطعا  این مهم را از دریچه طیفی،  نمیتوان با کم کاری این یا آن سازمان و عمق اختلافات ایدئولوژیک، سیاسی، نظری، بینشی و ….. توضیح داد همانطور که شباهت اعلامیه ها و اطلاعیه های آنان نشان میدهد و همه ما تبعیدیان نظاره گر فعالیت مشترک هواداران این تشکلها با صفت فردی و در کنار منفردین و در نهادهای دمکراتیک منطقه ای میباشیم.
 
تنها توضیح مقبول اینست که ضرورتهای سیاسی، مطالبات دیگران ( بخوانید مردم ) و طیف وسیع تبعیدیان بی خانه و کاشانه ( بخوانید منفردین فعال سیاسی بدون تشکیلات ) تابعی از تمایلات شخصی ( بخوانید رهبران سنتی ) قرار میگیرد و آنطور که از شواهد و قرائن پیداست،  پایانی بر آن در چشم انداز نزدیک  نمیتوان  متصور شد.
 
این همان مقوله ایست که در بنیان  با مفاهیمی همانند فرقه گرائی، کیش شخصیت و کیش سازمان مترادف است. این پدیده عصر تنها تعلق به سازمانهای سیاسی موجود ندارد و در بطن خود شخصیتهای سیاسی سنتی را نیز در بر میگیرد.
 
چنانچه شخصیتها روزی و روزگاری  تاثیرگذار بر روند مبارزات مردم کشورمان بودند و از درون تاریخچه خونین مبارزات مردمی برخاسته بودند اما امروزه پس از گذشت سه دهه گمشده  و در تبعید چنانچه جدا از مناسبات و ارتباطات با داخل کشور و تارهای ارتباطی  بین المللی هستند، دخالت جانبدارانه آنان در مناسبات موجود میان طیف های دمکرات و لائیک جمهوریخواه  روند و فراینده ای بازدارنده  خواهد داشت.
 
 بازدارنده از این جهت که با حضور خود بعنوان شخصیت های  جا افتاده و ابدی و تائید یا تحریم دوستان دیرینه خویش  بخشا در برابر میل گسترده  فعالین و کوشندگان سیاسی قرار میگیرند.  حضور این شخصیتها در اقدامات جمعی زمانی مثبت خواهد بود که در جهتگیری های سیاسی نقشی ارائه ندهند و پوئن های  خیرخواهانه خود را از دوستان، رفقا و هم شهریان! خود دریغ نمایند. 
چنین بود در گردهمائی پاریس جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک
 
خانم میهن جزنی با اصرار مکررشان برای عضویت  اقای راسخ در شورای هماهنگی و دعوت  ملال اور و چندباره از ایشان برای همراهی با این طیف
 
آقای متین دفتری با جهتگیری های حمایتی خود از طیف  باورمند جمهوری پارلمانی
 
آقای پرویز قلیچ خانی با انتشار سخاوتمندانه نوشتارهای  شخصیت های  آشنا و دوستان  دیرینه خود در نشریه آرش
 
و……………..
 
شخصیتهائ سنتی  شناخته شده  چنانچه در جهتگیری های سیاسی  بر تمایلات شخصی خود پافشاری کنند  میتوانند در شرایط خاص در برابر تمایل عمومی قرار گیرند. بدینجهت نیز برخی از اعضای شورای هماهنگی  با تاکید بر مقوله دخالت با صفت فردی و هر فرد یک رای تلاش داشتند تا نقش حمایتی و دخالتی این شخصیتها را کم رنگتر کنند. و جذابیتی برای حضور فعالین سیاسی مستقل از سازمانها فراهم آورند.
 
جنبش جمهورخواهان دمکرات و لائیک به تعبیری جنبش فعالین منفرد سیاسی در خارج از کشور از سوی بنیانگذاران این طرح سیاسی  تعریف شده بود و مکتوبات ان همچنان در بایگانی  تاریخچه همراهی اینجانب  با این طیف موجود است. حضور شخصیتها و سازمانهای سیاسی و درک کلیشه ای و سنتی از چشم انداز این مجموعه  بمثابه اتحاد نهادهای متشکل موجود و سنتی،  موجودیت و هویت این تحرک سیاسی را با علامت سوالی بزرگ مواجه کرد.
 
سازمانهائی نظیر اتحاد فدائیان و اکثریت با تسلط کامل بر هنر شناگری و سوار بر امواج موجود  نه تنها امکان بقا در این مجموعه را برای خود تضمین کردند بلکه در تداوم این حرکت توانستند با اتکا به نیروهای خود  و تمایلات راست روانه خویش این موجودیت کنونی را از محتوی رزمنده آن مطابق با مضمون بیانیه اول این طیف،  تهی سازند، جهت گیری های اولیه را منحرف کنند و عاقبت در دامان برادران بزرگتر خود در ( اتحاد جمهوری خواهان )  فرود آورند.
 
پاردوکس سازمان راه کارگر به عنوان بخشی نظری و فعال در میان بنیانگذاران این طرح،  اما چیز دیگری بود.
 
این تشکل بنابر صداقت سیاسی عمومی فعالین  خود  و برای حفظ آن  بطور کلی از حرکت دوری جست  و بنوعی سلب مسئولیت کرد. بدینجهت که کارزار ج ج د ل را محلی برای مذاکرات و مناسبات میان تشکیلاتی دانست و جداسری طیف آقای بابا علی بهمراه سازمان اکثریت و اتحاد فدائیان و  ۱۴  نفر رای دهنده  از اعضای اتحاد جمهوریخواهان برلن  در مجلس ( امدادهای غیبی )،  حضور فعالین سیاسی  منفرد را  در این مجموعه نادیده گرفت.
 
 در واقع امر تمامی